واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: زندگي به من آموخت كه چگونه گريه كنم ام گريه به من نياموخت كه چگونه زندگي كنم.....تو نيز به آموختي چگونه دوست بدارم اما به من نياموخت كه چگونه تو رو فراموش كنم
دلم همچو آسمان، پر از ابرهاي باراني است، اي کاش دلم امشب بگريد، شايد که بغض عشق در چشمانم بشکند....
روزتولدمو فراموش کردي گفتم گرفتاري... سالگرد آشناييمونو از ياد بردي گفتم مشکل داري... زيبايي لبخندمو ناديده گرفتي گفتم غصه داري... محبتامو از ياد بردي گفتم گله داري... ولي حالا که خودمو فراموش کردي نميدونم چه بهونه اي واسه دلم بتراش :(:(:(
غرورت را براي کسي که دوستش داري بشکن ولي دل کسي را که دوستش داري به خاطرغرورت نشکن
>>>>>>>>>>>>>>>>
چه کسي باور کرد...جنگل جان مرا....آتش عشق تو خاکستر کرد؟؟؟
چه زود فراموشت شد تمام آن بودن ها تمام آن لبخندها تمام آن اشکها کاش تو بودم......نمي گويم مثتو....نمي گويم به جاي تو مي گويم کاش خود تو بودم!!!! ?.و با هم عهد کردند که تا ابد دستهاشان يکديگر را گم نکند....فراموش نکند و تنها نگذارد
نميدانم پس از مرگم چه خواهد شد ? نميخواهو بدانم کوزه گرازخاک اندامم چه خواهد ساخت? ولي بسيار مشتاقم? که از خاک گلويم سوتکي سازد? گلويم سوتکي باشد? بدست کودکي گستاخ و بازيگوش و او يکريز و پي در پي دم خويش را بر گلويم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد? بدين سان بشکند در من? سکوت مرگبارم
خدايا ! تو خود ميداني که انسان بودن و ماندن چه دشوار است... چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. دکتر شريعتي
درون سينه آهي سرد دارم رخي پژمرده ، رنگي زرد دارم ندانم عاشقم ، مستم ، چه هستم همي دانم دلي پر ز درد دارم
چه دردي ست در ميان جمع بودن ***ولي در گوشه اي آرام نشستن ****به رسم دوستي دستي فشردن ***ولي با هر سخن قلبي شکستن ***براي ديگران چون کوه بودن*** ولي در چشم خود آرام شکستن
ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي کرد بهت چي گفت ؟جايي که ميري مردمي داره که مي شکننت نکنه غصه بخوري من همه جا باهاتم . تو تنها نيستي . توکوله بارت عشق ميزارم که بگذري، قلب ميزارم که جا بدي، اشک ميدم که همراهيت کنه، ومرگ که بدوني برميگردي پيشم
ما رو باش خيال مي کرديم هميشه يکي روداريم يکي که به وقت گريه سر رو شونه هاش بذاريم ما رو باش خيال مي کرديم که يکي به فکرمون هست ميون اين همه وحشت توي اين کوچه بن بست ما رو باش دل به کي بستيم چشم به راه کي نشستيم ما که واسه خاطر تو قرق ماهو شکستيم وقتي خورشيد حقيقت از خواب قصه برآشفت تازه فهميدم چه آسون چشم تو به من دروغ گفت هاج و واج رد نگاتو به گلاي قالي دوختي بگو اون همه عشقو به چه قيمتي فروختي؟ تو به فکر من نبودي توي گرگ و ميش مهتاب
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
اعتصاب سراسري***اعتصاب سراسري*** در اعتراض به نرخ بالاي مکالمات تلفن همراه 15 دي همه موبايلها را خاموش ميکنيم (اين کار خسارت سنگيني را متوجه مخابرات ميکند) اين اعتصاب در برخي نشريات درج شده است به همه بفرستي
زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز
همين روزا ميان دست گيرت مي کنن دست بند به دست ميان مي برنت جزئيات جنايت هنوز مشخص نيست اما .....اثر انگشتت روي قلب شکستم مونده
گفتم غم تو دارم**گفتا چشت درآيد! گفتم که ماه من شو**گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوايي کزبادصبح خيزد**گفتا هواي گرميست? اَه اَه? عرق درآمد! گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد**گفتا برو به سويي ? تا گلّ ني درآيد! گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد**گفتا که اي واي ديرشد? داد مامان درآمد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]