واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به مجموعه «عطر تند نارنج» به انگيزه چاپ دوم ديدار با پيكرههايي شاعرانه
جام جم آنلاين: تاكنون درباره كتاب «عطر تند نارنج» بسيار گفته اند: از غزل كلاسيك تا روايت و فرم و حتي با عنوان غزلهاي عرفاني از آن ياد كردهاند. پرداختن به اين موضوعات و عناوين تكرار مكررات است، اگرچه به همان برداشتها و عناوين هم نقدهايي وارد است، اما در اين مجال ميخواهم ماهيت بعضي رفتارهاي شاعرانه را در تمايز با كارهاي مشابه بگويم و ترجيح ميدهم از زوايايي ديگر به اين مجموعه بپردازم.
در مفهوم جديد تخيل نوعي زيبايي شناختي است كه با حفظ قدرت گسترش دهندگي و پيش برندگي اثر، نوعي دگرگون كنندگي را نيز در پي دارد تا تمايز ارزشي عشق را به پديدهاي كه لاجرم در زندگي انتظارش را داريم، بدل كند. تا آنجا كه اين پديده را كه تعريفي با شكوه از آن ارائه ميكنند به شكلي ملموس درآورد و از اين كلان روايت، رفتاري قابل تعريف در حوزه تكثرگرايي و فرديت به دست دهد؛ البته بخشي ازاين گرايش در دوران رمانتيسم نيز خود را نشان ميداد كه زمينه زيبايي شناختي رمانتيك را آشكارا براي رشد و گسترش شعر غنايي مساعد ميكرد.
لايههايي در سطح، لايههايي در عمق
اينكه بگوييم شعر ازچه وزني و رديفي بهره برده است يا اينكه در عرض موفقتر بوده يا در طول يا رويكردهاي تصويري آن چگونه بوده است و... برميگردد به آنچه قالب كلاسيك شعر ايجاب ميكند؛ اما در اينجا بيشتر به كيفيت و عمق كار پرداخته و بر آنم كه با نوعي نگرش زيبايي شناختي بر وجه محتوايي اثر تاكيد كنم.
واژگاني تاثيرگذار و تاثيرپذير: در اين ارتباط بايد رفتاري دو سويه را مد نظر داشت، مثلا ماهيت شاعرانهاي كه بعضي واژگان به اثر بخشيدند و واژگاني ديگر كه در اثر به ماهيتي شاعرانه رسيدند.
گروه اول شامل بوسه، رقص، مجنون و... كاركردهايي در شعر گذشتگان داشتهاند. در اينجا هر چند ممكن است كاركردهاي متفاوت به دست داده باشند، اما در همان ديد گذشته نيز قابل خواندن هستند، بنابراين بايد گفت با حضور خود تاثير شاعرانهاي بر اثر داشتند و يا ميتوان اينگونه گفت كه بر كيفيت شاعرانه اثر افزودهاند، چرا كه براساس عادت پذيرفتهايم كه اين واژگان به دليل تكرار در اشعار گذشتگان، داراي هويتي شاعرانهاند كه با وارد شدن به بستر اثر و تلفيق با ديگر عناصر موجود، خود به خود به فضاي شاعرانه كار ميافزايند.
گروه دوم شامل بهرهگيري از واژگان محاورهاي مانند اجق وجق، افاده، ايول و....اينها نه سابقهاي در اشعار گذشتگان دارند و نه ماهيتي شاعرانه در آنها سراغ داريم. پس آمدهاند تا هويتي شاعرانه بگيرند كه به نظر موفق بودند. يعني تلفيق در اين واژگان نيز صدق ميكند، با اين تفاوت كه چنين واژگاني را در پس عادات شعري نميپذيريم، بلكه نوعي بدعت و نو آوري در آنهاست كه توانستهاند در يك رويكرد تلفيقي، هويتي شاعرانه به دست آورند.
جامعهشناختي هنري: اين موضوع هم خود پديدهاي تازه نيست، اما رفتاري در تعامل با واقعيتهاي تاريخي ايجاد ميكند كه در نوع خود تاثيرگذار و قابل توجه است.
دنيا خراب شد پر مجنون...! اجق وجق!
ليلاي لنز سبز! افاده طبق طبق!
خسرو نشسته است و به چالش كشيده است
تقدير خويش را، سر يك فال با ورق (غزل ص 11)
حتي در اينگونه برخوردها شاعر در مقام منتقد و شعر در هيات يك متن انتقادي با بهره جستن از امكانات تاريخي كه تثبيت شده و حتي با برهم زدن نُرم طبيعي روايت، يك پس زمينه اعتراضي ميسازد كه تحولات تاريخي در زندگي و نوع رفتار انسانها را ميتواند بيان كند.
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست
يك دست جام باده و يك دست... زرورق!
اين دخل و تصرف آگاهانه، ميزان جنون شاعرانه را نيز به ظهور ميرساند، جنوني كه برخلاف جريان آب شنا ميكند و تا اندازهاي نيز آگاهي از سير تاريخي و معضلات اجتماعي را در بر ميگيرد و اين خود از بعضي آيتمهاي تحول يافته و يا به انقراض رفته حكايت دارد.
البته به نظر ميرسد هركسي ميتواند ادعا كند كه قادر به انجام چنين كاري در متن هست، اما وقتي به جابه جايي 2 مصرع از شعر حضرت مولانا فكر ميكنم، ميبينيم اين نيز محصول يك شرايط ديگرگونه است؛ نميشود راست راست راه رفت و با الگوبرداري از نوارهاي صوتي كوچه و بازار و... به چنين وضعيت پيچيدهاي دست يافت. بلكه اينگونه رفتارها بازخورد نوعي انديشه انتقادي شاعرانه است و همين نوع رفتار است كه ميتواند نمونهاي از تمايزهاي عطر تند نارنج با برخي مجموعههاي منتشر شده در همين دهه باشد.
آنچه بيشتر سويههاي جامعه شناختي اثر را مسجل ميكند، يورش به بسترهاي معيوب اجتماعي است كه در آن ابتدا ساختار تاريخي و بنيادهاي زندگي اجتماعي انسان امروزي فرو ريخت و آنچه بهدست آمد رسيدن به لحظات مفرح با داروها و مخدرهاي شيميايي است كه آفات آن كاملا در سطح جامعه مشهود است.
هميشه انتظار از هنر، تعهد دربرابر آسيبهاي اجتماعي نيست، بلكه مناسباتي كه منجر به آسيبهاي مشهود ميشود نيز در متن قابليت ديده شدن دارند كه ما اينگونه رفتارها را در متن ميبينيم و حتي آشكارا جايگزين آنها نيز طرح شده است. (طبيعي است كه پرداختن به اين مهم به فرصتهاي بيشتري نيازمند است .)
بينامتنيت و تلفيق عناصر بيروني و دروني: بهرهگيري از عناصر بيروني و هضم آن به شكلي كه حتي ميتوان براي تاويل آن به خود اثر ارجاع كرد، در كتاب قابل رهگيري است. كاراكترهايي كه در رمان ها، در موسيقي، در شعر ايران و جهان و... نامهايي ماندنياند، در اين غزلها به استخدام آمده و از جلد تاريخي خود بيرون كشيده شدهاند و درحال ايفاي نقشي تازه هستند. گاه ميرقصند، گاه عاشق ميشوند و اين از جمله موفقيتهاي اين مجموعه و محورهاي متفاوت آن با آثار كلاسيك ديگر است.
جالب است بدانيم بينامتنيت اگرچه به مقوله سخن مرتبط است و مقولهاي فرازبان شناختي محسوب ميشود، اما در اين متنها شاعر جايگاهي خاص يعني برهم ريختن مناسبات قبلي و جايگزيني مناسباتي را براي آن تعريف كرده است.
غزل خوابيدهاي (ص 77) يا غزل مرا ببوس و نمونههايي كه در بالا ازآنها ياد شد ازاين قبيل هستند كه موارد ذكر شده در بالا را بوضوح نمايان ميكنند.
درپايان ذكر اين نكته را ضروري ميدانم:
اگرچه غزلهاي اين مجموعه داراي پتانسيل بالايي است، اما جايگاه برخي از آنها به اعتقاد نگارنده در اين مجموعه همانند روشنايي فانوسي در دل ساعتهاي آفتابي ظهر است كه هيچ جلوهاي ندارند و دليل وجودي آن نيز برايم نامشخص است: مثل تبعيدي (ص89) و....
و حرف آخر اينكه غزلهاي بهرامپرور شبيه پيكرههايي هستند كه توسط پيكر تراشي چيرهدست ساخته و پرداخته شدهاند و ميتوان ساعتها براي ديدن آنها وقت گذاشت و لذت برد، اما اين پيكرهها با مخاطب همراه نميشوند تا با او در خيابانها بگردند و در زيست امروزهاش تاثير بگذارند و توليد لذت كنند، بلكه همواره اين ماييم كه بايد به ديدنشان برويم.
احسان مهديان
پنجشنبه 14 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]