واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: شعارهاي ويژه زنان در استاديوم فريده غائب «گل سوسن گل ياس; برد امروز مال ماست.» اين شعار ويژهء زنان در بازي ايران با هند است; شعاري كه تا كنون در استاديومهايي كه تنها مردان تماشاگرش بودند شنيده نشده است. عصر شنبه، مسابقهء فوتبال زنان ايران و هند برگزار شد و براي دومين بار زنان ايراني توانستند بازي تيم ملي را با يك تيم خارجي از نزديك شاهد باشند. از اولين تجربهء حضور زنان تماشاگر در استاديوم يك سالميگذرد. آن روز تشويقها هماهنگ نبود. شعارها همان شعارهاي مردان در ورزشگاهها بود اما اين بار هماهنگي را بين تماشاگران ميديدي. شعارها از قبل آماده و رنگها نيز براي به تصوير كشيدن پرچم ايران روي صورتها مهيا بود. گروه 20 نفرهاي از دختران دبيرستاني با فريادهاي مداوم، شادي ديگران را دو چندان ميكردند. همگي پرچم ايران را در گونههايشان رنگآميزي كردهاند و همهء دقيقههاي بازي، روي سكوهاي سنگي استاديوم ايستاده تشويق ميكردند.عكاسي از اين هيجان و از اين همه رنگ ممنوع بود به همين خاطر دختران تصميم گرفتند بيرون از استاديوم عكس بگيرند و همگي در وبلاگهايشان بگذارند.مريم يكي از اين دختران از ميان فريادهاي ايران ايران كنار ميكشد و با هيجان ميگويد:«فكر نميكردم اينقدر خوش بگذرد. هميشه از بد و بيراهگويي در استاديوم ميترسيدم اما حالا اين خودمان هستيم كه شعارها را تعيين ميكنيم.»با انگشتان رنگياش مقنعهاش را روي سر جا به جا ميكند:«تا حالا روي صورت 12 نفر پرچم ايران را كشيدهام.» شادي، همكلاسي قديمي مريم هم براي اولين بار است به استاديوم آمده اما كاملا آماده و مجهز:«با دوستان پرچم و رنگ خريديم و چند روز است روي شعارهايي كه بايد بدهيم فكر كردهايم.» صدايش به خاطر فريادهاي مداوم گرفته اما همچنان همراه با ديگران با صداي بلند تيم ملي فوتبال زنان ايران را تشويق ميكند.در بين دو نيمه، نيروهاي پليس زن حفظ حجاب را به تماشاگران متذكر ميشوند. مهتاب، دختر جوان از اين تذكر ناراحت است:«اينجا اجازهء عكاسي و فيلمبرداري كه داده نشده و تمام موبايلها را در ورودي استاديوم گرفتهاند اما نميدانم كه چرا در اين شرايط هم نميتوانيم راحت باشيم.»در اين بازي حجاب بازيكنان نيز كامل بود. روسريهاي سفيد رنگي كه محكم به سر بسته شدهاند با بلوز و شلوارهاي قرمز اما تيم مقابل بدون حجاب و با شلوارك چابكتر به نظر ميرسيدند. دليل حفظ حجاب در اين بازي حضور سرمربي هند; تنها مرد حاضر در استاديوم بود. زني ميانسال شيپور سفيدرنگ را با يك فوت به صدا در ميآورد. او جز شيپور و پرچم چند در قابلمه هم آورده كه دست به دست ميچرخد صدايش همراه با صداي كاميون مانند شيپور در فضاي استاديوم ميچرخد. خانهدار است و براي اولين بار در چنين جمعي حضور يافته:«اي كاش تماشاگران بيشتري به اينجاميآمدند و تيممان را بيشتر تشويق ميكردند.»بدون توجه به نگاههايي كه به طرف او جلب شده به دميدن در بوقاش ادامه ميدهد و با هر حملهء بازيكنان وزن سنگيناش را از سكو بلند ميكند و مصممتر تشويق ميكند.زني ديگر آرام روي سكوي سنگي نشسته است:«جوان كه بودم فوتبال بازي ميكردم و قبل از انقلاب هم به استاديوم ميرفتم.» به گفتهء او ورود به استاديوم فوتبال و تماشاي يك بازي فوتبال بدون دغدغه و بدون ترس از زن بودن براي نسل جديد آرزويي بر دل مانده است كه حالا با اين اتفاق اوضاع در حال تغيير است. دخترش را نشان ميدهد.20 ساله است و از پنج سالگي فوتبال را شروع كرده است. دختر نزديك مادرش ميشود:«عاشق فوتبالم. يادم نميرود كه به خاطر رفتن به استاديوم موهايم را كوتاه ميكردم و با لباس پسرانه همراه دو برادرم راهي استاديوم ميشدم.» به فضاي امن و سالم اطرافش اشاره ميكند: «استاديومهايي كه تنها مردان ميروند پر از فحش وناسزاست اما من به آن اهميتي نميدهم و علاقهام براي تماشاي فوتبال را فداي اين بي اخلاقيها نميكنم.»تماشاگران از هر سن و طبقهاي ديده ميشوند; دختران خردسال به همراه مادرانشان و دختران دبيرستاني و دانشگاهي. عاطفهء 18 ساله كه از نازي آباد به ورزشگاه آرارات آمده از راه دور گلايه ميكند:«از تلويزيون شنيدم كه چنين مسابقهاي برگزار ميشود با سختي خودم را به اينجا رساندم.» پرسان پرسان نشاني باشگاه آرارات را پيدا كرده اما نگران بود كه شب چگونه به خانهاش در جنوب تهران برسد.زني مسن هم از درمانگاه يك راست به ورزشگاه آمده است:«از ميدان صادقيه تا اينجا آمدهام تا از نزديك يك مسابقهء فوتبال را تماشا كنم. مردان كه ما را در استاديوم راه نميدهند پس نبايد اين فرصت را از دست بدهيم.» همان لحظه يكي از بازيكنان تيم فوتبال زنان ايران به دروازهء حريف نزديك ميشود و زن حرفهايش را قطع ميكند و ذكر ميگويد. «خدا كند ورزش زنان با همين پوششهاي اسلامي يك تكاني بخورد.» زن 30 سالهاي كه پرچم ايران را به عنوان روسري بر سر كرده با انگشت اشاره به پوشش اعضاي تيم ملي ميگويد:«باور كنيد دويدن با اين پوشش سخت است.»11 نفر با لچكهاي سفيدرنگ و بلوز و شلوار قرمزرنگ نمايندهء ايران بودند و با همين پوشش تا آخرين توان دويدند. آنها بارها در مصاحبههايشان تاكيد كردهاند كه اين نوع پوشش نميتواند از انگيزهء آنها كم كند.در ميان جمعيت زني نيز دايم به اين سو و آن سو ميرود و ديگران را ترغيب ميكند. خود را مادر شماره 9 (نسيم غلامي) معرفي ميكند. يا علي مددگويان به دخترش كه حالا چشمش در اثر ضربه آسيبديده اشاره ميكند:«هشت سال است كه فوتبال بازي ميكند و دو سال است كه به عضويت تيم دانشگاه آزاد درآمده است. بارها مصدوم شدنهاي نسيم را ديدهام اما خوب ميدانم كه ورزش حرفهاي به همين سادگي نيست و بايد هزينه داد.»فريادهاي ايران ايران بلند ميشود و دقايق آخر بازي تيم ايران با زدن چهارمين گلش تيم پرسابقهء هند را شكست ميدهد و براي اولين بار به مسابقات جام ملتهاي آسيا راهمييابد.شعارها تا آخرين لحظهها ادامه داشت و زمزمههايش پشت در سبز رنگ باشگاه آرارات كشيده شد. دختران دسته جمعي با صورتهاي رنگي كه حالا رنگهايش قاطي شده است در خيابان عكس ميگيرند تا در وبلاگهايشان بگذارند. منبع: سرمایه از سايت كانون زنان ايراني www.irwomen.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2235]