پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849848064
نويسنده: سيدرضانقيبالسادات رسانه؛ روش شناسي، مخاطب شناسي و سكولاريسم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: سيدرضانقيبالسادات رسانه؛ روش شناسي، مخاطب شناسي و سكولاريسم
خبرگزاري فارس: بحث رسانه و سكولاريسم در حوزة روششناسي، دقيقاً با آمدن علم مدرن آغاز ميشود كه ويژگي آن سكولار بوده است و پس از آن، فضاي معرفتي رسانه، بيش از پيش تحت تأثير اين انديشه قرار ميگيرد.
مطالعه در رسانهها و روشهاي مورد استفاده در آنها، بر اساس نوع رسانه و نوع عملكرد آنها، داراي اشكال و انواع گوناگون است. با اين نگاه، به تعداد رسانههاي موجود، روش بررسي و مطالعه در آنها پديدار شده است. در حوزة وسايل ارتباط جمعي، بررسي با دو مكتب تحول انگيزي و مكتب جامعهشناسي ارتباطات انجام ميشود؛ در حالي كه در وسايل پيشرفتهتر ارتباطي، به ويژه فناوريهاي نوين ارتباطي، روشهاي ديگري براي بررسي حاكم شده است كه با تعابيري چون پژوهشهاي كيفي معرفي ميشوند.
بحث رسانه و سكولاريسم در حوزة روششناسي، دقيقاً با آمدن علم مدرن آغاز ميشود كه ويژگي آن سكولار بوده است و پس از آن، فضاي معرفتي رسانه، بيش از پيش تحت تأثير اين انديشه قرار ميگيرد.
نقطة اتصال بحث با سكولاريسم آن جاست كه رسانه، فارغ از اعتقادات و ارزشهاي ديني ميشود و اين امر در روشهاي بررسي رسانهها نيز سنت ديرينه دارد. به يقين، رويكردهاي سكولاريستي در حيات مدرن، غايتمندي معنوي، رشد و تعالي انساني را تحت تأثير قرار داد. فعاليت رسانهها در طول تاريخ، از ديدگاههاي گوناگون بررسي شده است كه برخي به انديشة سكولاريستي نزديك ميشود. براي نمونه، وقتي بخواهيم زمينهاي چون اطلاعات و اخبار را پوشش دهيم، چگونگي عملكرد رسانهها در انعكاس اخبار و اطلاعات، از موضوعات مناقشه برانگيزي است كه همواره اذهان بسياري را به خود مشغول كرده است.
موضوعي كه پيوسته مطرح ميشود، اين است كه ميزان واقعنمايي رسانهها چه اندازه است. به تعبير ديگر، اخبار و اطلاعاتي كه از سوي رسانه طرح و برجسته ميشود، تا چه اندازه انعكاس دقيق و بيكم و كاستي از وقايع، حوادث و رويدادهاي جامعه است.
در پاسخ به اين پرسش، برخي با خوشبيني، بيشتر اخبار و تصاوير رسانهها را بازتابي از رويدادهاي جامعه ميدانند و به همين دليل، به راحتي تحت تأثير قرار ميگيرند و پيام رسانهها را بدون هيچ گونه نقد و نظري ميپذيرند؛ ولي گروهي ديگر، همواره به درستي و واقعنمايي اخبار رسانهها، با ديدة ترديد مينگرند. در ميان اين گروه، برخي اخبار رسانهها را انعكاسي از علايق و منافع صاحبان و مديران رسانهها ميدانند. برخي ديگر پيامهاي رسانهاي را بر اساس منافع شركتهاي تبليغاتي تحليل ميكنند كه با آگهيهاي خود، منابع درآمد رسانهها را تشكيل ميدهند.
در برخي كشورها كه رسانههاي مستقل وغيردولتي كمتر است، كارشناسان اخبار و پيامهاي رسانهاي را بازتابي از ديدگاه نظام حاكم و ابزاري براي بازتوليد هنجارها و ارزشهاي دولت ميدانند.
در اين ميان، عدم تنوع و تكثر رسانهها، عدم امكان دسترسي و فرصت بررسي و مطالعه نيز اهرمهاي بيشتري را در اختيار نظامهاي غيردمكراتيك، براي كنترل اذهان با دروازهباني و كنترل اخبار رسانهها قرار ميدهد؛ ولي عصر ارتباطات و اطلاعات، در همان حال كه بسياري از كليشههاي سنتي را دربارة رسانه و كنترل اخبار و اطلاعات دگرگون و بياثر كرده، اهرمهايي جديد و پيچيده براي كنترل و مديريت افكار رقم زده است.
در عصر جديد، رسانهها و نيز اطلاعات، اتميزه شدهاند؛ تا جايي كه برخي اطلاق پسوند جمعي را به رسانههاي ديگر، چندان با معنا نميدانند. از سوي ديگر، انبوه اطلاعات و اخبار متراكم و متنوع، قدرت تحليل و تفسير افراد را كاهش داده است. در واقع، رسانههاي شخصي و اطلاعات انبوه، به منزلة نوعي نظام كنترل افكار عمل ميكنند. از سويي، با كاهش توان تحليل و انسجام فكري، توان ارزشيابي موقعيتهاي اجتماعي را از فرد سلب ميكنند و از سوي ديگر، با شخصي و خصوصي كردن رسانه، از امكان شكلگيري افكار عمومي در زمينة موضوعات و مسائل اجتماعي جلوگيري ميكنند.
شرايط حاكم بر عمل رسانهاي در دنياي مدرن، با القاي انديشهاي خاص براي زندگي با نگاه حفظ دنياي افراد، در پي تقويت مراكز قدرت مبتني بر سرمايه عمل ميكند. در اين دنيا، معنويت سد راه بازگشت سرمايهها براي كنترل بيشتر است. از اينرو، صاحبان رسانه در جدال دائمي با حاكم شدن روح معنوي و تفكر دين مدارانه هستند.
با اين در آمد، ورود گستردهتر به اين مباحث نيازمند بحثي مختصر دربارة مفاهيم عنوان اين نوشتار است.
مفهوم سكولاريسم
براي بررسي ريشههاي موضوع دنيوي شدن، در دورة روشنگري(1) گفته ميشد ديگر نيازي به امر مقدس(2) نيست. امر قدسي به دورة كودكي بشر باز ميگردد و اكنون، بشر دورة كودكي خويش را پشت سر گذاشته است. البته روشنگري در همه جا يك شكل نداشت. در انگلستان، روشنگري حالت ضدمذهبي نداشت. در فرانسه بود كه روشنگري، ضد مذهبي بود و حالت نهان روشي و فراماسونري به خود گرفت. در برخي كشورهاي ديگر نيز چنين بود. روشنفكري اسپانيا نيز حالت ضدمذهبي به خود گرفت.
سكولاريسم به صورت عمومي، به معناي جلوگيري از دخالت دين در امور عمومي جامعه است. اين انديشه، به صورت كلي ريشه در عصر روشنگري اروپا دارد. ارزشهايي چون جدايي دين از سياست – جدايي كليسا و حكومت – در آمريكا و لاييسيته در فرانسه، بر سكولاريسم بنا شده است.
از آن جا كه اصطلاح سكولاريسم در موارد مختلفي به كار ميرود، معناي دقيق آن، بر اساس نوع كاربرد متفاوت است. فلسفة سكولاريسم بر اين پايه بنا شده است كه زندگي با در نظر گرفتن ارزشها پسنديده است و دنيا با استفاده از دليل و منطق، بدون استفاده از تعاريفي چون خدا، خدايان يا هر نيروي ماوراي طبيعي ديگري، بهتر قابل توضيح است. سكولاريسم بدين مفهوم، يكي از دستاوردهاي جورج ياكوب هاليئوك است و يكي از پايههاي اساسي سكولاريسم، انسان مدرن است.
معناي سكولاريسم در حكومت، عدم دخالت باورهاي مذهبي در امر حكومت و برتري دادن به اصول حقوق بشر بر ديگر ارزشهاي متصور هر گروه و دستهاي است.
در مفاهيم جامعه شناسي، سكولاريسم به هر موقعيتي كه در آن جامعه، مفاهيم مذهبي را در تصميمگيريهاي خويش، كمتر دخالت دهد يا اين مفاهيم كمتر موجب بروز اختلاف يا درگيري شود، اطلاق ميگردد.
هاليئوك در سال 1896، در كتاب خود به نام سكولاريسم انگليسي، سكولاريسم را اينگونه تعريف ميكند:
سكولاريسم شيوه و قانون زيستن است كه بر پاية انسان خالص بنا نهاده شده است و به صورت كلي، براي كساني است كه باورهاي مذهبي يا خرافي را ناكافي يا غيرقابل اطمينان يا غيرقابل باور يافتهاند. اصول سه گانة آن عبارت است از:
1. بهبود وضعيت زندگي با توجه به مفاهيم مادي زندگي؛
2. دانش، تنها مشيت در دسترس انسان است؛
3. كار نيك انجام دادن نيك است. حقيقت اين زندگي نيكوست و در جستوجوي خوبي بودن فضيلت است.
در ارتباطات نيز اين امر به وضعيتي از عملكرد رسانهها بر ميگردد كه توليدات رسانهاي به زندگي عادي دنيوي، بدون توجه به باورهاي ديني مردم و دنيازدگي بيش از اندازه ميپردازد.
ديدگاههايي كه دربارة سكولاريسم مطرح ميشوند، به سه دسته قابل تقسيم است:
الف) گروهي سكولاريسم را فرايندي ارزشمند و به معناي توسعة دانش نوين ميدانند و بر اين باورند كه در عصر علم و دانش، روزگار حكومت ديني به سر آمده و فرهنگ، اقتصاد، اخلاق، سياست و همة شئون جامعة بشري را بايد به دست دانش سپرد؛
ب) گروهي جدايي از حكومت را يك اصل ديني ميدانند و معتقدند كه دين، خود خواسته است كه دركار حكومت و سياست دخالت نكند و به حوزة مسائل فردي و تربيتي محدود بماند؛
پ) برخي معتقدند كه دين، افزون بر رسالت تربيتي، نقش مديريتي و مسئوليت رهبري جامعه را نيز بر عهده دارد؛ ولي از اديان آسماني، تنها اسلام است كه از دستبرد تحريف مصون مانده و احكام و آموزههاي آن ميتواند مبناي برنامهريزيهاي حكومتي قرار گيرد. بنابراين، شريعت اسلام خطوط اساسي و روشهاي كلي نظام حكومت را ترسيم كرده و روشهاي كاربردي و عملي آن را به دانش و خرد سپرده است. بدين سان، هرگز ميان دين و دانش ناسازگاري رخ نخواهد داد و توسعة دانش جايگزين دين نخواهد شد.
در پژوهشهاي رسانهاي نيز از آن جا كه دين انديشة انتقادي را تقويت ميكند، انتقاد در عمل رسانهاي، اختلال در فرآيند بازگرداندن سرمايه است – زيرا توليدات رسانهاي درآمد سرشار صاحبان رسانهها را در پي دارد و در واقع، برهم زدن نظم موجود است. از اينرو، گريز از توليدات تقويت كنندة معنويت در نزد صاحبان رسانهها، انبوه توليدات مادي و دنيامدار غربي را به همراه دارد و همين امر گرايش پژوهشگران را در دهههاي گوناگون، به همراه داشته است. اين انديشه – كه وضع موجود بهترين وضع است و رسانه تنها داراي اثر مثبت است از دهة 1930 به بعد، در جهان حاكم شد و مطالعات تجربي اجرايي(3) حاصل چنين انديشهاي در دنياي غربي است.
رسانه و سكولاريسم
انتقاد از اين ديدگاه در رسانه، زمينهساز مطالعات انتقادي، حتي در ميان افرادي شد كه خود، مدتها اين رويكرد خوش بينانه را به عمل رسانهاي در غرب داشتند. از سوي ديگر، در غرب كه توسعة رسانه با شتاب بسيار دنبال ميشد، نهاد رسمي دين از رسانه انتقاد ميكرد. كشيش كارلوس اي. ويل، دبير كل اسبق انجمن جهاني كميسيون مسيحيت انگلستان، در مقالهاي، به مناسبات دين و رسانه پرداخته و نگاهي به ويژگي تكثرگرايانة جامعة مدرن غرب و جايگاه و ماهيت رسانه در آن انداخته است. وي شيوهاي را كه كليساها كوشيدند از رسانه بهره گيرند، توصيف كرده و سپس، به تحليل شيوهاي پرداخته كه رسانه بسياري از عملكردهاي سنتي دين را از آن خود كرده است.
پيربابين در كتاب عصر تازة ارتباط ديني، تعارضي قابل توجه ميان ديدگاههاي جهاني ارائه ميكند كه اين امر در اشاره به پتانسيل تأثير تلويزيون و ديگر رسانهها بر دينداري افراد، بسيار مؤثر است. بابين از ما ميخواهد به نوجوان مدرن آمريكايي توجه كنيم كه در ميان غوغاي رقابت رسانههاي جمعي بزرگ ميشود. چنين فردي تا زماني كه به سن شانزده سالگي برسد، 20 هزار ساعت از عمر خود را وقف رسانههاي جمعي كرده است. با توجه به تنوع رسانهها، آيا امكان دارد كه آنها باورهاي مشابهي دربارة خداوند و مسائل مربوط به الهيات ارائه دهند؟
مقولة دين و رسانه موضوعي گسترده است. در اين نوشتار، به ايدههاي معدود و ديدگاهها و پرسشهايي اشاره ميشود كه ممكن است به گفتوگو و تعمقهاي بعدي كمك كنند. مراجعي كه در اين زمينه وجود دارند، به مثابه رسانهاي غالب، بر تلويزيون تمركز كردهاند؛ در حالي كه در اين رسانه، از دين به طور كلي ياد ميشود و در برگيرندة حسي از الهيات جهانبيني، ارزيابي اخلاقي عناصر احساسي و تعهد شخصي خاص است.
جامعه و رسانه
براي پرداختن به اين موضوع بايد دست كم سه ملاحظه را مد نظر قرار داد:
نخستين آنها ويژگي تكثرگرايانة جامعة مدرن است. تحرك اجتماعي و جغرافيايي موجب افزايش عناصر فرهنگي، قومي و تنوع ديني ميشود. اين امر در چندين كشور اروپايي، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم رخ داد كه مرزهاي خود را براي ورود مهاجران اروپاي شرقي و كشورهاي آسيايي باز گذاشتند؛ زيرا آنها از نيروي كار كافي بيبهره بودند. اين نوع تكثرگرايي پيوندي نزديك با توسعة سكولاريستي دارد كه اين الزاماً منفي نيست. همان گونه كه ديويد بوسچ در كتاب تغيير ارتباطات يادآوري ميكند:
مردم جامعه، ميان سكولاريسم، سكولار شدن و انتشار فرق مينهند.
به عبارت ديگر، دنيا به نقطهاي خاص از خود مختاري رسيده است. انسانها بالغ شدهاند و اين امر بر جو ديني نيز تأثير گذاشته است. از اين روي، روابط انسان با كليسا، مهمتر جلوه كرده و كمتر سلطهپذير و بيشتر فردگرا شده است.
جنبش روشنفكري، همراه با موارد ديگر، ادعا كرد كه هر فردي يك انسان خودمختار است. اين امر تأثير بسياري بر مسيحيت و به طور ويژه، بر مذهب پروتستان نهاده است. كليسا نقش مركزي خود را از دست داد و افراد از اين حق و توانايي برخوردار بودند كه از ارادة خداوند با خبر باشند و تصميم بگيرند چه مواردي را باور كنند و از باور چه مواردي سر باز زنند.
ملاحظة دوم، بررسي جايگاه رسانه در جوامع مدرن است. رسانهها، اغلب منبع اطلاعات و آموزشهاي ارزشمند به شمار ميآيند. يك تأويل گراي مسيحي، زماني گفته است:
ما بايد انجيل و روزنامه را باهم بخوانيم.
ولي چه روزنامهاي حقيقت را ميگويد و اطلاعات را همان گونه كه در جهان رخ داده، باز ميتاباند؟ چه كسي تصميم ميگيرد خبر و محتواي آن چه باشد؟ فرآيند خصوصي سازي رسانهها مدلي ويژه از ارتباط به دست داده كه بيترديد، برتمام عبارات و اصطلاحات ديني تأثير ميگذارد. در بخش عمومي، ملاك برتري در حضور جامعه و نهادهاي آن و احترام به سنتهاي فرهنگي و ديني است. در بخش خصوصي، هدف، برقراري ارتباط با مخاطبان بيشتر، به منظور دستيابي به سود بيشتر است. هنگامي كه باورهاي جامعه بايد از فيلترها و صافيهايي رد شوند كه مانع انعكاس هر چيز عليه منافع صاحبان رسانهها ميشود، چه شانسي باقي ميماند كه مشكلات، نيازها و آرزوهاي خود و ديگران را بدانيم. اين فيلترها و صافيها امروز در مراكز بزرگي واقع شدهاند كه اطلاعات و ارتباطات دنياي ما را در سلطة خود ميدانند.
ملاحظة سوم، ماهيت رسانه است. رسانههاي شنيداري بصري، مانند تلويزيون و سينما، ساعات خود را با شمار بسياري از افرادي پر ميكنند كه بينهايت ميكوشند ما را به هيجان آورند. چنين حسهايي انسان را تحت تأثير قرار ميدهد. رسانهها به حريم ما تجاوز ميكند و ما هنوز از تأثيرات اين تعدد محرك بر خود خبر نداريم. دين و حالت عاطفي بسيار به يكديگر نزديك هستند و همة عبارت ديني در رسانه، به دليل تأثير عاطفي خود، متمايز شده است. رسانههاي جمعي نشانههايي از توليد و تخريب انسان را نشان ميدهند. تكه تكه كردن تصاوير و اطلاعات و دستكاري و مونتاژ آن بازتاب بخشي از تصاوير به شمار ميرود كه از ارتباط موثق جلوگيري ميكند.
مينا رميزه، جامعه شناس فيليپيني، در كتاب ارتباطات، همان طور كه مردم به آن اهميت ميدهند: چالشهاي ارتباطات آورده است:
ظريفترين نوع تسلط، نفوذ به ذهن است. منفورترين نوع وابستگي، مادي نيست، بلكه معنوي است. افراد توان انديشة انتقادي خود را به جاي خودشان از دست ميدهند و آنگاه، توانايي برقراري ارتباط را نخواهد داشت و تنها تقليد ميكنند.
از پذيرفتن غيرانتقادي تا قطع كامل
رويكرد دينداران به رسانهها از پذيرفتن غيرانتقادي تا قطع كامل از حضور رسانه در زندگي جامعه متنوع است. گرچه كليساهاي مسيحي از ظهور رسانههاي جمعي استقبال كردند؛ ولي ترس خويش را نيز در اين زمينه ابراز كردهاند. به همين دليل، آنها در ابتدا، ميكوشند حضور رسانه در زندگي خود را محدود سازند و آنگاه، خويش را تنها افرادي دانستند كه ميتوانند استفادة درست از اين وسيله را آموزش دهند. در نهايت، مقامات كليسا به مخاطبان رسانهها بياعتماد بودند و احساس ميكردند آنها بايد مورد حمايت، هدايت و كنترل قرار گيرند.
دينداران، امروز بر آنند كه رسانه جايگاه دين را در جامعه غصب كرده است. اين امر به يك نظام ارزشي شكل ميدهد و ماهيت يك فرهنگ را بيان ميكند. براي نمونه، در نظر برخي از افراد، تلويزيون به نوعي دين بدل شده است و گويي نقش مقدسي دارد كه چگونگي و معناي امور را به ما ميآموزد. از اين روي، جهان بيني تكنولوژيك، دست كم سه تهديد براي دين به شمار ميآيد.
تهديد نخست رسانه، نقش پررنگتر منافع، انگيزهها، خوشنوديها و پتانسيلها را كه هدف دين است، منحرف ميكند. افراد ديندار از اين امر وحشت دارند كه رسانه ارزشها و باورهاي سنتي دين آنها را تهديد كند؛ زيرا هر روز، شاهد خالي شدن كليساها هستند.
تهديد دوم اين است كه زبان ديني مورد قدرداني قرار دارد. نمادها، تصاوير و آداب تازهاي در حال آفريده شدن هستند. گرگور گتالس در كتاب اسطوره شناسي رسانه ميگويد:
رسانههاي جمعي و به ويژه تلويزيون، فرمان قدرت اسطوره را در دست گرفتهاند … يكي از نقشهاي اين اسطوره جايگيري در ماست تا دنيا و جايگاه ما در آن را خود تعريف كند.
سومين تهديد اين است كه موضوعات ديني كه رسانه آنها پرورش داده و در توسعة آن سهيم است، هيچ ارتباطي با دين سازمان يافته ندارد.
دين و رسانه: سه پاسخ
دربارة استفادة رسانههاي جمعي براي اهداف ديني چه ميتوان گفت؟ چندين پاسخ به اين پرسش وجود دارد كه در اين جا به سه پاسخ اشاره ميشود.
اولين پاسخ: مالكوم مگريج، كارشناس ارتباطات در راديو و تلويزيون تصور ميكرد كه انسان بايد در سراسر جهان، با تلويزيون ارتباطي نداشته باشد؛ زيرا تلويزيون رسانهاي است كه در عالم خيال به سر ميبرد و تصاويري و ايدههايي ميآفريند كه حقيقي نيست و نميتواند با حقيقت ارتباط داشته باشد. از ديدگاه وي، رسانه يك عنصر خودمختار است كه از قابليت آفرينش پويايي و ساختار ارتباطي خود برخوردار است؛ ولي ايمان ميتواند باقي مانده و ساختار خارجي جامعه را بپذيرد و در آن سهيم شود. بنابراين، رسانه، نه تنها غيرضروري است، بلكه زيان بار نيز به شمار ميآيد.
مگريج استفاده از رسانة جمعي را چهارمين وسوسهاي ميداند كه مسيح(ع) آن را رد كرده است؛ زيرا در حقيقت، اين رسانه، به دليل ماهيت خود، به سوي اهداف سازنده و مفيد متمايل نميشود. رسانه به جامعة مسيحي چيزي را ارائه ميكند كه خطرناك و مخرب است. اين موضعگيري بر اساس يك مفهوم اديان به طور نامحدود در نظر گرفته شده تا تماميت و خلوص خود را حفظ كند. بدون دستكاري و تغيير اهداف رسانههاي جمعي، نبايد از ياد برد كه اين امر همان مفهوم زماني است كه از فضاي وهم و خيال رسانهها، در راستاي انعكاس اهداف خود مورد استفاده قرار ميگيرد.
دومين پاسخ: نيل پستمن در كتاب سرگرم كردن خود تا حد مرگ، ميگويد كه هر مراسم ديني در رسانهها، نيازمند محيطي در خور برنامهها و تشريفات ديني است. براي رسيدن به چنين اهدافي، بايد قوانين خاصي اعمال شود؛ ولي اين قوانين درست در تناقض با برنامههاي ديني در رسانه است. در چنين برنامههايي، شركت كنندگان مشغول خوردن و صحبت كردن هستند يا خود را با فعاليتهاي ديگري سرگرم ميكنند و به صورت كلي، رفتاري در خور يك برنامة ديني ندارند.
بر اساس اظهارات پستمن، موضوع همين جا پايان نمييابد. صفحة نمايش پر از آگهيهاي تبليغاتي ميشود كه نوعي بياحترامي به برنامة ديني به شمار ميآيد. اين شرايط تنها بيانگر اين است كه دين تنها در صورتي ميتواند در تلويزيون موفق باشد كه با امور مورد نياز مردم همراه شود. اين درست به معناي تهي كردن محتوا و تلويزيوني موفق باشد كه با امور مورد نياز مردم همراه شود. اين درست به معناي تهي كردن محتوا و تلويزيوني كردن موضوع مورد بحث است. از اين ديدگاه، ما بايد به هشدارهاي خاصي عليه رسانههاي جمعي توجه كنيم؛ زيرا نيتهاي دستكاري شدة آنها بسيار روشن است؛ ولي اين حقيقت پيچيده نبايد موجب شود كه باور كنيم عقبگرد به اشكال سنتي ارتباطات، به سادگي احتمال پرهيز از هرگونه ناخالصي را فراهم ميكند.
سومين پاسخ: جورجيو جيردات، كشيش فرقة والدن سين معتقد است راه ديگري براي موضعگيريهاي افراطي مگريج يا خوش بيني ژان پل دوم دربارة ايجاد كليساي الكترونيك و جود دارد از ديدگاه جيرات، اين راه بايد پنج مورد را در بر گيرد:
1. اهميت رسانه در بافتي شامل ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و تكنولوژيكي؛
2. استفاده از رسانة الكترونيك؛
3. انجام هر اقدام ممكن در راستاي مجزا نكردن رسانه از حقيقت؛
4. جلوگيري از انحراف رسانه از واقعيت؛
5. ترغيب حضور مردم و تقليل انفعال.
وي چنين نتيجهگيري كرده كه جدال و پافشاري بر استفادة محتمل و ميسر از رسانههاي ارتباط جمعي، توجه كليسا را به خود جلب كرده است. بايد پذيرفت كه در دنياي امروز، رسانههاي جمعي به مهمترين منابع اطلاعاتي و سرگرمي بدل شدهاند. ما همچنين دريافتهايم كه رسانهها ميتوانند نقشي مهم در حضور فعالانه و جستوجوي بيشتر براي دنياي عادلانه و صلحآميزتر ايفا كنند. ما در جامعهاي تكثرگرا زندگي ميكنيم كه رابطة مردم براي سازمان دادن دين ضعيف شده است. اين در شرايطي است كه نيازهاي ديني بيش از پيش آشكار شدهاند.
آيا ممكن است بتوان از رسانه، به منزلة كانالهايي جديد براي تجلي روح بهره گرفت؟ پاسخ سادهاي به اين پرسش نميتوان داد. بسياري از ملاحظات مختلف را بايد در نظر گرفت؛ مالكيت رسانه، قانون گذاري، رقابت حرفهاي، منافع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و غيره، رسانه به مثابه جايگاه ارائة دين، راهبردهايي براي آگهيهاي بازرگاني به منزلة ملاك ارتباطات و بسياري از موارد ديگر.
مخاطبان، پيامهاي دريافت شده را از ديدگاه فرهنگي و اجتماعي خود دريافت، انتخاب و تفسير ميكنند و بر اساس تفاسير خويش، نتيجهگيري ميكنند. به همين دليل، رويارويي ميان رسانه و دين، بايد با رويكرد حفظ احترام و كرامت انسان صورت گيرد.
چنان كه گفته شد، بحثهاي سكولاريسم از علوم مدرن سرچشمه گرفته است. پس از جنگ جهاني دوم كه آمريكا قهرمان اصلي جنگ معرف شد، براي چارهانديشي خرابي اروپاي پس از جنگ و هم چنين مقابله با موج كمونيسم در شرق، بحث مدرنيته و تجدد در رسانه مطرح شد و در قالب طرح بستهبندي شده، به دنيا عرضه گرديد. آن چه پس از آن دنبال شد، به گونهاي همان خالي كردن جامعه از معنويت و ارزشهاي ديني و توجه بيشتر به دنيا و امكانات دنيوي بود. در اين نگاه غربي، مدرنيته مفاهيمي چون دموكراسي، آزادي، عقل محوري، حق فرديت و تكثرگرايي را به دنبال دارد. در نگاه ايشان، اين كه چرا بايد يك جامعه مدرن باشد و از بافت سنتي و ايدئولوژيك خارج گردد، موضوعي مهم است كه امروزه، براي پيشروي در مسير جهاني سازي، بايد به آن پرداخت.
با گسترش دانش و تكنولوژي، ديگر نميتوان دنيا را مانند موزاييكهاي جدا از هم ديد. اكنون درها باز شده و باورها، فرهنگها و سنتها در تعامل هستند. از اين روي، دو را براي رفتار با اين جريان وجود دارد:
1. مقاومت در برابر روند جهاني شدن؛
2. پيوستن به مجموعة جهاني و كمك به توسعة آن.
پس از ارائة اين طرح، استدلالهايي در حمايت از طرح دوم، از جانب ايشان ارائه ميشود. به عبارت ديگر، مورد نخست نميتواند راه حل مناسبي باشد؛ زيرا در حكم فرار از انديشهها و بسته نگاه داشتن خود است. اين رفتار، بيشتر نشان دهندة ضعف است تا قدرت. وقتي به اندوختههايمان اعتماد داريم، نبايد ترسي در برابر جهاني شدن وجود داشته باشد.
پيوستن به مجموعة جهاني راه حلي مناسب است؛ ولي به اين معنا نيست كه ما چارهاي جز پذيرش جهاني شدن نداريم، بلكه با چشمان باز، وارد اين مسير ميشويم و از آيندة آن نيز آگاهيم و ميدانيم كه انجام اين كار كاملاً صحيح است. القائات مشابه نيز دربارة شكلدهي به آينده، از همان ابتدا، در طرح نوسازي خاورميانه و بعدها ديگر كشورهاي جهان، مكرر و مكرر، توسط رسانههاي غربي به كار گرفته شد.
در اين راستا، باورهاي تزريقي در پذيرش شرايط، مانند تئوريهاي دهة 1960، در چرخة توليدات رسانهاي، به طور مكرر باز توليد ميشد. براي نمونه، وقتي ميخواهيم در كنار ملتهاي ديگر زندگي كنيم و به عبارت ديگر، با آنها در مسير جهاني شدن گام بگذاريم، بايد مقدمات كار را به مرور فراهم كنيم تا موضع ما در تضاد با ديگر ملتها قرار نگيرد. در غير اين صورت، نتيجة معكوس آن طرد ملت ما خواهد بود. اين مطلب بدين معنا نيست كه ما از اصول خود بگذريم تا وارد دنياي ديگري شويم. براي اين منظور، به يك جامعة سكولار نياز داريم كه در آن، افراد بتوانند با باورهاي گوناگون زندگي كنند، به آزادي برسند، خردمحوري را لمس كنند، به حق فردي خود برسند و هر آن چه از يك جامعة مدرن انتظار ميرود، ظاهر گردد.
يك جامعة سكولار مخالفتي با فرد ديندار ندارد. مخالفت او وقتي نمود مييابد كه دين از مسئلة شخصي خارج گردد و شكل جمعي و كنترلي به خود گيرد. يك ديندار با هر اعتقادي، ميتواند در جامعة سكولار زندگي كند و كسي مزاحم او نميشود. در چنين جامعهاي، فرد آزاد است به اعتقادات خود پايبند باشد و از مزاياي يك جامعة مدرن و سكولار برخوردار باشد. اگرچه سكولاريسم به معناي بيديني است؛ ولي وقتي سخن از جامعة سكولار ميشود، موضوع اندكي تغيير مييابد؛ زيرا همة افراد آزادند، تا جايي كه مزاحم كسي نباشند، به امور دنيايي بپردازند و هم چنين آزادند تا اندازة ممكن و تا جايي كه مزاحم ديگران نباشند، به امور اعتقادي خود بپردازند. بنابراين، وقتي سخن از سكولاريسم به ميان ميآيد، نبايد تصور كرد كه ضد دين و ضد خدا خواهيم شد. اگر فرد در باور، سكولار باشد، ضد دين است؛ ولي يك ديندار ميتواند سكولار نباشد و در جامعة سكولار زندگي كند.
وقتي جامعة مدرن سكولار را بپذيريم، در واقع، انديشهها را پذيرفتهايم و با احترام به انديشهها، فضاي زندگي به وجود خواهد آمد. اين آن چيزي است كه بشر در پي آن بوده است؛ صلح و آرامش. عمل رسانهاي غرب براي نمايش صلح و دوستي، از يك سو و تجاوز و خونريزي، از سوي ديگر، همه به گونهاي، اثبات تفكر دنيامدارانه و سكولاريستي است. همة اين تلاشها براي ايجاد رضايت در نزد افراد و تقويت انديشة امانيستي از نوع غربي است كه چند دهه در حوزة مطالعات غربي، از نوع مخاطب پژوهي جلوهگر شد.
پاورقيها:
1. enlightenment
2. the sacred
3. Adiministrative Studies
........................................................................
منبع:ماهنامه رواق انديشه و هنر
انتهاي پيام/
سه شنبه 3 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-