واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شباهت حضرت زهرا با پیامبر علیهماالسلام
فى كلامه و حدیثه(1) عن عائشة أمالمؤمنین رضىالله عنها أنها قالت: ما رأیت أحدا كان أشبه كلاما و حدیثنا برسول الله صلى الله علیه و سلم من فاطمة و كانت إذا دخلت علیه قام إلیها فقبلها و رحب بها كما كانت تصنع هى به صلى الله علیه و سلم. عایشه امالمؤمنین گفت: از نظر گفتار و سخن، احدى را شبیهتر به رسول خدا از فاطمه ندیدم، هنگامى كه فاطمه (علیهاالسلام) بر رسول خدا وارد مىشد، پیامبر پیش پاى او بلند مىشد و او را مىبوسید و به او خوشآمد مىگفت، آنچنان كه هنگامى كه پیامبر بر فاطمه وارد مىشد او نیز چنان مىكرد، یعنى پیش پاى پیامبر قیام مىكرد او را مىبوسید و به او خوشآمد مىگفت. در حدیثی دیگر آمده است: (2) فاطمه (علیهاالسلام) در قیام و قعودش شبیه پیامبر است .عن عائشة أمالمؤمنین، قالت: ما رأیت أحدا أشبه سمتا و هدیا برسول الله فى قیامها و قعودها من فاطمة بینت رسول الله صلى الله علیه و سلم. چون پیامبر وفات یافت به او گفتم: هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟! فاطمه (علیهاالسلام) فرمود: من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستىاش را از دست داده است. پیامبر به من خبر داد اولین كسی كه به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم. قالت: و كانت إذا دخلت على النبى صلى الله علیه و سلم قام إلیها فقبلها و أجلسها فى مجلسه، و كان النبى صلى الله علیه و سلم إذا دخل علیها قامت من مجلسها فقبلته و أجلسته فى مجلسها. فلما مرض النبى صلى الله علیه و سلم، دخلت فاطمة فأكبت علیه فقبلته، ثم رفعت رأسها فبكت ثم أكبت علیه، ثم رفعت رأسها فضحكت فقلت: إن كنت لأظن أن هذه من أعقل نسائنا فإذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى الله علیه و سلم، قلت لها: أرأیت حین أكببت علیه فرفعت رأسك فضحكت، ما حملك ذلك؟! قالت: إنى إذا لبدرة أخبرنى أنى أسرع أهله لحوقا به فذلك حین ضحكت. ... از عایشه نقل شده است كه گفت: كسى را شبیهتر از فاطمه به رسول خدا از نظر رفتار و روش فردى در قیام و قعود ندیدم. هنگامى كه فاطمه (علیهاالسلام) بر پیامبر وارد مىشد، پیامبر پیش پاى او قیام مىكرد و او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند و متقابلا هنگامى كه پیامبر بر فاطمه وارد مىشد، فاطمه پیش پاى پدر قیام كرده او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند. چون پیامبر بیمار شد، فاطمه وارد شد و خودش را به روى پدر افكند و او را بوسید، بعد سرش را بلند كرد، و گریه كرد، دوباره خودش را به روى پدر افكند، بعد سرش را بلند كرد، و خندید. گفتم: گمان مىكردم كه او (فاطمه علیهاالسلام) داناترین زنان ما است، در حالى كه او هم زنى از زنهاست. چون پیامبر وفات یافت به او گفتم: هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟! فاطمه (علیهاالسلام) فرمود: من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستىاش را از دست داده است. پیامبر به من خبر داد اولین كسی كه به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم. پینوشتها: 1ـ و قال الحافظ عبدالبر فى الاستیعاب، ج 4، ص 375، ط- مصر: و ذكر السراج عبدالرزاق، عن معمر أنه أخبره عن قتادة، عن أنس قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم الحدیث. ثم قال: (و حدثنا) محمد بن الصباح، قال عثمان بن عمر عن إسرائیل، عن میسرة بن حبیب عن المنهال بن عمرو عن عائشة بنت طلحة. 2ـ قال الحافظ، أبوعیسى، محمدبن عیسى بن سورة المعروف بالترمذى فى الجامع الصحیح الجزء الخامس، ص 700 . حدثنا محمد بن بشار، حدثنا عثمان بن عمر، أخبرنا إسرائیل عن میسرة بن حبیب، عن المنهال بن عمرو، عن عائشة بنت طلحة.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]