واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی - فردی که خواهر زنش را به دلیل از هم پاشیدن زندگیش به قتل رسانده بود، روز گذشته در تهران دستگیر شد. پایگاه اطلاع رسانی پلیس، در این باره نوشت:خودتان را برای ما معرفی میکنید؟ من "حسن" 39 ساله، متاهل و دارای یک فرزند هستم و تا چند هفته پیش نیز راننده تاکسی بودم. جرم شما قتل خواهر همسرتان است ، به چه دلیل مرتکب قتل شدهاید؟ به دلیل اینکه خواهر همسرم در زندگی ما اختلاف انداخته بود و زیرپای همسرم نشسته بود تا دیگر با من زندگی نکند من هم ناخواسته کنترلم را از دست دادم و به وی چند ضربه چاقو زدم. چه اختلافی در زندگیتان باعث شد دست به چنین کاری بزنید؟ من حدود 14 سال است که با همسرم ازدواج کردهام و در طول این مدت زندگی بسیار خوبی داشتیم، با تاکسی کار میکردم و خرج زندگیمان را در میآوردم و با این شغل خانهای کوچک در جنوب غرب تهران خریده بودیم و به زندگیمان مشغول بودیم و مشکلی هم نداشتیم تا اینکه دایی همسرم که در آمریکا زندگی میکرد به تهران آمد و با تعریف و تمجید از زندگیشان در آمریکا همسرم را وسوسه کرد تا به اروپا سفر کنیم. وی ادامه داد: در طول سه سال اخیر این حرفها از سوی دایی و زندایی همسرم مرتب تکرار میشد و همسرم مرا مجبور کرد تا به نروژ بروم و اقامت آن کشور را بگیرم، زمانی که قصد این کار را داشتیم همسرم به من گفت که اگر طلاق بگیریم راحتتر میتوانیم اقامت بگیریم و در نهایت به صورت صوری از هم طلاق گرفتیم تا زمانی که اقامت کشور نروژ را بگیریم. متهم افزود: سری نخست به ترکیه رفتم و چند روزی را در آنجا ماندم ولی طاقت نیاوردم و به خانهام برگشتم، همسرم خیلی با من مشاجره کرد که چرا برگشتی و گفت اگر اقامت نگیری دیگر به خانه راهت نمیدهم و باید به خانه مادرت بروی. دوباره مجبور شدم که برگردم وقتی به ترکیه رسیدم و قصد خروج قاچاقی از ترکیه به اروپا را داشتم توسط پلیس دستگیر و چند روزی را بازداشت شدم و به ایران برگشتم. او بیان داشت: در مدتی که در ترکیه بودم با همسرم تماس داشتم و همسرم به هیچ وجه قبول نمیکرد تا برگردم، ولی من برگشتم و همسرم به خانه راهم نداد و من به منزل مادرم رفتم و در طول این یک هفته مرتب از وی میخواستم که قید اقامت اروپا را بزند ولی او قبول نمیکرد. حسن گفت: سرانجام جمعه دهم دیماه به خانهام برگشتم و قصد داشتم هنگامی که همسرم از بیرون برگشت مقابلش خودم را با چاقو بکشم، حدود ساعت 10 شب بود که صدای باز شدن در ساختمان آمد، من که خودم را آماده کرده بودم که خودکشی کنم یک دفعه خواهر همسرم را در مقابلم دیدم و او هم با دیدن من داد و بیداد کرد و با چاقویی که در دست داشتم چند ضربه به بدنش زدم و هنگامی که پایین آمدم همسرم جلوی من را گرفت و چند ضربه چاقو نیز به او زدم و فرار کردم. وی افزود: به سمت افسریه رفتم و به برادرم زنگ زدم و از او لباس خواستم و قضیه را تعریف کردم و بعد از اینکه برادرم لباس را آورد و کلی دعوایم کرد یک ساعتی را در خیابان چرخیدیم و بعد به کلانتری 115 رفتم و خودم را معرفی کردم. در این ماجرا نقش خواهر همسرتان چه بوده است؟ به خاطر اینکه قرار بود حدود دو ماهی برای گرفتن اقامت به اروپا بروم، پیشنهاد کردم که خواهر همسرم که مطلقه هم بود به خانه ما بیاید و کنار همسرم که تنها میماند باشد، در طول مدتی که در ایران نبودم وی زیر پای همسرم نشسته بود که دیگر با من زندگی نکند و موقعی که به همسرم زنگ میزدم و صحبت میکردم متوجه میشدم که وی به همسرم چیزهایی یاد میداد که حرف معمول و همیشگی همسرم نبود. در این میان زندایی و خواهر همسرم بیشترین ضربه را به زندگیمان زدند. به نظر خودت این اختلاف باید با قتل حل میشد؟ من همسرم را خیلی دوست داشتم و زندگی بسیار خوبی داشتیم ، در این میان نه من مقصر بودم و نه همسرم، بلکه مقصر کسانی بودند که با تعریف و تمجید و وسوسه همسرم باعث نابود شدن زندگی خودشان و زندگی ما شدند، من و همسرم برای اقامت فقط طلاق صوری گرفته بودیم ولی نمیدانم که چطور شد همسرم دیگر حاضر به زندگی با من نبود و فشار روحی و روانی و حس شکست در زندگی مرا واداشت که خودکشی کنم ولی نمیدانم که چطور شد چاقو جان خواهر همسرم را به جای من گرفت و از این ماجرا به شدت ناراحت هستم. در حال حاضر به چه چیزی فکر میکنی؟ فکر میکنم که دنیا، چه دنیای نامردی است ، چرا زندگی من به اینجا رسید ؟ من تا حالا حتی پایم به کلانتری باز نشده بود و یک عمر با شرافت زندگی کردهام . چرا بین من و همسرم اختلاف و فاصله انداخته شد؟ و صدها چراهای دیگر؟!!!! ولی بیشترین فکری که در سرم هست این است که بمیرم و از این زندگی راحت شوم.56181
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]