واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مواظب باشيد سگ ، پوست ها را نبرد
بهمن فروتن
استاد دباغي هميشه صبح به صبح تعدادي پوست دست شاگردش مي سپرد تا آنها را به كنار رودخانه ببرد و تميز كند و هر بار هم دو تا سيلي به پسربچه مي زد و مي گفت مواظب باش سگ پوست ها را نبرد. شاگرد عادت كرده بود، دو تا سيلي را مي خورد، مي رفت، پوست ها را كنار رودخانه تميز مي كرد و برمي گشت. يك روز وقتي با پوست ها كنار رودخانه مي رسد، بچه ها را مشغول بازي مي بيند، اين طرف و آن طرف را خوب نگاه مي كند، از سگ خبري نبود بنابراين او به ديگر پسربچه ها ملحق مي شود. پسربچه سرگرم بازي بود كه از قضاي بد روزگار سگ ها مي آيند و همه پوست ها را مي برند و وقتي بازي به پايان مي رسد، شاگرد دباغ تازه متوجه مي شود چه اتفاق شومي افتاده است. مدتي كنار رودخانه مي نشيند، زانوي غم بغل مي كند و مي گريد. زماني كه سگ پوست ها را نبرده بود كتكم مي زد حالا حتماً مرا مي كشد. چاره يي نبود شاگرد به كارگاه برمي گردد و با ترس و لرز بي حد و وصفي آهسته به استاد مي گويد؛ سگ پوست ها را برد. استاد بدون اينكه شاگرد را نگاه كند، مي گويد؛ خب برد كه برد. شاگرد مي گويد؛ استاد مرا براي اين اتفاق كتك نمي زني؟ استاد مي گويد؛ نه. پسربچه مي گويد؛ ولي استاد قبل از اينكه سگ پوست ها را ببرد... استاد حرف او را قطع مي كند و مي گويد؛ من تو را مي زدم كه سگ پوست ها را نبرد حالا كه برده است، برده است ديگر دليلي ندارد كه من تو را بزنم.
رئيس روسا و مسوولان مي آيند و مي روند و وقتي هم مي روند تا اينجا نشان داده اند با فوتبال زياد كارشان نيست. به همين دليل هم حرف هايي كه من مي گويم و مي نويسم و نق هايي هم كه مي زنم رو به روسا و مسوولان وقت نيست. آنها مطمئناً يك روز مي روند و ما را تنها مي گذارند. با همين فوتبال بيش از 50 سال و در طول همه اين 50 سال آنهايي كه گوشه نگرفته اند، دائم چك را خوابانده اند بيخ گوش همين فوتبال و گفته اند مواظب باش سگ پوست ها را نبرد، و برده است و برده است و هنوز هم دارد مي برد. اگر ما نق مي زنيم به خودمان و خانه مان مربوط مي شود و به هيچ كس هم ارتباطي ندارد كه ما مثبت مي نويسيم يا منفي. ما آنچه را كه هست مي نويسيم چون فوتبال را دوست داريم و با آن زندگي مي كنيم و اگر بحق، به آن بد و بيراه مي گوييم به خودمان گفته ايم و هر كس هم حق دارد خودش را لعن و نفرين كند و خود را لعن و نفرين كردن هم در هيچ كجاي دنيا قانون شكني نيست.
پوست فوتبال ايتاليا را كنده اند
چرا تعداد تماشاگران مسابقات سري A در سراسر جهان كاهش يافته؟
اين شرح عكس رنگي بزرگي است در روزنامه اعتماد از يك مسابقه سري A در استاديومي بدون تماشاگر با تيترهاي «سري A در ليست B» و «رقابت هاي كاملاً كم تماشاگر.»
«مهم ترين ديدار باشگاهي هفته هاي اخير، شنبه گذشته بين اينتر و يوونتوس در شمال ايتاليا انجام شد؛ جايي كه دو غول فوتبال ايتاليا به مصاف هم رفتند. با اين وصف اگر صبح روز بعد، از خيلي ها نتيجه اين ديدار را مي پرسيديد، خبري نداشتند.... بسياري از مشتاقان فوتبال به اين ديدار پشت كردند و سعي نكردند آن را در يكي از كانال هاي اروپايي تماشا كنند، چرا؟ چون رقابت هاي سري A جذابيت هاي گذشته را ندارد و تعداد تماشاگرانش در سراسر دنيا كاهش يافته است.»
نويسنده ادامه مي دهد؛ «امروز ديگر نمي شود بازي هاي سري A را در انگليس زنده از تلويزيون تماشا كرد و مورينيو مي گويد خانواده من در پرتغال براي ديدن بازي هاي اينتر تا بعد از نيمه شب بايد صبر كنند در حالي كه مي توانند به سادگي ديدار مثلاً ختافه و وايادوليد را تماشا كنند.
نويسنده دلايل نزول فوتبال ايتاليا را به چهار دسته تقسيم مي كند؛
رسوايي ها؛ فوتبال ايتاليا هنوز از شر رسوايي ها رهايي نيافته و تاثيرات ويرانگر كالچوپولي هنوز در آن ديده مي شود...
اوباشيگري؛ سري A سال 2007 را با مرگ دو نفر يك مامور پليس و يك طرفدار قديمي سپري كرد. نبرد بين تيفوسي ها و پليس ادامه دارد و بسياري از خانواده هاي ايتاليايي حاضر نيستند راهي ورزشگاه ها شوند...
... فوتبال ايتاليا از نظر ذهني سقوط كرده و ورشكسته شده، مردم علاقه يي به مسابقات سري A ندارند در حالي كه وقتي من در ايتاليا به سر مي بردم، ورزشگاه ها لبالب از تماشاگر بود و همه با هيجان رقابت ها را دنبال مي كردند، اما اين مسابقات رو به نزول گذاشته و خيلي ها فكر مي كنند همه چيز ساختگي و جعلي است و نتايج بسياري از رقابت ها از پيش تعيين شده است. داوران ايتاليايي تحت فشار قرار دارند و متاسفانه برخي از آنها خود را مي فروشند. شايد فوتبال در قلب ايتاليايي ها اهميت فراواني داشته باشد، اما سقوط اخلاقي به علاوه مسائل اقتصادي، ورزشگاه ها را خالي كرده است.
... مورينيو به اين مساله اشاره مي كند كه چرخه اقتصادي فوتبال بايد به درستي چرخيده و سودآور باشد. ورزشگاه ها بايد پذيراي خانواده ها شوند و نه فقط مشتي اوباش و تيفوسي خشن كه براي خالي كردن عقده هايشان پا به ورزشگاه ها مي گذارند. ايتاليايي ها سال ها است از ريشه كن كردن يا حداقل تخفيف اوباشيگري در ورزشگاه هايشان حرف مي زنند، اما حقيقت اين است كه در اين زمينه ناكام مانده اند. بررسي فوتبال ايتاليا و نتيجه گيري از آنچه جاري است تا حدي گيج كننده است. ايتاليا قهرمان جهان به شمار مي رود. بسياري از ستاره هاي دنياي فوتبال ايتاليايي ها هستند. آنها بهترين مربيان دنيا را دارند. ثروت بسياري از باشگاه ها افسانه يي است (ميلان به راحتي بيش از 20 ميليون يورو براي رونالدينيو به بارسلونا پرداخت) با اين وصف رقابت سري A روند نزولي را طي مي كند و شبكه هاي تلويزيوني رغبت چنداني براي پوشش دادن به رقابت هاي سري A از خود نشان نمي دهند.»
واقعاً تاسف بار است پوست هاي ايتاليا را سگ ها برده اند و ديگر چك و سيلي هم فايده يي ندارد. وقتي اين مطلب را خواندم، خاطرات تلخ سال هاي گذشته مربيگري ام در ليگ برتر دوباره زنده شدند. شموشك نوشهر باشگاه خصوصي در ليگ برتر، در ميان 16 باشگاه دولتي ديگر با رقيبانش دست و پنجه نرم مي كرد. وقتي در دو هفته متوالي پرسپوليس و پاس را برد هجوم به اين باشگاه كوچك شروع شد. بازيكنانش را خريدند، بعضي از داورانش را خريدند، نتيجه هايش را خريدند و آنقدر فشار روي اين باشگاه كه نماينده استان مازندران در ليگ برتر بود، گذاشتند تا صاحب اين باشگاه مستاصل شود و دستور بيرون كشيدن تيم را در شيراز و جلوي چشمان پيتر ولاپان صادر كند. تنها كسي كه از اين مساله تمرد كرد من بودم چون مي دانستم كه چه بلاهاي ديگري سر ما خواهد آمد. صاحب باشگاه اصرار بر اين داشت كه در كميته انضباطي او را عامل اين حركت معرفي كنم ولي من مي دانستم در اين صورت باشگاه از ادامه مسابقات محروم مي شود.
نتيجه چه شد راي به شش ماه محروميت من از مسابقات دادند و پس از گذشت يكي دو ماه پيغام دادند يك ندامتنامه بنويس تا محروميتت را ببخشيم. يادم مي آيد پيغام پس فرستادم اگر محروميت شش سال هم بود، اين كار را نمي كردم. حرف شان اين بود كه چرا آنقدر فشار بايد بر سر يك باشگاه آورد كه آدم هايش مجبور به اين نوع عكس العمل ها شوند.
خداداد در كميته انضباطي گريه مي كرد. قهرماني كه ايران را از استراليا به جام جهاني برده بود آنقدر تحقير شده بود كه اشك مي ريخت. من درد او را مي فهمم چون درد او را كشيده ام. اشتباه نشود آنچه در اينجا به آن اشاره مي كنم در تاييد عمل خداداد نيست چون من معتقدم وقتي ارتباط كلامي از فرهنگ خالي شد، آن وقت هتك حرمت و ضرب و شتم شروع مي شود. ولي اصولاً چرا اين اتفاق ها بايد مي افتاد؟ چرا خداداد كم ظرفيت شده است؟ براي اينكه روي تيم او فشارهاي بي اماني وارد آورده اند كه جامعه ورزش آنها را ناديده انگاشته است. البته خدايا من به خودم نبايد اجازه بدهم كه خداداد را كم ظرفيت بنامم. عكس العمل هر فرد متفاوت با ديگري است. اگر خداداد اين عكس العمل را نداشت ما هرگز از استراليا به جام جهاني نمي رفتيم. در استراليا به او انرژي مثبت داديم تا از اين قهرمان عكس العملي مثبت بگيريم و در ليگ برترمان فقط به لگدمال كردن او پرداختيم. نمي دانم اگر فوتبال دولتي است، اگر ليگ دولتي است، پس چرا تيمي مثل پيام در فقر كامل تحليل مي رود؟ سوال من اين است كه نمي شود يك صندوق قرض الحسنه براي اين ليگ دولتي درست كرد كه بعضي از بازيكن هايش با گرسنگي دست به گريبان نباشند؟ نه، غلو نمي كنم چون بازيكنان خودم با اين مساله روبه رو بودند و به همين دليل هم بعضي از آنها كه طاقت شان در مقابل گرسنگي كمتر بود، زير بار هم مي رفتند و نتيجه را مي فروختند. خداداد هر چقدر هم بد باشد در فوتبال، هم غيرت دارد و هم تعصب اما تحمل هر انساني حدي دارد. بالاخره اگر فشار از حد گذشت، اين تحمل مي شكند. خداداد اشتباه كرد. او بايد بداند در نهايت اين عكس العمل ها يعني اوباشيگري. خداداد بايد بداند دوره قيصرها مدت ها است كه سپري شده است. خداداد بايد بداند به هيچ وجه در اين اتفاق نحس حق با او نيست ولي در عين حال من هم مي دانم او ماه هاست مي خواهد از وضعيت كريهي كه پيام دچار آن شده است، مسوولان را باخبر كند ولي كسي به حرف او گوش نمي دهد. خداداد هميشه در همه عمر ورزشي اش يك قهرمان برنده با روحيه پيروزي طلبي بوده است ولي او مي بازد و مي بازد، خودش و تيمش دائم و دائم تحقير مي شوند، انگاري كه ليگ برتر ما در كوير اجرا مي شود. هيچ فريادرسي هم به داد او نمي رسد.
بيكران وحشت انگيزي است
خامïش خاكستري هم بارد و بارد
وين سكوت پير ساكت نيز
هيچ پيغامي نمي آرد.
در بيكران وحشت انگيز ليگ برتر، قهرمان با خواسته هايش تنها مي ماند. در بيكراني كه يك بازيكن 50 ميليوني به 500 ميليون قرض گرفته مي شود و در بيكراني كه يك آدم عادي فوتبال تاج سر خداداد مي شود و در بيكراني كه به علت بي توجهي و بي برنامگي، قهرماني آنقدر تحقير و تحقير مي شود كه دست به كاري مي زند كه جامعه آن را نمي پسندد، سوال اين است كه به كجايش بايد پناه برد. رئيس جمهور در سخنانش به اين مساله اشاره كرد كه بحران اقتصادي هميشه به بحران اجتماعي تبديل مي شود و بحران اجتماعي به بحران سياسي. خداداد عزيزي در حقيقت وارد يك بحران اجتماعي شده است به اين دليل كه باشگاهش ماه ها است كه درگير يك بحران اقتصادي است. اگر فوتبال ما در دست بخش خصوصي بود بايد به ابعاد ديگري مي پرداختيم ولي در يك فوتبال دولتي چرا فقر بايد سراپاي يك باشگاه را فراگيرد؟ فوتبال دولتي يعني بيت المال، اين تفاوت ها براي چيست؟ ليگ برتر ما بودجه اش از بيت المال است. ليگ برتر ما چرخ هايش با بنزين بيت المال مي چرخد. چرا يك قهرمان در اين ليگ بايد اينقدر كوچك شود كه با مشت و لگد به جان خبرنگاري بيفتد كه شايد به باخت او طعنه زده است؟ آقايان اين چه مديريتي است؟ همه قهرماني ها، همه صعودها و همه جهاني شدن ها پشيزي ارزش ندارند اگر ما چگونه رفتار كردن با قهرمان هايمان را بلد نباشيم و اگر كه اين كار را بلد نيستيم، چرا زحمت ساختن قهرمان ها را به خود مي دهيم؟ الحق والانصاف بايد بگويم كه من در طول چهار سال گذشته يك حركت غيرورزشي از مجموعه مقاومت سپاسي نديده ام. در شيراز با شموشك در مقابل اين تيم و حتي زماني كه واقعه بيرون كشيدن تيم در مقابل برق اتفاق افتاد، هرگز توهيني از طرف هيچ كس به من نشد. من به مجموعه مقاومت حق مي دهم كه اين حركت زشت را محكوم كنند ولي از آنها مي خواهم كه به دلايل اصلي بروز اين واقعه هم فكر كنند و آنها را مطرح كنند. مقاومت سپاسي هم با همه كمك هايي كه به فوتبال ايران مي كند دچار بي مهري و كمبود امكانات است. طبيعي است كه عكس العمل غلام پيرواني و خداداد عزيزي يكسان نباشد. اصولاً يكسان سازي متغيرها كار درستي نيست ولي پيرواني، اين مربي خوب، برگردد به گذشته و ببيند متحمل چه رنج هايي شده است. ما فردي را مي آوريم و حلوا حلوايش مي كنيم چون خوش اخلاق است كدام مربي خوش اخلاق تر از غلام پيرواني بوده است؟ اما باز هم غلام پيرواني نبايد توقع داشته باشد كه خداداد عزيزي در ناملايمات مانند او عمل كند. من معتقد به كدخدامنشي نيستم ولي به هيستري هم اعتقادي ندارم، البته كه خداداد بايد تنبيه شود براي كاري كه در شأن او نبوده است و براي عكس العملي كه خلاف روابط صحيح اجتماعي بوده است ولي باز هم شما را به گفته رئيس جمهور رجوع مي دهم «بحران اقتصادي موجب بحران اجتماعي مي شود و بحران اجتماعي موجب بحران سياسي». مطمئن هستيد كه اين تفاوت گذاشتن هاي مالي در ليگ برتر روزي به بحران هاي سياسي تبديل نمي شوند؟ مواظب باشيد سگ پوست ها را نبرد.
پنجشنبه 14 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]