-مواظب باشيد سگ ، پوست ها را نبرد
بهمن فروتن
استاد دباغي هميشه صبح به صبح تعدادي پوست دست شاگردش مي سپرد تا آنها را به كنار رودخانه ببرد و تميز كند و هر بار هم دو تا سيلي به پسربچه مي زد و مي گفت مواظب باش سگ پوست ها را نبرد. شاگرد عادت كرده بود، دو تا سيلي را مي خورد، مي رفت، پوست ها را كنار رودخانه تميز مي كرد و برمي گشت. يك روز وقتي با پوست ها كنار رودخانه مي رسد، بچه ها را مشغول بازي مي بيند، اين طرف و آن طرف را خوب نگاه مي كند، از سگ خبري نبود بنابراين او به ديگر پسربچه ها ملحق مي شود. پسربچه سرگرم بازي بود كه از قضاي بد روزگار سگ ها مي آيند و همه پوست ها را مي برند و و
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان