واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تعمیر کشتی در اقیانوس(2)چهار پرسش در نسبت تولید علم و احیای تمدن اسلامیدر ادامه بخش اول از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی پیرامون پاسخ به چهار پرسش در نسبت تولید علم و احیای تمدن اسلامی پرسش و پاسخ آخر را خدمتتان ارائه می کنیم:
سوال آخر، رابطه تمدن اسلامی با تمدن فعلی حاکم بر جهان چیست؟در اینجا سه نظریه است. نظریه اول این است که برخی دوستان معتقدند که فرقی ندارد. تمدن اسلامی همین تمدن غربی است فقط برخی ظواهر و احکام در آن رعایت بشود، مثلاً شراب نخورند، نماز بخوانند و در صورت رعایت این ظواهر و احکام، فرقی با هم ندارند.پس یک نظریه این شد که تمدن اسلامی با تمدن غرب هیچ تفاوت ماهوی ندارد.نظریه دوم این است که دوستانی میگویند اصلاً تمدن اسلامی با تمدن فعلی غرب از بیخ و بن متفاوت و بلکه متضاد است. یعنی 99/99درصد آنچه که در نظامات اجتماعی و فکری موجود است و ترجمه شده است، همهاش غیر دینی، سکولار و ضد دینی است. من هیچ کدام از این دو نظر را قبول ندارم. نظری که بنده به آن معتقدم، این است که بین تمدن اسلامی که ما باید دوباره آن را با شرایط جدید و با استفاده از تجربه و عقل سیصد چهارصد سال گذشته غرب و شرق و تجربیات خودمان بازسازی بکنیم و نسبت آن تمدن اسلامی با تمدن غرب، به قول ما طلبهها عموم و خصوص من وجه است. یعنی موارد اشتراک زیادی دارد، البته در آن موارد هم ممکن است استدلال و ارزشهای حاکم و اهداف و روش متفاوت باشد، اما تضاد نیست. در یک بخشهایی هم تضاد است که این هم یک طیف است. اختلافات ده درصدی داریم تا برخی موارد که اختلاف صد درصدی است و تضاد و غیرقابل جمع است. مواردی هم هست که در تمدن اسلامی نیست و در تمدن غرب هست و بالعکس و بخش بسیار مهمی هم مشترک است منتها با تفاوت در آن سه محوری که به آن اشاره کردم. ما معتقد نیستیم که هر چه عقلی و تجربی است، سکولار است. ما معتقد نیستیم که فقط آن چیزی دینی است که عیناً در متن دین آمده باشد یا عین عبارت یا مضمون گزاره یا متن دینی باشد. نه، لااقل شیعه معتقد است که هم عقل و هم نقل، هر دو حجت الهی و منبع معرفت الهی هستند. عقل و نقل هر دو جزء منابع دینی ماست.
یعنی اگر شما چیزی را با برهان عقلی، اثبات کردید و قطعاً اثبات عقلی شد، میتوانید آن را به دین نسبت بدهید. چون عقل، جزء منابع دین است. در حوزه تجربه همین طور. مثلاً اگر شما برای ساختن کارخانه عظیمی متخصصید، اگر عقل و تجربه به شما بگوید که کارخانه را به این گونه بسازید نه آن گونه، اگر شما بر خلاف عقل عمل کردید. فقط برخلاف عقل عمل نکردید، برخلاف دین و شرع هم عمل کردید! چون عقل، حجت خداست. بنابراین ما معتقد نیستیم که هر چه صرفاً در نص دین است، دینی است و اگر عقلی بود، دینی نیست. این تفکیک بین عقل و دین، یک تفکیک اسلامی نیست، بلکه یک تفکیک غربی است و در تمدن سازی یک مثالی را عرض کنم که مثال قشنگی است که تمدنسازی و جامعهسازی مثل تعمیر کشتی روی آب است. نمیشود یکجا و یکمرتبه همهاش را عوض کرد. باید قطعه قطعه و به تدریج و با اولویتبندی تعمیر و تعویض کرد و تا تئوری جدید دینی نیاورید جامعه بشری تئوریهای قبلی غیر دینی را رها نخواهد کرد.بین چهار تا پنج قرن طول کشید تا تمدن فعلی غرب به اینجا رسیده است. اما تمدن اسلامی در فرصت کوتاهی تقریباً از مرزهای هند و چین تا مرزهای اسپانیا و فرانسه و شمال آفریقا پیش رفت. بنابراین باید تلاش کرد و کار کرد. بنابراین اسلامی کردن اول در مبادی متافیزیکی علوم و فلسفه علوم معنا پیدا میکند و دوم در گزاره های پایه علوم و بهطور خاص در علوم انسانی و اجتماعی معنای بیشتری دارد و سوم در جهتگیری و نوع مصرف و استفاده از این علوم است که بین علومانسانی و غیر علومانسانی مشترک است.علاوه بر آن، سه محور دیگر دارد که آن را با مثال بیان میکنم. اقتصاد اسلامی با اقتصاد غیراسلامی چه فرقی با هم دارند؟ بخشی از اقتصاد، گزارههای تجربی و عقلی است. اینجا اسلامی و غیراسلامی ندارد. مثلاً فلان عمل منجر به تورم فلان درصد میشود، واردات فلان محصول منجر به فلان اتفاق میشود. فرمول عرضه و تقاضا و مسائلی از این دست، مسائلی که صرفاً عقلی و تجربی است و گزارش و توصیف محض است و حوادث جزئی خارجی است، اینها اسلامی و غیراسلامی ندارند. اما هیچ یک از متون اصلی اقتصاد، نه تنها اقتصاد بلکه علوم دیگر انسانی صرفاً گزارههای تجربی نیستند، بلکه آمیختهای از توصیفها، تفسیر و فلسفهبافیهایی راجع به انسان هستند. اینجاست که تفاوت و اختلاف وجود دارد. هم در مبادی متافیزیکی، هم در گزارههای پایه، هم در جهتگیری علوم، هم در حوزه اخلاق که اخلاق اقتصادی در اقتصاد اسلامی با اقتصاد سرمایهداری متفاوت است و هم در حوزه حقوق و وظایف.
حتی در بعضی از گزارهها هم، ما اسلامی و غیراسلامی داریم. چون موضوع همه علوم انسانی، انسان است، بنابراین طبیعی است چون دین راجع به تفسیر و توصیف انسان، طرح و حرف دارد، دخالت دارد. اما همه اینها در مقام تئوری و روی کاغذ است. کسانی باید بین شما برادران و خواهران مسلمان، پیدا شوند که نه فقط دانشمند مسلمان باشند بلکه اسلامی هم فکر بکنند. ما آدمهایی داریم که شخصاً مسلمان هستند، نماز میخوانند و روزه میگیرند، آدمهای مقیدی هم هستند اما طرز فکرشان دینی نیست. انشاءالله بین شما، کسانی باشند که علاوه بر اینکه در مقام رفتار شخصی مسلمان هستند، در مقام تفکر و نظریهپردازی بتوانند مسلمانانه نظریه بدهند و راهش این است که با علوم جدید کاملاً آشنا باشند، فاضل و باسواد باشند، آدم بیسواد نمیتواند نقد و تحلیل بکند. آدم بیسواد نمیتواند نظریهپرداز بشود و از آن طرف باید مطالعات وسیع اسلامی داشته باشد. باید با قرآن و روایات و مفاهیم اسلامی کاملاً آشنا بود تا به اسم اینکه داریم علوم را اسلامی میکنیم، نیاییم حرفهای سطحی و کمارزش و گاهی غلط هم از نظر اسلامی و هم از نظر علمی عرضه و مطرح بکنیم. این یک پروژه سنگین درازمدت است مثل همان تعمیر کشتی در اقیانوس است و یک کار جمعی و تاریخی است. منتها همین گامهای ظاهراً کوچکی که شما برمیدارید در طی کردن آن مسیر بزرگ تاریخی موثر است. انقلاب اسلامی شروع این فکر در دنیا بوده و این جرقه و آتش گسترش پیدا کرده است و انشاءالله و بحمدالله در آینده، گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد.ما معتقد نیستیم که هر چه عقلی و تجربی است، سکولار است. ما معتقد نیستیم که فقط آن چیزی دینی است که عیناً در متن دین آمده باشد یا عین عبارت یا مضمون گزاره یا متن دینی باشد. نه، لااقل شیعه معتقد است که هم عقل و هم نقل، هر دو حجت الهی و منبع معرفت الهی هستند. عقل و نقل هر دو جزء منابع دینی ماست. برخی از مستشرقان و مورخان تمدنها نوشتند که مجموعاً هفت هشت دوره تمدنی در تاریخ مکتوب تمدن در دنیا هست مانند تمدن یونان، تمدن چین و تمدن اسلامی و... تا تمدن فعلی غرب که طبق گفته آنها، هیچکدام از اینها، به سرعت تمدن اسلامی فراگیر نشده است. یعنی ما به قرن دوم اسلامی نرسیده بودیم که بخش عظیمی از دنیا، از حیث قدرت و ثروت و به تدریج از لحاظ علمی، کاملاً وابسته به جهان اسلام بود. جهان اسلام تولید میکرد و آنها مصرف میکردند و در زمان کوتاهی هم تمدنهای آن زمان را زیر پوشش و تحت سایه خودش قرار داد. پنجاه سال از صدور اسلام نگذشته بود که جهان اسلام تبدیل به بزرگترین قدرت سیاسی نظامی و اقتصادی شد. یک قرن از آن نگذشته بود که قطعاً بزرگترین قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی دنیا بود و چون تولید علم زمان بیشتری میبرد طی یک قرن، یک قرن و نیم در تمام شاخهها تولیدکننده علوم شد و بقیه مصرف کننده شدند. زمانبندی که برای سایر تمدنها شده است خیلی بیشتر است. مثلاً بین چهار تا پنج قرن طول کشید تا تمدن فعلی غرب به اینجا رسیده است. اما تمدن اسلامی در فرصت کوتاهی تقریباً از مرزهای هند و چین تا مرزهای اسپانیا و فرانسه و شمال آفریقا پیش رفت. خودشان می گویند که در این تاریخ سریعترین گسترش تمدنی در دنیا بوده است، فقط نظامی هم نبود، مغولها میآمدند نظامی منطقهای را تصرف میکردند و در عرض چند دهه آمدند بخش عظیمی از دنیا را گرفتند و تا بیزانس پیش رفتند و از آنها شکست خوردند. ولی در جهان اسلام، پیروزی با شمشیر نبود. هرجا که میرفت به سرعت فرهنگش مسلط میشد و فرهنگ آنجا را تغییر میداد و اوضاع آنجا را عوض میکرد.منبع:ماهنامه سوره حسن رحیمپور ازغدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]