واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گذار از سیطره سكولاریسم
گفتار پیشین: ظهور پوزیتیویستهای افراطی برای گذار از سیطره سكولاریسم و سكولاریستها یا سلطه فقها و فقهپردازان، در جهان اسلامی و پارهای سرزمینهای دیگر نداهای فراوانی طنین انداز شد كه خطر سكولاریسم و عواقب فكری و سلوكی آن را گوشزد كرد و نداهای دیگری خواستار پركردن شكاف میان علوم شرعی و علمای آن از یكسو و علوماجتماعی جدید و متخصصان آن در جهان اسلامی از سوی دیگر شد.در ادامه، به مواضع دستهای از دانشمندان و علمایی میپردازیم كه كوشیدند دیدگاههای نوینی را درباره جایگاه علوماجتماعی جدید در اندیشه اسلامی معاصر ارائه كنند و در اینجا آنها را به عنوان نمونهای از دعوتها و گرایشهای مختلفی ارائه میكنیم كه در جهان اسلامی برای گذار از خطرات سكولاریسم و درهم شكستن موانع جمود و ركود و به پیش راندن اندیشه اسلامی ظهور كردند.یكم) الفاروقی: ( 1989 م ) ارائه الگو و ساختار اسلامی برای علوماجتماعی در رساله مختصری درباره این موضوع. او در این رساله به « نقایص روششناسی غربی » اشاره و گوشههایی از این مسئله را در علوماجتماعی و نزد جامعهشناسان غربی ارائه كرده است؛ نظیر ناچیز انگاشتن بعد روحی یا معنوی، یكجانبهگرایی و دور نگهداشتن ارزشها از علوماجتماعی. فاروقی بعد از این مسئله، به موضوع « دادن صفت اسلامی به علوماجتماعی » میپردازد و در اینباره چند پیشنهاد را مطرح میكند.1- ضرورت سازماندهی مجدد همه علوم و معارف تحت لوای اصل توحید.2- لزوم اینكه علوماجتماعی به معنای « خلافت خداوند بر زمین ، یعنی خلافت انسان » باشد و علومی كه به بررسی این خلافت میپردازند، « علوم ویژه امت » نامیده شود؛ همچنین ضرورت دارد كه « رشتههای این علوم و تقسیم بندی آنها به علوم طبیعی كه به بررسی طبیعت میپردازند و علوم ویژه امت كه به بررسی انسان در جامعه میپردازد، دوباره تنظیم و ساماندهی شود …و باید گفت كه بررسی جامعه نمیتواند از احكام و ارزیابیها خالی و عاری باشد.3- جایز نیست كه جایگاه علوم ویژه امت به واسطه علوم طبیعی تباه شود؛ زیرا هر دوی آنها دارای مرتبه ویژه خود در نقشه مربوط به معرفت انسانی هستند. تنها تفاوت میان آنها در موضوع بررسی آنها نهفته است، نه در روش شناسی.به گفته فاروقی بهرغم از میان رفتن فرق روششناسی این علوم، كه خواستار كشف شیوه آفرینش الاهی در حوزههای مادی و بشری هستند، با این حال این شیوه الاهی در هر دو حوزه، ضرورتاً خواستار ایجاد روشها و الگوهای مختلف است و هر دو حوزه در تحلیل نهایی خود از شیوه آفرینش الاهی، برای اثبات صحت خود در برابر همان قوانین سر تسلیم فرود میآورند.4- وجوب نمایان ساختن ارتباط حقیقت، به عنوان موضوعی برای پژوهش، با آن وجه یا جنبه از شیوه آفرینش الاهی متصل با آن. با توجه به اینكه شیوه الاهی معیاری به شمار میآید كه حقیقت باید آن را جایگزین گرداند، هرگز جایز نیست كه تحلیل امر واقع از آنچه كه اشیا باید بر اساس آن مبتنی باشند، غفلت بورزد.فاروقی پس از ارائه این شروط برای دادن صفت اسلامی به علوماجتماعی، به بیان شروطی میپردازد كه جامعهشناس مسلمان باید به آنها پایبند شود؛ ازاینرو به ضرورت التزام جامعهشناس مسلمان به اهداف اسلام، شیوه الاهیای كه در امور انسانی، و جوانب ارزشی پایبند باشد و بكوشد حقیقت را در سایه شیوه الاهی توضیح دهد. روش انتقادی نوینی را در علوماجتماعی ارائه نماید كه در سایه آن این علوم بتوانند صفت انسانی را به این رشته علمی بدهند و آرمانی والای انسانی را به جای قبلی خود در زندگی انسان بازگرداند كه طبق دیدگاه علوماجتماعی غربی، بازیچهای به شمار میآید كه هیچ توان و ارادهای ندارد و در دست نیروهای ناآشنا و مبهم قرار گرفتهاست.پرسشهایی كه در اینجا ممكن است مطرح شود، این است كه آیا میتوان تنها با این شروط به علوماجتماعی، صفت اسلامی داد؟ آیا میتوان نقد فاروقی از پوزیتیویسم موجود در جامعهشناسی غربی را تعمیم داد؟ و آیا امكان انطباق هرگونه نقدی از دانشمندان یا دستهای از جامعهشناسی غربی بر علوماجتماعی ( اعم از موضوعات و روشها ) وجود دارد؟گمان نمیكنم كه بخواهم در این پژوهش اولیه (ابتدایی) به این پرسشها پاسخ دهم. با این حال هر چه باشد، مرحوم فاروقی سنگهای اولیه بنای « اسلامی سازی دانش » و موضوع واقعاً مهمی به نام « دادن ساختار اسلامی به علوماجتماعی » را گذاشتهاست و به این صورت راه را برای كسانی كه بعد از او آمدهاند، به منظور برگزاری كنگرهها و كنفرانسهای متعدد در جهت تعمق در جوانب مختلف این موضوع بازگذاشته است؛ بهطوریكه پژوهشگاه جهانی اندیشه اسلامی، كنگرههای متعددی را درباره این موضوع برگزار كرده است تا این ساختاردهی متبلور شود و آن را به آستانه اجرا و هماوردی علمی برساند.با این همه، اینگونه تلاشها در طرح مسئله ساختاردهی اسلامی به علوماجتماعی، از عمق مطلوبی برخوردار نبودند. از جمله اینكه كتابها و مقالاتی نیز با عناوین «روانشناسی اسلامی» و «جامعهشناسی اسلامی» منتشر شد؛ درحالیكه محتوای این كتابها هیچ معرفت جدیدی نسبتبه علم و روش در حوزههای مذكور به دست نمیدهد؛ جز فهرست كردن آیات كریمه و احادیث شریفهای كه گاه حتی در غیرسیاق حقیقی خود به كار گرفته شدهاند..الفاروقی، إسماعیل، «صیاغـة العلوم الإجتماعیــة صیاغـة إسلامیــة ، المعهد العالمی للفكر الإسلامی»، واشنطن، 1316 هـ / 1995 م..الفاروقی، إسماعیل: همان، ص 26..همان، ص 27.. همان.8.همان، ص 28.9.همان، ص31..المعهد العالمی للفكر الاسلامی..از جمله كنگره های دیگری كه در این باره برگزار شدهاست میتوان به موارد ذیل اشاره كرد:ـ همایش اندیشة اسلامی در شهر سطیف ( الجزایر ) درباره اسلام و علوماجتماعی در سال 1987م.ـ كنگره خارطوم ]سودان[ : ژانویه 1987 م.ـ كنگره قاهره : مسئله یكجانبهگرایی و یكسونگری؛ نظرگاهی معرفتی و دعوتی به اجتهاد. 1992م.ـ كنگره ریاض: اسلامیسازی علوماجتماعی، 1407 هـ.لینکها: علوم اجتماعی و پیوندهای آن با علوم شرعی دین، جامعه و انحرافات اجتماعی پیشگیری از انحرافات اجتماعی در دیدگاه اسلام علم متجدد در غیبت خدا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]