محبوبترینها
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1825812251
سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
تهران -خبرگزاري ايسكانيوز :"سوژه جديد 1+5+اعراب " ، " فرهنگسازي با ظرفيت هاي عاشورا" ، "راه تامين امنيت افغانستان" ، "ريشه هاي ترافيك كم سابقه تهران " ، "درباره اصلاحيه بودجه سال 87 " ، "دولت 6657 ميليارد تومان كم آورد" ، "سفر مالكي تحكيم همگرايي تهران -بغداد" ، "دو قطبي دهه چهارم " و "شهر دودگرفته " از جمله عناوين سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران است.
به گزارش روز چهارشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز " سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :
**آفرينش :سوژه جديد"1+ 5+ اعراب"
روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
هفته گذشته، ميانجيان بين المللي حل و فصل مناقشه هسته اي ايران متشكل از پنج كشور عضو دائم شوراي امنيت يعني آمريكا، بريتانيا، فرانسه، روسيه و چين به همراه آلمان موسوم به گروه 1+5 در نيويورك با وزيران خارجه كشورهاي عربي بحرين، مصر، اردن، كويت، عراق، امارات متحده عربي و عربستان حول محور ايران و برنامه اتمي آن ديدار و گفت وگو كردند. نگاهي به پرونده هسته اي ايران و كشورهاي مخلف نشان مي دهد كه اين براي نخستين بار بود كه غرب با ايجاد شكاف ميان تهران و اعراب، كشورهاي منطقه خاورميانه را با هدف مهار برنامه هسته اي ايران طرف مذاكرات خود قرار مي دهد. علت اين نشست نيز تحليل هايي مي باشد كه در مصاحبه مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي با روزنامه الحيات ديده مي شود، البرادعي در اين مصاحبه گفته بود" كشورهاي عربي بايد بخشي از روند مذاكره با ايران باشند زيرا در هرگونه راهكار مربوط به وضع منطقه، بخشي از اين راهكار به بهاي متضرر شدن كشورهاي عربي و حتي تعرض به آنها تمام خواهد شد. نمي دانم چرا كشورهاي عربي در چنين مشكلي كه آن را حياتي مي دانند حضور ندارند و اين مشكل چگونه مي تواند بدون آنكه اعراب بخشي از راهكار باشند حل شود". واكاوي اين موضوع از نگاههاي مختلف چند نكته اساسي را آشكار و مشخص مي كند كه بيان آنها جدا از اينكه موضوع را شفات و روشن مي سازد در دفاع از حق ايران نيز لازم وضروري به نظر مي رسد.1- اول اينكه البرادعي، بعنوان مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي هيچ حقي در مورد تعيين طرف هاي مذاكره با ايران را ندارد و تنها وظيفه اين نهاد همانا بررسي فني و حقوقي فعاليت هاي هسته اي و توسعه صلح آميز اين برنامه ها تحت نظارت اين سازمان است. 2- اگر وي سران اعراب را به بحث عمومي سران اعراب دعوت كرده و خواستار حضور اعراب در مذاكرات مربوط به آن مي شود، بيش از هر چيز نشانه آن است كه آژانس، از كار اصلي خود عدول كرده و رسما وارد سياسي كاري شده است. 3 - اگر ايران علي رغم صلح آميز و قانوني بودن برنامه هاي خود با برخي كشورها مذاكره مي كند، تنها در راستاي بر طرف كردن ابهاماتي است كه از طرف برخي كشورهاي غربي مورد بهانه گيري قرار گرفته است، لذا مذاكره با برخي سران اعراب در حول برنامه هاي هسته اي لازم و ضروري به نظر نمي رسد. 4- مذاكره ايران با برخي كشورها همچون چين و روسيه كه خود داراي انرژي هسته اي هستند، تنها به خاطر عضويت اين كشورها در شوراي امنيت مي باشد. 5- امروزه تمامي كشورها برنامه هاي، همسايگان خود را در كليه مسائل دنبال مي كنند، چرا كه هميشه قدرت براي آنها مهم بوده است، لذا بايد گفت سران عرب امروزه آگاهتر از آن هستند، كه نيازي به يادآوري شخص آقاي البرداعي داشته باشد. بر همين اساس مطمئنا اگر كشورهاي عربي يعنوان همسايگان ايران كوچكترين ابهامي را در پرونده هسته اي ايران مشاهده كنند، زودتر از آنچه تصور مي شود واكنش نشان مي دهند. 6 - حمايت وزير خارجه آمريكا از سران عرب و تشويق آنها عليه برنامه هاي ايران فقط در راستاي جمع كردن همفكران جديد قابل تفسير است چرا كه اين كشور مدعي است برنامه هسته اي ايران تهديدي براي خاورميانه به شمار مي رود، از اين رو خواهان همكاري كشورهاي منطقه خاورميانه براي منزوي كردن ايران است، غافل از اينكه خود اين كشور بزرگترين تهديد جهان است .7 - ادعاي كاندواليزا رايس در حالي مطرح مي شود كه ايران طي سال هاي اخير با كشورهاي حاشيه خليج فارس روابط نزديك سياسي و اقتصادي برقرار و تلاش كرده نگراني هاي آنها را در مورد مقاصد هسته اي خود برطرف كند; اگرچه برخي كشورهاي عربي از افزايش نقش ايران در منطقه نگران هستند، اما بيشتر اين نگراني در بزرگنمايي موضوعاتي مي باشد كه ايالات متحده از برنامه هسته اي ايران فراهم كرده است. قبل از اين ايالات متحده و متحدانش تلاش كردند با سو»استفاده از فضاي مسموم رسانه اي خود ساخته، جامعه جهاني را در همين كشورهاي 1+5 منحصر كنند و به جاي آنها سخن بگويند، ولي بايد گفت اگر تا چند ماه قبل مساله هسته يي، بهانه يي بود تا به مدد آن بتوانند در مقابل تهران بايستند و افكار عمومي را همراه خود كنند، ولي به نظر مي رسد امروزه پرونده هسته يي ديگر چنين قابليتي را ندارد. 8 - ايران اينكه بارها و بارها درهاي خود را بسوي بازرسان انرژي هسته اي باز كرده است و مطمئنا اگر كوچكترين ابهاماتي در اين پرونده وجود داشت، گزارش مي شد، اين موضوع را خود البرداعي نيز بارها و بارها تاييد و تاكيد كرده است، ولي حال چرا از كشيدن پاي اعراب به پرونده هسته اي صحبت مي كند، بايد از دو پهلو بودن شخصيت وي ياد كنيم.9 - اين موضوع نيز مورد اعتراض جمهوري اسلامي ايران مي باشد، بگونه اي ديدار نمايندگان كشورهاي عربي با گروه 1+5 از سوي مقام معظم رهبري نيز مورد انتقاد قرار گرفته است. ايشان اين جلسه را "تلاش بيگانگان براي وادار كردن سران برخي دولت هاي عربي به مقابله با حقوق هسته اي و ديگر خواسته هاي ملت ايران" توصيف كرده و گفته بودند: "اين حداكثر كاري است كه دشمن مي تواند بكند."
**حزب الله :فرهنگسازي با ظرفيتهاي عاشورا
روزنامه حزب الله به مناسبت نزديكي به ايام عاشورا در سرمقاله امروز خود نوشت :
فرهنگسازي يا ساماندهي فيزيكي؟ اين اصليترين سوال رويكردهاي اخير در مواجهه با پديدههاي ضدفرهنگي است؛ دقيقا نظير آنچه درباره طرح ارتقاي امنيت اجتماعي پيشآمد و بسياري را باور اين بود كه اي كاش مسئولان با فرهنگسازي به مصاف بدحجابي ميرفتند تا ايجاد نظم اجتماعي با استفاده از نيروي قهريه پليس و در مقابل طرفداران طرح چنين استدلال ميكردند كه تا مسئولان فرهنگي به خود بيايند و طرحهاي فرهنگيشان به بار بنشيند ريشههاي ناهنجاري بسيار فراگيرتر از آني است كه امروز ديده ميشود.
درست سال 75 بود كه رهبر فرزانه انقلاب (حفظهاله) در جمع طلاب و روحانيون ياسوج از رواج ناهنجاريها و بداخلاقيهايي در حوزه عزاداري سيدالشهدا(ع) مانند قمهزني ابراز نارضايتي فرمودند و سپس در مناسبتهاي بعدي پديدههايي ديگر از جمله استفاده از اشعار و تعابير نامتناسب و مقاتل غيرمعتبر از سوي برخي مداحان را مورد انتقاد شديد قرار دادند.
سال گذشته و در آستانه محرم نيروي انتظامي نيز با اطلاعرساني قبلي به هياتهاي مذهبي از نصب شمايل منتسب به حضرت سيدالشهدا(ع)، قمر بنيهاشم(ع) و ساير شهداي واقعه جانسوز كربلا به عنوان خرافههايي كه واقعيت زلال معرفت در ساحت قدس اباعبدالله (ع) را آلوده جلوگيري كرده وحتي در برخي از مناطق از حركت دستههاي عزاداري كه از شمايل و ادوات مختلف استفاده كرده بودند جلوگيري كرد.
بيشك دستههاي عزاداري و هياتهاي مذهبي به عنوان يكي از بزرگترين نهادهاي مردم محور در كشور نقش مهمي در حوزه فرهنگ ديني برعهده دارند و دقيقا يكي از نزديكترين حلقههاي فكري به نهاد روحانيت محسوب ميشوند چه، بسياري از اين هياتها حتي به وسيله بزرگان ديني اداره ميشوند اما با وجود اينكه از اولين روزهاي توجه و انذار رهبر معظم انقلاب ـ سال 75 ـتا امروز يازده سال طول كشيده هنوز هم بروز برخي رفتارهاي خرافي در هياتهاي مذهبي نيروي انتظامي را بر آن داشته تا امسال هم به مصاف اين نوع پيرايهها برود و از هياتهاي مذهبي بخواهد تا جز طبل و سنج از ساير ادوات موسيقي در مراسم عزاداري استفاده نكنند!
نهادهاي فرهنگي در طول يازده سال گذشته وقت داشتند نظير آنچه امسال شهرداري و سازمان تبليغات اسلامي در چاپ تراكتها و تابلوهاي شهداي دفاعمقدس انجام دادند فرهنگسازي كنند و به آسيبشناسي چرايي بروز پديدههاي خرافي در نزديكترين حلقههاي فكري به نظام و نهاد مقدس روحانيت بپردازند و حتي رسانه ملي ميتوانست به جاي سرمايهگذاري در ساخت برخي پروژههاي سينمايي و تلويزيوني غير اهم در حوزههايي نظير اين گونه معضلات اهم سرمايهگذاري و بهتبع برنامهسازي كند اما چنين نشد و امروز هنوز هم بايد به تماشاي عكسهاي قمهزني برخي از عزاداران از دريچه دوربينهاي CNN و روتيرز بنشينيم و ندانيم كه آن همه ابهام در اذهان جهانيان را چگونه پاسخ بدهيم.
از سوي ديگر حوزههاي علميه و نهادهاي فرهنگي مرتبط با آن ميتوانستند با ايجاد حلقههاي علمي و برنامهريزي براي شركت انديشمندان و بزرگان حوزه از ظرفيت عظيم فقه و اجتهاد براي رسيدن به اجماعي فقهي در اين باره و تبيين آن براي شهروندان پيشقدم شوند و يكبار براي هميشه تكليف مردم با پديدههايي چون قمهزني، علمكشي، استفاده از ادوات موسيقي و ... را روشن كنند اما چنين نشده و در هر حلقه از حلقههاي بحث كه نظير آنچه در ابتدا آمد مطرح شود نقلقولها از بزرگان كه اغلب با هم متفاوتند بسيار شنيده خواهد شد. آنچه بايد در آن انديشيد و به جد اظهار تاسف كرد آن است كه در وضعيتي كه جهانيان به ستوه آمده از انديشههاي ناپاك يزيديان آماده تحول و تبديل به حريتهاي بسيارند و در حاليكه جبهه فرهنگي انقلاب ميتواند با استفاده از معارف ناب عاشورايي پيامآور آزادگي و آزادي از بردگيهاي معاصر براي بسياري از استثمارشدگان عالم باشد آن چنان دچار روزمرگي شدهايم كه حتي از اصلاح داخلي آيينها هم بازماندهايم و در حاليكه مخاطبان اين عرصه مقيدترين و قانونمندترين شهرونداناند بايد شاهد برخي كژيها و ناچار دخالت پليس باشيم.
به نظر ميرسد در اين حوزه اصيلترين و سزاترين نهاد براي ورود و فرهنگسازي نهاد روحانيت باشد چرا كه مقبوليت و ظرفيتهاي علمي و اخلاقي اين حوزه آمادگي اين را دارد كه با دخالت جدي در حوزه عزاداري محرم به نابسامانيهاي اين حوزه پايان دهد و فضاي اين مناسبت عظيم را آنچنان متأثر كند كه جايي براي دخالت ديگران باقي نماند و اين گزاره را به اثبات رساند كه با فرهنگسازي صحيح و كارآمد ميتوان آنچنان كرد تا جايي براي دخالت فيزيكي و مصداقي باقي نماند.
**جام جم :راه تامين امنيت افغانستان
روزنامه جام جم در سرمقاله امروزخود در مورد عملكرد هاي اخير آمريكا نسبت به افغانستان مي نويسد: دولت آمريكا تصميم دارد حدود 30 هزار نيروي اضافي به افغانستان اعزام كند. اين تصميم به اين علت اتخاذ ميشود كه آمريكا به عنوان يك اشغالگر امپرياليستي روز به روز بيشتر در تنگنا و مضيقه قرار ميگيرد.
با آنكه باراك اوباما، رئيسجمهور منتخب آمريكا به مدد شعار «تغيير» توانست قدرت را در آمريكا به دست بگيرد اما تصميم اخير دولت اين كشور براي افزايش نيرو در افغانستان نشان داد كه آرزوي بسياري از آمريكاييها براي تغييرات به فنا رفته است.
نيروهاي آمريكا كمي بعد از حوادث 11 سپتامبر به افغانستان لشكركشي كردند تا به ادعاي خود عاملان اين حادثه يعني القاعده و طالبان را سرنگون كنند.
در حال حاضر آمريكا 31 هزار سرباز در افغانستان مستقر كرده است كه بخشي از آنها تحت فرماندهي نيروهاي ناتو مشغول فعاليت هستند. ناتو نيز داراي 51 هزار سرباز است كه از اين بين 4500 سرباز به آلمان تعلق دارد كه در ماموريتهاي جنگي هم شركت دارند.
علاوه بر آن، آلمان نيز تصميم دارد كه نيروهاي خود را در افغانستان افزايش دهد. گزارشهاي خبري مربوط به نيروهاي آلمان در افغانستان نيز تنها تابع سياستهاي سانسور نظامي آمريكا منتشر ميشود.
تصميم آمريكا براي افزايش نيروها در افغانستان در شرايطي اتخاذ ميشود كه اين اقدام بر خلاف نظر و خواسته اكثريت ملت افغانستان است. مردم افغانستان مخالف قدرتهاي اشغالگر و دولت فاسد و ناكارآمد اين كشور هستند.
در حالي كه در رسانههاي جمعي اقدامات آمريكا با عباراتي چون دموكراسي، نوسازي و عمران افغانستان همراه است گزارشهاي خبري در مورد اين كشور حاكي از اعمال خشونت عليه غيرنظاميان، تعرض و قتل و سوءاستفاده جنسي از كودكان است كه پيامدهاي اقدامات ويرانگر آمريكا در افغانستان است.
بين نيروهاي بينالمللي كمك به برقراري امنيت (ايساف) در افغانستان، سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) و سرويس خبري آلمان مذاكرات و قراردادهايي با مافياي مواد مخدر يا همان جنگسالاران وجود دارد.
با گذشت هفت سال از اشغال افغانستان توسط نيروهاي آمريكا مافياي مواد مخدر از ثبت ركوردهاي خود خوشحال است.
آمريكا از طريق حمايت از شاهزاده پشتوها يعني كرزاي منجر به غرق شدن غرب با موجي از مواد مخدر شد امري كه حتي طالبان افراطي موفق به انجام آن تا به اين حد نشد.
در حال حاضر افغانستان حدود 87 درصد مواد مخدر جهان و 95 درصد هرويين موجود در اروپا را توليد ميكند. در دوران طالبان حدود 29 هزار هكتار از اراضي افغانستان با خشخاش كشت ميشد. در حالي كه در شرايط فعلي اين ميزان به 220 هزار هكتار رسيده است.
افزايش شمار تلفات غيرنظاميان در افغانستان، مقاومت رو به رشد مردمي را در پي خواهد داشت.
در ماه اكتبر يكي از ژنرالهاي نيروي هوايي انگليس در افغانستان اظهار داشت: ما برنده اين جنگ نخواهيم بود و ضروري است كه براي پيروز شدن سطح خواستههاي خود را پايين آوريم و تصميم آمريكا و ناتو براي افزايش نيروها منجر خواهد شد كه قواي نظامي اين دو بيش از پيش در مصيبت و فلاكت فرو رود.
**دنياي اقتصاد:ريشههاي ترافيك كم سابقه تهران
روزنامه دنياي اقتصاد در سرمقاله امروز خود از رشد بي رويه ترافيك تهران نوشت :
اين روزها ترافيك تهران به شكل كم سابقهاي درآمده است. اگر به گذشته نگاه كنيم، تنها در حدود سالهاي 79 و 80 تهران به چنين وضعي درآمد كه در آن مقطع اقدامات دولت، شهرداري وقت و نيروي انتظامي توانست تا حدودي از مشكل ترافيك بكاهد، اما ...
... ظرف 7 سال مشكل دوباره به سطح سابق برگشته و ترافيك به معضلي جدي در زندگي روزمره مردم تهران تبديل شده است. به روشني ميتوان ديد كه امكان تردد در شهر تنها در ساعت 10 صبح تا 3 بعد از ظهر ميسر است و در ساعات ديگر ترافيك به صورت غيرقابل تحملي درآمده است. يك عامل موثر در تشديد ترافيك، پديده طبيعي كاهش طول روز و روشنايي و سرماي زمستان است نخست بايد به اين واقعيت توجه داشت كه در چند سال گذشته به مدد درآمدهاي نفتي، رشد اقتصادي در ايران به وجود آمد كه معني آن افزايش درآمد سرانه مردم است. معمولا در مدلهاي حملونقل، تقاضا براي سفرهاي درون شهري و برون شهري تابعي از ميزان درآمد سرانه تصور ميشود. توضيح آن نيز واضح است. هرگاه مردم درآمد بيشتري داشته باشند، تمايل بيشتري براي خريدن كالاها و خدمات خواهند داشت و طبيعي است كه براي انجام اين خريدها و يا استفاده از مراكز فرهنگي و تفريحي سفرهاي بيشتري انجام ميدهند.
نكته دومي كه بايد به آن توجه داشت، سياست دولت در تثبيت قيمت بنزين است؛ بهرغم سهميهبندي بنزين كه امري مثبت و گامي به جلو بود و توانست تا حدي روند نگرانكننده مصرف بنزين را در كشور مهار كند.
اما تثبيت قيمت بنزين به رغم فضاي تورمي در كشور، به معني ارزان شدن آن است كه اين پيام و علامت را به عاملان اقتصادي منتقل ميكند كه مصرف بنزين خود را افزايش دهند و تا حداكثر سهميه موجود از آن استفاده كنند. قيمت آزاد بنزين نيز در سطحي نيست كه انگيزه مصرف بيشتر بنزين را به شدت كاهش دهد.
عامل سوم موثر در اين وضعيت، سياست تثبيت قيمت خودرو طي سالهاي گذشته است. اين سياست كه با انگيزه حمايت از مصرفكنندگان در برابر انحصار توليد كنندگان اتخاذ شد، با توجه به وضعيت تورمي اقتصاد به معني ارزان شدن قيمت خودرو و در دسترس قرار گرفتن خودرو براي اكثر خانوارها بود. نتيجه طبيعي اين وضعيت در كنار ارزان بودن قيمت بنزين و در اختيار قرار دادن سهميه براي همه دارندگان خودرو، افزايش ترافيك است. در كشورهاي اروپايي سياست در دسترس قراردادن خودروهاي ارزان با سياست اعمال ماليات بر قيمت بنزين همراه ميشود تا انگيزه استفاده از خودرو مهار شود. نگارنده در برخي از شهرهاي بزرگ اروپا شاهد آن بوده كه تقريبا همه خانوارها داراي خودرو بودهاند، اما در طول هفته به ندرت از آن استفاده ميكنند و خودروها معمولا در طول هفته در كنار خيابان پارك هستند و مشكل اصلي در آنجا كمبود مكان پارك كردن است! ولي مشكلي به نام ترافيك وجود ندارد.
عامل چهارم تعيينكننده، عدم رشد خدمات حملونقل عمومي به تناسب رشد اقتصاد و جمعيت است. در سالهاي اخير به دليل اختلافات سياسي دولت و شهرداري، نرخ رشد و گسترش شبكه مترو كاهش يافته و به جز راه اندازي خطوط اتوبوسهاي پرسرعت در شبكه اتوبوسراني، ظاهرا گسترش چشمگيري حاصل نشده است. راه اندازي مترو و نوسازي ناوگان حملونقل عمومي در سالهاي گذشته تا حدودي توانست مشكل حملونقل را براي بخش بزرگي از جامعه تقليل دهد، اما همين امر خود انگيزه سفرهاي درون شهري را افزايش داد تا جايي كه امروز اين افزايش تقاضا فشار زيادي بر حملونقل عمومي وارد كرده و كارآيي آنها را كاهش داده است. اگر اين ادعا صحيح باشد كه در سالهاي اخير به رغم سياستهاي عدالتجويانه دولت، نرخ مهاجرت به شهرهاي بزرگ خصوصا تهران تشديد شده، آنگاه اين عامل نيز ميتواند عامل موثر ديگري در شكلگيري وضع نامطلوب موجود باشد. تشديد ترافيك در حال حاضر بطلان اين ايده را نيز نشان داد كه ميتوان با ساخت اتوبانها و بزرگراههاي جديد بر مشكل ترافيك غلبه كرد. تعدد طرحهاي مذكور موجب رواج اين ذهنيت شد كه اين اقدامات ميتواند به رفع مشكل ترافيك ياري رساند، غافل از اينكه بزرگراههاي جديد ضمن تسهيل رفت و آمد، خود انگيزه سفرهاي درون شهري را افزايش داده و پس از مدتي ترافيك را به جاي اول بازخواهند گرداند.
متاسفانه چشمانداز مثبتي براي حل معضل ترافيك ديده نميشود، چرا كه با توجه به تحليل فوق، براي حل مساله ترافيك بايد در سياست تثبيت قيمت بنزين، تجديدنظركرد كه اين آمادگي در دولت وجود ندارد. در عين حال بايد به گسترش ناوگان حملونقل شهري همت گذارد كه با توجه به ملاحظات سياسي موجود و تشديد آن با توجه به انتخابات آينده، بسيار بعيد به نظر ميرسد.
**رسالت :درباره اصلاحيه بودجه سال 87
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود در مورد اصلاحيه بودجه سال 87 مي نويسد:
ارائه لايحه اصلاحيه 66 هزار ميليارد ريالي بودجه سال 87 از جمله اقدامات قانونمند و قابل تقدير دولت در اجراي بودجه كل كشور است. كدام بودجه؟ بودجه كل كشوري كه مجلس در قالب ماده واحده بروكف بودجه عمومي دولت را در حد مبلغ 939 هزار ميليارد ريال در جزء يك بند الف ماده واحده قانون بودجه سال 87 كل كشور قبلا مسقف نموده است. اصلاحيه مطروحه در لايحه اخير ناظر به اين مبلغ و در زير اين سقف است كه نه بر بودجه شركتها ترتب دارد و نه از سقف بودجه كل و مبلغ ماده واحده فراتر است كه اگر باشد متمم تلقي ميشود.
اين اصلاحيه به زبان ساده ميگويد دولت از مجلس اجازه ميخواهد تا زير سقف بودجه عمومي كه در 939 هزار ميليارد ريال مصوب شده 66 هزار ميليارد ريال بودجه دستگاه اجرايي و رديفهاي عمومي را جا به جا كند تا بتواند از طريق اين كسر و اضافه بخشي از هزينههاي غير ضروري و قابل صرفهجويي را در بخش ضروري اولا: «تخصيص» ثانيا: «تعهد» ثالثا: «پرداخت» نمايد. چرا براي اينكه اين اقدامات مستلزم تغيير در عناوين و ارقام مندرج درجداول پيوست شماره يك قانون بودجه خواهد شد. مجلس قبلا در جزء دو بند ب ماده واحده قانون بودجه سال 87 به دولت فقط اجازه تخصيص و تعهد و پرداخت را به شرح ارقام مندرج در آن جداول (جداول پيوست شماره يك) قانون بودجه داده بود.
حالا دولت ميخواهد ارقام اين جداول را بدون آنكه به سقف بودجه دست بزند تغيير دهد و اين تغيير موكول به اذن قانون است. فلذا ارائه اصلاحيه و درخواست تصويب از مجلس براي اين تغيير، قانونمندترين كاري است كه يك دولت ملتزم به رعايت قوانين و مقررات ميتواند انجام دهد كه در ما نحن فيه دولت با ارائه اين لايحه آن را انجام داده است. اكنون نوبت مجلس است تا با تصويب آن به اين روند قانونمند تداوم بخشد.
صرفنظر از اقدام قابل تقدير دولت در ارائه اصلاحيه بودجه كه اين عنوان با لايحه متمم بودجه فرق اساسي دارد توجه و تدقيق به نصاب اين تغيير نشان دهنده التزام عملي دولت به مصرف اعتبار طبق قوانين و مقررات موضوعه است. بدين نحو كه به لحاظ محاسباتي دولت ميخواهد 66 هزار ميليارد ريال از سر جمع 939 هزار ميليارد ريال بودجه عمومي را در سقف اعتبارات مصوب جا به جا كند اين يعني كمتر از هفت درصد تغيير در سقف كل بودجه عمومي دولت ميباشد.
تصويب يا عدم تصويب اين اصلاحيه در مجلس محترم نشان خواهد داد كه آيا مجلس دست دولتي را كه مسئوليت اداره امور كشور را برعهده دارد در حد %7 تغيير و جا به جايي اعتباراتي كه مبلغ آن را قبلا تصويب كرده است ميدهد يا نه؟ و از اين باب سخنان مخالف و موافق اين اصلاحيه شنيدني خواهد بود و شنيدني تر آنكه دولتهاي قبلي در حدي به مراتب بالاتر از اين نصاب هفت درصدي اين تغييرات را در سنوات گذشته در گستره دستگاههاي اجرايي با استفاده از ساز و كار سازمان برنامه و بودجه در قالب اصلاحيه موافقتنامههاي پي در پي بودجه آن هم در تاريخ 12/29(/پايان سال مالي) انجام و چنين جا به جاييها را بدون توسل به اذن مجلس در دستگاههاي اجرايي عملا به اجرا در ميآوردند.
**صداي عدالت :دولت 6657 ميليارد تومان كم آورد
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود كسري بودجه دولت را يادآور شد و نوشت :
با ادامه كاهش قيمت نفت، محمود احمدى نژاد لايحه اى را با قيد دو فوريت به مجلس فرستاده است تا با اصلاح قانون بودجه سال 1387 كسرى 6657ميليارد توماني بودجه دستگاه هاى دولتى را جبران كند. در نامه رييس جمهور به مجلس، هدف از ارائه اين لايحه "تامين بخشى از هزينه هاى ضرورى برخى دستگاه هاى اجرايى و جلوگيرى از ايجاد مشكل در پرداخت هزينه هاى اجتناب ناپذير در سال جارى" عنوان شده است.
در صورت تصويب اين لايحه در مجلس، "به دولت اجازه داده مى شود در قالب اين لايحه و مشروط به عدم افزايش در سقف بودجه عمومى دولت در سال 1387 اعتبارات هزينه هاى دستگاه ها و رديف ها را تا سقف 59 هزار و 570 ميليارد ريال افزايش دهد."
گزارش ها حاكى از آن است كه كاهش قيمت نفت به زير 40 دلار كه نسبت به ماه هاي گذشته نزديك به 100 دلار كمتر است، سبب كسرى بودجه عظيمى در اقتصاد كشورهاى نفتى از جمله ايران شده است. ميزان درآمد ارزى ايران در نيمه اول سال 1387 به رقم 60 ميليارد دلار رسيد كه بيانگر افزايشى 50 درصدى است. پيش بينى مى شد كه با ادامه قيمت بالاى نفت، اين در آمد در پايان سال جارى به 120 ميليارد دلار برسد.
اما كاهش قيمت نفت در چهار ماه گذشته سبب شد كه مسئولان بانك مركزى نسبت به تحقق درآمد سالانه ايران ابراز ترديد كنند و رييس كل بانك مركزى ايران در مهرماه، با هشدار نسبت به پايين آمدن بهاى نفت، اعلام كرد: "در صورت ادامه اين روند، 54 ميليارد دلار از درآمدهاى پيش بينى شده محقق نخواهد شد."
حساب ذخيره ارزى و كسرى بودجه
بر اساس نامه رييس جمهور به مجلس، قرار است كه "كسري بودجه دولت از محل صرفه جويي و كاهش اعتبارات هزينه اي و مابقي از محل كاهش ساير اعتبارات مندرج در قانون بودجه تامين شود." اين در حالي است كه دولت نهم در سه سال گذشته براي جبران كسري بودجه خود اقدام به ارائه لايحه به مجلس براي برداشت از حساب ذخيره ارزي مي كرد.
بر اساس گزارش هاى بانك مركزى، دولت نهم در سه سال نخست فعاليت خود سه برابر پنج سال پايانى دولت اصلاحات از صندوق ذخيره ارزى برداشت كرده است.
بر اساس گزارش اين بانك، در سال هاى 84 تا 86 (سه سال نخست فعاليت دولت نهم) 73 ميليارد و 600 ميليون دلار از مازاد درآمدهاى نفتى به حساب ذخيره ارزى وارد شده است اما 63 ميليارد و 200 ميليون دلار از موجودى اين حساب برداشت شده است. رقم برداشت از اين حساب در پنج سال دولت محمد خاتمى، 20 ميليارد دلار اعلام شده است. اين برداشت ها در حالى صورت گرفته است كه بودجه سالانه ايران نيز به دليل افزايش قيمت نفت به شدت رشد كرده است.
در حالى كه محمود احمدى نژاد در تبليغات دوران رياست جمهورى خود اعلام كرده بود كه پول نفت را بر سر سفره هاى مردم خواهد آورد ولى گزارش هاى منتشره نشان مى دهد كه تزريق پول در جامعه تنها به تشديد تورم در جامعه دامن زده است. آخرين گزارش بانك مركزى حاكى است كه نرخ تورم در مناطق شهرى ايران در 12 ماه منتهى به آبان ماه سال جارى به3.28 در صد رسيده است. اين نرخ تورم دو و نيم برابر زمانى است كه آقاى احمدى نژاد به مقام رياست جمهورى انتخاب شد و اين در حالى است كه به گفته منابع خبرى ايران، ميزان در آمدهاى نفتى ايران در سه سال و نيم گذشته بيش از 200 ميليارد دلار بوده است.
طرح تحول اقتصادي!
در حالي كه نمايندگان مجلس به طرح تحول اقتصادي با ترديد نگاه مي كنند و معتقدند كه اجرايي شدن آن منجر به پديدار شدن شوك تورمي شديد در جامعه مي شود، اما دولت نهم همواره بر اجرائي شدن آن تا پيش از انتخابات رياست جمهوري تاكيد دارد. با كاهش شديد قيمت نفت اما ترديد هاي بسياري در توان دولت براي پرداخت نقدي يارانه ها به وجود آمده است. با توجه به كاهش شديد قيمت نفت و همچنين كمبود شديد بودجه براي چند ماه منتهي به پايان سال به نظر مي رسد نقدينگي اي كه قرار بود دولت آنرا صرف پرداخت يارانه هاي نقدي در قالب طرح تحول اقتصادي كند، براي جبران كسري 6657 ميليارد توماني خرج شود. بر اين اساس پيش بيني مي شود اجرايي شدن طرح تحول اقتصادي به اين شكل به تاخير بيافتد و به نظر مي رسد عملياتي شدن آن زماني بيش از عمر دولت نهم بطلبد
**قدس :سفر مالكي تحكيم همگرايي تهران- بغداد
روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود در مورد سفر مالكي به ايران مي نويسد:
نوري مالكي نخست وزير عراق امروز در حالي به ايران سفر مي كند كه روابط دو كشور پس از سقوط صدام وارد مرحله نويني گرديده است. پيش از اين وجود ساختار رژيم بعث در كشور عراق، تيرگي روابط دو كشور را در پي داشت و تحميل جنگ نابرابر 8 ساله از سوي دولت عراق، مناسبات موجود را وارد سير قهقرايي نمود.
اين سفر در چارچوب روابط دوجانبه است و طي آن شوراي عالي روابط ايران و عراق -كه از طرف عراق نوري مالكي و از طرف ايران داوودي رياست آن را بر عهده دارند- برگزار مي شود. مروري بر مناسبات رو به رشد دو كشور، يكي از اصلي ترين هدفهاي اين سفر و فرصتي است تا ابعاد مختلف مناسبات دو جانبه و بحثهاي مختلف ديگر بين ايران و عراق، مورد بررسي قرار گيرد.
هم اكنون روابط ايران و عراق پس از فروپاشي ديكتاتوري بعثي در اين كشور، در سطح بسيار عالي ارزيابي مي شود و مقامهاي عالي رتبه عراقي و ايراني بارها به دو كشور سفر كرده اند؛ سفر چند باره جلال طالباني، رئيس جمهور عراق به ايران و نيز علي لاريجاني، دبير سابق شوراي عالي امنيت ملي كشورمان به عراق، از آن جمله است.
سفر رئيس جمهور ايران آقاي احمدي نژاد به عراق در حالي صورت گرفت كه با پوشش رسانه اي همراه بود، در شرايطي كه كشورهاي عربي به دليل بي ثباتي اين كشور حتي از بازگشايي سفارتخانه هايشان نيز در عراق خودداري مي كنند. اين در حالي است كه تردد مقامهاي آمريكايي به عراق، با وجود اينكه كشور مذكور در اشغال نيروهاي آمريكايي است، مخفيانه و دور از چشم رسانه ها انجام مي پذيرد.
پس از اقدام «المنتظر الزيدي» خبرنگار عراقي در پرتاب لنگه كفش به سوي بوش، مي توان اين دغدغه را از سوي دولتمردان آمريكايي با وضوح بيشتري تبيين نمود و به راز سفرهاي پنهاني آنها پي برد.
امضاي توافقنامه امنيتي بين عراق و آمريكا، مهمترين رخدادي است كه اين سفر را از ديگر ديدارهاي نوري مالكي متمايز مي سازد. به سخن ديگر، در اين دور از مذاكرات، نخست وزير عراق در حالي اقدام دولت و پارلمان اين كشور را مطرح مي كند كه فرايند نهايي تصويب، در همه پرسي (رفراندوم) تير ماه سال 1388 مشخص خواهد شد.
با توجه به وجود همگرايي قابل تقدير دولت عراق با ايران و همسايگان، بعيد به نظر مي رسد دولتمردان اين كشور اقدامي را با ابهامها و دغدغه هاي امنيتي همسايگان مورد تصويب قرار دهند و بيگانگان را در دستيابي به هدفهايشان ياري كنند، ضمن آنكه هر تصميمي كه منافع كشورهاي مجاور را تحت الشعاع قرار دهد، قطعاً تبعات و پيامدهاي آن دامنگير كشور عراق نيز خواهد گرديد كه اين مهم از عملكرد اشغالگران قابل استنباط است.
از سوي ديگر، تعيين ضرب الاجل دولت عراق پس از امضاي توافقنامه امنيتي بغداد- واشنگتن در خصوص اخراج منافقين، يكي ديگر از محورهاي همگرايي دو كشور ايران و عراق است كه بويژه پس از شكل گيري فرايند دولت سازي در عراق، بر روابط دو كشور سايه انداخته است. اينك دولت فعلي عراق با شفافيت خواستار خروج فوري منافقين گرديده است كه اين اقدام مي تواند در تعميق روابط رو به گسترش دو كشور كمك شاياني كند. از طرفي، مناسبات اقتصادي و سياسي موجود به دليل همبستگي و پيوستگيهاي فراوان سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... سطح قابل قبولي داشته است، به گونه اي كه ايران حتي حاضر شد بر سر موضوع عراق و با هدف كاستن از آلام مردم مظلوم اين كشور، در سطح سفير مذاكراتي را با آمريكا داشته باشد.
در مجموع، صاحب نظران سياسي و بين الملل، به نقش تاثيرگذار ايران به لحاظ نفوذ معنوي بالا در عراق اذعان دارند و دو كشور نيز برخلاف تمام جوسازيها، به اين روابط مطلوب ادامه مي دهند؛ به نحوي كه جلال طالباني حمايت ايران از عراق را پس از سقوط رژيم صدام تحسين كرده و اظهار داشته است ايران نيات بدخواهانه نسبت به عراق ندارد.
اين سفر همچنين بيانگر اين موضوع است كه مقامهاي عراق راهبرد توسعه روابط با همسايگان را در دستور كار قرار داده اند و بدون توجه به تبليغات منفي كشورهاي ديگر كه از ارتقاي مناسبات سياسي و اقتصادي بغداد با كشورهاي منطقه بويژه ايران ابراز نگراني مي كنند، ضمن رعايت حسن همجواري، خواستار گسترش سطح تعاملات با جهان اسلام مي باشند.
مقامهاي كاخ سفيد پس از دست نيافتن به هدفهاي اعلام شده خود در عراق، با اتخاذ سياست فرافكني در تلاش هستند با اتهام دخالت جمهوري اسلامي در عراق، ضمن كاستن از بار فشار رواني ناشي از شكست تلاشهايشان در اين كشور، در راستاي تضعيف جايگاه تهران در روابط دوستانه دو كشور گامهاي مؤثري را بردارند. در چنين شرايطي، انجام اين سفرها اتهام فوق را كاملاً خنثي و بي اثر مي نمايد.
انتظار مي رود، در اين مذاكرات وضعيت ديپلماتهاي ربوده شده ايراني نيز مورد بحث و بررسي جدي قرار گيرد و آقاي نوري مالكي در خصوص آزادي آنها اقدامهاي عيني و عملي را اتخاذ و اعلام نمايد.
بدين ترتيب، ديدار آقاي مالكي از كشورهاي منطقه مي تواند ضمن خنثي كردن اتهامهاي وارده از سوي آمريكا، بر تقويت محور همسويي اسلامي- منطقه اي كمك شاياني نمايد و سفر وي به تهران را مي توان فصلي نوين در روابط ديپلماتيك ايران و عراق تلقي نمود. انتظار مي رود همسايگان و كشورهاي اسلامي با رويكرد اهتمام به جهان اسلام، محور انسجام اسلامي را با مخرج مشترك باورهاي اسلامي تقويت نمايند تا خيزشي عظيم را در حمايت دولتهاي اسلامي از مردم ستمديده جهان اسلام بويژه فلسطين عزيز بتوان شاهد بود. نبايد فراموش كرد، جسارت رژيم صهيونيستي در تشديد حملات و نسل كشي در نوار غزه، پيامد نبود همگرايي اسلامي است و سران اسلامي با حمايت جدي و عملي خود مي توانند مانع از تعدي و تجاوز به مسلمانان شوند.
شايسته است سران ساير كشورهاي اسلامي براي ابراز همدردي با مسلمانان غزه، حصار انفعال را شكسته و با رايزني از طريق همتايان سياسي خويش و با فعال نمودن ساز و كارهاي ديپلماسي در جهان اسلام از طريق تشكلهاي سياسي موجود اقدامهاي عملي را اتخاذ نمايند.
**كيهان :دوقطبى دهه چهارم
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود مي نويسد:
تقسيم بندي جريان هاي سياسي همان قدر كه در شفافيت، تمايز و بازشناسي آنها از يكديگر اهميت دارد مي تواند اسباب سردرگمي، ابهام و آشفتگي در تفكيك را فراهم كند و به كار ويژه اي خلاف مقصود اوليه منتهي شود. خطا در تعريف (تبيين حد و رسم هاي آن) يا اشتباه در انتخاب ملاك هاي اين تقسيم بندي، بي ترديد بر فرآيند سياست در كشور و نوع تعامل جريان هاي اثرگذار در اين عرصه آثار منفي مي گذارد. اهميت تقسيم بندي دقيق و معطوف به واقعيت آنگاه بيشتر مي شود كه عنايت داشته باشيم اولا كشور در آستانه جشن 30سالگي انقلاب اسلامي و آغاز دهه چهارم آن با راهبرد «پيشرفت و عدالت» قرار دارد. ثانيا اين آغاز دهه و دوران تازه، مقارن با انتخابات رياست جمهوري دهم و تشكيل دولت جديد است كه بي ترديد در ترسيم مسير آينده كشور- لااقل براي يك دهه بلكه بيشتر- نقش اساسي ايفا مي كند. بنابراين «خطا» در تقسيم بندي چندان كه بعضا در دهه هاي اول، دوم و سوم انقلاب اتفاق افتاد- و البته در ارتكاب اين خطا، «خط» القاي قطب بندي هاي انحرافي تاثير عمده داشت- مي تواند هزينه هايي گزاف را به كشور و ملت تحميل كند.
اگر دهه اول انقلاب با تقسيم بندي القايي چپ- راست سپري شد و حاميان متعصب آن حاضر نشدند اذعان كنند كه اين قطب بندي كمونيستي و كاپيتاليستي است اما مخدوش شدن همين مرزبندي از سوي واضعان و مدافعان آن در دهه دوم و به ويژه سوم نشان داد كه اين مدل كارآمدي ندارد و چه آسان مي توان چپ ها را در جايگاه راست يا برعكس نشاند. پس از آن هم القاي هدفمند تقابل عدالت با توسعه يا «مديريت ديني و فقهي» با «مديريت فن سالارانه و تكنوكراتيك» يا جعل عناوين غلط اندازي نظير «ميانه رو- تندرو» و سپس «اصلاح طلب- محافظه كار» (كه با واكنش وفاداران انقلاب به اصلاح طلب- اصولگرا تغيير يافت اما باز هم غلط انداز و نارسا بود) و نيز القاي دوقطبي هايي نظير «اقتدارگرا- جمهوري خواه»، «اصلاح طلب- تحول خواه» و... هر يك در مقطعي در دستور كار برخي جريان هاي مشكوك قرار گرفت و متاسفانه به دلايل متعدد رواج يافت. اكنون در موقعيت زماني ويژه اي كه اشاره آن رفت، بايد پرسيد كدام تقسيم بندي منطبق با واقع و منطق مي تواند افق حركت كشور را روشن سازد، مرز دشمن و دوست را آشكار كند و از هزينه و تلفات بكاهد؟ آيا آن گونه كه رايج شده، تقابل اصلي در كشور ميان اصولگرايي و اصلاح طلبي است؟ و اساسا آيا اين دو مي توانند مقابل هم باشند؟ يا نه، اين عناوين مثبت، تاروپود جامه سياست ورزي اسلامي- ايراني است كه پذيرش تقابل آنها، ما را از مختصات صحنه اصلي و اينكه كجا ايستاده ايم غافل مي كند؟
بپسنديم يا نپسنديم، بپذيريم يا انكار كنيم، تقابل غرب با ما مسبوق به تاريخي دست كم 200ساله است و واقعيت دارد. سليقه هاي متفاوت در درون مرزهاي كشور يك بحث است و مي توان آنها را نيز طبقه بندي و تقسيم بندي كرد اما قبل از آن تكليف ما با غرب مهاجم (اروپا و آمريكا) بايد روشن شود. به شهادت تاريخ يك جريان، كه جريان اصيل ملي و ديني و غالب است در برابر اين تهاجم و ايلغار ناجوانمردانه- به رسم مألوف هر ملت رشيد و زنده اي- مقاومت كرده است و جرياني ديگر اگرچه غيرملي و غيرديني اما حمايت و فربه شده از خارج، با زبان هاي گونه گون، مقاومت را تخطئه كرده و شعار «حق با قوي است» را سر داده است.
تقابل انكارناپذير «ايران جديد» با استكبار و استعمار-و استبداد حاصل از آن- از آبشخور استقلال خواهي، تعالي طلبي و حق جويي برمي خيزد و امروز كه نتايج درخشان 30سال ايمان و اراده استوار، خاري در چشم دشمن شده و در جاي جاي خاورميانه بزرگ در تلألأ است، نمي توان خط اول تقسيم بندي جريان هاي سياسي مدعي پيشگامي در كاروان حركت ملت را بي اعتنا به اين تقابل يا در راستاي انكار و كتمان آن ترسيم كرد. اينجا ديگر مسئله احمدي نژاد و هاشمي رفسنجاني و خاتمي و لاريجاني و ناطق نوري و كروبي و حسن روحاني و ديگران نيست، همچنان كه موضوع تقابل چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا حقيقت ندارد. اينجا خط كشي گريزناپذيري كه همه فعالان و احزاب و گروه هاي سياسي بايد تكليف خود را با آن روشن كنند مرز جبهه خودي با جبهه دشمن بيگانه (رزمندگي يا شرمندگي) است و اين كه هر عمل سياسي در واقع شليك به جانب كدام جبهه است. مگر مي شود درگير جنگ بود و در عين حال خط مقدم جبهه را چنان واگذاشت كه دشمن در لباس دوست درآيد يا دوست را چنان متحير سازد كه او به نيابت، به جانب جبهه خودي شليك كند؟
صورت مسئله واقعي اين است كه آمريكا، صهيونيسم بين الملل و حلقه اروپايي همسو با آن، در پس 03سال كينه ورزي همه جانبه اما ناكام، ايران انقلابي را در حال جهشي بزرگ در عرصه هاي اراده ملي، نهادسازي و تثبيت موفقيت آميزنظام، و سياست خارجي و قدرت بين المللي مي بينند كه اگر طي همين چند ساله پيش رو با موفقيت به انجام برسد، ديگر بايد آن را به عنوان ابرقدرتي همتا- و از جهاتي بي همتا- پذيرفت و از موضع برابر، حقوق و قلمرو نفوذ او را به رسميت شناخت. جمع بندي نهايي حلقه صهيونيسم مسيحي (صهيونيسم بين الملل ذي نفوذ در هيئت حاكمه انگليس، آمريكا و برخي دولت هاي ديگر) اين است كه بايد فشار را از بيرون - در حوزه محاصره اقتصادي، القاي انزواي ايران و گسترش اتهام نقض حقوق بشر، تروريسم و تهديد امنيت جهاني- چنان تشديد كرد كه در داخل، فضاي فشار دو طيف (جريان اپوزيسيون وابسته و نيروهاي ميداني آن، و شبه مذهبي هاي مردد فاقد مرز روشن با دشمن) را به نظام فراهم كند و از موضع القاي ضعف، بحران و بن بست، دولت را پاي ميز مذاكره اي بنشاند كه در تاريخ به معاهدات يكطرفه اي چون تركمانچاي و گلستان (در روزگار حاكماني چون فتحعلي شاه) شناخته مي شود يا دورتر، وادادگي و بي كفايتي حاكماني نظير شاه سلطان حسين صفوي و سقوط ايران. البته لازمه چنين فرآيندي، حضور خلقيات شاه سلطان حسيني، فتحعلي شاهي، حاج ابراهيم كلانتري (صدراعظم خائن لطفعلي خان زند) و ميرزا آقاخاني (صدراعظم ناصرالدين شاه) در حاكميت است.
البته در ايران جديد روي كار آوردن مستقيم خائنان كار بس بغرنجي است اما دل بستن به عناصر ضعيف الاراده، و فاقد بينش و جرئت و جسارت كه به جاي عايق و مقاوم بودن در برابر فشار، كوچك ترين تهديد و چالشي را به درون اردوگاه ملت و حاكميت منتقل كند، دور از واقعيت نيست. عناصري كه در محافل ضدانقلاب به عنوان «مذهبي هاي سابق و دموكرات هاي خجل كه حرف هاي ليبرال دموكرات مآبانه مي زنند اما هنوز خجالت مي كشند بدون شرمندگي از آن دفاع كنند.» نشانه گذاري مي شوند. يا طيف هايي كه به قول رئيس گروهك نهضت آزادي «نسبت به 01سال پيش دچار تحول شده، مرزهاي خود را با گروه هاي غيرخودي و اپوزيسيون برداشته و از آنها براي ائتلاف و همكاري دعوت مي كنند در حالي كه اپوزيسيون سر موضع خود است.» يا آنها كه از سوي آقاي بوش گرفته تا صدها مقام اطلاعاتي و ديپلماتيك در آمريكا و اروپا به عنوان تنها اميد براي مهار ايران در خاورميانه ياد مي شوند. كساني كه به اندازه ناصرالدين شاه هم شخصيت و غيرت نسبت به حاكميت ملي ندارند تا از حقوق ملت ايران- از جمله درباره فناوري اتمي- دفاع كنند و در هر مواجهه اي كه به خاطر زورگويي دشمن پديد مي آيد، حق را به جانب او ندهند و ملت و حاكميت را دعوت به كوتاه آمدن نكنند. همان ها كه مقاومت را هزينه اي براي كشور خوانده و سرزنش مي كنند تا اميد امثال خانم رايس زنده شود و بگويد «فشار ايران هزينه زيادي داشته و باعث اختلاف در درون ايران شده كه آيا رئيس جمهور اين كشور راه درستي را در پيش گرفته يا رفتارشان بايد تغيير كند.»
اين همان جرياني است كه در سال 3200- اوج قشون كشي هاي فاتحانه آمريكا به افغانستان و عراق و متهم كردن ايران به محوريت شرارت- نامه اي پنهاني از سر تسليم طلبي و ضعف ارسال مي كند و به جاي تمهيد مقاومت و مهار فشارها، دشمن را اميدوارتر ساخته و به تشديد فشارها تشجيع مي كند اما پس از آن كه اخيراً ماجرا از سوي دنيس راس (مشاور فعلي اوباما و مشاور ارشد برخي روساي جمهور قبلي نظير كلينتون و بوش پدر) رو مي شود مبني بر اينكه معاون وقت وزارت خارجه ايران چنان نامه اي را ارسال كرده، همان شخص (جريان) فرستنده نامه و قائل به خوش بيني و اعتماد به آمريكا، با انكار ماجرا، آقاي راس و هيئت حاكمه آمريكا را مصداق فاسقي معرفي مي كند كه چون خبري آورد بايد درباره آن تحقيق كرد! اين اما همه ماجرا نيست. يك هفته از ماجرا نگذشته، يك روزنامه زنجيره اي همسو با جريان مورد بحث تيتر مي زند «مرد پرمدال، مسئول ارتباط با ايران.» اين عبارت مثبت! را يكبار ديگر مرور كنيد. اين مرد پرمدال مسئول ارتباط با ايران، كسي نيست جز همان دنيس راس- كه وقتي در تيم اوباما آفتابي شد آب پاكي را روي دست بسياري از كارشناسان جهاني نگران نفوذ ويرانگر صهيونيسم ريخت- و البته نه براي «ارتباط با ايران» بلكه «هماهنگي امور مرتبط با ايران در راستاي هماهنگي سياست مواجهه با ايران در تمام بخش هاي حاكميتي آمريكا از جمله وزارت خزانه داري كه مرتبط با پروژه مهار ايران هستند» (روايت واشنگتن تايمز). و باز، او همان كسي است كه 9 ماه پيش (قبل از انتخاب اوباما) اعلام كرد «با چماق به سمت ايران برويد نه هويج. سياست فعلي مذاكره با ايران ناكارآمد است. بايد از چماق عليه ايران استفاده كرد زيرا تمام دانشمندان ايراني به ارزش فناوري اتمي واقفند و هيچ مشوقي نمي تواند آنها را از مسيري كه در پيش گرفته اند بازدارد و تنها شايد منزوي شدن و اعمال تحريم هاي سخت بتواند نظر نخبگان ايراني را عوض كند.»
دكانداري حقوق بشر و ليبراليسم و دموكراسي و رفورميسم ساختارشكن!- كه به قول سايت ضدانقلابي گويا نيوز فقط داراي مشتريان خارجي است و در ايران خريداري ندارد- آن هم به نيابت از دشمنان تابلودار،كم خيانتي نيست در حق يك ملت تاريخ دار و عبرت آموخته كه ديگر نمي خواهد آن روزگار سياه باز توليد شود.
اين نوشتار را بايد در مجال ديگري شرح و بسط داد اما به اختصار بايد گفت شيوه و منش شاه سلطان حسيني هرچه هست نامش را نمي توان به نيكويي برد و از آن اسلوب و روش سياست ورزي تراشيد. تن آسايي و ضعف و رعب را چه به سياستمداري؟! مرد بايد كه در كشاكش دهر، سنگ زيرين آسيا باشد.
** مردم سالاري :شهر دود گرفته
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود در خصوص آلودگي هواي تهران نوشت :
سالها است وقتي از تهران دور مي شويم و به پشت سر خود نگاه مي كنيم، جزهاله اي از دود و يك پرده سياه رنگ كه شهر را به تسخير خود درآورده; چيز ديگري نمي بينيم و آن گاه به حال خود و ديگر همشهريان تاسف مي خوريم كه با هر دم و بازدم، به جاي گاز حيات بخشي به نام اكسيژن فقط منوكسيدكربن و ساير انواع آلايندهها را مي بلعند و به نوعي سالها است كه ريه تهرانيها طعم خوش اكسيژن را نچشيده است. آلودگي هوا به وجود هر مادهاي در هوا كه مي تواند براي انسان يا محيط او مضر باشد; اطلاق مي گردد. آلودگي هوا همان افزايش ميزان گازهاي سمي و ذرات ريز جامد و مايع در هوا در غلظتهايي كه تهديدكننده سلامتي هستند.
اين آلودگي هواست كه طبيعت زيبا را در خود گم مي كند و زندگي سالم را نه تنها از انسانها بلكه از تمام موجودات سلب مي كند. در حالي كه هواي پاك مايه شادماني زند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]
-
گوناگون
پربازدیدترینها