محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830950865
كيخسرو پورناظري : معنويت در ذات موسيقي ايراني است
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: كيخسرو پورناظري : معنويت در ذات موسيقي ايراني است
با كيخسرو پورناظري ، سرپرست گروه موسيقي شمس
معنويت در ذات موسيقي ايراني است
جام جم آنلاين: كيخسرو پورناظري سال 1323 در كرمانشاه به دنيا آمد. پدرش، حاجيخان ناظري كه تار مينواخت، آموزشهاي اوليه نوازندگي را به پسرش آموخت. پورناظري سال 1351 با گذراندن دوره آموزشي در شوراي عالي موسيقي وزارت فرهنگ و هنر، كارشناس موسيقي كرمانشاه شد و در همان سالها به جمعآوري آهنگهاي كردي پرداخت.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/05/22/100946229391.jpg
او سال 1354 وارد دانشكده هنرهاي زيبا شد و آموختههاي خود را با فراگيري رديف نزد نورعلي برومندي غناي بيشتري بخشيد.
اين آهنگساز و نوازنده سال 1352 با ساز تنبور آشنا شد و از آن پس هيچگاه اين ساز را زمين نگذاشت. پورناظري در ساختن آهنگ براي تنبور به بيان و شيوهاي خاص رسيده است كه آلبومهاي صداي سخن عشق، حيراني و مطرب مهتابرو نمونههاي موفقي از آن هستند.
گروه شمس كه پورناظري آن را سال 1359 تشكيل داد، در چند سال اخير عرصههاي جديدي را در اجراي كنسرت تجربه كرده است و امشب نيز در مجموعه سعدآباد به اجراي برنامه ميپردازد.
كنسرت امسال گروه شمس كه در آن نوازندگاني از ديگر كشورها نيز حضور دارند، با عنوان بر آفتاب خليجپارس تا 26 مرداد به مدت 4 شب برگزار ميشود.
موسيقي ايران، سالهاست با شعر و كلام همراه و عرضه ميشود. اين ويژگي تا آنجاست كه بيشتر آثار ارائه شده را با نام خواننده آن ميشناسند و نه آهنگساز و نوازنده. نظر شما درباره اين وابستگي موسيقي ايراني با شعر و كلام چيست؟
صدا يكي از نيروها و عناصر شگفتانگيز جهان هستي است كه انرژي زيادي دارد. اين صدا وقتي آهنگين و نغمهگين ميشود، انرژي دوچندان مييابد. از سوي ديگر، هر واژه و كلامي هم انرژي و توان خود را دارد كه اگر در قالب شعر و ترانه درآيد، تاثيري شگفتانگيز برجاي ميگذارد.
حال اگر اين كلام موزون از حنجره خواننده خارج و با فضايي آهنگين تركيب و هماهنگ شود، ژرفترين اثر ممكن را بر مخاطب ميگذارد. در واقع هرگاه موسيقي با شعر هماهنگ و همراه شود، توان تاثيرگذارياش تشديد ميشود.
يعني آنچه كه گفتيد، درباره همه موسيقيها و در همه جاي دنيا صدق ميكند يا تنها مربوط به موسيقي ايراني است؟
در موسيقي ايراني، اين همراهي پررنگتر ميشود.
چرا؟
به دليل ويژگيهاي زبان فارسي و زبانهاي نزديك و هم خانواده آن است كه موسيقي ايراني غناي بيشتري مييابد. از سوي ديگر، مخاطب ايراني هم بيشتر چنين كارهايي را ميپسندد.
اين برميگردد به محتواي اشعار فارسي يا تواناييهاي موسيقايي آن؟
واژههاي پارسي خيلي طبيعي به وجود آمدهاند و ارتباط تنگاتنگي با صداهاي طبيعي دارند. اين زبان در ذات خود يك موسيقي دروني دارد و آهنگين و گوشنواز است. از اينرو موسيقي در همراهي اين زبان برد بيشتري مييابد.
اين همراهي، آيا ميتواند دليلي بر ضعف و كمبود موسيقي ايراني باشد؟
حرف من به اين معنا نيست كه موسيقي ايراني چيزي كم دارد و با شعر بايد تكميل شود. اگر آهنگي از هماهنگيهاي دروني آهنگساز به وجود بيايد، ميتواند بسيار موثر باشد. اما اگر همين موسيقي با صدايي كه از حنجره خواننده در ميآيد همراه شود، تاثيري عجيب پيدا ميكند.
پس نميتوان موسيقي ايراني را از شعر فارسي جدا كرد؟
اين جوري نيست كه بگوييم جدايي ناپذير هستند. ما موسيقي بيكلام هم داريم.
اما در اجراهاي متعدد گروه شمس، ما هميشه شاهد نقش پررنگ شعر و كلام بودهايم.
خب در همان كنسرت قطعات بيكلام هم داشتهايم.
منظورم كنسرتي است كه تنها در آن نوازندگان هنرنمايي كنند و شعر و غزلي، موسيقي را همراهي نكند.
ما تا به حال نداشتهايم، اما ميتواند اتفاق بيفتد. اگر ما تا به حال چنين كنسرتي نداشتهايم، به دليل آن بوده كه نيازي به اجراي چنين برنامهاي نديدهايم. اما در هر كنسرت، قطعات بيكلام زيادي اجرا كردهايم.
آيا قصد نداريد روزي كنسرتي اجرا كنيد كه همه قطعات آن بيكلام باشد؟
نيازي نيست كه با اجراي ما توانايي موسيقي ايراني بدون همراهي كلام اثبات شود. اين همه قطعات تكنوازي در موسيقي سنتي داريم كه هيچ شعر و ترانهاي آن را همراهي نميكند و در اوج موسيقايي و هنري قرار دارد. تكنوازيهاي جليل شهناز مگر اثبات اين توانايي موسيقي سنتي نيست؟ بداههنوازي و تكنوازي در موسيقي ايراني سابقهاي دير پاي دارد.
حتي وقتي قرار است ويژگي كار گروهي هنري مثل شما را هم معرفي كنند، حضور شعري كه خوانده ميشود اهميت پيدا ميكند. براي مثال، موسيقياي عرفاني معرفي ميشود كه در آن آثار شاعران عارفي چون مولانا خوانده شود.
به طور كلي، موسيقي ايراني ريشهاي عرفاني دارد. موسيقي سنتي ما در ذات خود معنوي است.
يعني موسيقي ايراني در ذات خود عرفاني است؟
بله، دقيقا. اين موسيقي يك مكاشفه دروني است كه از وجود خواننده، نوازنده و گروه موسيقي برميآيد.
اصولا تعريف شما به عنوان يك موسيقيدان سنتي درباره اصطلاح موسيقي عرفاني چيست؟
موسيقي ايراني بويژه موسيقي سنتي با پشتوانههاي قوي انديشهمدارانه، با شناخت جهان هستي، ذات خلقت و كشف حق و حقيقت همراه است. بههميندليل هر نوع موسيقي كه از لحاظ انديشه داراي تفكري سالم و فرهنگساز باشد و معناي عميقي را به مخاطب منتقل كند، رنگ عرفاني پيدا ميكند.
منظورم اين است كه ميتوانيم شاخه يا نوعي از موسيقي ايراني را با توجه با ويژگيهايش، در گروه يا دستهاي به عنوان موسيقي عرفاني معرفي كنيم.
از اين منظر، خير. ما گونهاي خاص به نام موسيقي عرفاني نداريم و فكر ميكنم اين نوع نامگذاري روي گروههاي موسيقي سنتي و ايراني هم درست نيست. من به عنوان سرپرست گروه موسيقي شمس اين نامگذاري را به هيچ وجه دوست ندارم.
اما تاكيد كرديد كه موسيقي ايراني، يك مكاشفه دروني و عرفاني است.
بله. موسيقي ايراني، يك موسيقي درونگرايانه است كه فرد را به تفكر و آرامش واميدارد و انسان را به خود درونش نزديك ميكند.
با گوش دادن به اين موسيقي، حس خوشايندي در مخاطب ايجاد ميشود و در اين لحظه است كه عرفان معنا پيدا ميكند. حرف من اين است كه اين ويژگي محدود به بخشي از موسيقي سنتي ما نيست و نميتوانيم براي آن شاخه يا گونهاي مستقل ايجاد يا تعريف كنيم.
تاكنون موسيقي ايراني نتوانسته است همپاي ديگر موسيقيهاي مشرق زمين، در جهان غرب معرفي شود ، چرا؟
اگر موسيقي ايراني در اين پايه و سطح مطرح نشده، به دليل عرضه كم و محدود اين موسيقي در سطح جهان است. اين كمكاري، يك مقدارش به عهده هنرمندان است؛ اما بخش عمدهاي از آن به دليل نداشتن برنامهريزي كلان از سوي مراكز و مديران فرهنگي و هنري است.
با توجه به شناخت مردم مغرب زمين از مولانا كه در چند سال اخير شاهد آن هستيم، هر روز تعداد گروههاي بيشتري در موسيقي ايراني، كنسرتهايي را با رويكرد به اشعار اين شاعر در ديگر كشورها برپا ميكنند. نظر شما دراينباره چيست؟
اگر شعر و انديشه مولانا در سطح جهاني مطرح ميشود، در واقع فرهنگ ايراني به مردم دنيا معرفي ميگردد. مولانا پرورش يافته فرهنگ اسلامي ايراني است. حال اگر يك گروه موسيقي در قطعات خود از اشعار مولانا بهره ببرد، كار بسيار شايستهاي است؛ فرق هم نميكند كه اين گروه از كي و كجا به اين شاعر بزرگ روي آورده باشد. البته گروه شمس، از بدو تاسيس دنبال اين راه رفته و پس از اين هم هميشه دركارهاي خود از اشعار مولانا استفاده خواهد كرد.
منظورم اين است كه آيا توجه جهاني به مولانا ميتواند فرصتي باشد تا ما بتوانيم موسيقي سنتي خود را بهتر و بيشتر به ديگر ملل معرفي و عرضه كنيم؟
اگر گروهي به يمن موقعيت و شخصيتي كه مولانا در سطح جهان و دنياي غرب پيدا كرده است، سراغ غزليات يا مثنويهاي اين شاعر گرانقدر برود و مخاطبان جديدي را پاي موسيقي ايراني بنشاند، كار مثبتي انجام داده است. اصولا چه بهتر از اين موقعيت بهترين استفاده را ببريم و فرهنگ، ادبيات و هنر ايراني را به جهانيان بشناسيم.
در سالهاي گذشته، همكاري گستردهاي با آهنگسازان و نوازندگان غير ايراني داشتهايد. نظر آنها درباره چنين همكاريهايي و اصولا درباره ويژگيهاي موسيقي ايراني چه بود؟
براي مثال گونچاروف آناتولي، آهنگساز و تنظيم كننده بزرگ اوكرايني كه 2 سال پيش با ما همكاري داشت و قرار بود براي قطعاتي از كارهاي ما هارموني بنويسد، ميگفت آهنگهاي شما تاثيري در سينه من دارد كه هيچ اثر موسيقيايي ديگر ندارد. اين برداشت يك آهنگساز و موسيقيدان اروپايي است كه با نوعي ديگر از موسيقي سروكار دارد. او در ديدار با ما بر تاثيرات معنوي و دروني موسيقي ايراني بسيار تاكيد ميكرد. نوازندگان و حتي مخاطبان ديگر كشورها نيز بارها چنين اظهارنظرهايي داشتهاند.
همكاري شما با هنرمندان ديگر كشورها، چقدر بر جذب مخاطبان خارجي به كار شما تاثير گذاشته است؟
اين همكاري تاثير زيادي بر جذب مخاطب غير ايراني ندارد و ما هم با اين هدف چنين كاري نكردهايم آنچه بر شنونده تاثير ميگذارد، پيوند و هماهنگي نوازندگي با درونيات اعضاي گروهماست.
اين ويژگي بنمايه كار ما محسوب ميشود. از قديم هم گفتهاند آن سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند؛ اين باعث ميشود كه شنوندگان، فارغ از مليت، پذيراي كار ما شوند.
اما استفاده از سازههاي كوبهاي به نظر ميرسد بيشتر كاركرد جذب مخاطب دارد.
خب، اگر اين موسيقي با سازهاي كوبهاي از ديگر كشورها رنگآميزي شود، رونق بيشتر و جلوه بهتري پيدا ميكند. در واقع كاري كه ما اجرا ميكنيم، موسيقي كاملا ايراني است و سازهاي ديگر ملل در اختيار گروه و موسيقي ايراني قرار ميگيرند.
در كنسرت سال گذشته از حضور سماعگران تركيه بهره گرفتيد و امسال هم قصد داريد آن تجربه را تكرار كنيد. سماع چه نسبتي با موسيقي ايراني دارد و اصولا ضرورت حضور آن چيست؟
سماع پرواز روح و جسم و جان به عالم بالاست كه هزاران سال سابقه دارد و از انديشه و فرهنگ و مكتب عرفان ايراني برآمده است. اگر سماع در ايران كمتر ديده ميشود، به اين معني نيست كه اينجايي نيست. اين سماع را شمس تبريزي به مولانا آموخت و پس از آن در منطقه آسياي صغير و قونيه به حيات خود ادامه داد.
نظرتان درباره موسيقي تلفيقي چيست. در ابتدا بگوييد چه تعريفي از تلفيق و تركيب در موسيقي ايراني داريد؟
ما در ايران براي موسيقي تلفيقي، تعريف دقيقي نداريم. از 70 سال پيش، گونهاي از اين موسيقي با فعاليتهاي كلنل وزيري شروع شد و كاملترين حالت آن را در برنامه گلها شنيديم. برنامه گلها يك مجموعه موسيقايي ايراني بود كه در آن سازهاي زهي، بادي و پيانوي غربي نواخته ميشدند. ساز ويولن و پيانوي اين برنامهها، لهجه غريبه نداشت. در آن مجموعه، ما شاهد يك موسيقي زيبا و تاثيرگذار ايراني هستيم.
تلفيق اگر تا اين حد باشد، ما به آن عادت كردهايم و به اين صورت قطعا با آن موافق هستيم. مهم اين است كه در هر كار تلفيقي، سازهاي غيرايراني در خدمت موسيقي كشور ما قرار بگيرند و حس و حال موسيقي ما را پيدا كنند. موسيقي ايراني اين توانايي را دارد كه با بسياري از سازهاي جهان اجرا و نواخته شود.
ضمن اين كه برخي از سازهاي غربي، ريشه در سازهاي ايراني دارد. به عنوان مثال، ويولن از روي كمانچه ساخته شده است. از آنجا كه به دليل رطوبت هوا در اروپا، سازهاي پوستي در آن منطقه جواب نميداده، آنها از چوب روي صفحه استفاده كردند تا اين كه به صورت امروزي ويولن در آمده است. از اين رو سازها مرزهاي جغرافيايي را در مينوردند و با هم ميآميزند و اين به هيچوجه نادرست نيست.
البته شما از سازهاي ايراني كه در موسيقي سنتي كمتر استفاده ميشود نيز بهره ميگيريد.
بله. براي مثال اضافه كردن ساز چنگ به گروه، ازجمله ابتكاراتي است كه انجام دادهايم. ساز چنگ در سابقه تمدني ما ايرانيان وجود داشته و در آثار شاعراني چون فردوسي، سعدي، حافظ و مولوي بارها از آن نام برده ميشود. تاريخ موسيقي، خاستگاه اين ساز را ايران ميداند، اما متاسفانه تاكنون از آن در اركسترهاي موسيقي ايراني استفاده نشده است.
در حالي كه همين ساز در اركسترهاي سمفونيك جهان جايگاهي معتبر دارد و به عنوان هارپ مدام به كار گرفته ميشود.
در استفاده از ساز تنبور هم، گروه شمس پيشتاز بود.
در سال 1359 كه فعاليت خود را با گروه شمس شروع و از ساز تنبور استفاده كرديم، هيچ گروه ديگر موسيقي ايراني اين ساز را به كار نميگرفت. تنبور از قديم جزو سازهاي آييني بوده و از دوران باستان تا به امروز به حيات خود ادامه داده است.
اما در دورهاي، استفاده از اين ساز در گروههاي موسيقي ايراني بسيار زياد شد و به بيراهه رفت.
متاسفانه برخي گروهها بيشتر به ارائه كارهاي ضعيف و سطحي ميپردازند. شايد آنها فكر ميكنند كه استفاده از ساز تنبور در اجراهايشان، ويژگي خاصي به كارشان ميبخشد و مثلا آن را عرفاني ميكند. در حالي كه چنين برداشتهايي سطحي است. به اعتقاد من اگر اين گروهها از اين ساز استفاده نكنند، به مراتب بهتر از كار كردن آنهاست. نوازندگان تنبور بايد با دقت در اصالت اين ساز، شيوههاي نوازندگي تنبور را به بيراهه نبرند.
ساز تنبور در زادگاه شما، كرمانشاه، جايگاه ويژهاي دارد؟
موسيقي تنبور در منطقه كرمانشاهان، در 3 زير مجموعه تعريف ميشود: موسيقي باستاني تنبور، موسيقي مقامهاي حقاني تنبور موسوم به كلام و ساختههاي آهنگسازان و نوازندگان معاصر.
همين جا بد نيست به همراهي موسيقي سنتي و محلي كردي در كنسرتهايتان بپردازيم.
زير بناي موسيقي گروه شمس، موسيقي سنتي است. من ابتدا كه ساز تار را به دست گرفتم، هم موسيقي سنتي مينواختم و هم موسيقي كردي. من با موسيقي كردي بزرگ شدهام و البته موسيقي سنتي را هم به طور اصولي ياد گرفتهام. من در چنين فضايي موسيقي را آموختهام و آثارم نيز از اين فضا تاثير پذيرفتهاند.
البته من كارهاي بسياري دارم كه موسيقي سنتي خالص است. ولي در تعدادي از كارها هم از بنمايههاي موسيقي و فرهنگ بومي كرمانشاهان وام و تاثير گرفتهام.
در چند سال اخير، خوانندههاي متفاوتي با گروه شمس همكاري كردهاند. گويا قصد داريد از اين پس سهراب پورناظري را به عنوان خواننده گروه معرفي كنيد.
در اين كنسرت قرار است به شكل رسمي سهراب را به عنوان خواننده گروه معرفي كنيم. ازجمله اهداف مهم گروه شمس، همخواني و همنوازي است كه سهراب بخوبي از عهده آن بر ميآيد.
اما بسياري از علاقهمندان شما، هنوز خاطره همكاري شهرام ناظري را با گروه شمس به ياد دارند.
پدر من و پدر شهرام ناظري، پسر عمو هستند. سال 1351، ارتباط هنري من و او در خدمت سربازي شكل گرفت. من ساز ميزدم و او آواز ميخواند.
در سال 1359 كه گروه شمس تشكيل شد، در نخستين كاري كه ما با عنوان «صداي سخن عشق» منتشر كرديم، همكاري ما و شهرام ناظري وسعت بيشتري يافت. اين همكاري چند بار ديگر هم تكرار شد و بعد از اين هم ممكن است در فرصتي ديگر در كنار هم قرار بگيريم و آثار مشتركي اجرا كنيم.
گويا در برگزاري كنسرت اخير، مشكلات زيادي را پشتسر گذاشتهايد. در اين باره بگوييد.
بخش مهمي از اين مشكلات به دليل نبود مديريت اقتصادي است. در واقع در حوزه موسيقي، مديريت اقتصادي وجود ندارد.
براي فعاليت در حوزه فرهنگ و هنر، همكاري بخش خصوصي و دولتي ميتواند راهگشا باشد. در واقع اين دو بخش در كنار هم ميتوانند به يك مديريت اقتصادي مناسب دست پيدا كنند.
امسال ما براي برگزاري كنسرت گروه شمس، بالغ بر 170 ميليون تومان هزينه كردهايم كه اگر قيمت بليتها بالاست، به دليل همين مساله است.
2 سال است به جاي تالار كشور، به كاخ سعدآباد آمدهايد و در فضاي باز كنسرت خود را برگزار ميكنيد، چرا؟
تنها تالار وحدت است كه براي اجراي موسيقي و برنامههايي نظير اپرا شرايط مناسب دارد كه البته گنجايش آن كم است. ديگر تالارهاي شهر تهران بههيچوجه مناسب برگزاري كنسرت موسيقي نيستند و گروهها از سر ناچاري در آنها به اجراي برنامه ميپردازند.
اما هنوز از نظر فني و مديريت، اجراهاي فضاي باز موسيقي به حد استاندارد نرسيدهاند.
انشاءالله در سالهاي آينده به اين سطح فني برسيم. تحقق اين موضوع نياز به افراد متخصص دارد، وسايل و تجهيزات مناسب و به روز ميخواهد و مكان آن هم بايد از نظر وزش باد، سروصدا و آكوستيك طبيعي محيط شرايط لازم را داشته باشد.
عمر 30 ساله گروه شمس
گروه شمس را در سال 1359 بنيان گذاشتيم و براي نخستين بار موسيقي ايراني را با بهرهگيري از ساز تنبور و اشعار مولانا به مخاطبان عرضه كرديم.
عمر اين گروه اينك نزديك به 30 سال است و در طول اين مدت هنرمندان زيادي با آن همكاري كردهاند. گروه ما با چهرههايي مثل مرحوم سيدخليل عالينژاد، علياكبر مرادي، كيهان كلهر، مرحوم كامران كلهر، سياوش نورپور و شهرام ناظري كارش را شروع كرد و پس از آن هنرمنداني ديگر نيز با ما همكاري داشتهاند.
تاكنون آثاري چون صداي سخن عشق، مطرب مهتاب رو، حيراني، افسانه تنبور، نيشتمان، مستان سلامت ميكند ، ديار مهر پنهان چو دل و... را با صداي هنرمنداني همچون شهرام ناظري، حميدرضا نوربخش، بيژن كامكار، فرشاد جمالي و... منتشر كردهايم كه هر كدام در زمان خودشان بخوبي مورد استقبال علاقهمندان قرار گرفتند و هنوز هم مشتاقان زيادي دارند.
همچنين گروه شمس، يكي از بنيانگذاران همخواني در موسيقي ايراني بود و تا امروز علاوه بر اجراي كنسرتهاي متعدد در ايران، در كشورهايي چون آلمان، سوئيس، ايتاليا، بلژيك، هند، چين، آمريكا، ازبكستان، اسپانيا، فرانسه، عراق و كانادا برنامه اجرا كردهايم.
در چند سال اخير، فرزندانم، تهمورث و سهراب و چند تن از شاگردانم، استخوانبندي اصلي گروه شمس را تشكيل دادهاند كه در هر كنسرت، از همكاري ديگر نوازندگان ايراني و همچنين نوازندگان ديگر كشورهاي جهان سود جستهايم.
هدف ما در چند سال گذشته اين بوده است كه به سازبندي و اركستراسيون در موسيقي ايراني دست يابيم كه هم به سنتهاي موسيقي سنتي وفادار باشد و هم از تجربه كردن آزمونهاي تركيبي با سازهاي ديگر ملل دنيا روي نگرداند. تازهترين كنسرت گروه شمس را هم بايد در اين راستا ارزيابي كرد.
مهدي ياورمنش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]
-
گوناگون
پربازدیدترینها