تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802673314




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حقايق مطلوب، حقايق نامطلوب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

  ما هم مثل بسياري از مردم به شخصيت امام علاقه داريم؛ در واقع شيفته‌اش هستيم. براي‌مان مجسمه‌ي کمالات انساني است و قاعدتاً سعي مي‌کنيم به قدر همت‌مان به او اقتدا کنيم و الخ. از همين بابت هم اگر مطلبي در باره‌ي او ببينيم،‌ اغلب مطالعه‌ مي‌کنيم، بل‌كه کمي بيش‌تر آشنا شويم و درس‌هاي عملي مورد نيازمان را در لابه‌لاي آن مطلب بيابيم. اما باور بفرماييد که وقتي روي جلد شماره‌ي 49 «شهروند امروز»، تصوير امام را در کنار تيترهاي مربوطه ديدم، اصلاً فکر آشناتر شدن و بيش‌تر دانستن به ناخودآگاهم نيامد! اولين چيزي که به ذهنم رسيد اين بود که باز چه نقشه‌اي در کار است و اين بار چه آشي پخته‌اند؟! شهروند امروز کاملاً حرفه‌اي است و کارش را خوب بلد است. مبتذل نمي‌نمايد، اما فوق‌العاده جذّاب و جالب توجه است. در اين جريده‌ قالب‌ها و قواعد «ژورناليسم حرفه‌اي» تقريباً به حدّ کمال رعايت مي‌شود و از اين حيث شايد در ميان عموم نشريات کشور کم‌نظير باشد. صفحه‌آرايي و طرّاحي آن – به جز لوگو – متقارن و متعادل است. در عين ساده‌گي، از چنان هم‌آهنگي و هارموني منسجمي برخوردار است که در کنار تيترها و سوتيترها مي‌تواند شما را به تورّق مجله تا صفحه‌ي آخر ترغيب کند و يک‌نواخت و خسته‌کننده هم به نظر نيايد. تصاوير گزينش‌شده منحصر به‌فرد و بي‌نقص‌اند و هم‌گوني بالايي با متن‌ها و عناوين پيدا کرده‌اند.  در نگارش مطالب هم باز همين توانايي قابل مشاهده است. وجه غالب محتواي «شهروند امروز» مسائل سياسي و حزبي است که في‌نفسه داراي جاذبيت است. در مرتبه‌ي بعد، نوع نگارش، ادبيات نويسنده‌گان، انتخاب عناوين (تيترها) و عبارات و جملاتي که به نحوي در صفحه‌آرايي مورد تأکيد قرار مي‌گيرند، هوش‌مندانه و مخاطب‌پسند‌ند. براي قبول اين کمال تکنيکي در شهروند امروز لازم نيست از ژورناليسم حرفه‌اي سررشته داشته باشيم. اين قبيل حرفه‌ها مثل نوشتن خط نستعليق هستند که ضعف و قوّت خط را هر بيننده‌اي مي‌تواند درک کند، حتي اگر نتواند دليل آن را مشخص کند.  اما هيچ‌کدام اين‌ها باعث نمي‌شود که بتوان با خيال آسوده و با اعتماد به مقالات اين جريده نظر كرد. سابقه‌ي روزنامه‌نگاري ثابت كرده كه التزام به حقيقت هم‌وا‌ره امري فرع بر کمال تکنيکي بوده است. بنده، به همان نسبت که نمي‌توانم نشريه‌اي هم‌تراز شهروند امروز در طراحي و نگارش و... مثال بزنم، نمي‌توانم نمونه‌اي بيابم که تا اين درجه‌ براي مصادره‌ي انواع حقايق، در جهت باورهاي سياسي مطلوب خود، ولع داشته باشد. البته اين‌جا ديگر مسئله‌ي يک خط سياسي در درون نظام‌ اجتماعي ايران مطرح نيست، بل‌که سخن از يک تفکّر و يک جهان‌بيني ديگر است که ما به تسامح و به رسم رايج، آن را خط سياسي ناميده‌ايم. تحريريه‌ي اين نشريه، با پذيرش علي‌الظاهر چارچوب‌هاي اساسي نظام جمهوري اسلامي، صورت سياسي حرکتي را اداره مي‌کنند که نهايتاً در تقابل با همين اصول اساسي قرار مي‌گيرد و همين‌جا است که هنر روزنامه‌نگاري خودنمايي مي‌کند: وقتي که ژورناليست بخواهد آراي خلاف ايدئولوژي حاکم را بيان کند و در واقع نظراتش با اصولي که تنها با قبول آن‌ها مجوّز انتشار مي‌گيرد، مغايرت داشته باشد. نوع نگارش مقالات اين هفته‌نامه را بايد از اين منظر مورد بررسي قرار داد. در اين صورت قطعاً به درايت سردبيري آن ايمان مي‌آوريد!  آن‌چه در فحواي کلام است، هيچ شباهتي با ظاهر متن ندارد و مقاصد اصلي مقالات – بالأخص سرمقاله‌ها – در پس‌زمينه‌هاي ذهني مخاطب و در پيش‌فرض‌هايي که در برابر او مي‌چينند، تأمين مي‌شود، نه به وسيله‌ي‌ آن‌ها.  در ژورناليسم حرفه‌اي، معمول است که مطالب بر اساس حقايق تنظيم مي‌شود و ظاهر گزارش‌هايي که از يک واقعه تهيه مي‌گردد، به شدّت بي‌طرف و بي‌غرض مي‌نمايد. در اين قالب خواننده تا حدود زيادي قانع مي‌شود که صرفاً با يک گزارش محض روبه‌رو است. در ژورناليسم حرفه‌اي بنا بر «راست گفتن» است. اما اين «راست‌ها» در يک مقاله يا گزارش دقيقاً همان نقشي را بازي مي‌کنند که تصاوير مستند در يک فيلم مستند. بيننده مستند بودن تصاوير را درک مي‌کند، اما از عمليات «تدوين» كه قبل از نمايش صورت مي‌گيرد، بي‌خبر است. گزارش‌گر هم يک تدوين‌گر ماهر است که حقايق را گزينش مي‌کند و بريده‌هاي آن‌ها را کنار هم مي‌چيند. نوع نگاه و باور گزارش‌گر در قالب همين گزينش به خواننده حُقنه مي‌شود. در حقيقت، در زواياي پنهان هر مطلب، باورهاي مورد نظر ژورناليست نهفته است؛ بر اساس اين باورها حقايق گزينش‌شده با هم ترکيب و حقايق نامطلوب حذف مي‌شوند. نوع تعابير مورد استفاده‌ي نويسنده نيز عطف ميان وقايع را ايجاد مي‌کند و به اين ترتيب، گزارش در باطن امر از حالت محض خارج شده، صورت تحليل به خود مي‌گيرد؛ اما هيچ کدام از اين فرآيند پيچيده به چشم نمي‌آيد و در نظر عقل سطحي، خواننده با يك واقعيت آشنا مي‌شود! و جريده در حال نشر «آگاهي»‌ است!  البته براي ما كه در اين گوشه‌ي زمين، سال‌ها است هدف حملات تبليغاتي امپرياليزم خبري جهان بوده‌ايم، تا حدود زيادي قواعد اين بازي شناخته شده است و شايد اين آگاهي مردم، يكي از عللي باشد كه اجازه نمي‌دهد تا ژورناليسم حرفه‌اي به معناي كامل در اين كشور جايگاه پيدا كند.  نمونه‌اي از اين تدوين وقايع در چند شماره‌ي قبل از شماره‌ي 49 همين نشريه قابل ذكر است. اين شماره به مناسبت سال‌گرد شهادت سيدمرتضي آويني و حواشي مراسم بزرگ‌داشت او، پرونده‌اي با نام «جدال بر سر آويني» آورده بود و يكي از مقالات آن به نام «مردي كه شجاعت تغيير داشت» گزارشي از زنده‌گي اين شهيد را به طرزي حيرت‌انگيزي روايت مي‌كرد. اين‌كه گفتم حيرت‌انگيز از اين جهت بود كه در شماره‌ي بعد، جوابيه‌اي به قلم خانواده‌ي شهيد آويني در توضيح اشتباهات اين مقاله چاپ شد كه از فحواي آن ميزان تعجب اين خانوداه‌ي محترم قابل احساس بود. اين گزارش با اشاره به بعضي از وقايع حيات سيّدمرتضي آويني، چنان تصوير‌ عجيب و كج و معوجي از او ارائه مي‌داد كه با آن‌چه تا كنون از اين شهيد شناخته‌ايد كم‌ترين شباهتي نداشت. وجه غالب اين كج‌روي از علاقه‌ي نويسنده به داستان‌پردازي و البته قياس‌به‌نفس اين مرد بزرگ ناشي مي‌شد. هيچ بعيد نيست كه نويسنده در گزارش خود بي‌غرض بوده باشد، اما در بي‌غرضي هم بسيار مشكل است كه فرد علائق سياسي و منويات دروني خود را نشان ندهد. اين امكان هست كه انسان از اعمال يك فرد به واكاوي شخصيت او بپردازد، و به اين طريق او را بشناسد،‌ اما چه‌گونه مي‌توان به ذهنيات و نيات دروني او از اين طريق پي برد و اظهار نظر كرد، هم‌چنان كه نويسنده‌ي مقاله‌ي مذكور در باره‌ي آويني كرده بود؟! اين گزارش بر مبناي مستندات دست به قلب واقعيت زد، تا آن‌جا كه خانواده‌ي شهيد واداشته شوند شبهات به‌وجود آمده را رفع نمايند. براي بررسي نوع القائات مقاله‌ي مورد بحث، لازم است تا آن را و سپس جوابيه‌ي خانواده‌ي شهيد آويني را به دقّت بخوانيد و البته لازم است با زنده‌گي شهيد نيز آشنايي تفصيلي داشته باشيد، اما در اين‌جا براي نمونه بندهايي از جوابيه را مي‌آوريم: «7- در بخش ديگري از اين مقاله آمده « او با سينماي داستاني آشتي کرد و با نوشتن مقاله تکنيک در سينما از فيلم ترميناتور تمجيد کرد و سينماي هاليوود را ستود... او داور جشنواره‌اي شد که خاتمي ‌وزيرش بود و اگر چه در آن جشن‌واره نتوانست به فيلم از کرخه تا راين جايزه بدهد اما براي دل‌جويي از دوست شاگردي که روزي او را به خاطر علاقه به سينماي داستاني شماتت کرده بود نامه‌اي نوشت... نامه‌اي که آشکارا از تولد مرتضاي ديگري خبر مي‌داد... » مشکل اول اين است که اگر قرار باشد يک مقطع زماني را براي آشتي آويني با سينماي داستاني معين کنيم، تمام سال‌‌هاي پيش از اين که او در جشن‌واره‌ي فجر حاضر مي‌شد و فيلم‌‌هاي سينماي ايران را تماشا مي‌کرد و درباره‌ي آن‌ها مي‌نوشت، يا دوران شکل‌گيري کتاب هيچکاک، هميشه استاد و نوشته شدن مقاله‌ي عالم هيچکاک مقاطع قابل ارجاع‌تري محسوب مي‌شوند تا روز‌هاي نوشته شدن مقاله تکنيک در سينما كه در زمستان سال 1371 نوشته شده، يعني دو سه ماه پيش از شهادت او. بنابراين اگر نظر نويسنده‌ي محترم اين مقاله را جدي بگيريم بايد بگوييم سيد‌مرتضي آويني تا چند هفته قبل از شهادتش با سينماي داستاني قهر بوده است! مشکل دوم اين است که تکنيک در سينما که آخرين نوشته‌ي سينمايي آويني است، يک مقاله‌ي نظري بسيار عميق و پيچيده در تبيين ديدگاه‌هاي مختلف درباره‌ي رابطه‌ي تکنيک و محتوا در سينماست و عجيب‌ترين و نامعقول‌ترين توصيف آن مي‌تواند اين باشد که بگوييم او با نوشتن اين مقاله: از فيلم ترميناتور تمجيد کرد و سينماي هاليوود را ستود» مشکل بعدي اين است که آويني «داور جشنواره‌اي شد که خاتمي ‌وزيرش» نبود، بلکه علي لاريجاني وزيرش بود! و ابداً اين‌طور نبود که «در آن جشن‌واره نتوانست به فيلم از کرخه تا راين جايزه بدهد» بل‌که جايزه‌ي به‌ترين فيلم جشن‌واره‌ي يازدهم فجر به فيلم از کرخه تا راين اهدا شده است و اين که مثلاً جايزه‌ي به‌ترين کارگرداني به اين فيلم تعلق نگرفته، ارتباطي با توانايي يا ناتواني آويني در اهداي جايزه ندارد، بلکه او معقتد بود از کرخه تا راين اگرچه فيلم خوب و مؤثري است، اما قوام تکنيکي فيلم‌‌هاي قبلي حاتمي‌کيا را ندارد و... بنابراين آن نامه‌ي مورد اشاره به حاتمي‌کيا (نامه‌اي به يک دوست زمان جنگ) هم به منظور دل‌جويي نوشته نشده است و از متن نامه هم چنين چيزي ‌نمي‌توان استنباط کرد. همان‌طور که نشانه‌اي از «تولد مرتضاي ديگر» هم در آن يافت ‌نمي‌شود. آن نامه، يک متن شاعرانه و مؤثر است که در آخرين روز‌هاي حيات سيد‌مرتضي نگاشته شده و بيش از آن که واقعاً نامه‌اي خطاب به حاتمي‌کيا باشد، مرثيه‌اي است بر سال‌‌هاي پر شور جنگ دوران و «پهن کردن سجاده بر آتش».[1]  با مقايسه‌ي متن اشتباه و تصحيحات خانواده‌ي شهيد مي‌توانيد نوع تدوين‌ها، قلب واقعيت‌ها، احياناً اخبار نادرست و عطف‌هاي داستان‌پردازانه‌ي نويسنده را تشخيص دهيد. جامعيت شخصيت آويني گويا طوري است كه هر گروه و قشري مي‌تواند او را به نفع مرام خود مصادره كند و از او يك كليشه‌ي مطلوب بسازد. دست‌گاه‌هاي فرهنگي ما خصوصاٌ متوليان امر دفاع مقدس از او كليشه‌اي محدود به جبهه و جنگ و روايت فتح ساختند، متحجّرين و خرمقدّس‌ها هم از اين امكان مصادره برخوردار بوده‌اند و... اين تلاش اخير هم از جانب وابسته‌گان روشن‌فكري و ليبرال‌مآب‌ها بود (البته نه به اعتبار يك مقاله، بل‌كه در كلّ پرونده‌ي كذايي) كه از او تصويري نزديك به خود و در تأييد مرام پوسيده‌شان رسم كنند. در واقع اين مد‌ّعيان آزادانديشي هم همان كردند كه از هر كسي و هر قشري انتظار مي‌رود و اگر همين‌طور مجال پيش‌روي داشته باشند و احساس كنند حافظه‌ي تاريخي ملّت در حال پاك شدن است، از انكار واقعيات روشن هم ابايي ندارند. آويني كسي است كه در سال‌هاي فعاليت در مجله‌ي سوره، شديدترين و صريح‌ترين رويارويي را با اسلاف اين حضرات شكل داد و سوره رسماً به پايگاه مقابله‌ي نيروهاي انقلاب با ليبرال‌ها و مخالفان ولايت فقيه مبدّل شد. اگر به كتاب‌هاي «حلزون‌هاي خانه به دوش» و «آغازي بر يك پايان» رجوع كنيد، مي‌بينيد كه اين مرد تنها با چه عزم جزمي، يك‌تنه به مصاف رفته و با تازيانه‌ي انتقادات محكم و بي‌نظيرش پشت رو‌شن‌فكرنماها و مدّعيان دروغين آزادي را سياه و كبود كرده بود. هنوز كه هنوزه، آن مقالات درخشان كتاب‌هاي مذكور، تر و تازه‌اند و با تيزبيني خاص او، خلعت رياكاري اين جماعت را ورمي‌اندازند و آن‌ها را لخت و عور، آن‌چنان كه حقيقتاً هستند، نشان مي‌دهند. نه؛ آويني را با چسب دوقلو هم نمي‌شود به شبه‌روشن‌فكرها چسبانيد و «شهروندي»‌هاي عزيز يا آويني را نشناخته‌اند و يا گول شباهت ظاهري رفتار او را با آداب روشن‌فكربازي خورده‌اند و از انفصال مبنايي آويني از اين جريان غفلت ورزيده‌اند.  اما آن‌ها همين روش بي‌ثمر را در مواجهه‌ با شخصيت امام تكرار كرده‌اند؛ آن‌جا كه همه‌ي تلاش شماره‌ي 49 شهروند امروز معطوف به شرح نسبت ميان امام و روشن‌فكران و تأكيد بر قرابت‌هاي فكري آن‌ها شده است. اما خلاف خيال نگارنده‌گان محترم، نتيجه‌اي كه عايد مخاطب مي‌شود، افشاي روي ديگر سكّه نيست، بل‌كه سردرگمي و حيرت بيش از پيش ميان كش‌مكش سياست‌بازان است.  كليّت مطالبي كه در اين شماره حول محور «امام» نوشته شده بود، بدون ورود به تفاوت مبنايي و فاصله‌ي غريب ميان روشن‌فكران و امام، به عمل‌كرد سران روشن‌فكري اعم از ملي‌-مذهبي‌ها، توده‌اي‌ها، تكنوكرات‌ها و امثالهم در سال‌هاي ابتدايي پيروزي انقلاب مي‌پرداخت. در فحواي اين مطالب وضع موجود كشور، محصول تقابل ياران معمم امام خميني و به اصطلاح ياران مكلّاي ايشان تصوير شده است و در مقالات و مصاحبه‌ها جزئياتي ديده مي‌شود كه به ظرافت شبهه‌ي تأثيرپذيري امام از اطرافيان را گنجانيده است. سرمقاله‌‌ي شماره‌ي 49 - با عنوان «امام چه‌گونه امام شد؟» -  با طرح سؤالاتي بر اساس فرض، به كش‌مكش‌هاي موجود به مثابه جنگ قدرت ميان روشن‌فكران و روحانيون نگاه مي‌كند و اين حسرت را به دل مخاطب مي‌رساند كه: اگر روشن‌فكران تندروي نكرده بودند، و به گونه‌اي با روحانيون كنار مي‌آمدند، چه بسا اكنون سهمي از قدرت و يا تمام آن را مي‌داشتند! و البته اين ناله هم از ناي آن شنيده مي‌شود كه: شايد وضع به‌تر از اين بود كه هست! البته در اظهار اين آرزو بايد كه از اقدامات خيانت‌كارانه‌ يا سازش‌كارانه‌ي گروه‌هاي مختلف روشن‌فكران و حتّا اقدام به ترور امام سخني آورده نشود.  يكي از بريده‌هاي حقايقي كه مورد مصادره‌ي نويسنده‌گان شهروند امروز قرار گرفته و بسيار كارآمد هم بوده، اين واقعيت است كه امام (ره) در ابتدا با حضور روحانيون در مناصب اجرايي حكومت مخالف بوده‌اند و تنها بعدها كه شرايط تغيير كرد، و نظام در برابر تنگ‌ناهايي از جمله ترور و كشتار نخبه‌گان و بزرگان دولت قرار گرفت، ايشان مجوز ورود به مصادر دولت را به روحانيون دادند. شهروند امروز از اين واقعيت چنين استفاده كرده كه گويا اساساً امام نظر به تشكيل حكومت اسلامي نداشته‌اند و در جايي ديگر با اشاره به يك پيش‌نويس قانون اساسي كه امام با خود آوردند و در پاريس تهيه شده بود، اظهار مي‌شود كه هيچ ايده‌اي هم در باره‌ي اصل ولايت فقيه نداشته‌اند.[2]  اين واقعيات زماني طعم مطلوب آش‌پز‌هاي مربوطه را مي‌دهد كه از واقعياتي ديگر مثل مباحث امام در نجف پيرامون ضرورت حكومت اسلامي و ولايت فقيه سخني به ميان نيايد. در مجموعِ اين پرونده براي مخاطب چنين تداعي مي‌شود که: «خلاف آن‌چه تا کنون به شما آموخته‌اند و باور کرده‌ايد، امام (ره) برنامه‌اي براي تشکيل حکومت ديني و ورود روحانيون به عرصه‌ي اجتماع و سياست نداشته‌اند؛ او تنها تحت تأثير تعداد خاصي از ياران معمّم خود - که قاعدتاً برنامه‌ي خاصي هم براي تصاحب! قدرت داشته‌اند - با ايجاد اصل ولايت فقيه در قانون اساسي که زمينه‌ي اقتدار بلامنازع روحانيون را فراهم مي‌کند، و بعد با ورود مستقيم آنان به حوزه‌ي مسئوليت‌هاي دولتي موافقت مي‌کند!» اين نتيجه جدا از آن‌که اولين ضربه‌ي خود را بر اساسي‌ترين رکن جمهوري اسلامي وارد مي‌کند، عظمت شخصيت بي‌بديل امام را هم در ذهن مخاطب مي‌شکند و او را به سطح انساني نزديک به ديگران تنزّل مي‌دهد. قاعدتاً اين نتايج که در ذهن مخاطب شهروند امروز حاصل مي‌شود، جزء کوچکي از يک پازل بزرگ هستند که در درازمدت در باورهاي ذهني مخاطبان تشکيل و تکميل مي‌شود و بسيار مهم است که بدانيم در اين جريان، گام‌به‌گام تفاوت‌هاي ماهوي شکل‌گيري و تکوين نظام جمهوري اسلامي با نظام‌هاي سياسي ديگر جهان، انکار مي‌شود و اين پنهان‌ترين اثر آن است.  بله؛ از سال‌هاي دور هم هم‌واره هدف اصلي مجاهدات! خسته‌گي‌ناپذير قشر زحمت‌كش روشن‌فكران - كه در تعلّق «شهروند امروز» به آنان محل ترديد نيست – ولايت فقيه، اعم از اصل و شخص آن بوده است و هم‌چنان هم هست؛ و در اين‌جا اين پرسش هشداردهنده وجود دارد كه در برابر اين تلاش خسته‌گي‌ناپذير و قديمي، كارنامه‌ي عمل‌كرد ولايت‌مداران و مدعيان سربازي ولایت چه‌گونه است؟ البته گزينش واقعيت و مصادره به مطلوب آن، معضلي است كه در مراجع رسمي و رسانه‌هاي گوناگون وابسته يا تابع جمهوري اسلامي هم مربوط مي‌شود. از آن رو كه هميشه‌ي خدا جاذبه‌ي تعلّقات سياسي چنان قوي و شجاعت حق‌گويي چنان ضعيف بوده كه هيچ‌گاه همه‌ي واقعيت بازتاب پيدا نكرده و ملاحضات و مصلحت‌انديشي‌ها، هميشه غباري ضخيم بر حقيقت كشيده‌اند. لكن بايد توجه داشت كه اين نقطه‌ي ضعف دوستان، از سر خلط حقيقت و مصلحت، و عدم درك جامع و صحيح از جوهره‌ي انقلاب و رسم امام عزيزمان است. البته نفوذ هواهاي نفساني هم در بعضي اشخاص وجود دارد، اما در مجموع همه‌ي اين‌ها عدول از اصول و باورهاي انقلاب محسوب مي‌شود.[3] در حالي كه همين خصيصه‌ در مرام معارضان و مخالفان جمهوري اسلامي و اركان آن، يك راه‌برد تلقّي مي‌شود و بر طبق قواعدشان است، نه بر خلاف.  پس بايد ايمان بياوريم كه «كشف حقيقت»، «آگاهي‌بخشي» و ديگر شعارهاي مرسوم، نه هدف، كه ابزار و ملعبه‌ي رسانه‌هاي دگرانديش بوده و قواعد تكنيكي هم با اين نگاه شكل‌گرفته و تكوين يافته‌اند. از اين رو كمال تكنيكي، در قالب موجود و شناخته شده، هيچ‌گاه نمي‌تواند غايت مطلوب اصحاب قلم به‌دست انقلاب اسلامي قرار گيرد. به عبارتي ديگر هرگز نبايد تصور كنيم كه اهالي انقلاب و مدافعان ولايت فقيه هم به اين ساده‌گي‌ها مي‌توانند صاحب ژورناليسم حرفه‌اي شوند. فن روزنامه‌نگاري در صورتي كمال‌يافته و بي‌نظير به خدمت ما در خواهد آمد، امّا پس از آن‌كه از بنياد، منقلب به انقلاب اسلامي شود و شيوه‌ي جديدي در آن پايه‌گذاري گردد كه اين تحوّل بنا به تفاوت جايگاه «حقيقت» در انديشه‌ي اسلام با فلسفه‌ي غرب تعريف مي‌شود.  لذا بايد توجه داشت كه آن‌چه در امثال «شهروند امروز» و در نمونه‌هاي ناب آن، يعني رسانه‌هاي معتبر غرب مي‌بينيد، صرفاً تكنيك محض نيست. فلسفه‌ي غرب با مختصات خاص خود، اين تكنيك را وضعيتي بخشيده كه ديگر «ژورناليسم حرفه‌اي» ظرفي تهي، براي مظروف مطلوب ما نيست. يعني اين‌گونه نخواهد بود كه ملتزمان به ولايت فقيه و دل‌بسته‌گان انقلاب اسلامي در اين چارچوب بتوانند انديشه‌ي اسلام و نحله‌هاي نوين تفكّر انقلاب را بگنجانند و ترويج كنند.  من اميدوارم از محتواي اين نوشتار، ضرورت تعطيل شدن اين قبيل جرايد تئوريزه نشود و كسي گمان نكند كه با بستن درِ يك مجله مي‌توان جلوي خطرات را گرفت. همان‌طور كه عرض شد، حركت مذكور يك تلاش قديمي و خسته‌گي‌ناپذير است و با اين نوع اعمال نمي‌توان آن را منهزم كرد. از سويي اين حقير مانند بسياري ديگر از معتقدان به نظام جمهوري اسلامي، به شدّت با برخورد حذفي مخالف بوده و بركات وجود و اظهار رأي مخالفين را بسيار بيش‌تر از نبودن يا مخفي‌ بودنشان مي‌دانم؛ هم‌چنان كه جنگ تحميلي نيز چنين بركاتي را در تثبيت نظام و اثبات حقانيت ما در جهان داشت. چاره‌ي اين هجمه‌ها به جاي حذف صورت مسأله، انسجام بيش‌تر جبهه‌ي ياران انقلاب اسلامي و عمق‌ بخشي به آن است؛ از اين جهت كه از مشغول شدن به معضلاتي مانند «بدحجابي» منصرف شوند و از نقاط ثقل انقلاب اسلامي و مباني استواري و قوام آن پاسداري نمايند.  اما از اهالي شهروند امروز هم بايد پرسيد كه آيا مطمئن هستيد كه با مبناي اومانيسم و ليبراليسم، و هر آن‌چه كه در خدمت آن قرار گرفته‌ايد، مي‌توانيد با مردمي كه انقلابي از نوع اسلامي پديد آورده‌اند و حكومت فقيهان را به نيابت از انبيا برگزيده‌اند، مخاطبه كنيد؟ شايد دل به تغيير نسل خوش كرده‌ايد و يا شايد گمان داريد كه با تنظيم ادبيات خود با مردم مي‌توانيد مقاصد مطلوبتان را فراهم كنيد! آيا مطمئن هستيد كه مي‌توانيد؟   مهدي مصطفايي: پي نوشت ها [1] شهروند امروز، شماره‌ي 44، حدس‌ها و ابطال‌ها، ص3  2. اشاره به بخشي از مصاحبه‌ با دكتر صادق طباطبايي، شهروند امروز، شماره‌ي 49، ص 69  3. واكاوي اين مطلب بحث مفصلي مي‌طلبد كه در اين مجال نمي‌گنجد و موارد مذكور در باب ضعف‌ها كامل جامع بيان نشده است. 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن