تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819695177




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چرا جدایی نادر از سیمین «فیلم» خوبی نیست؟


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دوران، بهزاد  - سیمین تصمیم دارد از کشور مهاجرت کند. او برای واداشتن نادر به همراهی، از دادگاه درخواست طلاق کرده است. نادر که حاضر نیست پدر پیر و از کارافتاده‌اش را تنها بگذارد، حاضر است سیمین را طلاق بدهد. در فاصله قهر مصلحتی سیمین از خانه نادر برای نگهداری پدرش پرستار استخدام می‌کند... یک ـ چرا جدایی نادر از سیمین «فیلم» خوبی نیست؟ «جدایی نادر از سیمین» برغم همه ویژگی‌های مثبتی که داردـ از محتوای قابل تامل و بحث‌برانگیزش گرفته تا ضرب‌آهنگ نفس‌گیر و در عین حال کنترل‌شده آن،از فیلم‌نامه‌اش گرفته تا انتخاب بازیگر و بازی‌ها، و از فیلمبرداری گرفته تا تدوین، و در نهایت کارگردانی عالی ـ «فیلم» خوبی نیست! «فیلم» خوبی نیست چرا که از سویی، از چگالی «تنوع احساسی» پایینی برخوردار است. و از سوی دیگر فاقد بالانس احساسی و در موازنه احساسی منفی است. بدین ترتیب، نه تنها «لذتبخش» نیست که بسیار هم «آزاردهنده» است! [مضمون اثر می‌تواند تلخ و سیاه باشد اما در عین حال، خود اثر لذتبخش هم باشد. به عبارت دیگر، لزومی ندارد برای نشان دادن کسالت، اثری کسالت‌بار ساخت.] منظورم از چگالی «تنوع احساسی» تنوع احساسات موجود در کل و در هر لحظه اثر است. یعنی میزانی که در آن واحد، احساسات مختلف و متنوع ـ به ویژه احساسات مخالف ـ در مخاطب برانگیخته می‌شود. به نظرم اثری هنری‌تر و در نتیجه ارزشمندتر و در نهایت ماندگارتر و البته لذتبخش‌تر است که به لحاظ چگالی «تنوع احساسی» غنی‌تر باشد. منظورم از بالانس یا موازنه احساسی هم این است که اثر به لحاظ حس‌آمیزیدر تعادل باشد. یعنی میان احساسات متناقضی چون غم و شادی یا امیدواری و نومیدی، و پرخاشگری و مهرورزی، تعادلی نسبی برقرار باشد. به قسمی که مشکل بتوان به لحاظ احساسی مشخص کرد که کدام حس غلبه دارد. هر چقدر این تصمیم‌گیری دشوارتر باشد، به نظرم اثر به لحاظ احساسی متعادل‌تر وبه لحاظ هنری، هنری‌تر و در نتیجه ارزشمندتر و در نهایت ماندگارتر است.در آخر آنچه که در «جدایی نادر از سیمین» موج می‌زند، خشونت، تندی و عصبیتی است که با تلخی پیری و از کار افتادگی و در نهایت مرگ پدر، بیکاری، بی‌پولی، طلاق، مرگ فرزند، قتل(؟)، جنگ و دعوا، داد و فریاد، خشم و غضب، پلیس و دادگاه و زندان، تهمت، دروغ، تهدید و ارعاب، اشک و آه، ترس و لرز، یاس و استیصال، بر تماشاگر آوار می‌شود، به شکلی خفقان‌آور بر او فشار می‌آورد، و او را نومید و از زندگی بیزار می‌سازد. در واقع، موازنه احساسی که بطور معمول در آثار سینمایی میان خشونت و مهرورزی (و اغلب به سادگی، سکس) برقرار می‌شود و بدین ترتیب، آزاردهندگی اعمال خشونت و صحنه‌های خشن را کاهش می‌دهند و تماشای اثر را برای مخاطب نه تنها تحمل‌پذیر که تجربه‌ای مطبوع و لذتبخش می‌سازند، در این فیلم وجود ندارد. چه بسا اگر فرهادی گوشه‌هایی از روابط عاشقانه زوج‌های داستان را نیز به تصویر می‌کشید، نه تنها با ایجاد کنتراست، خشونت جاری در روابط آدم‌های داستان هر چه بیشتر به چشم می‌آمد، بلکه تجربه تماشای فیلم برای تماشاگر از تجربه‌ای آزارنده به تجربه‌ای لذتبخش بدل می‌شد. دو ـ در مذمت خلقیات ما ایرانیان ما ایرانی‌ها مردمانی هستیم پنهان‌کار، سهل‌انگار، اهل لاپوشانی و در نهایت دروغ‌گو. این چیزی است که از فیلم برمی‌آید.اگر چه همه واقعیت نیست، ولی پربی‌راه هم نیست. در واقع، داستان فیلم مبتنی بر واقعیت‌های زندگی ما ایرانیان است: - جان‌مایه روابط اجتماعی ما ایرانیان ترس است (مونتسکیو).- ناموازنه قدرت در ایران همیشه به غایت قطبی است. به این معنی که یک نفر در راس، از قدرت بی‌حد و حصر برخوردار است، و دیگران در بدنه از هیچ قدرتی برخوردار نیستند! - خدای ما دارای قدرتی بی‌چون و چرا و بی‌حد و حصر است. - خدای ما نسبت به قدرتش غیرمسئول است (پاسخگو نیست). و از این رو- خداباوری ما ایرانیان هم از سر ترس است. با این همه - خدا مسئول همه چیز است (مسئولیت همه چیز با خداست). و بدین ترتیب، ما ایرانی‌ها مسئولیت همه چیز را به گردن او می‌اندازیم واز خود سلب می‌کنیم. پس حال که - قدرت در راس غیرمسئول (غیرپاسخ‌گو) است. اگر در قدرت باشیم- مردمانی مسئولیت‌ناپذیر(غیرمسئول) ایم. واگر بیرون از قدرت باشیم - مردمانی ترسوییم. و در هر دو حال،- مردمانی سهل‌انگاریم. [- سهل‌انگاری کنشی غیرمسئولانه است.] [- کنش سهل‌انگارانه معمولا خسارت‌بار است.] [- دروغ‌گویی ساده‌ترین روش برای فرار از مسئولیت خسارت ناشی از کنش سهل‌انگارانه است.] و بنابراین، - مردمانی دروغ‌گوییم.اینها شمه‌ای از ویژگی‌های جامعه پیشامدرن ماست. جامعه‌ای که هنوز در آن قدرت تحدید نشده ـ بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه می‌گذرد، ولی هنوز قدرت مشروطه دور از دسترس به نظر می‌رسد ـ فردیت و فردگرایی در آن جایی ندارد ـ کماکان، توده‌ای از رعایا که «دیگری» برایشان دشمنی خونی، و «خود» موجودی مثالی و در بهترین حالت، عبد عبید هیچ و پوچ متافیزیک قدرقدرت ـ و عقلانیت از سر حد چرتکه انداختن منافع فردی فراتر نمی‌رود.... «راضیه می‌داند شوهرش با کار کردن او مخالفت خواهد کرد، بنابراین، این موضوع را از وی مخفی می‌کند.» راضیه نمی‌تواند میزان خشم شوهرش را نسبت به نافرمانی خود پیش‌بینی کند و یا آن را بسیار ویرانگر پیش‌بینی می‌کند، بنابراین، از او می‌ترسد (یا دائما در هراس است). در نتیجه به جای مطرح ساختن تصمیم خود با شوهرش، تصمیم می‌گیرد در خفا (بدون اطلاع شوهرش) کار کند. جالب آنکه - راضیه متدین است. و بنا بر آموزه‌های دینی - خروج از منزل بدون آگاهی و اجازه شوهر مجاز نیست. بنابراین، - راضیه گناه‌کار است. و می‌توان نتیجه گرفت - راضیه متدین نیست(؟). «راضیه حامله است.» حاملگی راضیه را چه چیز باید نامید؟ با داشتن یک بچه مدرسه‌رو، در حالی که شوهر بی‌کار و بی‌پول است و در حدفاصل وعده‌های زندان زن و فرزند را می‌بیند، آیا می‌توان حاملگی راضیه را چیزی جز کنشی سهل‌انگاری و غیرمسئولانه و حتی کودک‌آزاری(؟) دانست که لابد مسئولیتش را در نهایت خدا ـ خدای غیرمسئول مسئولیت‌پذیر! ـ باید برعهده بگیرد؟ چرا که ما ایرانی‌ها معتقدیم هر آنکس که دندان دهد، نان دهد! «راضیه، نادر را از حاملگی خود آگاه نمی‌سازد.» راضیه به این کار و درآمد آن نیاز دارد، ولی می‌داند اگر نادر (صاحب کار او) بداند او حامله است، مسئولیت سنگین این کار سخت و برای او زیان‌بار را به او نخواهد سپرد. بنابراین، خطر کرده (توجه دارید که ریسک نمی‌کند، خطر می‌کند) و بدون در نظر گرفتن نتایج خسارت‌بار این پنهان‌کاری، حاملگی خود را از نادر مخفی می‌کند. «نادر تظاهر می‌کند از حاملگی راضیه خبر ندارد.» نادر به این پرستار نیاز دارد، ولی از آنجا که می‌داند اگر زن حامله باشد، به سادگی از پس این مسئولیت برنمی‌آید (و یا اگر هم برآید ممکن است برایش زیان‌بار باشد)، و این آگاهی برای او مسئولیت‌آور است، به قسمی که باید از استخدام او چشم‌پوشی کند، و پیدا کردن پرستار دیگری هم به این سرعت و سهولت برایش میسر نیست، بنابراین، ترجیح می‌دهد سهل‌انگارانه حاملگی راضیه را نشنیده بگیرد. فاجعه زمانی اتفاق می‌افتد که او بدون در نظر گرفتن حاملگی راضیه طی رفتاری احساساتی از سر خشم و در نتیجه کاملا غیرمسئولانه با او درگیر شده، او را هل می‌دهد. و برای فرار از مسئولیت خسارت به بار آمده در اثر کنش غیرمسئولانه خود، از روی ترس، دروغ می‌گوید. ... این واقعیت‌ها (واقعیت‌های داستانی و در عین حال، واقعیت‌های زندگی اجتماعی ما ایرانی‌ها) را می‌توان به همین ترتیب برشمرد و جزء به جزء تحلیل کرد. سه ـ فراروی از داستان زن غالبا نماد زایش و زایندگی، حرکت و پویایی، و فردا و آینده است. در اینجا سیمین، مادری است که تصمیم به رفتن دارد (رفتن به غرب که نماد نوآوری، تولید، وفور، و در یک کلمه نماد دنیای مدرن است). و مهمترین بهانه‌اش هم تامین آتیه دختر نوجوانش است. به علاوه، سیمین و دخترش ترمه، هر دو مشغول تعلیم و تعلم ند.یعنی که در حال رشدند و رو به تعالی دارند. راضیه (دیگر شخصیت اصلی زن فیلم) نیز حامله است، ولی یک حاملگی بی‌سرانجام (بدفرجام) که گویا در این منجلاب سرنوشتی به جز مرگ و نابودی ندارد. با این همه، این او است که ابتکار عمل را به دست می‌گیرد، و به جای نظاره‌گری، حرکت می‌کند و دست به عمل می‌زند. در مقابل، نادر، آشکارا نماد بی‌عملی و گرایش به گذشته‌ای رو به نابودی و اضمهلال است. بهانه او برای بی‌عملی‌اش، نگهداری از پدری پیر، از کارافتاده، فاقد قدرت تمیز و صامت است که خودش را خراب کرده و بوی گندش بلند شده. با این همه، اگر چه که فرهادی مسئولیت گرفتن تصمیم‌ها را بر دوش زنان فیلم گذاشته، اما بدین ترتیب، از ارزش و اهمیت مضمونی تصمیم آنان کاسته است. چرا که معانی ضمنی زن و زنانگی، با امور بی‌اهمیت و یا کم‌اهمیت گره خورده، و قرار دادن زنان در جایگاه تصمیم‌گیری، اگر چه به ظاهر برای آنان جایگاهی محوری می‌آفریند، ولی در باطن، از آن موضوع و آن تصمیم اهمیت‌زدایی می‌کند. به عبارت دیگرفرهادی، با انتخاب سیمین (و نه نادر) به عنوان کسی که تصمیم به متارکه و مهاجرت گرفته، هم طلاق را و هم مهاجرت به غرب را زیر سوال می‌برد، و هم تصمیم آنان را برای مترکه و مهاجرت! دیگر مضمونی که فرهادی در فیلم بر روی آن به شکلی معیوب، خیلی تصنعی، رو و آشکار، و در نتیجه بطور ناچسبی پافشاری می‌کند، تضاد طبقاتی دو زوج است. مضمونی که به سبب ضعف اجرا در حد و اندازه خود نیز ارزش اشاره ندارد. چهار ـ اشاره‌ای فرامتنی شاید باید به فرهادی حق داد که هر فیلمش نسبت به فیلم قبل، سیاه‌تر، خفقان‌آورتر، و خشن‌تر باشد، و بی‌پرده و دلیر شعار دهد، و نومیدانه به ایستادگی فرابخواند. آیا در جامعه بدین پایه فاسد، این اندازه منحط، و اینچنین پرشتاب در سراشیب قهقرا، می‌توان دیگرگونه بود؟ * دکترای جامعه شناسی، منتقد فیلم و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن