واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: دختری پس از ۳۵ سال مادرش را در آغوش گرفت+عکس
زني پس از 35 سال جدايي از مادرش، سرانجام با پگيري هاي مختلف رد پاي مادر گمشده اش را در مشهد پيدا كرد و با حضور در اين شهر با كمك ماموران اداره پست سرانجام با يافتن وي به انتظار ديرينه اش پايان داد. به گزارش «جامجم»، اوايل هفته گذشته زن 36 سالهاي با حضور در اداره پست مشهد، از مسوولان آنجا براي يافتن مادر گمشدهاش كه از يك سالگي او را گم كرده بود، درخواست كمك كرد. در پي اين درخواست، يزدي، مسوول روابط عمومي اداره پست مشهد و همكاران وي تلاش خود را از طريق سامانه پست براي يافتن مادر گمشده آغاز كردند. در اين ارتباط چند آدرس پستي از محل زندگي مادر گمشده به دست آمد اما با بررسي آنها و تحقيق از همسايهها، معلوم شد آنها از زن ميانسال خبري ندارند. يافتن مادر گمشده در مشهد با اين حال، مسوولان اداره پست به جستجو ادامه دادند تا اين كه آدرس پستي جديدي را پيدا كردند كه متعلق به يك زن تنها بود و مشخصات او با مادر گمشده زن جوان مطابقت داشت. آنها ابتدا با حضور در محل به تحقيق پرداختند و در گفتوگو با زن يادشده معلوم شد، وي 35 سال پيش از شوهرش جدا شده و دخترش به نام فاطمه نزد پدرش مانده است و از آن پس، ديگر او خبري از فرزندش ندارد. كاركنان اداره پست براي اطمينان از اين كه زن ميانسال همان مادر گمشده فاطمه است از چند نفر از اقوام وي پرسوجو كرده و متوجه شدند او مادر گمشده زن جوان است. ديدار مادر و دختر به اين ترتيب ديدار مادر بيمار و دخترش پس از سالها جدايي ميسر شد. آنها همديگر را در آغوش كشيدند و ساعتها اشك شوق ريختند. مادر از اين كه پس از 35 سال دوري، دخترش را يافته خيلي خوشحال بود و از همه آنها كه مقدمات اين ديدار را فراهم كرده بودند، قدرداني ميكرد. مادر از فراق دخترش گفت مادر فاطمه از اين كه او را پس از اين همه سال ميديد، گفت: براي ديدن دخترم خيلي انتظار كشيدم. از خدا ميخواستم تا اين روز را ببينم. وقتي فاطمه يك ساله بود، من و شوهرم با هم اختلاف پيدا كرديم و از هم جدا شديم. وي اضافه كرد: پس از جدايي، او دخترمان را با خود برد. دل نگران فرزندم بودم. به سراغ شوهرم رفتم تا او را راضي كنم دخترم را به من بسپارد، اما خبري از آنها نبود. بعد از مدتي ازدواج كردم و صاحب فرزنداني شدم. اما هميشه در جستجوي دختر گمشدهام بودم و حالا كه پس از سالها او را پيدا كردهام، حاضر نيستم لحظهاي از او دور شوم. در اين ارتباط درصدد گفتوگو با فاطمه (دختر اين مادر) بوديم كه اين امكان فراهم نشد، اما روز گذشته با شوهر او به گفتوگو پرداختيم كه ميخوانيد. از خودتان بگوييد؟ 12 سال قبل با فاطمه ازدواج كردم و ثمره زندگيمان دو دختر است. اكنون ساكن تاكستان قزوين هستيم. همسرتان از كجا متوجه شد مادرش زنده است؟ همسرم سالها در كنار پدرش با نامادري و فرزندان او در تهران زندگي ميكرد، بيآن كه بداند اين زن مادرش نيست و خواهر و برادرش ناتنياند. نامادرياش نيز از زنده بودن مادر همسرم بيخبر بود.هشت سال پيش كه كه پدر همسرم فوت كرد، فاطمه از طريق اقوام متوجه شد مادرش زن ديگري است و اكنون نيز زنده است. با اطلاع از اين موضوع چه اقدامي انجام داديد؟ از همان موقع به اتفاق تصميم گرفتيم مادرش را پيدا كنيم، اما جستجوهايمان بينتيجه بود. چگونه همسرتان، مادرش را پيدا كرد؟ با بررسي از طريق اداره ثبت احوال، متوجه شديم مادر همسرم كارت ملي دريافت كرده و در مشهد زندگي ميكند. بلافاصله به مشهد آمديم و از مسوولان اداره پست آنجا كمك خواستيم. سر انجام با همكاري آنها خانه مادر فاطمه پيدا شد و همسرم پس از 35 سال دوري، مادرش را ملاقات كرد. شما و همسرتان با ديدن مادر چه احساسي داشتيد؟ هر دو خيلي خوشحال بوديم، بويژه دو دخترمان از اين كه مادربزرگ واقعي خود را ميديدند، خيلي خوشحال بودند. همسرم از اين كه علاوه بر پيدا كردن مادرش، صاحب دو برادر و چهار خواهر ديگر هم شده بود، احساس بسيار خوبي داشت. همسرتان دوست دارد با مادرش بماند يا نامادرياش؟ همسرم هر دوي آنها را دوست دارد. نامادرياش زن مهرباني است و در اين سالها عشق مادرانه را نثار او كرده است. هر دوي آنها عزيزند و من و خانواده دوست داريم هميشه در كنارشان باشيم. مادر واقعي همسرم به دليل عمل جراحي قلب كمي كسالت دارد و قرار است تا چند وقت ديگر پس از يافتن سلامتي نزدمان بيايد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]