واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: والدين در بسياري از مواقع احساس ميكنند فرزندشان به حرف آنها گوش نميدهد و كنترلي بر رفتار و اعمالش ندارند. «با او سختگيرتر باش» ، «كامپيوتر را از او بگير»، «او را به حال خود بگذار» و... همگي مواردي هستند كه اطرافيان از روي مهرباني به شما تذكر ميدهند. آنها فرزند غيرقابل كنترل شما را با زماني كه خودشان فرزندان كوچك داشتند ، مقايسه كرده و نصايحي ميكنند. اما مساله اين است كه شرايط زندگي در زمان حال چه در خصوص بزرگسالان و چه در خصوص كودكان با زمان گذشته و نسل قبل تفاوتهاي بزرگي كرده است.از عواملي كه موجب بروز رفتارهاي غيرقابل كنترل از جانب كودكان ميشود ميتوان به استرسهاي خارجي ايجاد شده در محيط و خلق و خو اشاره كرد؛ اما آنچه ما در اين بخش قصد داريم بيشتر مورد بررسي قرار دهيم، استرسهاي خارجي است كه موجب بروز رفتارهاي غيرقابل كنترل كودك ميشود. كارشناسان معتقدند مهمترين عاملي كه موجب بروز ناآرامياي كه به انواع لجبازي و بدرفتاري و عدم اطاعت كودك منجر ميشود ناشي از شرايط و رفتارهايي است كه محيط اطراف كودك را احاطه كرده است. بسياري از خانوادهها در دنياي امروز دچار بحران هستند. پيشرفت فناوري به ظاهر جهان و زندگي را راحتتر كرده اما در واقع در مواردي زيبايي را از آن گرفته است. اينكه در جهان امروز به ظاهر والدين از حقوق يكسان برخوردار باشند شعار زيبايي است، اما وقتي پدر و مادر هر دو ساعات طولاني را بيرون از منزل كار كنند تا بتوانند از پس هزينهها و قسط لوازم به ظاهر لوكس منزل كه شايد واقعا چندان مورد نياز هم نباشند برآيند، شايد در ظاهر نشانگر تقسيم برابر كار ميان هر دو نفر باشد اما در عينحال توليد استرس نيز ميكند. در واقع ما به فرزندان خود زبان استرس را ميآموزيم. وقتي مرتب در حال اضطراب و عجله و نارضايتي هستيم، نخواهيم توانست به آنها مهارتهاي ارتباطي صحيح و چگونگي ابراز درست احساساتشان را بياموزيم و نتيجه اين است كه رفتار آنها از نظر ما بد و غيرقابل كنترل خواهد شد. بزرگ شدن توسط يكي از والدين بسياري از والدين كه به تنهايي فرزندان خود را بزرگ ميكنند، توانايي كامل در انتقال محبت در عين برقراري و استفاده از تدبير در رابطه را ندارند. بسياري نيز بهواسطه اتفاقات و جداييهاي سريع مانند طلاق يا مرگ همسر، از نظر روحي و عاطفي تحت فشار و استرس هستند. در چنين شرايطي اصولا كودكان بيشتر دچار مشكلات رفتاري و غيرقابل كنترل بودن ميشوند. بويژه اگر دچار مشكلات مالي هم باشند و ارزشهاي معنوي نيز در خانواده تقويت نشود. زيرا احساس حمايت روحي و عاطفي كمتري كرده و بيشتر به طرف ناهنجاريها و كجرويها كشيده ميشوند. افزايش توقعات ما از كودكانمان توقع داريم مانند بزرگسالان رفتار كنند. گاهي اوقات در اين راه نيز از تشويق يا قراردادن محدوديتهايي ماوراي ظرفيت آنها استفاده ميكنيم. گاهي اوقات از فرزندمان كه در كلاس سوم است ميخواهيم مانند خواهر يا برادر كوچكترش كه كلاس اولي است نمرههاي عالي بياورد و همواره شاگرد اول باشد. گاهي اوقات از او ميخواهيم تكاليف خواهر يا برادر كوچكترش را نيز تصحيح كند يا قبل از اينكه مادر از سر كار به منزل برسد، شام را نيز آماده كرده و ميز غذا را بچيند. وقتي ما عادت كرده باشيم پرتوقع باشيم، بديهي است كه بسياري از خواستههايمان تحقق نمييابد. وقتي بسياري از اهدافمان تحقق نمييابد، احساس خوبي نخواهيم داشت و انگيزه لازم را در بسياري از مراحل زندگي از دست خواهيم داد. شايد هم در مواردي مرتب در حال رقابت براي رسيدن به خواستههايمان باشيم. به همين دليل ممكن است نتوانيم به ارزشها و حمايتهاي روحي كه لازمه تربيت و پرورش فرزندانمان در كمال آرامش است، بپردازيم. مدارس به طور كلي بيشتر شبيه كارخانه هستند، زيرا برنامههاي تعيين شده استانداردي دارند كه به مهارتهاي فردي دانشآموزان كمتر بها ميدهد و مساله مهم رسيدن به حدود خاص در زمان مقرر است تا پرورش استعدادها در قالب آرامش. در بسياري موارد صرفا آموزشهاي نظري داده ميشود و رقابت در قالب برد و باخت معني پيدا ميكند نه در قالب ايجاد و نوآوري كه طبيعيترين نتيجه چنين چيزي فشارهاي روحي ايجاد شده براي دانشآموزان است. رسانههاي جمعي نيز به گونهاي شدهاند كه به عنوان الگوي كودكان قلمداد شده و در آنها مواردي از خشونت و جرم جنايت و ناهنجاريها به تصوير كشيده ميشود. حتي در بسياري از موارد نيز مسائل تخيلي به حدي زياد است كه بسياري از كودكان آنها را باور ميكنند و در نهايت رفتار كودكان را تحت تاثير قرار ميدهند. حقيقت اين است ... حدود 15 درصد از كودكان زير 6 سال به گونهاي هستند كه به تعبير ما غيرقابل كنترل يا به عبارت بهتر بسختي قابل كنترل هستند. اين كودكان اين گونه متولد شدهاند و رفتار آنها اكتسابي نبوده و ذاتي است. آنچه بايد بپذيريم اين است كه هر كدام از ما با خصوصيات خاصي به دنيا ميآييم كه برخي انعطافپذيرتر و برخي سختتر هستيم. حتي تمام كودكان غيرقابل كنترل نيز مشابه يكديگر رفتار نميكنند و از نظر كارشناسان هر كودكي تفاوتهاي بسياري با كودكان ديگر دارد حتي اگر به ظاهر در يك گروه طبقهبندي شوند. دامنه رفتاري در خصوص كودكاني كه بسختي ميتوان آنها را تحت كنترل درآورد 3 عبارت كوتاه با مفهوم گسترده صدق ميكند كه شامل آن چيزي است كه ما ميبينيم، احساسي كه از آنها داريم و رفتار خودشان: - در همه زمانها - با همه شيوهها - در همه مكانها - در درجات مشابه در حالي كه شايد الگوي كلي رفتاري براي اين گونه كودكان مشابه باشد، گاهي اوقات آنها بسيار شيرين، سرگرمكننده، خلاق و دوستداشتني هستند و گاهي اوقات نيز احساس ميكنيم كه ميخواهند عليه تمام چيزهاي دور و بر رفتار كنند و فقط لجبازي ميكنند و حتي گاهي نيز در سكوت كامل جلوي تلويزيون نشسته و تكان نميخورند. در مواردي والدين بيان ميكنند كه فرزندشان عصرها بداخلاقتر و غيرقابل كنترلتر ميشود و در مواردي نيز وقتي چيزي يا كاري مانند جمع كردن اسباببازيها يا شستن دستهايشان از آنها خواسته ميشود، شروع به بدرفتاري ميكنند. بنابراين شدت و ضعف رفتارها در كودكان مختلف متفاوت است و همانطور كه در بخش قبل نيز ذكر شد، يا محصول استرس القا شده از محيط هستند يا خلق و خوي آنها به طور مادرزادي به گونهاي است كه نياز به كار بيشتر دارد. اما آنچه كه بايد در برخورد با هر كودكي به ياد داشته باشيم، اين است كه تمام كودكان حساس و آسيبپذير بوده و بايد در رفتار با آنها مراقب باشيم. خشونت در كودكان تمام ما انسانها در مقابل هر تحريك يا احساسي واكنش نشان ميدهيم. انسانهاي اوليه از آنجا كه بايد به منظور حفظ و بقاي خود به عوامل خارجي موجود در محيط واكنش سريع نشان ميدادند تا بتوانند خطر را از خود دفع كنند، به همان صورت نيز عادت كرده بودند. اگر چشمان خود را ببنديد و تصور كنيد كه تازه به منزل رسيده و نياز به چيزي داريد تا فورا آن را برداشته و از منزل بيرون برويد، چه حالي پيدا خواهيد كرد اگر ببينيد منزل توسط فردي به هم ريخته شده و هيچ چيز در جاي خود نيست. اما مهم اين است كه ما بايد واكنشهاي مناسب و موثري در موقعيتهاي گوناگون به شرايط بدهيم. براي مثال رفتار ما هنگامي كه سس گوجهفرنگي براي خوردن ساندويچ تمام شده بايد با موقعي كه در حادثه رانندگي تصادف ميكنيم متفاوت باشد. به اين موضوع پرداختيم تا نتيجهگيري كنيم كه با وجود ظرفيت افراد در تفكر و پيچيدگيهاي روح انسانها، وقتي ما احساس كنيم تحت فشار واقع شدهايم اين فشارها از روح ما به سمت رفتارمان جاري شده و در توانايي ما در انتخاب واكنش مناسب اختلال ايجاد ميكند. بسياري افراد تصور ميكنند كودكان از فشارهاي روحي مبرا هستند. در صورتي كه حتي كودكاني هم كه خشم و عصبانيتشان را مخفي كرده يا سركوب ميكنند، ممكن است دچار انواع بيماريهاي روحي يا جسمي شوند كه از شايعترين آنها دلدرد، كوليت عصبي و حتي زخم معده است. پس بهتر است ما فرزندانمان را با هر خصوصيت و ويژگي بپذيريم و به آنها آموزش دهيم كه احساس خشم و عصبانيت طبيعي است، اما نحوه برخورد و بروز با آن ميتواند متفاوت باشد تا ببينند وقتي با آرامش بيشتري رفتار كنند چقدر محيط اطرافشان نيز بهتر شده و راحتتر تحت كنترل آنها درميآيد تا وقتي كه صرفا ميخواهند با لجبازي و عصبانيت و گاه گريه مسائلشان را برطرف نمايند. جهان در بحران جنگ و ظلم و تعدي اساس كار بسياري از حكومتها شده است. بحران ظلم و بيامنيتي و ترور، جايگزين اميدواري و امنيت و صلح شده است و كودكان نيز والدين و بزرگسالاني را ميبينند كه مرتب در تهديد و نااميدي و نارضايتي هستند. البته شايد نتوان جهان را تغيير داد، اما ميتوان تاثير اين فشارها و استرسها را در رفتار بسياري از كودكان ديد! والدين يكي از كودكان بيان ميكردند كه او از وقتي كمتر از يك سال داشت رفتارهايي از خود نشان ميداد كه خاص خودش بود. براي مثال وقتي يك قطره آب روي لباسش ميريخت، آنقدر گريه ميكرد تا لباسش را عوض كنيم. يا اينكه شبها موقع خواب به قدري اذيت ميكرد تا او را روي تخت در اتاقش ميگذاشتيم و مجبور ميشديم در اتاقش را ببنديم تا پس از مدتي طولاني بخوابد. مادر از دوران نوزادي فرزندش متوجه ميشود كه او غيرقابل پيشبيني و در ماهها و سالهاي بعد ميبيند كه فرزندش تا حدي غيرقابل كنترل است. مترجم : سحر كمالينفر منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]