تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند نماز بنده‏اى را كه دلش همراه بدنش نيست نمى‏پذيرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835386553




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطرات شنيدني شاعران از قيصر امين پور


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات شنيدني شاعران از قيصر امين پور
تقي دژاكام - مجلس بزرگداشت نخستين سالگشت درگذشت شاعر بزرگ معاصر قيصر امين پور عصر پنجشنبه در محل خانه شاعران جوان در تهران برگزار شد.


در اين مراسم كه با حضور پرشمار دوستداران ، علاقه مندان، ياران، همراهان و خانواده قيصر امين پور برگزار شد ، تني چند از شاگردان آن شاعر معاصر به بيان خاطرات يا احساس قلبي خود نسبت به وي پرداختند.
همچنين چند سخنراني تحليلي از شعر يا شخصيت قيصرنيز در اين مراسم ايراد شد و تني چند از هنرمندان موسيقي نيز به اجراي برنامه هايي با بهره گيري از شعرهاي امين پور پرداختند.
در پايان اين مراسم فيلم كوتاهي از زندگي قيصر امين پور به نمايش درآمد.
حاشيه هاي اين مراسم بسيار پر رنگ تر از اصل برنامه بود كه خبرنگار ما آنها را اينچنين ثبت كرده است:
** نيم ساعت زودتر از شروع برنامه به محل خانه شاعران رسيده ايم ، اما جايي براي نشستن نيست . تمام اطاق ها و راهروها را صندلي چيده اند اما دريغ از يك جاي خالي!
** تلويزيون هاي مدار بسته ،اطاقها و راهروها را پوشش داده تا امكان استفاده از برنامه براي همه وجود داشته باشد.
** همراهان هميشگي قيصر زودتر از همه آمده اند و برخي براي بهتر برگزار شدن برنامه در تكاپو هستند: محمد رضا عبدالملكيان، ساعد باقري، وحيد اميري، بيوك ملكي، سهيل محمودي، فاطمه راكعي،‌افشين علا، دكتر موسوي گرمارودي، مشفق كاشاني و ...
** صداي شعرخواني قيصر كه از بلند گوها پخش مي شود، با صداي گنجشكهاي توي درختان پاييزي حياط خانه شاعران ، در هم ادغام مي شود و چند نفر آرام اشك مي ريزند : سراپا اگر زرد و پژمرده ايم/ ولي دل به پاييز نسپرده ايم/ چو گلدان خالي لب پنجره / پر از خاطرات تَرَك خورده ايم...
** از پله ها كه بالا مي آيي ، ميزي و كتابهاي جديد و قديم قيصر؛ "دستور زبان عشق" كه سال گذشته به چاپ دوم رسيده بود مُهر چاپ هفتم خورده است.
** دو كتاب جديد يكي از كهن سروده هاي قيصر وديگري از اشعار شاعران درباره قيصر عرضه شده اند و دو سي دي كه يكي از شعرخواني هاي او و ديگري 12 جلسه كلاس درس او در دانشگاه تهران.
** دخترم زرنگي كرده و جايي را در راهروي سمت چپ پيدا كرده است. مي نشينم. كناردستم اطاقكي است كه در آن پيراهن و كت خاكستري قيصر را آويزان كرده اند با كيفي كه هميشه همراهش بود. روزنامه هايي كه از قيصر نوشته اند ، يك كتاب او كه به عربي ترجمه شده است :"ثلاثاء الفواصل الحارقه". عكس هايي از او كه حالا قاب شده اند و شمع هايي كه دختركي كوچك روي ميز آنها را روشن مي كند.
** وحيد اميري با صدايي حزن آلود ، شعري از قيصر مي خواند و سپس برنامه را با تلاوت آياتي از قرآن آغاز مي كند. با قرآن خواندنِ ِ اميري ، سكوت همه جا را فرا مي گيرد.
** مجري برنامه سهيل محمودي است كه شعري را براي قيصر مي خواند : داغ تورا چو شمع، به شب هاي بي فروغ/ روشن نگاه داشته و با آن گريسته ام. سپس از شاگردان و همراهان و دوستان قيصر كه نامشان را مي خواند مي خواهد كه بيايند و فقط دو دقيقه درباره او سخن بگويند.
** "راضيه بهرامي" كه ظاهرا فيلمبردار برنامه هاي قيصر بوده مي گويد: من فقط دلم براي قيصر تنگ مي شود . بقيه حرف هايش در هاي و هوي كساني كه آمده اند و جايي براي نشستن ندارند گم مي شود.
** "افشين علا " مي گويد: درزندگي دو كس را بيش از همه دوست داشته ام ،مادرم را و قيصر. مادرم مرا به زندگي آورد و قيصر به من زندگي كردن را آموخت بيش از آنكه سرودن را به من ياد دهد .(جمعيت اشك مي ريزد ، حرفهاي افشين به دل همه نشسته است ). ادامه مي دهد : قيصرمعدلي بود از تمام خورشيدهاي ناب درون انسان و وقتي اورا پيدا كردم ، آن گمشده اي را كه حافظ هم مي گويد( آني دارد) يافتم .وقتي قيصر شعر مي خواند يا حافظ مي خواند ، احساس مي كردم اين شعرها از دهان خود حافظ بيرون مي آيد .شايد اين خيلي ادعاي بزرگي باشد ، اما او اين كار را كرد و در جواني هم كامل و پخته و پير بود و آن توانمندي و پاكي شعرش را چون يوسف مصري به ثمن بخس نفروخت.
**سهيل كه نشان مي دهد گاهي علايق سياسي اش بيش از شعر برايش ارزش دارد ، خاطره جالبي به نقل از يكي از دوستانش نقل مي كند : در زمان دولت پيشين به مناسبتي رايزني هاي فرهنگي جمهوري اسلامي جمع شده بودند و سخنران مراسم هم آقاي خاتمي بود ، قيصر هم دعوت داشت اما زماني رسيد كه آقاي خاتمي داشت از سالن خارج مي شد .آقاي خاتمي
با نوعي طنز به قيصر گفت : آقاي امين پور ! شما و اينجا ؟ جلسه رايزنيها ؟ قيصرهم گفت :آنها رايزن هستند و ما راهزن !
آقاي خاتمي هم فورا گفت : گر راهزن توباشي صد كاروان توان زد !
**"فريدون عمو زاده خليلي " كه در حوزه هنري 10 سال با قيصر هم اطاق بوده و بعدها در سروش نوجوان با او در يك اطاق كار مي كرده است هم خاطره كوتاه اما پرمعنايي را نقل مي كند : من گريه قيصر و حتي بغضش را نديده بودم و او خيلي ابا داشت كه كسي او را در چنين حالتي ببيند. ما هم روالمان اين بود كه او شعرهايش را براي من مي خواند تا مثلا من
اشكالش را بگيرم و من هم قصه هايم را مي خواندم تا او درباره اش نظر بدهد . يك بار او منظومه " ظهر روز دهم " را كه درباره حضرت قاسم "ع " است تازه سروده بود و داشت آن را براي من مي خواند تا رسيد به اين عبارت كه او با شمشيرش گويي زمين كربلا را شُخم مي زد كه ناگهان بغضش تركيد و شروع كرد به گريستن و چون ديد براي اولين بار گريه اش را ديده ام ، خنديد و با تكيه كلام هميشگي اش گفت : الكي بود .
** مجري برنامه كه بين هر خاطره، نكته اي را يادآوري مي كند مي گويد : قيصر نشان داد برخلاف آنچه مرتب تكرار مي كنند كه ما امروز بحران شعر داريم ، ما بحران شاعر داريم .
* "سعيد بيابانكي " شعر مي خواند : پنداشتم كه باغ گلي پرپر است او / ديدم كه نه ،...برادر
من قيصر است او / هركوچه باغ را كه سرك مي كشم هنوز / مي بينم از تمام درختان سَر است او ..
** سهيل ، خاطره اي از زمان دفاع قيصر از پايان نامه اش مي گويد : سال 76بود و همه ما به
مراسم دفاع او از پايان نامه دكترايش يعني كتاب " سنت و نوآوري در شعر معاصر " رفته
بوديم ، استاد راهنماي قيصر ، دكتر محمد رضا شفيعي كدكني و استاد راهنمايش دكتر پورنامداريان
بود . درآن مراسم دكتر شفيعي كدكني طي سخناني گفت : امروز در اين دانشگاه مهمترين رساله اي عرضه
مي شود كه از زمان دفاع دكتر معين تاكنون سابقه نداشته است و آن پايان نامه آقاي قيصر امين پور است و قيصر هم بلافاصله با هوشمندي شاگردانه اي گفت : خير ، بهترين رساله بعداز رساله دكتر محمد معين، رساله دكتر شفيعي كدكني با عنوان "صور خيال در شعر فارسي" است .
**دكتر" مرتضي كاخي" هم با شروع سخنانش اشك را در چشم حاضران نشاند. او گفت: در اين سالها من جز براي دو نفر سخن نگفته ام: مهدي اخوان ثالث و قيصر امين پور. سپس خاطره اي را گفت: زماني كه نخستين بار در بيماستان بستري شد فوري به ديدارش شتافتم. دست و پايش را باند پيچي كرده بودند و آويزان بود. شايد در تمام يك ربع يا نيم ساعتي كه آنجا بودم بيش از دو كلمه با هم سخن نگفتيم اما تمام اين مدت به همديگر نگاه كرديم با نگاه با هم حرف مي زديم و من فكر مي كردم كه او چقدر به شعرش نزديك است.
دكتر كاخي جمله آخرش را اين گونه توضيح داد: اگر كسي تمام شعر هاي فارسي را از گذشته تا حال به طور كامل بداند ، اگر قريحه نداشته باشد نمي تواند شعر بگويد و قيصر اين قريحه را به طور كامل داشت. او علاوه بر آن بسيار زلال، بي شائبه، شجاع، رنج كشيده و دوستدار مظلومان و مدافع مردمان از بن دندان بود نه از سر تظاهر. قيصر بين خير و زيبايي كه ظاهرا مي توانند متمايز باشند يعني بين خير جامعه را خواستن و زيبايي در شعر چنان رابطه اي برقرار كرد كه در كسان ديگر كمتر موجود است. او در شعرش عبوس نبود و اين جمله او هميشه در ذهن من است كه : " زيبايي زيباست، از آن زيباتر، زيبا ديدن است و از آن زيباتر، ديدن ِ زيبايي است و مي ترسم به جايي برسم كه بگويم: انكار زيبايي، انكار خداست".
** "فاطمه راكعي" هم به اختصار سخن گفت: آخرين پنجشنبه اي كه در بيمارستان بود ما هم در كنارش بوديم. او از نگراني ما نگران مي شد. تلفن زنگ زد، من بسرعت خودم را به تلفن رساندم تا كسي مزاحم او نشود. فردي از شهرستان بود كه مي خواست معني بيتي از حافظ را از قيصر بپرسد. از آنجا كه حال قيصر خوب نبود سعي كردم خودم پاسخي در حد توانم به آن تلفن بدهم. قيصر پرسيد چه كسي است و چه كار دارد و وقتي فهميد موضوع چيست حدود يك ربع بيست دقيقه وقتش را گذاشت و از كتابهايي كه در كنارش بود مطالعه كرد تا پاسخ تلفن يك شهرستاني ناشناس را بدهد و من به اين فكر مي كردم كه او "مهرباني محض" است. او مي خواست هرچه دارد و ندارد را سخاوتمندانه به ديگران ببخشد.
**تعبير "مهرباني" در خاطره خانم راكعي، مجري را به سالهاي دور برد: آن سالها كه با حسن حسيني و قيصر و محمد رضا محمدي، شعرهاي جُنگ سوره را انتخاب مي كرديم.‌زماني كه قيصر نبود ، به راحتي روي شعر ها ي ضعيف خط مي كشيديم و آنها را حذف مي كرديم اما وقتي قيصر بود از ما مي خواست كه تا آنجا كه مي توانيم شعرهاي ضعيف را خودمان دستي به سر و رويش بكشيم و قابل چاپش كنيم. لذا حسن حسيني مي گفت: قيصر! اين مهرباني تو، هم كار دست خودت مي دهد و هم ما را توي زحمت مي اندازد . بعدها حسيني در كتاب براده هايش نوشت: "اصلاح يك شعر بد، به مراتب سخت تر از سرودن يك شعر خوب است".
** "سيد حسام الدين سراج" با سه تاري در دست به همراه آقايان جلالي( نوازنده عود) و ورزيده( نوازنده ني) سه قطعه را در دستگاه سه گاه اجرا كردند: 1- غزلي از حافظ با مطلع: صبا وقت سحر، بويي ز زلف يار مي آورد/ دل شوريده ما را به بو در كار مي آورد. 2- ساز و آواز با شعري ازقيصر: اي شكوه بي كران، اندوه من ... و 3- تصنيفي در دستگاه شور كه شعر آن از يكي از خانم هاي شاعر معاصر بود.

** دكتر "بهروز ياسمي" هم به خاطره اي اشاره كرد، به شعري كه قيصر گفته واولين بار آن را در روزنامه كيهان چاپ كرده بود: صبح بي تو رنگ بعدازظهر يك آدينه دارد/ بي تو حتي مهرباني حالتي از كينه دارد/ بي تو مي گويند تعطيل است كار عشق بازي/عشق اما كي خبر از شنبه و آدينه دارد...
ياسمي گفت به قيصر گفتم: صبح چگونه رنگ بعدازظهر دارد يا مهرباني چگونه با كينه جمع مي شوند و ... قيصر جواب داد:‌ راستش من اين شعر را درباره "انجمن حجتيه" گفته ام كه بدون مهرباني و عشق بازي ،ادعاي ارادت به امام زمان دارند.
دكتر ياسمي سپس شعري را براي قيصر خواند: پريد از سر بامم، كبوتري كه تو بودي / شكست پيش نگاهم، صنوبري كه تو بودي...
** شاعران، مي آيند و مي روند، سخنرانان خاطره مي گويند اما پر رنگ ترين اتفاق در حاشيه، دسته دسته كتاب ها و سي دي هاي قيصر است كه مرداني هن هن كنان آنها را از انبار مي آورند و به چشم بر هم زدني همه آنها به فروش مي رسد.
** صدا در سالن كناري نمي آيد. ناصر فيض مقاله اي مفصل اما به گفته كساني كه صداي او را شنيده اند بسيار تحقيقي و دقيق درباره شعر قيصر ارائه مي كند. صدا در سالن كناري نمي آيد، به ايوان مي آيم، آنجا هر چند صدا بهتر است اما نمي تواني دقيق بفهمي كه سخنران چه مي گويد.
** از خير تصويرمي گذرم ، خودم را به نزديكترين بلند گو مي رسانم . "محمد كاظم كاظمي" درباره "جامعيت و تعادل در شعر و شخصيت مرحوم قيصر امين پور" سخن مي گويد ؛ با تسلط كامل و بدون آنكه نوشته اي همراه خود داشته باشد . مي گويد در يكي از نخستين دوره هاي كنگره شعر جوان ، از شاعران حاضر نظرخواهي كرديم كه كدام شاعر معاصر در نزد شما محبوبتر است . نتيجه نظرخواهي قيصر ، در راس هرم محبوبترين ها بود . امروز هم اگر چنين نظرخواهيي شود ، نتيجه اي متفاوت با آن زمان (سالهاي 70 - 69) نخواهيم داشت . اين نشان مي دهد علي رغم اينكه در دوره اي شايد شاعري محبوب شود و بعد افول كند ، قيصر در حد متعادلي از محبوبيت بالا بوده و اين محبوبيت تداوم داشته است ؛ درست مثل حافظ كه شايد كساني در دوره هايي به طور مقطعي ، محبوبتر از او شدند اما امروز حتي نامي از آنها نيست و خود حافظ محبوبيت مستدام دارد .
** حرفهاي "مريم رزاقي " هم ساده و دلنشين بود . او از شعري كه قرار بود در كنگره شعرجوان 15 سال پيش بخواند گفت و اينكه قيصر ، آن را اصلاح كرده بود اما وقتي در نگاهش نوعي اكراه ديد با مهرباني گفت : شما شاعر و صاحب اين شعر هستيد ؛ هر جور كه دوست داريد بخوانيد . وي افزود : من اكنون سالهاست آن شعر را آنگونه كه قيصر تصحيح كرده بود مي خوانم : "لبخند را مضايقه كردي ز چشم من / خورشيد را به صبح سياهم نمي دهي" و نه آنگونه كه آن بار در آن كنگره خواندم :" خورشيد را مضايقه كردي ز صبح من / خورشيد را به صبح سياهم نمي دهي".
**"سيد صابرموسوي" هم سه خاطره كوتاه از قيصر مي گويد و شعري كه براي او سروده است :از بس قلمها غرق مشق آب و نانند / ديگر تمام عاشقان بي داستانند/ در حسرت رسوا شدن مانده اند عشاق / ديوانگان دلتنگ سنگ كودكانند/ فرهادها ديگر اسير چشم زخمند / چندي است از زخم زبانها در امانند...
** "فاطمه سالاروند" به نكته جالبي اشاره مي كند : بي توجهي و كم توجهي به ارزش واژه . او پيشنهاد مي كند شعر قيصر را با نگاهي به موضوع ارزش واژه در شعرهاي او ، دوباره خواني كنند. او البته قول مي دهد كه خودش هم اين موضوع را در دستور پژوهش قرار دهد.
** مجري از مرحوم استاد "مهرداد اوستا" ياد مي كند و القابي كه به قيصر و حسيني داده بود : به قيصر مي گفت "شيخ رباعي" و به حسن حسيني "مير رباعي".
**بعد از خاطره سينا بهمنش ، سهيل خاطره اي از ادب والاي قيصر مي گويد : در يكي از شماره هاي نشريه اي كه سالها پيش شعري از قيصر را در آن آورده بوديم ، عكسي دسته جمعي از خودمان را چاپ كرده بوديم كه سلمان هراتي هم در ميانمان بود . وقتي چاپ شده مجله را به قيصر نشان داديم ، به جاي آنكه خوشحال شود بسيار ناراحت شد و با تكيه كلام هميشگي اش گفت : اي خانه ات ...( "خراب" اش را نمي گفت! ) . گفتم : مگر چي شده ؟ گفت : مگر نمي بيني دست من سيگار است ؟ گفتم : چرا ، حالا مگه چي شده ؟ گفت : اگر پدرم اين را ببيند چه مي شود ؟ تا حالا پدرم مرا با سيگار نديده است . او دغدغه فراواني داشت تا نهايت ادب و احترام را نسبت به پدرش داشته باشد ؛ دغدغه اي كه پس از مرگش ، همسر قيصر هم نسبت به پدر بزرگوار او داشته است .
* * "حسن يوسف زماني" آهنگساز با ويولوني كه در دست دارد ، قطعاتي را به ياد قيصر مي نوازد و در ابتدا از آلبومي كه با شعرهاي قيصر و با صداي "صديق تعريف" تمرين شده و در آستانه انتشار بود، ياد كرد و گفت : مرگ قيصر ، آن آرزو را هم در خاك كرد.
** ساعد هم با اينكه وقت جلسه خيلي گذشته است ، با زور مجري چند كلمه اي از قيصر مي گويد : هم امين پور و هم شعرش ناميراست و من خودم هنوز هر گاه با او درد دل مي كنم ، آرام مي شوم . او با كتابي كه در دست دارد ، تفالي به قيصر مي زند كه شعر او خطاب به "آيه" (دخترش) مي آيد: اي آيه هاي آيه من در كتاب تو ...
** فيلم كوتاه مستندي كه از زندگي قيصر تهيه شده است پايان بخش اين مراسم است . برخي از اظهار نظرها در اين فيلم بسيار قابل تامل بود از جمله حرفهاي خانم راكعي : قيصر ، مفهوم مرگ را براي من عوض كرد و آن را به زندگي تبديل كرد . در حقيقت قيصر ، مرگ را زندگي كرد.
** و من با اين جمله و با حرفهايي كه قبلا از ساعد و افشين علا شنيده ام ، به مفهوم عميق و واقعي اين سخنان فكر مي كنم . افشين بارها در طي اين يك سال گفت : چه كسي مي گويد قيصر مرده است ؟ من از اينكه ديگران ناراحتند تعجب مي كنم ؛ من هيچ ناراحت نيستم چون قيصر قطعا نمرده است . او زنده است ، با ما قدم مي زند ، شعرهاي ما را مي شنود ، لبخند مي زند و مثل گذشته دارد زندگي مي كند ...
** گنجشكهاي باغ خانه شاعران جوان همچنان دنيا را روي سرشان گذاشته اند . هوا ديگر كاملا تاريك شده و از زمان مشخص شده براي پايان مراسم ، بيش از دو ساعت گذشته است . ناگهان چقدر زود دير مي شود !
 شنبه 4 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن