محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830465908
تفاوت قصه و تاریخ
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفاوت قصه و تاریخمتن سخنرانی استاد علی معلم دامغانی«روایت و درایت در قصههای منظوم و منثور فارسی» عنوان سخنرانی استاد علی معلم دامغانی در كانون ادبیات امروز بوده است.ایشان در این سخنرانی، كه گزیدهای از آن را در پی میخوانید، به اشتباهات تاریخی و خلط مبحثهایی كه در خصوص روایت پیش آمده و لزوم درایت در این حوزه، اشاره كردهاند.***در ابتدا وقتی كه قرار بر گفتوگو پیرامون موضوع «درایت و روایت در قصههای منظوم و منثور ادبیات فارسی» شد، از فراخی دامنة سخن و نیاز به بررسی این موضوع در هر سه حوزة ادبیات فارسی، عربی و هندی گفتم كه جدا كردن این سه حوزه از یكدیگر كار شاقّی است.در پاسخ شنیدم كه فعلاً این حوزه را مورد بررسی قرار دهیم تا بعد و نكتهای كه در پاسخ عرض كردم این بود كه بین رسانهها و نیمهرسانهها تفاوت ماهوی است؛ در رسانهها نهایت هنر هوشمندان این حوزه آن است كه مانند كسانی كه جهازات نظامی را اداره میكنند تیر و تركش را صرفاً به اتكای نشانههایی كه به عنوان مختصات در اختیارشان قرار میدهند، شلیك میكنند و ای بسا كه در این كار توفیق همراهشان باشد یا نباشد.اما در نیمهرسانهها اصل بر شناخت نسبی است و اگر این هدف حاصل شود كمسوادترین آدمها نیز چیزهایی برای گفتن خواهند داشت.میگویند عبدالملك به شاعری از معاصران خود گفت: آیا هنوز هم شعر میگویی؟ پاسخ داد كه سنّم بالا رفته است، نه شراب میخورم، نه طرب دارم، نه خشمگین میشوم و نه رغبتی به مشتهیات دارم پس انگیزهای برای شعر گفتن ندارم. اگر بهترین قریحه را داشته باشی و بهترین نویسندة عالم نیز باشی، اگر رغبتی نداشته باشی نمیتوانی بنویسی. اگر از شما بپرسم كه انگیزه هر یك از شما از سرودن چیست، همین موضوع برای ورود به وادی روایت و درایت است؛ البته، این سؤال را باید صمیمانه پاسخ گفت چون جواب به شخص و شخصیت خویش است.برخی در پاسخ میگویند این من نیستم كه شعر میگویم یا مینویسم بلكه كس دیگری است. این پاسخ كه در حقیقت ارتقای شاعری به حد پیامبری است جوابی كلی و شگفتآور است ولی در عرصة روایت و درایت جواب نمیدهد.ممكن است جوابهای زیبا و عارفانهای عنایت كنند كه بنده منكر آنها نمیشوم ولی این جوابها را نمیتوان ثابت هم كرد. البته جوابهای عارفانه هم از مشكلاتی است كه در احوال ایرانیان و برخی كشورها بعد از حمله مغول پدید آمده است و معلوم نیست اینها بعد از آن مصیبت اینقدر عارف شدهاند یا چون عارف بودهاند به این مصایب دچار آمدهاند.نكته فرع بر این مطلب كه از گرفتاریهای اهل ادب و فرهنگ است این است كه اخیراً در حوزه و دانشگاه برادران ما تاریخ مینویسند ولی به الزامات بحث توجهی نمیكنند.یكی از این كتابها كه اخیراً در احوال قصّاصان و مذكّران (قصهگویان و یادآوران) نوشته شده، از همین جنس است.نویسنده به این مطلب قائل است كه نخستین كسی كه در اسلام پیرامون قصاصان مطلب نوشته است ابن جوزی بوده اما نویسنده ظرفیت زمانی خاصی را كه او در آن میزیسته مورد توجه قرار نمیدهد و احوال او را با احوال منتقدان بعدی كه در پیرامون قصه و روایت سخن گفتهاند، خلط كرده است.نویسنده در حوزههای مختلف وارد شده و متد غربیان را در گزینش كتابها رعایت كرده و از كتابهای خوب، مطلب برگزیدهای انتخاب كرده است. این مطالب هم با هدف معین كنار هم بهخوبی چیده شده و ماحصل مطلب آن گونه است كه گویی نویسنده هیچ عقیدهای ندارد البته بنده به این مطلب معتقد هستم كه آدم بینظر وجود خارجی ندارد اما مسئله اینجاست كه نویسنده به نتایجی میرسد كه خلاف معتقدات اولیه خود اوست. او میخواهد خیال رماننویسان و نویسندگان را از نظر بحثهای شرعی راحت كند اما به همان نتیجهای میرسد كه ابن جوزی میرسد.قصاصان از روزی بازارشان گرم شد كه ترسایی به نام تمیمداری كه قصهگویی را از سرزمینهای مسیحی آموخته بود از خلیفه دوم اجازه خواست در مسجد رسول خدا (ص) برای مردمان قصه بگوید و او و دیگر قصاصان ناچار شدند اسرائیلیات را نیز وارد قصههایشان كنند.دلیل اینكه آنان ناچار به وارد كردن این اسرائیلیات شدند، این بود كه تنها قسمتی از قصههای انبیاء در قرآن آمده بود و قصاصان تورات را در كنار قرآن میگذاشتند و هر جا كه قصه كامل نبود، قصه را كامل میكردند.این گروه بعدها به منبر رسول خدا (ص) راه یافتند تا جایی كه بر منبر مینشستند و بعدها معاویه دامنه نفوذ آنها را گسترش داد تا جایی كه قصاصان، قاضیان شهرها شدند.یكی از مشكلات اینگونه كتابها و تحقیقات تداخل یافتن مفهومها به دلیل خلط كلمات مترادف است از جمله اینكه بسیاری بین قصص و تواریخ ترادفی ایجاد كردهاند كه از ارزش و اعتبار كارها و تحقیقات آنها بهحدی میكاهد كه توصیه میشود اهل ادب اصلاً آنها را نخوانند.ابن خلدون تاریخ را بیان وقایعی دانسته كه اتفاق افتاده و باید گفته شود و بر همین اساس قصص انبیا را در زمره تاریخ تصور كرده است. قرآن در برابر تاریخ كه معرب و صرفشدة «تا روز» فارسی بوده است؛ افسانه، سمر و اسطوره آورده است. مخالفان پیامبر مدعی بودند كه آنچه ایشان میفرماید از اساطیر الاولین است. میگویند كسی كه این اتهام را به پیامبر وارد آورد نضر بن حارث بود كه پیامبر چنان بر او خشم گرفت كه با وجود خویشاوندی دستور داد تا در اولین چیرگی مسلمانان در غزوة بدر او را بكشند.اساطیر الاولینی كه او در مقابل قصه میآورده داستانهای رستم و اسفندیار و تاریخ پیشینی ایرانیان است كه درماندهایم بخشی از تاریخ است یا اساطیر ایرانی است .آخرین خبر كه در این مورد به دست ما رسیده آن است كه هنگامی كه اسكندر ایران را متصرف شد و كتابهای ایرانیان را سوزاند، اهل ایران اوستا را جمعآوری كردند و تاریخ را باز نوشتند و به صورت خداینامهها در آوردند كه بعدها در اختیار صاحب شاهنامه و دیگران در آمد.پیشدادیان كه اندكی به اسطوره میزنند به جای خود؛ اما از كیانیان به بعد با تاریخ پهلوانی روبهرو میشویم كه در آن با همة جهانیان مشترك هستیم. همه اقوام و ملل تاریخ پهلوانی دارند و فرمولهای سرسپردگی، عشق و بزرگی پهلوانان در همه جای جهان تكرار شده و آشناست.پهلوان تاریخ عرب، عنتره، سیاهی بود كه از مادری سیاه زاده شده بود هنگامی كه قبیله در خطر هجوم دشمنان بود، پدرش كه میدانست او پهلوان یگانهای است از او خواست بجنگد و او گفت: «نمیجنگم، جنگ كار احرار است و من بندهای بیش نیستم»؛ و از پدر شنید كه: «بجنگ كه تو آزادی!» این سخن پدر او را مشتاقتر كرد چرا كه دل در عشق دختر عمویش ابلق داشت و با این تحول، از بندهای بیاختیار به كفو او تبدیل شد. عنتره سایهای دارد كه برادر او است، این برادر است كه عیّاری از او زاده میشود؛ میتواند از دیوار راست بالا رود، همة سمها را میشناسد، میتواند هر فردی را بیهوش كند و بالاخره هر كار شگفتآوری كه در جهان ننگ پهلوان است انجام میدهد.اصولاً این ویژگی هر پهلوانی است. هر پهلوانی ساحت قدسی دارد كه نباید آلوده شود، از دیگر سوی هر پهلوانی سایهای نیز دارد. پهلوان باید هر دوی این خصایص را داشته باشد. فردوسی بزرگ نیز دو یا سه نفر را در كنار رستم قرار میدهد تا سایه او باشد و مكر و نیرنگها به گردن پهلوان نیفتد. اگر زال كه خود در مكر و حیلت نظیر ندارد نبود، چهبسا اسفندیار بر رستم غالب میآمد ولی زال مكر میكند تا دامن رستم از مكر بری بماند.حتی در دوران ما نیز پهلوانی چون تختی در گونة اسطورهای خود، موجودی است كه گردی بر دامانش نمینشیند و شهید میمیرد.آنچه متأسفانه گاهی خلط میشود مرز میان پهلوان و عیار است. یا مرز این كلمهها با فتیان قاطی میشود. فتیان كه در قصة اصحاب كهف میشنویم به قول مشهور نوجوانان 12 یا 13 سالهای بودهاند كه چون هنوز حب ریاست و كیاست نداشتهاند زیر بار حكومت نرفتهاند.باری چنان كه گفتیم متأسفانه كلمات فتیان و پهلوانان و عیاران در یك حكم كلی گرفته میشوند و فراموش میكنند كه قاعده چنان بود كه انسان روستایی هنگامی كه مدنیت را پذیرفت، یل سیستانی را برگزیند و در زیر پنجههای شگفت هنرمندی چون فردوسی او را برآورد و قهرمان ملی یك كشور كند. این قهرمان ملی كسی است كه باید قبایل مختلف آریایی را به هم پیوند زند و با سرپنجة مردانگی خود از هفت خوان بگذرد و دیو سفید را بر زمین زند تا همگان بزرگی او را تصدیق كنند.این پهلوانان، خواهی نخواهی ساحت قدسی دارند و برای هر قومی، یك پهلوان ملی كافی است زیرا هر قومی بیش از یك پهلوان ملی نیاز ندارد.این پهلوانان ملی با پهلوانان روستایی كه هنوز در هر زمانهای تكرار میشوند، متفاوتاند.مرحوم منوچهر آتشی شعری به نام «عبدوی جط» دارد كه از همین پهلوانان روستایی است. در رمان «كلیدر» نیز با چندین نفر از این قبیل افراد آشنا میشویم، شهرضای تربتی، قربان بلوچ، پسران كل مشتی و دیگران از این قبیلاند. در زمانهای اخیر نایب حسینخان كاشی آن چنان قدرتی داشت كه برای دولت رسید محمولههای توقیفی مالیات را میفرستاد! این نایب، «فردوسیچه»ای هم پیدا كرد و پدر یغمای جندقی برایش فتحنامه نایبی را سرود.ظهور این قبیل پهلوانان روستایی به دلیل زندگی نیمه فئودالی و سر بركشیدن خانها در زندگی انسان شرقی همیشه وجود داشته است. به عبارت دیگر از میان هر طایفهای كسی خود را در معرض مرگ قرار میداده و به انگیزه شهادت و ظلمستیزی و با علم به اینكه بر میخیزیم، اگر چه، به جایی نمیرسیم، در برابر قدرت حاكم میایستادهاند و همیشه از نگاه مردم محبوب و از دید حاكمیت، طاغی و یاغی بودهاند.هیچ كدام از این پهلوانان مرتبت رستم را نمییابند چرا كه آن كاربرد را فردوسی به مدد ساحری خود دو شاعری به اتمام رسانده است.باری چنان كه گفتیم این مفهوم پهلوان است. پهلوان را نباید با عیار و شطاط و امثال آن اشتباه گرفت؛ همچنان كه نباید تاریخ و قصه را با هم یگانه انگاشت. اگر قول ابن خلدون را درست بگیریم و قصص قرآن را جزء تاریخ بدانیم باید به یاد آوریم كه تاریخنگاران اشتباه كردند و امر بر آنان مشتبه شد؛ زیرا، آن كس كه آنان پنداشتند بر دارشده، به تصریح خداوند مسیح نبود. تاریخ واقعبین اشتباه میكند اما قصص خدا كه جز در كتابهای دینی و از سوی اولیای الهی نمیتواند گفته شود، حقایق را بیان میكند.در روزگار ابن جوزی و تمیمداری، قصاصان را دروغگو میدانستند و حتی مذكران راه خود را از آنها جدا میكردند. آنچه معیار درستی روایات و تواریخ است قرآن است. هر چیز با قرآن تطبیق داشت درست است و هر چیز نداشت از اسرائیلیات است.از سوی دیگر باید یادآور شد كه بخشی عظیم از تاریخ به وسیله معارضی گم شده است و پیامبر قبل از رسول اكرم (ص) حضرت مسیح (ع) است كه در مورد خود او سؤالات بسیار است. قصة 124 هزار پیامبر نیز، جز، بسیار اندكی از آنان كه در قرآن یاد و نامی از آنها آمده است در تاریخ گم است.این گمشدگی فقط به تاریخ پیامبران مربوط نیست، در دوران اسلامی هم هست. همه میدانند كه شعر شیعی از خراسان آغاز شد. رودكی كه خود فاطمی بود، پدر شعر فارسی بود و از خراسان برخاست. شیعیان در این سرزمین در رفت و آمد بودند و عاقبتالامر آنان بودند كه حكومت بنیامیه را عوض كردند.ادبیات شیعیان خراسان در آن دوران در اوج بود، امروز ادبیات آنان و آثار كسانی چون كسایی مروزی و دیگران كجاست؟ عدهای این گم شدن را به عهد سلجوقیان و سیاستهای آن توسی شگفت یعنی خواجه نظام الملك نسبت میدهند كه شافعی سختگیری بود و میدانست كه تا فرهنگِ چیزی باقی است نمیتوان آن را سركوب كرد و رقابت او با شیعیان، او را به نابود كردن این بخش از فرهنگ واداشت.بخشی از این فرهنگ درست چون قصص انبیا گم شده است پس نمیتوان به روایت تاریخنگاران نیز اعتماد داشت.اگر به دنبال حقیقت هستیم باید بخش گمشده را به نوعی بازسازی كنیم. اما به یاد داشته باشیم كه بازسازی قصه از آسمان و توسط خداوند باید صورت گیرد تا این وضعیت آشفته فعلی تكرار نشود كه كسانی برای كودك و نوجوان ترجمه و تفسیر مینویسند و متشابه را محكم و محكم را متشابه میكنند.نكتة من در این مسئله آن است كه تاریخ با تمام ارجمندیاش، حواشیای دارد كه نادیده گرفته میشود و كلیات آن چنان سردرگم است كه از آن هیچ گاه سر در نمیآوریم و برای همین است كه تذكرهنویسان و سپس سیرهنویسان آمدهاند.برخی به تاریخ و برخی به ادبیات متشبه میشوند تا این یا آن مذهب را رد كنند اما خود تاریخ و حدیث باید سنجش شود، عدهای برای اثبات از هر صنفی و هر دستهای روایتی میآورند. اگر پهلوان نشد، از شطاطان و اگر از آنان نشد از دیگران؛ تا به نتیجه مطلوب خود برسند.از سوی دیگر همه پیامبران و هر موجودی را كه اندكی از خاك فراتر رفته باشد در زمره اساطیر قرار میدهند و به یك قاعده با آنان برخورد میكنند و این نیز ابهام و نادرستی قضاوتها را در این مورد تشدید میكند.این كلمات مترادف نظیر تاریخ، قصه و امثال آن در چیزی مشتركاند كه روایت از گذشته است اما مسئله این است كه از چه روایت میكنند و برای كه.استاد سلیمانی پیرمرد بزرگواری از شمال خراسان است كه قصههای كردان فارسان و تركان خراسان را در خاطر دارد و با دوتار روایت میكند. سؤال این است كه آیا روایت او از جنس تاریخ است یا اسطوره؟ بخشیان خراسان، عاشیقهای ترك، نصابها و راویان عرب از همین گونهاند، آیا روایت آنان چون مسعودی و طبری است و اینان زیر یك عنوان جمع میآیند و به یك گونه باید مورد تحقیق قرار گیرند؟این مسائل كه عنوان شد تنها بخشی از مشكلات و غموضهایی است كه پیرامون مسئله روایت و درایت در قصههای فارسی باید مورد عنایت قرار گیرد.لینک : پای صحبت «علی معلم» معلم روایت گر آخر الزمانی ترین اشعار(قسمت اول)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]
صفحات پیشنهادی
تفاوت قصه و تاریخ
تفاوت قصه و تاریخ. تفاوت قصه و تاریخمتن سخنرانی استاد علی معلم دامغانی«روایت و درایت در قصههای منظوم و منثور فارسی» عنوان سخنرانی استاد علی معلم دامغانی در ...
تفاوت قصه و تاریخ. تفاوت قصه و تاریخمتن سخنرانی استاد علی معلم دامغانی«روایت و درایت در قصههای منظوم و منثور فارسی» عنوان سخنرانی استاد علی معلم دامغانی در ...
ابوالحسن بکري و قصه اي کردن تاريخ اسلام
ابوالحسن بکري و قصه اي کردن تاريخ اسلام مقدمه روايت داستاني از يک حادثه، با روايت تاريخي و واقعي همان رخداد تفاوت دارد. اين تفاوت به دليل افزودگي ها وکاستي ...
ابوالحسن بکري و قصه اي کردن تاريخ اسلام مقدمه روايت داستاني از يک حادثه، با روايت تاريخي و واقعي همان رخداد تفاوت دارد. اين تفاوت به دليل افزودگي ها وکاستي ...
قصههای طنزآمیز در ناكجاآباد تاریخ
قصههای طنزآمیز در ناكجاآباد تاریخ. ... بهنظر او قصه و داستان با هم فرق میكنند: «داستان، متكی بر یكسری روابط علت و معلولی است كه در سراسرش یك منطق واقعی رعایت ...
قصههای طنزآمیز در ناكجاآباد تاریخ. ... بهنظر او قصه و داستان با هم فرق میكنند: «داستان، متكی بر یكسری روابط علت و معلولی است كه در سراسرش یك منطق واقعی رعایت ...
تاريخ از دو منظر تفکر ديني و تفکر مادي(1)
تفاوت تاريخ نگاري ديني و تاريخ نگاري مادي مهم ترين تفاوت تاريخ نگاري ديني و .... علاوه براين، در روش تاريخ قصه اي از قرآن کريم، حتي هنگام نقل يک داستان هم، در ...
تفاوت تاريخ نگاري ديني و تاريخ نگاري مادي مهم ترين تفاوت تاريخ نگاري ديني و .... علاوه براين، در روش تاريخ قصه اي از قرآن کريم، حتي هنگام نقل يک داستان هم، در ...
روايت تاريخ با شخصيتهاي غيرواقعي
زماني اين شخصيتهاي غيرواقعي باورپذير ميشوند كه در روايت قصه جايگاه محكمي ... كه او درباره كمالالملك ساخته، با زندگي واقعي اين نقاش از زمين تا آسمان فرق ميكند؛ اما ...
زماني اين شخصيتهاي غيرواقعي باورپذير ميشوند كه در روايت قصه جايگاه محكمي ... كه او درباره كمالالملك ساخته، با زندگي واقعي اين نقاش از زمين تا آسمان فرق ميكند؛ اما ...
تراژدی حذف روی صحنه تاریخ
تراژدی حذف روی صحنه تاریخ. ... در واقع فرهنگ رسانهها با هم تفاوت دارد، همین طور قواعد و شکل فهم شان با هم فرق میکند. این نمایش اگر به همین شکل ... طبیعتاً اگر ما میخواستیم قصه را به روش ارسطویی تعریف کنیم، کار زمان بیشتری را میطلبید. ...
تراژدی حذف روی صحنه تاریخ. ... در واقع فرهنگ رسانهها با هم تفاوت دارد، همین طور قواعد و شکل فهم شان با هم فرق میکند. این نمایش اگر به همین شکل ... طبیعتاً اگر ما میخواستیم قصه را به روش ارسطویی تعریف کنیم، کار زمان بیشتری را میطلبید. ...
رسانه ها و مرگ قصه ها
در قیاس بین داستان و قصه باید گفت از لحاظ ساختار و عناصر تشکیلدهنده تفاوت چندانی بین آنها وجود ندارد ولی در قصهگویی شیوه دانای کل استفاده میشود ولی در ...
در قیاس بین داستان و قصه باید گفت از لحاظ ساختار و عناصر تشکیلدهنده تفاوت چندانی بین آنها وجود ندارد ولی در قصهگویی شیوه دانای کل استفاده میشود ولی در ...
زنان، قربانیان همیشه تاریخ
زنان، قربانیان همیشه تاریخ. ... اینكه مشكل كجاست و آیا این تفاوت قابلیتها و پتانسل مدیومهاست كه چنین حاصلی را به دنبال دارد و یا اینكه سیاستگذاریها و استانداردهای ...
زنان، قربانیان همیشه تاریخ. ... اینكه مشكل كجاست و آیا این تفاوت قابلیتها و پتانسل مدیومهاست كه چنین حاصلی را به دنبال دارد و یا اینكه سیاستگذاریها و استانداردهای ...
باز هم قصه ی دلدادگی
باز هم قصه ی دلدادگی. ... میگویند قانون عشق و جذب بر سراسر موجودات و آفریدهها حکومت میکند ، با این تفاوت که موجودات و مخلوقات از لحاظ اینکه هر آفریدهای وظیفه ...
باز هم قصه ی دلدادگی. ... میگویند قانون عشق و جذب بر سراسر موجودات و آفریدهها حکومت میکند ، با این تفاوت که موجودات و مخلوقات از لحاظ اینکه هر آفریدهای وظیفه ...
قصه جك و كیت به روایت اكبر و هانیه!!
برای همین از او میخواهم كمی دقیقتر و ملموستر تفاوت آنها را توضیح بدهد. ... آیا قبلا این مدل روایت در تاریخ سینما اتفاق نیفتاده یا آنها چیزی را كه قبلا انجام شده به نحو ...
برای همین از او میخواهم كمی دقیقتر و ملموستر تفاوت آنها را توضیح بدهد. ... آیا قبلا این مدل روایت در تاریخ سینما اتفاق نیفتاده یا آنها چیزی را كه قبلا انجام شده به نحو ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها