واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سلسله مباحث مربوط به حقوق بشرارتداد
گفتار پیشین: توهماتی برای تبعیض حقوقیعقیده از آن جهت كه امری درونی و قلبی است، اصولا با موضوع «حقوق» ارتباط نمییابد؛ بلكه اظهار عقیده یا اقدام عملی مبتنی بر عقیده است كه موضوع حقوق قرار میگیرد. زیرا عقیده یك امر درونی و قلبی است، درحالیكه موضوع حقوق «رفتارهای اجتماعی» است و قوانین حقوق برای تنظیم روابط اجتماعی وضع میشوند. از این جهت اموری چون اعتقادات كه صرفاً جنبه شخصی و فردی دارند، در حوزه اخلاق مطرح هستند و قانون اجتماعی و حقوق به آنها نمیپردازد. عقیده تابع دلیل است، اگر دلیل بود، عقیده هم هست و اگر دلیل خدشهدار شد، عقیده هم رخت برمیبندد.درحقیقت اسلام بعد از اینكه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مكلف كرده كه از ایمان مردم حفاظت و حراست كند.اما درمورد رابطه میان ارتداد در اسلام با آزادی بیان، عقیده و مذهب و درنتیجه رابطه میان جهانشمولی حقوق بشر اسلامی با حكم ارتداد به اموری چند باید توجه كرد:1. حكم ارتداد در اسلام به فلسفه نظام اجتماعی اسلام بازمیگردد و از آنجا كه ركن قوام جامعه اسلامی ایمان و مذهب است، «با توجه به آیات مربوط به ارتداد اینگونه به نظر میرسد كه اسلام با این كار درصدد آن است كه حصار ایمان اسلامی را حفظ كند. درحقیقت اسلام بعد از اینكه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مكلف كرده كه از ایمان مردم حفاظت و حراست كند؛ چنانكه خداوند در قرآن در آیه ارتداد «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» كه درباره عمار یاسر وارد شد در آخر آیه میفرماید: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الآخِرَةِ» علت خشم الاهی بر مرتدین و كسانی كه از دین خارج شدهاند این است كه اینها زندگی و عشرت دنیوی و هوای نفسانی را برخواست معنوی و قلبی و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادند. بنابراین مساله فقط عوض شدن یك اعتقاد نبوده است، بلكه آن است كه كسانی بهخاطر جاذبههای مادی و تأمین هواهای نفسانی حاضر شدهاند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و به آن پشت كرده و ایمان اسلامی را رها كنند كه سختگیری اسلام در رابطه با این عملكرد است.»در یك جمعبندی باید گفت كه اولا عقیده یك امر درونی و آزاد است؛ اما اظهار و انعكاس بیرونی آن به جهت تاثیراتی كه در جامعه میگذارد، از محدودیتهایی برخوردار است كه اختصاص به اسلام ندارد تا جهانشمولی حقوق بشر را خدشهدار كند.چنانكه برخی به نقل از پروفسور «مارسل بوازار» استاد حقوق دانشگاه ژنو چنین نوشتهاند:«علت سختگیری اسلام درباره مرتد شاید بدان جهت باشد كه در نظام حكومتی و سیستم اداری جوامع اسلامی، ایمان به خدا صرفاً جنبه اعتقادی و درون قلبی نداشته بلكه جزء بندهای پیوستگی امت و پایههای حكومت است؛ بهطوریكه با فقدان آن، قوام جامعه متلاشی میشود و مانند قتل نفس یا فتنه و فساد است كه نمیتواند قابل تحمل باشد.»قرآن از كسانی یاد میكند كه با شناخت این حقیقت همواره ایجاد اختلال در محور ایمانی مردم بودند و میكوشیدند از این طریق جامعه اسلامی را از درون متلاشی سازند؛«وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»و جمعی از اهلكتاب گفتند: (بروید در ظاهر) به آنچه بر مومنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز، كافر شوید (و باز گردید) شاید آنها (از آیین خود) باز گردند؛ (زیرا شما را، اهلكتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند و این توطئه كافی است كه آنها را متزلزل سازد.)و مرحوم طبرسی در تفسیر مجمعالبیان درذیل این آیه شریفه آورده است: عدهای از دانشمندان یهود با یكدیگر تبانی كردند كه صبحگاهان بدون اعتقاد قلبی به اسلام تظاهر كنند و در آخر روز از اسلام برگردند و بگویند ما صفات محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را از نزدیك مشاهده كردیم، ولی آن چه در تورات و بیانات علمای خود شنیده بودیم، با صفات او منطبق نبود. این عمل باعث خواهد شد كه مردم درباره دین اسلام تردید كرده و بگویند: اهل كتاب كه از ما آگاهترند، چنین برداشتی از پیامبر دارند، پس بدون تردید دین اسلام دین الاهی نیست.در جوامع غیراسلامی نیز به عنوان مثال اعتقادات منتهی به تروریسم مورد محدودیت شدید قرار میگیرد؛ زیرا عواقب ضداجتماعی آن برای نظامهای سیاسی غیرقابل تحمل است. در اسلام نیز اظهار برگشت از دین كه نه صرفا به جهت شبهه بلكه از روی عناد باشد، به دلیل عواقب ضداجتماعی آن غیرقابل تحمل است.یكی از نویسندگان عرب دراین خصوص مینویسد: «در همه نظامهای سیاسی اقدام برای براندازی جرم است و چون در نظام سیاسی اسلام پایه و اساس آن را عقیده دینی تشكیل میدهد، ازاینرو «ارتداد» اقدام برای براندازی تلقی میشود. در حقیقت همه نظامهای حقوقی و از جمله اسلام اتفاق نظر دارند كه براندازی، اقدامی مجرمانه و قابل تعقیب و مجازات است و آنچه تفاوت بین اسلام و قوانین امروزی است، تحلیل آنها از موضوع ارتداد است كه از نظر فقه اسلامی مصداق براندازی شمرده میشود؛ زیرا مكتب زیربنای نظام اسلامی است و برای پاسداری از كیان نظام به ناچار باید جلوی ارتداد را گرفت، ولی در نظامهای سیاسی دیگر چون دین نقشی در نظام اجتماعی ندارد و دولت صرفاً بر مبنای قوانین بشری شكل میگیرد، بنابراین تعبیر عقیده دینی، براندازی به حساب نیامده و منع قانونی ندارد. ولی بههرحال در آن نظامها نیز نسبت به تفكری كه اساس نظم اجتماعی مقبول را مورد تهدید قرار میدهد، چنین حساسیتی وجود دارد و با آن برخورد میشود.» نظیر همین برخورد، كم و بیش در دیگر نظامها نسبت به اشاعه افكار و اندیشههایی كه بنیاد آن نظامها را تهدید كند وجود دارد؛ نمونه بارز آن برخوردی است كه با اندیشههای ضد یهود از سوی برخی نظامهای سیاسی وفادار به صهیونیسم صورت میپذیرد و حساسیتی كه در این مورد وجود دارد تا آنجا است كه از هرگونه انتقاد به صهیونیسم جلوگیری میشود. جالب این است كه اینگونه اقدامات، خلاف جهانشمولی حقوق بشر تلقی نمیشود.اعلامیه جهانی حقوق بشر هرگز بیان نكرده است كه هدف بشریت و جامعه انسانی چیست و دستیابی به چه آرمانی برای او آزادی عقیده و بیان را ضروری ساخته است. چون در نگاه تدوینكنندگان این اعلامیه اساساً انسان بدون مبدأ تصویر شده است یا اساساً تعریفی از این مبدا برای انسان ارائه نشده است.4. ازسوی دیگر آزادی عقیده و حقوق بشر در بستر غربی آن بر مبانی و بنیادهایی استوار است كه با پذیرش آنها، حكم ارتداد و نظایر آن غیرقابل پذیرش خواهد بود.یكی از این بنیادها عبارت است از اومانیسم- در برابر خدا محوری- كه حقوق بشر غربی متأثر از آن است؛ بههمین جهت در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اثری از مبدأ پیدایش انسان به چشم نمیخورد و انسان به عنوان یك امر بریده از مبدأ خویش مورد توجه قرار دارد و خدا و حاكمیت او بر انسان و ولایت حقه او بر هستی از نگاه این اعلامیه مورد بیاعتنایی واقع شده است. در حالی كه در جامعه دینی، مرتد از آن جهت كه حق دینی و الاهی جامعه را مخدوش میسازد، مورد تعقیب است.بنیاد دیگر آن نسبیگرایی است كه حقیقت مطلق و محوریت آن را انكار میكند. بدیهی است با نگاه نسبیگرایانه در حوزه معرفت شناختی، دیگر تلاش برای دستیابی به حقیقت، معنا و مفهوم نخواهد داشت تا هدف از آزادی عقیده و بیان آن، دستیابی فرد و جامعه به حق و حقیقت باشد. در این دیدگاه، آزادی ارزش نخستین و نهایی است و برای خودش مطلوب است؛ درحالیكه از نگاه دین حكمت محور و عقل مدار، آزادی نیز همچون هر پدیده دیگری هدفمند و آرمان مدار است. آزادی عقیده و بیان برای رسیدن به حقایق عالم و جدایی حق از باطل مورد پذیرش و احترام است.اعلامیه جهانی حقوق بشر هرگز بیان نكرده است كه هدف بشریت و جامعه انسانی چیست و دستیابی به چه آرمانی برای او آزادی عقیده و بیان را ضروری ساخته است. چون در نگاه تدوینكنندگان این اعلامیه اساساً انسان بدون مبدأ تصویر شده است یا اساساً تعریفی از این مبدا برای انسان ارائه نشده است.در یك جمعبندی باید گفت كه اولا عقیده یك امر درونی و آزاد است؛ اما اظهار و انعكاس بیرونی آن به جهت تاثیراتی كه در جامعه میگذارد، از محدودیتهایی برخوردار است كه اختصاص به اسلام ندارد تا جهانشمولی حقوق بشر را خدشهدار كند. در جوامع غیراسلامی نیز به عنوان مثال اعتقادات منتهی به تروریسم مورد محدودیت شدید قرار میگیرد؛ زیرا عواقب ضداجتماعی آن برای نظامهای سیاسی غیرقابل تحمل است. در اسلام نیز اظهار برگشت از دین كه نه صرفا به جهت شبهه بلكه از روی عناد باشد، به دلیل عواقب ضداجتماعی آن غیرقابل تحمل است.نویسنده: محمدرضا باقرزاده. برگرفته از نظریه حقوقی اسلام، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، تابستان 1380، صص 383 – 381.. خامنهای، سیدعلی: «آزادی از منظر اسلام و غرب»، مجله اندیشه حوزه، سال 4، شماره 2، ص 39.. ر.ك: «دینداری و آزادی»، مهدی بازرگان، ص 135.. آلعمران (3): 72.. عبدالقادر عوده: «التشریع الجنایی الاسلامی»، بیروت، درالكتاب العربی، بیتا، ج 1، صص 536 و 661.. فیض كاشانی، ملا محسن: «الصافی فی التفسیر القرآن» ج 1، اسلامیه، چ ششم، 1362، ص 235.لینک مطالب مرتبط: جهان شمولی حقوق بشر حقوق بشر وفرهنگ های متعدد حقوق طبیعی، میراث ادیان توحیدی حقوق بشر اسلامی ؛ چالشهای پیش رو... قلمرو دین، عرصه سیاست، همپوشانی یا...؟ دانش اسلامی؛ نگاهی متفاوت، چالشی نو... انسانهای درجه یك ، انسانهای درجه ؟! از ازدواج با غیر مسلمان تا قتل کافر...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]