واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسانه ها و مرگ قصه ها
محمدرضا یوسفی نویسنده کودک و نوجوان درباره دلیل اینکه چرا دیگر چون گذشته قصهگویی در بین خانوادهها رواج ندارد چنین می گوید:
دلیل افت کاربرد قصهگویی در دنیای معاصر این نیست که ادبیات داستانی مکتوب جای قصهگویی را گرفته است بلکه بیشتر رسانههایی چون تلویزیون جایگزین قصهگویی شدهاند.مادرها که در روزگار گذشته عامل اول قصهگویی بودند امروز بیشتر فرزندانشان را پای تلویزیون و کامپیوتر مینشانند و از نقش مهمی که قصهگویی روی ذهن کودک دارد غافل ماندهاند. قصهگویی، سنتی بود که جهان واژههای جدیدی را به روی کودکان میگشود و همچنین ارتباط زنده و حضوری قصهگو با بچهها بسیار مساله مهمی بود. نباید از این موضوع غافل شد که رسانههایی چون تلویزیون گاه تاثیر مخرب هم بر روی بچهها دارند، در قدیم مادرها قصهها را بر اساس نیاز بچهها انتخاب میکردند و همچنین خودشان ناگزیر بودند بخوانند و بشنوند و یاد بگیرند تا بتوانند برای بچههایشان قصه بگویند.قصههایی که از سوی مادرها انتخاب میشد غالباً جنبه کاربردی و تنوع داشتند که با خودشان آرامش و تفکر به همراه میآوردند. لحظههای لذت بخشی در زمان شنیدن قصهها برای بچهها ایجاد میشد و ارتباط حضوری قصهگو و کودک در قصهگویی ناب مسالهای بود که از هر چیزی مهمتر بود . مقایسه کتاب خواندن و قصه شنیدن همچون فیلم دیدن در سینما و اجرای زنده تئاتر است.نباید از این موضوع غافل شد که رسانههایی چون تلویزیون گاه تاثیر مخرب هم بر روی بچهها دارند، در قدیم مادرها قصهها را بر اساس نیاز بچهها انتخاب میکردند و همچنین خودشان ناگزیر بودند بخوانند و بشنوند و یاد بگیرند تا بتوانند برای بچههایشان قصه بگویند.امتیاز حضوری بودن در قصهگویی خیلی مهم است، قصهگویی و قصه شنیدن تخیل و خلاقیت انسان را بارور میکند که این تاثیر را در تلویزیون نمیبینیم.در قیاس بین داستان و قصه باید گفت از لحاظ ساختار و عناصر تشکیلدهنده تفاوت چندانی بین آنها وجود ندارد ولی در قصهگویی شیوه دانای کل استفاده میشود ولی در داستان زاویه دید میتواند متنوع باشد. در قصهگویی صحنهسازی و فضاسازی از سوی قصهگو صورت میگیرد و فضای پیرامونی، نوع گفتار، مکث ها و حرکات قصهگو از جمله میمیک چهره هم وجود دارد.در نتیجه وقتی قصه های روایی فولکلور گردآوری و مکتوب میشوند این کتابها فقط ناقل قصه هستند و امر گویش در آنها احساس نمیشود. لحن و ویژگی قصهگو که بخشی از روند قصهگویی است هرگز در مکتوب شدن قصهها منتقل نمیشود و این اتفاقی است که در همه کتابهایی که تاکنون سعی کردهاند قصههای قدیمی را مکتوب کنند رخ داده است.****محمد رضا یوسفی از نویسندگان پر کار ادبیات کودکان است و بیش از 150 عنوان کتاب نوشته است. یوسفی در سال 1332 در همدان زاده شد.بیش از 30 سال است که برای کودکان در گروههای سنی گوناگون کتاب مینویسد. نخستین کتاب او برای کودکان با نام "سال تحویل شد" در سال 1357 منتشر شد.محور اصلی فعالیت های یوسفی ادبیات کودکان است اما در زمینه فیلم نامه، نمایشنامه و مباحث نظری درباره ادبیات کودکان نیز آثاری دارد.یوسفی دانش آموخته رشته تاریخ از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و برای کودکان آثاری از ادبیات کهن فارسی را بازنویسی و باز آفرینی کرده است. "افسانه شیر سپیدیال" و "قصه یارگار زریران"، "افسانه بلیناس جادوگر" و "افسانه شیرین کارنامه اردشیر بابکان" از این آثار است. "ستاره ای به نام غول" و "حسنی به مکتب نمی رفت" برنده ی دیپلم افتخار IBBY شده و کتاب های او در جشنواره های داخلی نیز جوایزی به دست آورده اند. او یک بار نیز نامزد دریافت جایزه ی هانس کریستین اندرسن شده است.او در زمینه فیلم نامه، نمایشنامه و مباحث نظری درباره ادبیات کار کرده است که می توان به قصه و قصهگویی، ادبیات کهن ادبیات نو اشاره کرد. فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیانمنابع: خبرگزاری مهر، کتابک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 514]