واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - ایستادن و بررسی دلایل عدم موفقیت افزایش نیروهای پیشین در افغانستان به معنای تردید و بزدلی نیست آقای چنی. دیک چنی معاون رئیسجمهوری سابق ایالات متحده، باراک اوباما عالیترین مقام اجرایی این کشور را به تعلل در قبال افغانستان متهم میکند. گمان میکنم که اگر باراک اوباما هم رئیسجمهوری بود که به سرعت و با اتکا به اطلاعاتی نه چندان موثق به کشوری حمله می کرد، میتوانست شجاعت و جدیت مدنظر آقای چنی را به تصویر بکشد. حقیقت این است که وقت گذاشتن و فکر کردن در خصوص افغانستان چندان هم برای باراک بد نیست. اوباما باید تمامی گزینهها را مدنظر بگیرد.اوباما باید منتظر بماند تا نتیجه انتخابات در افغانستان فضا را مشخص کند. سوال اساسی این است که آیا ما به عملیات نظامی دیگری در افغانستان نیاز دار یم؟ البته سوال اساسیتر این است که آیا ما به عملیات نظامی سومی در افغانستان نیاز داریم؟ تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان در ژانویه 2008، بیست و شش هزار نفر بود. در طول شش ماه پس از این تاریخ به دستور جورج بوش رئیسجمهوری وقت تعداد سربازان امریکایی به 48 هزار نفر رسید. بوش در آن زمان این استراتژی را ، حملات آرام خواند. بوش در همان زمان از استراتژی صحیحی برای ظرفیت مبارزه با شبهنظامیگری سخن گفت. بر اساس این استراتژی وظیفه سربازان امریکایی تنها مبارزه با طالبان نخواهد بود. بلکه وظیفه اصلی حفاظت از جمعیت افغان است. علاوه بر این نیروهای امنیتی و ارتش پاکستان هم باید تحت تعلیم قرار گیرند. توسعه اجتماعی افغانستان هم چیزی نیست که بتوان به آسانی از آن گذشت. در ژانویه 2009 بود که در نخستین روزهای حضور باراک اوباما در کاخ سفید، سه هزار سرباز بر اساس دستور صادره در زمان بوش به افغانستان رفتند. فوریه که از راه رسید با توجه به درخواستهای فرماندهان امریکایی حاضر در افغانستان اوباما باز هم نیرو به این کشور اعزام کرد. این بار 17 هزار سرباز از وطن مسیر افغانستان را پیش گرفتند. به بیان دیگر در مدت 18 ماه تعداد سربازان امریکایی حاضر در افغانستان سه برابر شد . نیروهای اضافی هم که قرار است در چند ماه آینده به افغانستان بروند رقم افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان از 2008 تاکنون را چهارصد برابر میکنند. این در حالیست که تعداد نیروهای امریکایی حاضر در عراق تنها 20 هزار نفر است . ایستادن و بررسی دلایل عدم موفقیت افزایش نیروهای پیشین در افغانستان به معنای تردید و بزدلی نیست آقای چنی! یک افسر عالیرتبه پنتاگون که تحولات افغانستان را از نزدیک مورد بررسی قرار داده بر این باور است که فکر کردن صرف به افزایش نیرو در افغانستان در حقیقت فراموش کردن کل ماجراست. این مقام در این خصوص میگوید: در حال حاضر واجبترین کار تغییر در استراتژی و نگاه ماست . اما نام این چهره نظامی ژنرال استنلی مککریستال است. جمله های فوق هم از گزارش مشهور 66 صفحه ای او به وزیر دفاع بود . برای آشنایی به عملکرد سربازان امریکایی در افغانستان نگاهی اجمالی به جنگ در وانات کافیست.در سیزدهم جولای 2008 تعداد بیشماری از نیروهای طالبان پایگاه امریکایها در روستای وانات را به محاصره خود درآوردند. روستایی در جنوب شرقی افغانستان. پس از چندین ساعت مبارزه رودررو نه سرباز امریکایی بر خاک افتادند. در طول چند سال گذشته این نخستین بار بود که این تعداد سرباز امریکایی در یک فعالیت جان خود را از دست میدادند. نخستین سوال استراتژیک این است که ما در وانات چه میکردیم؟ تام ریک کارشناس مسائل افغانستان در این خصوص میگوید: کوهستانهای منتهی به وانات جمعیت اندکی را در خود جا دادهاند که به شدت از بیگانگان واهمه دارند. سوال اینجاست که چرا ما باید دست خود را در کندو زنبور ببریم؟ البته پس از ان حادثه ژنرال مک کریستال دستور تخلیه وانات از سربازان امریکایی را داد . مککریستال تاکید دارد که واگذاری کامل یک منطقه به طالبان از در اختیار داشتن بخشهای کوچک و کم اهمیت بهتر است . در طول چند هفته گذشته فرماندهان امریکایی در شش مایلی وانات مستقر شدند و تلاش برای ایجاد تفرقه میان نیروهای طالبان و ساکنان محلی را آغاز کردند. به زبان دیگر در حال حاضر استراتژی این است که به طالبان اجازه ادامه فعالیت در مناطق دورافتاده با ساکنان محلی داده شود. در چنین شرایطی دست نیروهای ناتو برای بر هم ریختن مواضع طالبان بازتر خواهد بود. مدافعان افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان به گونهای عمل میکنند که گویا مبارزه با شبهنظامیگری فیزیک عملی است. تیم تحقیقاتی ژنرال مککریستال در حقیقت به صحیحترین پاسخها رسیدهاست .هیچ فضایی برای اختلاف یا راهکارهای میانی وجود ندارد . یا باید بر حجم سربازان امریکایی 40 هزار نفر افزوده شود و یا باید قید مبارزه با شبه نظامیان را زد . این خنده دار است. بسیاری از فرماندهان امریکایی اعتقاد دارند که افزایش این 40 هزار نفر در نهایت نیروهای کافی برای مبارزه با شبهنظامیان را در اختیار ارتش امریکا قرار خواهد داد . حقیقت این است که تصمیم نهایی باید در خصوص وظایف سربازان و میزان کمک نیروهای امنیتی گرفته شود.چرا استراتژی پترائوس در خصوص مبارزه با شبهنظامیگری را برای مناطق پرجمعیت اعمال نکنیم و برنامه بایدن برای مبارزه صرف با تروریستها را برای سایر مناطق امنتر؟ تلفیق این دو پیشنهاد در حقیقت همان راهکار میانی ست که هم هوشمندانه است و هم عملی. روی آوردن به چنین راهکاری میتواند میزان نیاز به سربازان اعزامی را کاهش دهد و یا با توسل به همان 100 هزار سرباز انجام شود . اوباما باید ابتدا پیش از به تصویر کشیدن میزان قدرت خود در جامه یک رئیسجمهور، تمامی این ریزهکاریها را مد نظر داشته باشد. نیوزویک 24 اکتبر / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]