واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بنیادهاى دمكراسى...دموكراسىدمكراسى (DEMOCRACY) واژهاى یونانى است و از ریشه DEMOS به معناى «مردم» و كراسیا CRATIA یا KRATO به معناى «حكومت» اخذ شده است. در این نوشتار، در پى تبیین مفهوم، سیر تاریخى و مبانى فكرى دمكراسى هستیم تا زمینه ارزیابى آن فراهم شود.تعریف دمكراسىدمكراسى داراى تعاریف زیادى است و معانى متفاوتى از آن ارائه شده است و هم چون بسیارى از مفاهیم، در علوم اجتماعى، تعریفى جامع و مانع از آن وجود ندارد. بسیارى از تعاریف دمكراسى اشاره به نظام حكومتى داشته، ناظر به مبانى و اصول فكرى آن است. یكى از این تعاریف عبارت است از:«دمكراسى عبارت است از شكلى از حكومت كه مطابق با اصول حاكمیت مردم، برابرى سیاسى، مشورت با همه مردم و حكومت اكثریت سامان یافته است.» بنا به اعتقاد نظریهپردازان معاصر، دمكراسى در رایجترین معناى خود ناظر به یكى از گونههاى حكومت است كه در آن قدرت در دست یك یا چند كس نیست، بلكه از آن اكثریت است . بدین طریق، مىتوان دمكراسى را از حكومتهاى دیگر باز شناخت.
بنیادهاى دمكراسىدمكراسى بر یك سرى اصول و پیش فرضهایى استوار است كه شناخت آنها جهت فهم معناى دمكراسى ضرورى است. به مدد این اصول از سویى قادر خواهیم بود كه نظامهاى مدعى اعمال دمكراسى را محك زده، مورد ارزیابى قرار دهیم و از سوى دیگر، در جهت درك دقیقتر نظام دمكراسى و تمیز آن از دیگر حكومتها به ما كمك مىكند.مهمترین اصول دمكراسى را مىتوان در محورهاى ذیل خلاصه كرد:1. نسبىگرایى یكى از ویژگىهاى دمكراسى این است كه به حقایقى ثابت و مطلق، به ویژه در امر قانونگذارى، ایمان ندارد. به عبارت دیگر، هیچ عقیده و ارزشى به عنوان حقیقت ازلى و ابدى قلمداد نمىشود و به جاى اعتقاد به یك حقیقت مطلق، دمكراسى به نسبیت عقاید و ارزشها معتقد است.نسبىگرایى در دو عرصه، نمود عملى مىیابد:الف) تنوع و چندگانگى عقاید (پلورالیسم دینى)ب) چندگانگى گرایشهاى سیاسى (پلورالیسم سیاسى)ابزار اجرایى تكثرگرایى سیاسى عبارت است از: 1- احزاب 2- جامعه مدنى.امروزه، احزاب و گروههاى فشار از مهمترین عوامل نشر مسائل سیاسى در جامعهاند. حزب به مجموعهاى از انسانها گفته مىشود كه بر اساس افكار و اهداف مشترك گرد هم آمده، براى كسب قدرت تلاش مىكنند.در جامعه معاصر، حزب مشخصهها و كار ویژههایى دارد، از جمله: تنظیم خواستههاى مردم جهت ابلاغ به حكومت و تلاش در جهت تحقق آنها، تشویق شهروندان به مشاركت در انتخابات، سازماندهى و متمركز ساختن نیروهاى پراكنده و متشتت جامعه در جهت اهداف حزب و دفاع از حقوق شهروندان در قبال دستگاههاى اجرایى كشور.جامعه مدنى، در عصر جدید، نشانگر این واقعیت است كه جامعه، در جهت حفظ دمكراسى، باید داراى تشكلهایى باشد كه وابسته به دولت نباشند و این مهم وقتى تحقق مىیابد كه قدرت دولت محدود شود. یكى از شیوههاى محدود شدن قدرت دولت گسترش جامعه مدنى است. با ایجاد جامعه مدنى، افكار عمومى از بالا سامان نمىیابد، بلكه از پایین سامان مىیابد و به گوش دولتمردان مىرسد .راز اهمیت احزاب و گروهها در جوامع امروزى این است كه اشخاص به طور فردى توانایى اعمال نفوذ زیادى در مسائل حكومتى ندارند؛ اما هنگامى كه با دیگران یكى شوند قادر به این امر هستند.2. مشروعیت مردمىقوام دمكراسى به مشاركت است. در حكومت دمكراسى، به لحاظ كمى انتخاباتى كه در آن 90% شهروندان شركت كنند نتیجه دمكراتیكترى به بار مىآورد، تا انتخاباتى كه فقط 60% در آن شركت مىكنند. عدم شركت شهروندان در انتخابات، به هر دلیلى كه باشد، بیانگر كاستى در دمكراسى است. مشاركت شهروندان، در گزینش فرمانروایان و اخذ تصمیمات سیاسى، از ویژگىهاى دمكراسى به حساب مىآید. امروزه، مشاركت شهروندان از طریق سیستم نمایندگى اعمال مىگردد. افكار عمومى منشأ صلاحدید و صلاحیتها در دمكراسى است و مجرایى جهت مشروعیت و حقانیت حكومت است.3- برابرىبرابرى ریشه در اومانیسم و فردمدارى دارد؛ بدین معنا كه یك اقتدار برتر از فرد و یك معرفت برتر از عقل فردى وجود ندارد. برخى برابرى را به این معنا مىدانند كه قدرت به نحو مساوى بین افراد جامعه تقسیم شود و هیچ كس بیش از دیگرى قدرتى نداشته باشد. حق برابرى شهروندان در محورهاى متنوع ذیل تبلور مىیابد:الف) برابرى سیاسى: همه شهروندان در حق رأى برابرند؛ یعنى هر فرد داراى یك رأى است و افراد در انتخاب شدن هم برابرند.ب) برابرى حقوقى: همه در قبال قانون برابرند و از حقى یكسان برخوردارند.ج) برابرى اجتماعى: همه طبقات و گروهها در فعالیت سیاسى برابرند.زیربناى برابرى، حقوق ملت است. در دمكراسى، شهروندان محقند و بر مبناى قرار داد اجتماعى از حقوق برخوردارند. كار ویژه دولت فقط حفظ امنیت است. برابرى اصلى است كه در سایه آن شهروندان حقوق خود را استیفا مىكنند.4- آزادىآزادى یكى از موضوعاتى است كه مورد احترام همه انسانها است و البته در هیچ جامعهاى آزادى مطلق وجود ندارد. دمكراسى مبتنى بر لیبرالیسم مدعى است كه دولت باید حداقل دخالت را در امور جامعه داشته باشد و در مقابل، شهروندان از حداكثر آزادى برخوردار باشند. كار ویژه دولت تأمین امنیت است و تنها در صورتى قانون وضع مىكند كه آزادى برخى به آزادى افراد دیگر لطمه بزند. به عبارت دیگر، آزادى برخى افراد نباید به قیمت از بین رفتن آزادى عدهاى دیگر مجاز شمرده شود.مهمترین عرصههاى آزادى را مىتوان در محورهاى ذیل خلاصه كرد:الف) آزادى سیاسى.ب) آزادى اقتصادى.ج) آزادى فرهنگى.در قانون اساسى هر كشورى مكانیزم حفظ و تضمین آزادىها تنظیم و ارائه مىگردد. علاوه بر آن، اصل تفكیك قوا محور مهمى است در جهت جلوگیرى از تمركز قدرت و استبداد. توزیع قدرت و نظارت هر یك از قدرتها بر دیگرى گامى در جهت حفظ آزادىها در جامعه است. منبع: كتاب: فلسفه سیاست، ص 133
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]