تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816988960




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فقط بچه‌ها بخوانند/ قلب بابا تو جورابش است


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب  - به نظر بابا قلب هر کسی در یک جای اوست. مثلاً قلب یک پادو در پای اوست که همه‌اش باید بدود و کار کند. قلب یک آدم خسیس یا تاجر توی جیبش می‌تپد. اگر جیبش یکدفعه خالی شود، قلب او می‌گیرد و گاهی هم سکته می‌کند و می‌میرد. به گزارش خبرآنلاین، کتاب «قلب بابا توی جورابش است» نوشته نقی سلیمانی از سوی انتشارات کتاب‌های شکوفه وابسته به موسسه انتشاراتی امیرکبیر منتشر شده است. در اشاره ابتدای این کتاب داستانی که برای گروه سنی «ج» و «د» نوشته شده است، می‌خوانیم: «تو حالا داری کتابی از نقی سلیمانی را می‌خوانی. به زودی به سطرهای اصلی این کتاب می‌رسی که بعد از این صفحه آن را می‌بینی. اما این کتاب شاید مثل نوشته‌های دیگرش نباشد. شاید برایت عجیب باشد. شکلی که برایت تازه است. بهتر است سوراخ سُمبه‌ها و گوشه‌های سایه‌دار آن را کشف کنی. باید مثل یک شکارچی در کمین قلب ماجرا باشی...» بر اساس این گزارش، «قلب بابا توی جورابش است» به وسیله دو نفر روایت می‌شود؛ بابا و سحر، و پر است از داستانهای تکه‌تکه با علامت رمز؛ رمزهای خنده‌دار و رمزهای خانوادگی؛ «به نظر بابا (البته به شوخی این را می‌گوید) قلب هر کسی در یک جای اوست. مثلاً قلب یک پادو در پای اوست که همه‌اش باید بدود و کار کند. قلب یک آدم خسیس یا تاجر توی جیبش می‌تپد. اگر جیبش یکدفعه خالی شود، قلب او می‌گیرد و گاهی هم سکته می‌کند و می‌میرد. قلب یک عارف یا مرد خدا کف دستهایش قرار دارد وقتی که دستهایش را رو به خدا می‌گیرد...» به گزارش خبرآنلاین، در بخشی از این داستان با عنوان «اژدها» به روایت سحر می‌خوانیم: اژدها (وارد می‌شود!)این بابا، جزو آدم‌های عصبانی بامزه است و یک کمی هم ناقلا و بدجنس. او مثل رنگ قرمزی می‌ماند که با هفت- هشت تا رنگ دیگر قاطی شده باشد، که گاهی درهم و برهم و خنده‌دار است. درست عین گوجه‌فرنگی له شده خیلی‌خیلی قرمز که با شلیل و موز و پرتقال و سه چهار تا میوه دیگر قاطی شده باشد و گاهی هم یواشکی بگویم مثل رنگین‌کمان منظم و زیباست. البته رنگین‌کمانی از نان فطیر. چون صورتش مثل نان فطیری می‌ماند که خوب سرخ شده باشد و یک دانه سبیل هم آن وسط مسط‌ها دارد که گه‌گاه برای خودش می‌جنبد، با دو تا چشم و یک دماغ. حتی چشم‌هایش هم قهوه‌ای است. خلاصه مثل نان فطیر خوردنی است؛ ولی رنگین‌کمان را که نمی‌شود خورد! (البته این نباید به گوش بابا برسد) به هر حال مسابقه ما نابرابر است. مثل «جنگ پشه با حبشه». این را بهروز ما می‌گوید. بهروز خیلی ناقلاست. ابروهای کشیده‌ای دارد که به نگاه تند و تیزش حالتی اژدهایی می‌دهد. ما وقتی که او عصبانی می‌شود و داد و پرخاش می‌کند، بهش می‌گوییم: اژدها! این اژدهای ما خیلی باهوش است و خیلی‌خیلی قد بلند. بابا گاهی که می‌خواهد با او شوخی کند خودش را قد بچه‌های کوچک می‌کند و از آن زیر، از او می‌پرسد: خب هوا آن بالا چطور است؟ صاف و آفتابی؟و بهروز از آن بالا نگاهش می‌کند و می‌گوید: اِ بابا...بله، بهروز با همین سن کمش رادیو تعمیر می‌کند. رادیوی بقال محله، یا دایی بابا. و گاهی هم می‌بینی که یکهو خانه را با آن چراغ‌های کوچولو چراغانی کرده است. این پسر توی «حیاط خلوت» خانه یک طرف دیوار را پر کرده از پیچ گوشتی و فازمتر و سیم و خرت و پرت‌های دیگر و گاهی هم مثل اژدها فش‌فش می‌کند و یکهو آتش دو شاخ از دهانش بیرون می‌دهد!و ما بهش می‌خندیم. اما او که عصبانی است عصبانی‌تر می‌شود. این‌جور مواقع بابا با یک شوخی خنده‌دار او را خلع‌سلاح می‌کند. و ما که شلیک خنده را سر می‌دهیم، او هم خنده‌اش می‌گیرد. و اژدها که بخندد، خودتان می‌دانید- دیگر اژدها نیست. اژدهای ما خیلی شکموست، اما غذا هم می‌پزد. غذاهایش بیشتر وقت‌ها خوشمزه، اما سوخته است. یک بار هم پایش را سوزاند و تا دو هفته روی پایش دوا می‌گذاشت. دکتر هم رفت. شب‌ها که دور هم نشسته بودیم و مامان، دوا روی پای بهروز می‌گذاشت، من نگاهی به پای سوخته بهروز می‌انداختم و می‌گفتم: آخ قلبم!و همه می‌خندیدیم. قلب در خانه ما هزار تا معنی دارد. این همه معنی از بابا شروع می‌شود. به نظر بابا (البته با خنده و شوخی این را می‌گوید) قلب هر کسی در یک جای اوست. مثلاً قلب یک پادو در پای اوست که همه‌اش باید بدود و کار کند. قلب یک عارف یا مرد خدا کف دست‌هایش قرار دارد، وقتی که دست‌هایش را رو به خدا می‌گیرد. قلب یک دیده‌بان در چشم‌هایش می‌زند. بابا می‌گوید همه رمز مسئله در یک شوخی قدیمی نهفته است که یک لوطی با میمونش یا انترش در قدیم می‌کرد. لوطی معرکه‌گیر در میان حلقه جمعیت از میمون می‌پرسید: جای دوست کجاست؟ و میمون قلبش را نشان می‌داد. 191/60




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن