واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: برای باور بیشتر
سریال «زیر تیغ» از جمله معدود سریالهای سیماست كه از جنبههای مختلف میتوان آن را مورد بررسی قرارداد.سریالی كه به دلیل ساخت حرفهای و خرج وسواس در تمامی مراحل ساخت اثر، به یكی از تأثیرگذارترین سریالهای تلویزیونی بدل گشته است.این سریال از جمله سریالهایی است كه كارگردان فرم روایت آن را بسیار هوشمندانه برگزیده است و میتوان گفت از بهترین عوامل برای اجرای فرم روایی مورد نظر بهره برده است.«زیرتیغ» را اگر بخواهیم از لحاظ عناصر سبكشناسی بررسی كنیم باید در زیر شاخه آثار ناتورالیسم یا طبیعیساز قرار دهیم.سبكی كه اصلیترین كاركرد آن به حداكثر رسانیدن باور مخاطب در جهت اهداف خالق اثر است. در این سبك از آثار نمایشی سعی میشود تا همه عناصر ساختی و روایی فیلم یا سریال طوری بیننده را درگیر خود كند كه او را با تمام وجود در جریان داستان قرار دهد و او را تا آخرین لحظه رها نكرده و احساساتش را دستخوش تغییرات مطلوب متن قرار دهد.اینگونه آثار معمولاً از فیلمنامهای بسیار دقیق سود میبرند؛ متنی كه تمامی رفتارها و گفتارهای افراد را تحت كنترل شدید دارد، چرا كه این رفتارها و گفتارها باید متناسب ایدهآلها، اهداف و ایدئولوژی سازندگان اثر باشد.در آثار این چنینی دست بازیگر برای ارائه شاخصههای فردی خویش باز نیست و بازیگر باید چنان در نقش شخصی كه از وی خواسته شده است فرو رود كه جدا كردن فردیتاش از نقش دشوار به نظر برسد، به همین دلیل فیلمهای ناتورالیسمی نیاز به بازیگرانی حرفهای و پرقدرت دارد؛ بازیگران جوان و جویای نامی كه در هر نقش در پی گذاشتن امضای فردیت خود پای اثر و گذرانیدن نقش از فیلتر وجودی خود هستند، گزینههای بسیار نامناسبی برای بازیگری هستند.حال بیایید نگاهی به سریال «زیر تیغ» بیاندازیم. در این سریال با فردی طرف هستیم كه نزدیكترین دوستش را براساس یك لحظه غفلت و عصبانیت كشته است و حال با موقعیت عجیب و استثنایی طرف است. از طرفی عذاب وجدان از كشتن فردی كه قرار بود پدر همسر فرزندش باشد، او را رها نمیكند و از طرف دیگر باید برای فرار از مرگ و نیستی تلاش كند و حلالیت بطلبد. او در عین حال باید با دو نیروی روانی متناقض مرگخواهی و زندگی طلبی در درون خود مبارزه كند. در جبهه مقدم این مبارزه بازیگری قرار دارد كه به گفته بسیاری از متخصصان بازیگری، پرقدرتترین بازیگر حال حاضر سینمای ایران است.پرویز پرستویی این نقش را آن چنان كه باید بازی میكند، نه آن چیزی كه دیگران از او توقع دارند. او براساس مقتضیات نرمال سبك باید خود اوس محمود باشد، او نمیتواند به شیوه فیلم سمبولیك «آژانس شیشهای» نماد همه حاج كاظمهای جبههدیده جامعه باشد و یا به شیوه فیلم «آدمبرفی» بازی اغراقآمیز و فاصلهدار با شخصیت واقعیاش ارائه دهد.شاید به همین دلیل ساده است كه برخی از منتقدین در مورد بازی اخیر وی در این سریال اظهار داشتهاند كه پرستویی در سینما چیز دیگری است. این امر در مورد دیگر بازیگران این سریال نیز صدق میكند. شاید بعد از بازی در نقش حاكم در سریال گرگها تاكنون نقشی این قدر شریر و منفی برای سیاووش تهمورث پیشنهاد نشده بود و او این قدر حرفهای در جلد این نقش منفی فرو نرفته بود.در حقیقت این بازیهای زیرپوستی از جانب بازیگران حرفهای این سریال رابطه مستقیمی با ایدهآلهای ناتورالیستی سازنده اثر دارد. استفاده از پوششهای عادی، گریمهای كم زرق و برق و كار بر روی ژستهای بازیگران برای هر چه عادیتر شدن بازی بازیگران نیز در همین راستاست، اما نكته دیگر در مورد بازیهای این سریال بازی كوروش تهامی است.شاید مشكلترین اجرا در میان نقشهای این سریال نقش رضا باشد. انتقال حس در این نقش چرخش 360 درجهای دارد. تهامی باید از نقش یك عاشق مشتاق به جلد یك انتقامجوی متنفر وارد شود و سپس در قسمتهای انتهای سریال بر سر دو راهی قرار گیرد، این دو راه بازی وی را نیز به چالش طلبیده است، اما باید اذعان كرد كه كوروش تهامی در حد قابل قبولی از عهده ارائه این نقش سنگین برآمده است.در واقع بازیگری نقطه درخشان این سریال محسوب میشود و كاملاً در خدمت ساخت روایی سریال قرار دارد.چالشی ناگزیرچنان كه گفته شد هدف سازندگان این سریال به حداكثر رسانیدن باور تماشاگر و تحت تأثیر قرار دادن شدید وی است. معمولاً در دنیای سینما، آثاری این چنین را برای تبیین ایدهآلهای ایدئولوژیك میسازند. آثاری با رویكرد تعهد اجتماعی و یا مذهبی برای به حداكثر رسانیدن یقین مخاطب به درست بودن نظریات و متأثر كردن وی از شرایط ارائه داده شده این سبك را برمیگزینند.اما این نگرش در سریال «زیر تیغ» باعث بروز مشكلاتی برای این سریال شده است كه شاید مهمترین آن بازنمایی صحنههای مربوط به عزاداری باشد. در قسمت مربوط به مرگ جعفر و عزاداری برای او باورپذیری به حداكثر خود رسید، به نحوی كه ذهن بسیاری از مخاطبان این سریال آنچنان آزرده شد كه برخی تا صبح خواب مرگ عزیزان خود را دیدند.این تأثیر به حدی شدید بود، كه بعد از پخش این قسمت برخی از خبرگزاریها گفتوگوهایی را با روانشناسان انجام دادند و در مورد تخریب ذهن مخاطب در این سریال هشدار دادند.در حقیقت باید گفت این انتقاد صحیح چالشی است كه محمدرضا هنرمند را از آن گریزی نبود، چرا كه اگر روی این سكانسها تأكید كمتری میشد و یا به نفع ذهن مخاطب، یا یك تمهید فیلمنامهای صحنه مربوط به عزاداری كلاً حذف میشد، ادامه روایت با مشكل جدی مواجه میشد.اما این انتقاد شاید اصلیترین كاركردش انتقال این پیام به برنامهسازان سیما باشد كه صیانت از روح و روان مخاطب باید اصلیترین دغدغه یك برنامهساز تلویزیونی باشد.در هر حال باید ساخت سریالهایی مثل «زیرتیغ» از محمدرضا هنرمند و یا «اولین شب آرامش» احمد امینی را به فال نیك گرفت، چرا كه آثاری از این دست درست بالعكس سریالهای دیگر سیما ، سلیقه مخاطب را بالا برده و بیش از پیش اهمیت سریالهای نمایشی و قدرت و ضعف آن را به مسئولین شبكههای مختلف سیما گوشزد میكند.همشهری - هادی معیرینژاد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]