تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827750852




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ديدار شعرا با رهبر انقلاب /حاشيه نگاري خبرنگار مهر از شاعرانه ترين يادگار نيمه رمضان


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ديدار شعرا با رهبر انقلاب /حاشيه نگاري خبرنگار مهر از شاعرانه ترين يادگار نيمه رمضان
خبرگزاري مهر -گروه سياسي : شبي به ياد ماندني، شبي ساده به ياد لحظات ماندگار جماران. شبي براي يادآوري «يك ثروت ديگر» ايرانيان مسلمان ؛ شبي شاعرانه با ياد قيصر امين پور كه همه يادش را گرامي داشتند، حتي رهبر انقلاب كه به گفته ايشان «با رفتنش پس از سيد حسن حسيني، همه را داغدار كرد.»

به گزارش خبرنگار مهر، قرار، ساعت 7 بعدازظهر بود. بعد از طي شدن ترتيبات حفاظتي مرسوم، گروه خبري كه روي كارت هاي شان عنوان « نويسنده» درج شده بود، در كنار هم افطار كردند و پشت در اصلي حسينه امام خميني(ره)، روي موكت هاي ساده و به ياد روزهاي پرشور سخنراني هاي رهبر انقلاب، نماز مغرب و عشا را اقامه نمودند. ماه شب نيمه رمضان فضاي كوچه هاي اطراف حسينه را مهتابي كرده بود. ماه شب ميلاد باسعادت نخستين ثمره، آسماني ترين پيوند خلقت.

بعد از نماز، يكي از برادران مسئول براي رفتن به محضر آقا، مهياي مان كرد. بايد از در كنار حسينه به سالن طبقه دوم مي رفتيم؛ در آستانه در و كنار پله ها كه با زيلوهاي آبي رنگ كه منحصرا تداعي كننده مجموعه زير نظر رهبر انقلاب است تعدادي از شاعران از جمله علي معلم دامغاني تجمع كرده بودند؛ بعد از سلام و احوالپرسي مختصر، از پله ها بالا رفتيم. چند دقيقه بعد سالني ساده با همان كف پوش آبي رنگ و صندلي هاي چيده شده به صورت مدور در قاب چشمان مان جاي گرفت؛ همه در جستجوي «يك نفر» بوديم. ازدحام تنها در يك بخش از اين دايره كه قطر آن متجاوز از چند متر بود، خودنمايي مي كرد؛ قطعا او آنجاست! از لابلاي جمعيتي كه دور آقا بودند، به سختي مي شد چهره ايشان را رصد كرد اما حضور او، دل را آرام مي كرد.

اغلب صندلي ها يا پر بودند يا از قبل رزو شده بودند؛ چند رديف آخر خالي بود. به آن سمت رفتيم اما آنجا اصلا ديد خوبي به مركز اين دايره نوراني نداشت؛ اصلا براي يك گزارشگر حضور با آن فاصله از اصل ماجرا لطفي ندارد؛ چند صندلي را برداشته و پشت رديف اول، جايي كه مي شد چند صندلي را جا داد، نشستيم؛ حالا هم چهره آقا را در مقابل مان داشتيم و هم مي توانستيم تك تك شعرا را بهتر ببينيم. هنوز اطراف رهبر شلوغ بود؛ شاعران كتاب هاي شان را تقديم ايشان مي كردند؛ چند دقيقه بعد سكوي پشت سر آقا شبيه يك كتاب خانه تخصصي شده بود، پر از اشعار رنگارنگ.

خادمان باصفاي آنجا با لبخندي بر چهره از ميهمانان رهبر انقلاب پذيرايي مي كردند: چاي داغ در استكان هاي كمرباريك؛ محفل صميمانه بود. روزه داراني كه تا ساعتي قبل ميهمان خدا بودند، اكنون در محضر مقتداي خود حاضر شده و با استكان هايي كه يكي پس از ديگري روي ميز مقابل هر فرد قرار مي گرفت، آغاز مراسم را انتظار مي كشيدند.

آقا با حوصله دردل هاي شاعران را گوش مي دادند. كمي كه اطراف ايشان خلوت تر شد، كمان اصلي دايره مذكور، كاملا ديده مي شد: سمت راست آقا، به ترتيب ساعد باقري، عليرضا قزوه، محسن مومني، مجتبي رحماندوست، مصطفي محدثي و محدرضا سنگري نشسته بودند؛ آنطرف و سمت چپ هم پس از غلامعلي حدادعادل، حجت الاسلام گلپايگاني، محمد حسين صفار هرندي، حسن بنيانيان، حجت الاسلام رشاد، حميد سبزواري، علي معلم دامغاني، مشفق كاشاني و نهايتا موسوي گرمارودي حضور داشتند.

ساعت 20:35 با آغاز تلاوت آيات نوراني قرآن كريم، هر كس در جاي خود آرام گرفت؛ اندكي بعد، ساعد باقري به عنوان مجري، جلسه را با تمحيديه اي آغاز كرد: «بنده تو كه به داغ تو خوش است، به فروغي ز چراغ تو خوش است»؛ او پس از تشكر از سعيد رحماني كه قرائت قرآن را عهده دار بود، ميلاد امام مجتبي(ع) را خدمت رهبر انقلاب و حاضران تهنيت گفت. باقري از احساس دوگانه اي سخن گفت كه هر بخش آن به مانند كباده كشي در زورخانه سنگين مي نمايد؛ كباده اي كه بخش عمده آن به دوگانگي هميشگي محافلي كه با حضور آقاست، باز مي گردد: دل هاي پر سخن و وقت اندك.

وقتي ساعد باقري از پاره شدن بند دلش به واسطه كمي وقت و دشواري تقسيم آن بين مشتاقان شعرخواني در محضر رهبر انقلاب سخن گفت، آقا با نخستين سخن طنز آميزشان، سكوت حاكم بر جلسه پس از قرائت قرآن را شكسته و فرمودند: « شما نگران كمي وقت نباشيد! بعد از رفتن من مي توانيد تا سحر همين جا شعر بخوانيد ...»

مجري مراسم ضمن گراميداشت ياد و خاطره مرحوم قيصر امين پور و تقدير از پيام تسلي بخش رهبر معظم انقلاب در اين خصوص، خطاب به حاضران يادآوري كرد كه انشاءالله دعاي خير شما عزيزان، بدرقه احمد عزيزي كه بستر بيماري است، باشد تا هر چه سريعتر شاهد شفاي عاجل او باشيم.

هر چند كه به واسطه تمايل آقا و تاكيد ساير بزرگان محفل، ثقل اين جلسه بر جوانان و شعرخواني آن ها متمركز بود اما استاد حميد سبزواري به عنوان آغازگر اين جريان معرفي شد؛ سبزواري خدمت رهبر انقلاب سلام كرد و ايشان را عزيزي خواند كه سالهاست دلها با محبت و عشق او پيوند خورده است؛ او رهايي ملت ايران از موج سهم گين دشمني هاي جهاني را از حضرت حق مسئلت نمود و براي قرائت شعر خود ايستاد.

آقا خطاب به سبزواري فرمودند: بفرمائيد بنشينيد و نشسته بخوانيد؛ استاد سخن رهبر را به گوش جان و خريد و آغاز كرد: « تو عاشقانه سفر كن، مگو كه كشتي از اين موج بر كران نرود ...» و چنين ادامه داد: « تو عاشقانه سفر كن كه خار مهد رقيب، به پاي باديه پيماي رهروان نرود» او با تقديم اين بيت به رهبر انقلاب سخن را پايان داد: « مريد رهبر عشقيم و در گذرگه عمر، "حميد" را خط عشق است و جز بر آن نرود.» سبزواري اجازه خواست تا اصل شعر را تقديم رهبرش كند. وقتي در مقابل ايشان ايستاد، قصد دست بوسي كرد كه آقا ممانعت كردند و با لحني شيرين فرمودند: اجازه دهيد صورت شما را ببوسم!

ساعت به 21 نزديك مي شد و جمع بي خبر از گذر زمان، محو در صميمت محفل از لحظاتي تكرارناپذير سرشار بودند. ساعد باقري با اشاره به پيگيري سنت تنوع از توجه لزوم توجه بيشتر به جوانان سخن گفت و مرتضي بي غم كه بيشتر با قصيده هايش شناخته مي شود را به قرائت شعرش دعوت كرد. شاعر جوان از آقا رخصت خواست و از ايشان لفظ «زنده باشيد» را دريافت نمود. بي غم با لحني گلايه آميز خطاب به رهبر انقلاب گفت: من از روزي كه آگاه شدم قرار است در اين محفل شعري بخوانم، ابياتي را آماده كردم كه از من خواستند آنها را در اينجا نخوانم، علت اين سخن را هم نمي دانم... آقا از او خواست همان شعر را بخواند.

پس از قرائت شعر بي غم كه بخش عمده آن به فضائل رهبر معظم انقلاب اسلامي مي پرداخت، آقا كه گويي چندان تمايلي به شنيدن اين دست مدايح ندارند، ضمن تقدير از زبان قوي و خوب شاعر جوان، خطاب به او فرمودند: « مشخص شد چرا مي گفتند اين شعر را نخوانيد؛ ببينيد بهتر است اين زبان و طبع روان را صرف اين چيزها نكنيد! چرا كه هم سرشار از مبالغه است و هم با شنيدنش ما شرمنده مي شويم؛ از شما خواهش مي كنم به اين مقولات نپردازيد. قصيده ظرفيت هاي بسياري دارد كه مي توان به آن ها پرداخت.»

دقايقي بعد، شعر نافذ مشفق كاشاني در سالن طنين انداخت: « براي مرغ گرفتار تا قفس باقي است، هزار بغض گلوگير در نفس باقي است / به آفتاب كه نور سحر نخواهد ريخت، به خاك شب زده تا سايه عسس باقي است» شعرخواني استاد مشفق كه پختگي آن در قياس با شعرخواني بي غم جوان ملموس بود با استقبال حاضران مواجه شد؛ او چنين ادامه داد: « هجوم دشمن و طوفان شن تماشايي است، كه بر كتيبه اعجاز در طبس باقي است/ بر اين رواق زبرجد نوشته اند با زر، خليج فارس بر جريده ارس باقي است»

حامد عسگري از شهر بم، ديگر شعرخوان اين محفل بود كه تضمين هاي دقيق و به جاي او مورد تشويق رهبر انقلاب قرار گرفت و مفاهيم غم انگيز گنجانده شده در سروده اش، توانست غم جاري در رگ هاي ارگ بم را به حاضران منتقل سازد: « داغ داريم نه داغي كه بر آن اخم كنيم، در گمان بار دگر شكوه اي از زخم كنيم» اين جوان اهل بم هر چند كه در شعرش اعلام كرد كه « زير بارغم شهرم جگرم مي سوزد، به خدا بال و پرم، بال و پرم مي سوزد» اما سروده اش را به گونه اي اميدوار كننده پايان برد: «بم به اميد خدا شاد و جوان خواهد شد، "نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد"»

پس از تمجيد رهبر انقلاب از شعرخواني عسگري، مجري مراسم از استاد موسوي گرمارودي خواست تا سروده اش را قرائت كند؛ استاد گفت: من امسال خيلي شعر گفته ام كه يكي از آن ها تركيب بندي 15 بندي است؛ اكنون كه دوستان صلاح نديدند وقت مرا در اختيار جوانان قرار دهند، من بند ششم تركيب بندم كه به حضرت علي اصغر(ع) جوانترين جنگجوي كربلا پرداخته را تقديم مي كنم؛ بخش هايي از شعر موسوي گرمارودي هق هق حاضران را به همراه داشت. او همچنين اعلام كرد كه از خواندن مثنوي اي كه به توصيه عليرضا قزوه براي شب شهريار آماده كرده بوده، صرفنظر كرده است.

با تقدير آقا از شعرخواني موسوي گرمارودي، محمد حسين نعمتي كه به گفته ساعد باقري بيشتر از او غزل و گاه شعر سپيد شنيده شده، غزلي را به روح پاك قيصر امين پور كه يوسف شعر ايراني مي خواندش، تقديم كرد: « مي شد بگويم نه ولي آخر، چيزي مگر عوض مي شد با نه! / افسوس دريا را نفهميديم، روز مبادا را نفهميديم/ او بغض قيصر بودنش را خورد، او نان قيصر بودنش را نه!» رهبر انقلاب كه "رديف نه" را همراه با نعمتي زمزمه مي كردند با شنيدن بيت پاياني اين سروده، از شاعر جوان تقديري ويژه كردند.

نوبت به علي معلم دامغاني كه رسيد، باقري اعلام كرد كه استاد هم وقت خود را به جوانان داده است؛ سيمين دخت وحيدي هم پس از معلم چنين كرد و گفت اگر به آقاي كوهمال جهرمي وقت شعرخواني مي دهيد، من هم بخوانم وگرنه وقت من متعلق به ايشان است. آقا در واكنش به اين سخن وحيدي، خطاب به كوهمال جهرمي كه جزء جوانان حاضر در اين نشست بود با بياني طنز آميز گفتند: «شما عجب پارتي خوبي داريد! معلوم شد پارتي اينجا هم كاركرد دارد! اما شما كار خوبي كرديد خانم وحيدي، بايد جوانان را تشويق كرد.» جهرمي كه ديگر ميكروفون در مقابلش قرار گرفته بود، گفت: البته ما خيلي هم جوان نيستيم! كه آقا گقتند: « نسبت به خيلي ها چرا!.»

شعرش را كه تقديم به مقام والاي حضرت زهرا(س) كرده بود با مصرع « يك زن كه كهكشان خط ردپاي اوست ...» خواند؛ پس از پايان شعر خواني كوهمال جهرمي، آقا فرمودند: « افسوس كه وقت نيست؛ اين اشعار شما خيلي خوب است اما كمي پرداخت احتياج دارد كه در صورت انجام، قطعا سطح هنري اشعار افزايش مي يابد. بنده از اساتيد وارد در فن شعر خواهشي دارم و آن اينكه با تشكيل جلساتي اين طلاها و فلزهاي ارزشمند كه با زبان فاخر جوانان مطرح مي شوند را مانند انگشتري گرانبها، پرداخت كنند.»

ساعت 21:30 را نشان مي داد؛ نيمي از زمان درنظر گرفته شده براي قرائت اشعار گذشته بود كه نوبت به غزل خواني سيد مهدي موسوي از قم رسيد: « اي تيغ پابرهنه بيا روبروي من، حاجت به استخاره ندارد گلوي من ...»

شعرخواني آذري اما در محضر رهبر معظم انقلاب صفايي ديگر دارد؛ استاد محمود دست پيش كه گويا از حضور در اين محفل صميمانه و نوراني به وجد آمده بود، با لهجه غليظ تركي سخنش را چنين آغاز كرد: امشب من واقعا در اوجم؛ البته 20 سال است كه از اين محافل شما عقب بوده ام براي همين هم برخي اشعارم متعلق به همان دوره هاست. او پس از خواندن شعري در رساي مقام مادر، ابياتي را قرائت كرد كه در سال 1368 و در واكنش به برخي كم لطفي هاي انتشارات نشر دانش نسبت به آذري ها سروده بود. مضمون اين ابيات كه به زبان تركي خوانده شد، بر وحدت تمام اقوام ايراني تاكيد داشت و شاعر در آن خود را ترك، لر، بلوچ و منتصب به تمام اقوام كشورمان معرفي مي كرد.

رهبر انقلاب در استقبال از مفاهيم زيباي موجود در اين ابيات، فرمودند: « فكر كنم اگر آهنگي روي اين ابيات گذاشته شود، تصنيف زيبايي از كار در خواهد آمد.»

پس از آنكه فريبا يوسفي ترانه سروده اش را خواند، محمدرضا طاهري به قرائت غزلي در وزني دشوار پرداخت: « نگاه مي كنم از نو به راه طي شده تا خاك از بهشت برين، گناه مي كنم از نو مرا دوباره همانگونه عاشقانه ببين» آقا با تشويق اين شاعر جوان گفتند: اينكه شما توانسته ايد با چنين طرح روان و قدرتمندي، در اين وزن غريب هر كاري كنيد، خيلي خوب است.»

خدابخش صفادل از نيشابور، نخستين شاعري بود كه پس از قرائت شعرش با عنوان "آلبوم" از آقا تقاضاي صله كرد: « رفته بوديم شبي سمت حرم، يادت هست، خواستم مثل كبوتر بپرم، يادت هست»؛ رهبر انقلاب خطاب به او فرمودند: با اينكه سر و صورت را سپيد كرده ايد اما شعرتان كاملا جديد و جوان است.» شاعر گفت: هر كس شعر ما را مي شنود، فكر مي كند، 18 - 17 سال داريم اما ما از شما صله مي خواهيم. رهبر پاسخ دادند: « هر چه بخواهيد ما در خدمتيم.»

محمد كاظم كاظمي، شاعر افغان از جمله شعرايي بود كه اشعارش با استقبال گسترده حاضران و شخص آقا همراه شد؛ او كه در آغاز قصد داشت بنا بر سنت جاري در محفل، وقت خود را به جوانتر ها بدهد در مواجهه با فرمايش رهبر انقلاب مبني بر اينكه « خيلي وقت است از شما و شعراي افغانستان، شعري نشنيده ام»، به قرائت مثنوي اي كوتاه درباره شهر كابل و وضعيت اسف بار كشورش پرداخت: « شهر من، شام است و آبگينه روياست شهرمن/ دلخواه و دلفريب و دل آراست شهرمن/ يعني عروس جمله دنياست شهر من» كاظمي با اشاره به حوادث 11 سپتامبر افزود: « دنيا براي خام خيالان عوض شده است/ آرين درين معامله پالان عوض شده است ...» آقا در پايان شعرخواني اين شاعر افغان، توصيف رقت بار شهر كابل به "عروس چهار سوق" و اشاره او به طمع بيگانگان را « توصيفي گريه آور » خواندند.

با دعوت ساعد باقري از جمشيد شيباني كه به سرودن اشعار بياتي شهرت دارد، محفل به اوج خود رسيد؛ مجري برنامه از بچه محل بودن با اين پدر شهيد در نازي آباد، به خود افتخار كرد و آقا هم با يادآوري شعر لطيف او كه در يادبود فرزند شهيدش گفته بود: فرزندم گل رفت و لاله بازگشت، حال شيباني براي شعرخواني به زبان آذري را دگرگون كردند؛ اين پدر شهيد با بيان اينكه شعرش را به تمام آذري زبان ها تقديم مي كند، اعلام كرد كه از هر گونه ترجمه اشعارش به زبان فارسي عاجز است!

قاسم رفيعا از طرقبه مشهد، اما نخستين شاعري بود كه اعلام شد قرار است شعري را با مضمون طنز در حضور رهبر انقلاب بخواند؛ آقا به شوخي خطاب به او گفتند: « بهتر است با لهجه اي طرقبه اي بخوانيد كه ما مشهدي ها متوجه نشويم!» رفيعا به رهبر انقلاب گفت: « حضرت آقا! باور كنيد اگر قرار باشد، برايتان شعر عاشقانه مشهدي بخوانم تا سحر اينجا مي مانيد...» پس از آنكه رفيعا شعرش با عنوان "بچه محل امام رضا(ع)" را قرائت كرد كه به گفتگوي صميمانه يك طرقبه اي با امام هشتم مي پرداخت، آقا از او به واسطه حسن انتخابش تقدير كرد.

آقا همچنين پس از شعرخواني اميري اسفندقه از شيوايي و شسته رفته بودن شعر اين شاعر جوان سخن گفتند و فرمودند: الحمدلله شعر جوانان ما نسبت به گذشته خيلي پيشرفت داشته است.

باقري از حميدرضا حامدي، شاعر جوان اهل قم كه فرزند يكي از شهيدان سرافراز هشت سال دفاع مقدس بود را به عنوان شاعر جوان بعدي معرفي كرد كه او نيز با تقديم شعرش به شهداي گروه تفحص، چنين سرود: « ديد در معرض تهديد، دل و دينش را / رفت با مرگ خود احيا كند آئينش را/ استخوان هاي نهيفي كه گواهي مي داد، سن و سال كم و از بيست به پائين اش را ...»

تا اينجاي محفل، هر كس دو بار طعم خوش چاي داغ استكان هاي كمرباريك را چشيده بود. رباعي هاي ظريف بيژن ارژن از شعراي كرمانشاهي نيز از جمله اشعاري بود كه با استقبال ويژه حاضران و رهبر انقلاب مواجه شد: « جنگل، صحرا شد و به صحرا خفته است ، هيزم شكن پير كه تنها خفته است / يك كيسه زغال گوشه ديوار است ، شايد كه سپيدار من آنجا خفته است // قطره قطره شد آب آدم برفي ، شد آب در آفتاب آدم برفي / آب از سر او گذشت اما هرگز ، بيدار نشد از خواب آدم برفي // دنيا در دست خوابگردانها بود ، صحرا مسخ سرگردانها بود / مشتي تخمه دهانشان را بسته است ، اين قصه آفتاب گردان ها بود // زهرا ز هر چه گفته آمد سر بود ، ما ديگر گفته ايم و او ديگر بود / پيوند گل محمدي با سيب است ، او سيب گلاب باغ پيغمبر بود ...

آقا از رباعي هاي ارژن استقبال كردند و خطاب به اين شاعر توانا گفتند: « آفرين، خيلي خوب بود! انصافا گزيده و مضمون دار و شسته و رفته سروده بوديد و واقعا حق رباعي هم همين است؛ در دوران بعد از انقلاب رباعي رواج خوبي در كشور يافت و انصافا در اين سال ها هم رباعي هاي خوبي داشته ايم. »

سليمانپور ديگر شاعري بود كه با مضمون طنز به شعرخواني در محضر رهبر انقلاب پرداخت. آقا پس از شنيدن شعر او با عنوان "زي زي نامه يا زن ذليل نامه" كه به مسائل موجود در روابط خانوادگي زن و مرد مي پرداخت، با لحن طنز آميز گفتند: « ظاهرا شما تمام اين موارد را تجربه كرده ايد !»

پس از سليمانپور، ساعد باقري، از زهرا محدثي خراساني و فاطمه قاعدي خواست تا اشعارشان را بخوانند. محدثي خراساني غزلش را چنين خواند: سرشار كن از عشق افق هاي جهان را، در خلوت جانم بنشان شور اذان را؛ و قاعدي به ياد برادر همسرش كه از شهداي هشت سال دفاع مقدس بوده چنين سرود: « اسم شناسنامه اي ات جابه جا شده ، يك گوشه چسب خورده و جايي جدا شده / اصلا درست نيست كه تو دست برده اي، اصلا چطور سن تو اين گوشه جا شده ؟ ... »

نوبت به عباس كي قبادي از شعراي اصفهاني كه رسيد گفت: حالا كه قاعده بر هم خورده و هر كس هرچه خواست را خواند، من هم قطعه اي كه آماده كرده ام را مي خوانم: « قلبم اينك به تمناي تو در رقص آمد ، اين چه ني بود كه با ناي تو در رقص آمد ...»

آقا ضمن تشويق كي قبادي، فرمودند: « پارسال هم چند نفر از شعراي اصفهاني اينجا شعرخواني كردند كه اشعارشان خيلي خوب بود. بر اساس آنچه كه ما ديده ايم بايد بگويم كه نسل فعلي شعراي اصفهان از نسل دوران جواني ما شاعرترند. امروز در مقايسه با دوراني كه انجمن صغير اصفهاني فعال بوده، خيلي پيشرفت داشته ايم.»

پس از شعرخواني كي قبادي، ساعد باقري با اشاره به سقف زماني جلسه كه ساعت 10:30 اعلام شده بود، گفت: نمي دانم اين معماي 10 اسم باقي مانده و وقت تمام شده را چگونه حل كنم؟ او خطاب به رهبر انقلاب گفت: اگر اجازه دهيد با شعرخواني اميد مهدي گرا مجلس را تمام كنيم. كه آقا فرمودند: ظاهرا قرار بود دكتر حداد هم چيزي بخوانند. حدادعادل هم گفت: براي بنده باز هم وقت هست.

مهدي گرا در قالب غزلي بلند يا قصيده اي كوتاه چنين خواند: « رود از جناب دريا فرمان گرفته است ، يعني دوباره راه بيابان گرفته است / تا حرف آب را برساند به گوش خاك ، در عين وصل، رخصت هجران گرفته است / اي تشنگان شهر فراموش، خواب نيست ، آري حقيقت است كه باران گرفته است ...»

اين شاعر جوان كه شعر خود را به حضرت عبدالعظيم حسني تقديم كرده بود، چنين ادامه داد: « در كربلاست يا تو حسيني كه هجرتت ، بغداد را چو شام گريبان گرفته است / ايران بدست تيغ مسلمان نشد كه حق ، اين خاك را به قوت برهان گرفته است »

رهبر انقلاب از مضامين شعر مهدي گرا هم تقدير كردند.

برنامه شعرخواني شاعران در محضر رهبر معظم انقلاب با عذرخواهي ساعد باقري از شاعراني كه قرار بود، شعر خود را بخوانند و نتوانسته اند، پايان يافت.

در اين هنگام آقا پس از گفتگويي با حداد عادل فرمودند: «دكتر حداد پيشنهاد مي كنند اين جلسه سالي دو بار برگزار شود كه البته به نظر من آن هم جواب نمي دهد!» حداد عادل از حاضران خواست تا به معناي تائيد برگزاري اين جلسه دو بار در سال، صلواتي ختم كنند.

اندكي بعد جمع حاضر مشغول شنيدن سخنان مراد خويش بودند؛ سخنان كوتاه اما پربار رهبر انقلاب بر جان شاعران مي نشست. آقا در پايان نصايح و سخنانشان با لحني متواضعانه فرمودند: « اي كاش به جاي همين صحبت ها هم شعر خوانده مي شد، تا استفاده بيشتري مي كرديم.»

ساعت 11 شب، با ذكر صلوات بر محمد و آل محمد (ص) يكي ديگر از جلسات شعرخواني در محضر رهبر انقلاب اسلامي پايان يافت؛ با قيام آقا از جاي خود، حاضران گرد ايشان را گرفتند و يكي پس از ديگري با اظهار لطف آقا مواجه مي شدند. در سويي ديگر، شاعران جوان به نصايح اساتيد خود گوش فرا مي دادند و برخي اساتيد نيز اشعار جوانان را نقد مي كردند.

كم كم، سالن خالي از جمعيت مي شد. پس از خروج از مجموعه، ماه نيمه رمضان ديگر در افق نبود. مهتاب كوچه ها را روشنتر مي ساخت اما ماه در اوج آسمان قرار داشت.

و اين شاعرانه ترين يادگار نيمه رمضان امسال بود كه در تاريخ ثبت شد.
 سه شنبه 26 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن