تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817142626




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انعام بچه‌ها يادتون نره


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: انعام بچه‌ها يادتون نره جام جم آنلاين: «آقا... انعام ما يادتون نره»! «خانم... شيريني بچه‌ها فراموش نشه»! «پول چايي ما رو نمي‌دي؟»! «پس شاگردونگي ما چي شد؟» «عيدي اين بچه چي مي‌شه؟»! شما جزو كدام گروه هستيد؟ آنهايي كه مشتري يا ارباب‌رجوع بخت برگشته را گوشه رينگ گير مي‌اندازند و او را چنان در معذوريت قرار مي‌دهند كه در برابر چندين جفت چشم منتظر، مجبور است دست در جيب ببرد و چند اسكناس انعام بدهد؟ شايد هم جزو گروهي هستيد كه هميشه دست در جيب هستيد و انعام دادن براي شما يعني گره از مشكلتان باز كردن. شما خوب مي‌دانيد كه گاهي چند اسكناس سبز و آبي در جيب بغل يك آبدارچي يا كارگر خدماتي در يك اداره يا موسسه پر رفت و آمد و شلوغ مهم‌تر از ساعت‌ها انتظار براي ملاقات با مديركل است. اگر هم جزو دسته‌اي هستيد كه هميشه از غافلگيري افراد استفاده مي‌كنيد تا از انعام و شاگردونگي و پول شيريني و ... خلاص شويد، مطمئن باشيد چشم‌هايي منتظر شماست تا يك روز به ازاي اين بي‌اعتنايي از ارائه خدماتي كه حق شماست، طفره برود، چرا؟ چون شما انعام نداده‌ايد. انعام (Tip) انعام پولي است كه در بخش‌هاي خدماتي به كاركنان پرداخت مي‌شود و مبلغ آن جداي از قبض يا صورتحساب كلي است. به عبارتي انعام، نوعي درآمد غيررسمي تلقي مي‌شود كه ميزان و نحوه پرداخت آن تابع قراردادهاي غيررسمي اجتماعي است. انعام يا تيپ‌)tip( تقريبا در تمام نقاط دنيا وجود دارد، ولي فرهنگ هر جامعه ميزان، شيوه، نوع و ... آن را تعيين مي‌كند. در مناسبات اقتصادي و در سطح خرد، جامعه ما شاهد بروز رفتارهاي جديد در حوزه انعام يا تيپ دادن است، اين روزها اگر شما به عنوان مشتري انعام ندهيد برخلاف بسياري از كشورها كه شايد مديريت مجموعه از شما بخواهد دست در جيب ببريد، انعام گيرنده به ازاي اين بي‌اعتنايي، به طور خودآگاه از ارائه خدمات مطلوب و شايسته سرباز مي‌زند يا حتي در برابر انظار عمومي با غرولند و چشم‌غره، اعتراض خود را اعلام مي‌كند. گذر پوست به دباغ خانه... پس از ساعت‌ها انتظار بالاخره نوبت به پژوي خاكستري مي‌رسد. مرد جوان كه پياده مي‌شود، 2 كارگر كارواش سرتاپاي او را ورانداز مي‌كنند. مرد در حالي كه با گوشي همراهش صحبت مي‌كند، بي‌توجه به گوشه‌اي مي‌رود. نيم‌ساعتي طول مي‌كشد. روشويي، توشويي و موتورشويي پژو كه به پايان مي‌رسد مرد بي‌اعتنا، سوار بر پژو، دنده عقب مي‌رود. 2 كارگر كارواش با سروروي خيس و كف‌آلود منتظرند. به هم نگاهي مي‌اندازند. اين نگاه معنا‌دار است. راننده متوجه نمي‌شود. خودرو كه به دنده يك مي‌رود، صداي كارگر جوان هم بلند مي‌شود: «حاجي ... چيزي يادت نرفته؟» مرد جوان خلاص مي‌كند و با چهره‌اي سرد و بي‌حوصله، 2 اسكناس سبز كف دستش مي‌گذارد. حالا همه چيز روبه‌راه است. مجوز ترك كارواش صادر مي‌شود. اسكناس‌ها در جيب كارگر كارواش مچاله شده، بعضي هم خيس شده. مي‌گويد: «نه بيمه‌ايم و نه دستمزد خوبي مي‌گيريم. زندگي‌مان با همين انعام‌ها مي‌گذرد.» او در برابر اين پرسش كه اگر كسي نخواهد انعام بدهد، لبخند مي‌زند كه «خب، گذر پوست به دباغ خانه مي‌افته...» به سلامتي عروس و داماد... كف مرتب از لحظه‌اي كه آخرين دكمه پيراهن سفيد را مي‌بندد، اسكناس‌هاي سبز و آبي و گاهي هم زرد رنگ از جيب كتش كم مي‌شود. از آرايشگاه عروس و دسته گل تا شيريني و چاي مخصوص و شام و... بيش از 200 نفر مقابلش به بهانه‌‌هاي مختلف رژه مي‌روند تا او دست به جيب شود، فقط كافي است به يكي‌ بي‌اعتنايي كند. هنوز دقيقه‌اي نگذشته كه ديگري سر مي‌رسد و به بهانه اسپند دود‌كردن اسكناس طلب مي‌كند. ساعت كه به نيمه شب مي‌رسد انعام‌ها ته مي‌كشد و ناچار است از قوم و خويش قرض كند تا آخرين نگاه‌ها براي انعام بي‌پاسخ نماند. گاهي مجبور است هزينه‌اي معادل يك سفر را خرج انعام كند، چرا، چون شگون دارد. بعضي از كارفرمايان هنگام تعيين حقوق و دستمزد اين كارگران، درآمد انعام را جزيي از مزاياي شغلي آنها قرار مي‌دهنديكي از زنان پيشخدمت كه در تالار پذيرايي كار مي‌كند، مي‌گويد: به محض اين‌كه عروس و داماد مي‌رسند بايد اسپند دود كنيم. بعد چاي مخصوص مي‌دهيم. بعد گل مي‌آوريم. بعد به عروس كمك مي‌كنيم لباسش را جمع كند. خلاصه هر كدام از اين كارها انعام دارد. بعضي از داماد‌ها كه وضع خوبي دارند، انعام خوبي مي‌دهند. يك شب ده، بيست يا حتي 30 هزار تومان كاسبم. او در برابر اين پرسش كه اگر داماد دستش تنگ باشد و انعام ندهد، مي‌خندد كه «مجبور نيست پول ندارد در تالار پذيرايي جشن بگيرد. خب در اين صورت كمتر او و عروس خانم را تحويل مي‌گيريم»...! صندوقي براي عيدي بچه‌ها آرايشگاه‌هاي زنانه و مردانه روزهاي آخر اسفند غلغله هستند. جاي سوزن انداختن نيست. صاحب چاق و كوتاه قد آرايشگاه پشت صندوق نشسته و دم به دقيقه اسكناس‌هاي 5 هزارتوماني را رديف به رديف داخل صندوق مي‌چيند. جعبه قرمز رنگ كنار او كه با خطي خوش روي آن نوشته «عيدي بچه‌ها يادت نره» به تو نهيب مي‌زند كه اگر چه چند ده هزار تومان را راهي صندوق صاحب آرايشگاه كرده‌اي، ولي حالا نوبت بچه‌هاست و تو مردد و با دستي لرزان اسكناسي را داخل صندوق مي‌اندازي؛ البته گاهي هم براي روكم‌كني اطرافيان، اسكناسي را به طور ويژه در جيب شاگرد آرايشگاه مي‌گذاري تا دفعه بعد بيشتر هوايت را داشته باشد. خانم صاحب آرايشگاهي مي‌گويد: به هر حال كسي كه حاضر است 70 هزار تومان بابت رنگ مويش بدهد، برايش 2 هزار تومان عيدي پولي نيست. غم آخرتون باشه خدا رفتگان شما را بيامرزد. اگر از لحظه‌اي كه عزيز مرحوم شده شما را داخل آمبولانس بهشت زهرا مي‌گذارند، دست به جيب نباشيد، متاسفانه كارها پيش نمي‌رود. آن وقت حرف و حديث و زخم زبان مردم يك طرف و وجدان درد ناشي از عذاب عزيز مرحوم شده و بر زمين مانده طرف ديگر. انعام در اين مواقع معجزه مي‌كند. ترخيص جسد از بيمارستان، حمل سريع و مستقيم از سردخانه تا غسالخانه، شستشوي مرتب و كندن قبر و نصب سنگ قبر اوليه و دفن چند دقيقه‌اي و خلاصه سفارش گل و مراسم ختم سوم و هفتم و... همه وهمه نيازبه اسكناس‌هايي دارد تا فشار رواني ناشي از مرگ عزيز از دست رفته بيشتر نشود. در اين روزها، غم آخرتون باشه، غم نبيني، خير از جوانيت ببيني، خدا صبرتان بدهد و... از الفاظ و عباراتي است كه شما را وا مي‌دارد تا دست به انعام سريع‌تري داشته باشيد. يكي از قرآن‌خوان‌هايي كه شب‌هاي جمعه با خواندن چند آيه يك اسكناس 500 تا هزارتوماني مي‌گيرد مي‌گويد: با اين كار روح مرده‌ها هم شاد مي‌شود! وقتي انعام معجزه مي‌كند مثل اسپند سرجايش بند نيست، دائم از اين طرف راهرو به آن طرف مي‌رود. مرد ميانسالي است با پيراهن و شلوار جين و كيف كوچكي كه در دست دارد. در دست ديگرش چند كاغذ است كه براي امضا و مهر و تايپ و بايگاني و شماره،‌ چند بار ساختمان 5 طبقه اداره دولتي... را بالا و پايين رفته است. دست آخر هم با درهاي بسته بايگاني روبه‌رو مي شود. مسوول بايگاني نهيب مي‌زند كه پرونده را دست تو نمي‌دهيم بگو يك كارگر خدماتي بيايد اينجا و مرد بخت برگشته كه مي‌‌داند تا 20 دقيقه ديگر زمان ناهار و نماز است و تا يك ساعت بعد بايد معطل بماند، دربه‌در دنبال يك كارگر خدماتي يا آبدارچي است. يكي از همين لباس‌ آبي‌ها از راه مي‌رسد و با لهجه شهرستاني مي‌گويد: «كار دارم نمي‌بيني. بايد برم اتاق رئيس. نمي‌بيني.» فقط 3 ثانيه كافي است تا مرد لباس آبي نظرش عوض شود؛ يك اسكناس 2 هزار توماني. اين صحنه‌‌ها در ادارات و موسسات و سازمان‌هاي پر رفت و آمد و پر ارباب رجوع كم نيست. انعام معجزه مي‌كند، حتي اگر آقاي رئيس منتظر باشد. ماهانه...! تقريبا در اولين شب‌هاي هر ماه پيدايشان مي‌شود. ساعت حدود 5/9 9 وقتي زنگ ممتد خانه، تو را از جا بلند مي‌كند و عصباني از پشت آيفون مي‌شنوي كه... «ماهانه!» اين كارگرهاي نارنجي‌پوش را همه مي‌شناسند و البته همه به آنها مديونند. اگر خطا كني و سروقت حق ماهانه آنها را ندهي مي‌تواني منتظر باشي تا احتمالا بخشي از زباله ساختماني يا زباله‌هاي سنگين تا روزها و شب‌ها جلوي در خانه سبز شود و تكان نخورد تا وقتي كه دست به جيب شوي و انعام ويژه‌اي براي حمل اين زباله‌ها بدهي. به گفته يكي از همين رفتگران زحمتكش «زباله داريم تا زباله»! انعام اجباري انعام دادن، رسمي قديمي است كه مي‌توان آن را نوعي قدرداني ارادي دانست كه براي دريافت خدمات خاص و غيرقابل انتظار پرداخت مي‌شود؛ اما برخي گزارش‌ها نشان مي‌دهد فرانسوي‌ها اولين افرادي بودند كه انعام را اجباري كردند. دادن انعام از كشوري به كشور ديگر فرق مي‌كند. به طور كلي در تمام كشورهاي غربي رسمي عادي و معمول است. در بعضي كشورهاي غربي حتي ميزان انعام براي برخي خدمات تعيين شده است. به عنوان نمونه در كشورهايي مانند انگلستان و ايالات متحده، كارگران هتل به ازاي حمل هر چمدان يك دلار انعام مي‌گيرند و كارگري كه 4 چمدان را حمل مي‌كند بايد 4 دلار انعام بگيرد يا در كشورهاي آسياي جنوب شرقي، رستوران‌ها 10درصد از كل مبلغ صورتحساب را به عنوان انعام و حق‌ سرويس دريافت مي‌كنند. در اين ميان شايد ژاپن تنها كشوري باشد كه در برابر انعام دادن يا گرفتن مقاومت كرده، فرهنگ ژاپني آن را گستاخانه تلقي مي‌كند. به هر حال آنچه باعث ايجاد خدشه در انعام دادن يا گرفتن مي‌شود نبود ضابطه در ميزان و شيوه پرداخت آن است كه در جامعه امروز ما بيشتر به اجبار نزديك است. انعام در ايران انعام در جامعه امروز ما در حكم درآمد غيررسمي براي كارگران ساده و نيمه ماهر خدماتي است. اين درآمد در بسياري از مكان‌ها از درآمد رسمي و حقوق و دستمزدشان بيشتر است. بعضي از كارفرمايان هنگام تعيين حقوق و دستمزد اين كارگران، درآمد انعام را جزيي از مزاياي شغلي آنها قرار مي‌دهند و دست كارگران را براي گرفتن انعام باز مي‌گذارند تا به اين وسيله از فشار مالي به خود بكاهد. در بعضي مكان‌ها مانند هتل‌ها، فرودگاه‌ها و مراكز تفريحي و تاريخي، تيپ يا انعام به صورت ارزي از سوي گردشگران و مسافران خارجي پرداخت مي‌شود كه در اين صورت انعام‌گيرنده سود بالايي از اين درآمد غيررسمي خود كسب مي‌كند. ميزان اين انعام‌ها قطعا از حقوق و دستمزد ماهانه افراد بالاتر است. يكي از دانشجويان كارشناسي ارشد اقتصاد در پژوهشي درباره انعام در ايران به روان‌شناسي افراد از سوي كارگران انعام‌گيرنده اشاره مي‌كند كه مسائلي مثل در معذوريت قرار دادن افراد ازجمله نكات مورد توجه انعام‌گيرنده است، ضمن اين كه زنان بيش از مردان در دادن انعام دست و دلبازند. اين كارشناس اقتصادي در پژوهش خود آورده كه افزايش سطح عمومي قيمت كالا و خدمات و كاهش قدرت خريد مردم معمولا ميزان انعام‌ها را كاهش مي‌دهد، بنابراين انعام (به لحاظ اقتصادي)‌ مي‌تواند تابعي از رونق بازار و كسب و كار باشد. در ايران و نيز ديگر كشورها پرداخت انعام يك معادله ميان فردي است و اين درآمد در هيچ موسسه‌اي ثبت و ضبط نمي‌شود. از اين رو نمي‌توان تعيين كرد كه به طور سالانه در كشور چه ميزان انعام پرداخت و دريافت مي‌شود. به هر حال انعام در هر كشوري علاوه بر وضعيت اقتصادي تابعي از مصاديق فرهنگي يك جامعه است و با توجه به اجباري شدن آن در جامعه امروز، بايد نسبت به سلامت اين درآمد غيررسمي ترديد داشت. امروز، افراد طوري غافلگير مي‌شوند كه در فشار انظار عمومي ناچارند چند اسكناس درشت را به عنوان انعام بدهند. يادتان باشد اگر چشم‌هايتان را ببنديد و از انعام دادن طفره برويد، ديگر پشت سرتان را نگاه نكنيد! كتايون مصري نظرات خوانندگان (2 نظر)




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن