واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شعر در مظلومیت بیشتری قرار دارددرباره رمان و شعرگفتگو با سید مهدی شجاعی (قسمت دوم)
سید مهدی شجاعی در باره این نظر که" رمان یک ژانر ادبی غربی است، پس ما نویسندهی بزرگی نمیتوانیم داشته باشیم" گفت: من نمیفهمم این حرف را چه كسی زده، اما از مبنا حرف بسیار غلطی است كه چون قالب رمان از آنطرف آمده، نویسندهی برجستهای نمیتوانیم داشته باشیم. این حرف از بنیان درست نیست.اولا با رجوع به سابقهی ادبیمان میبینیم كه قدمت و ارزش آنها از بسیاری آثار غربی كه بعدها پدید آمده، بالاتر است، از «سمك عیار» بگیرید تا سعدی. بهنظرم اگر با دقت كارشناسی به حكایتهای سعدی نگاه كنیم، میبینیم كه بیان سعدی در حكایتها دقیقاً روش مینیمالیستی است.ادبیات كهن ما پر است از حكایتهایی كه در كوچكترین ظرف ادبی، بزرگترین مفاهیم را ارائه كردهاند.ادبیات كهن ما پر است از حكایتهایی كه در كوچكترین ظرف ادبی، بزرگترین مفاهیم را ارائه كردهاند؛ مثلا «فرج بعد از شدت»، كار حیرتانگیزی است یا «جوامعالحكایات»؛ از این آثار كم نداریم.او ادامه داد: در ادبیات مثل سینما نیست كه تكنیك را از غرب آورده باشیم. حالا اینكه اینها این دستهبندی را كردهاند و به شكل فنی ارائه كردهاند، حرف درستی است؛ اما چون این محصول از آنجا آمده، ملاكی باشد برای اینكه بگوییم ما به اینجا نمیتوانیم برسیم، اشتباه است.وقتی بین آثار خودمان و آثاری كه جهانی شدهاند، مقایسه میكنیم میبینیم مشكل عمدهی ما این است كه ادبیاتمان به دلیل مهجوریت زبان فارسی در معرض قضاوت نتوانسته قرار بگیرد. مثلاً آثار كوئیلیو كه خیلی خواننده دارد، بنیان محتواییاش از عرفان شرقی برگرفته است كه در حجم وسیع كلمهها حل شده است.با این ذخیرههایی كه ما داریم، ارائهی چنین آثاری در توان نویسندگان ما هست، منتها مشكل محدودیت زمانی ما اجازه نداده كه این آثار به عرصهی بینالمللی وارد شوند و با اطمینان میگویم آثاری داریم كه بهراحتی با ترجمهی خوب و دقیق میتوانند جهانی شوند و مورد استقبال قرار گیرند. در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان این تجربه را داشتیم.در شرایطی كه از كتاب بهطور كلی استقبال نمیشود، طبعاً شعر در مظلومیت بیشتری قرار خواهد گرفت؛ چون شكل عمومی ماجرا این است كه مخاطبان ارتباطشان با داستان بیشتر است تا شعر؛ چون شعر در سطح بالاتری است.در طول 10- 15 سال گذشته آثار خوب زیادی بود كه ترجمه كردیم و در مقایسه، به این نتیجه رسیدیم كه آثار ما اگر در سطح بالاتری از خیلی از آثار موجود در بولونیا نباشند، پایینتر هم نیستند. البته از جهت كتابسازی و تصویرگری خیلی از آثار ارجحیت داشتند، اما بخش تصویرگری ما هم در این چند سال رشد خوبی داشته است. استقبال خوبی از سوی كشورهای مختلف شده و برای كارهایی دارد قرارداد بسته میشود. در كشورهایی مثل چین، ژاپن و مصر، آثاری از ایران ترجمه و چاپ شدهاند. مهم این است كه كتابها عرضه و ارتباط ها برقرار شوند.سیدمهدی شجاعی در پاسخ به اینكه رشد ادبیات در دهههای 30 و 40 بسیار بود، اما امروزه اینگونه نیست، گفت: این موضوع بحث طولانی دارد. اما باید گفت جدای از گرایشهای اجتماعی در هر دوره و پارامترهای گرایش به مطالعه و پارامترهای سیاسی، اجتماعی، در ذات ادبیات، نكتهای وجود دارد و آن این است كه به اوج رسیدن یك سبك و سیاق توسط عدهای از هنرمندان، توقف و فترت در آن مسیر، و پس از مدتی گشایش مسیرهای دیگر را باعث میشود.این فراز و فرودها در سبكهای ادبی شعر كهن ما كاملا قابل مداقه است. مثلاً وقتی سبك عراقی توسط چند شاعر برجسته به نقطهی اوج میرسد، ادبیات، ریل عوض میكند و به مسیری تازه وارد میشود؛ ولی پر شدن ظرفیت در یك مقطع، مسالهای است كه در ذات ادبیات نهفته است، یعنی آن مقطعی كه چند نویسنده و شاعر میآیند و رشد میكنند و بعد دوباره دورهی تكوین شخصیت جدید ادبیات آغاز میشود.او در بارهی مخاطب نداشتن شعر امروز گفت:باید دید تعریفمان از شعر امروز چیست. اگر مقصود شعر سپید است یا طرح، یا اسمهای دیگر، این را قبول دارم كه مخاطب ندارد؛ برای اینكه طی این سالها با همه تلاشی هم كه شده، با فرهنگ عمومی ما ارتباط برقرار نكرد. بههر حال چیزهایی جزو عناصر شناخته و كشفشده شعر بودهاند، مثل خیالانگیز، تصویرگرا، آهنگین، موزون، مقفا بودن و... كه واقعاً براساس نیازهای فطری و فصل مشترك انسانها بهدست آمده، پس با ریتم و آهنگ ارتباط برقرار میكند، همانطور كه موسیقی به این نتیجه رسیده است. حذف یا كنار گذاشتن برخی از اینها، حذف عناصر اصلی و بنیادی محسوب میشود؛ چه جاذبهای باید جایگزین كرد تا مخاطب را بتواند جذب كند؟مشكل این است كه روز به روز سطح مخاطب دارد نازلتر میشود و حاضر است ساعتها اراجیف ببیند و بشنود، اما نیمساعت كتاب نخواند.پس جاذبه خیلی باید قوی باشد. شاید علت اصلی، برقرار نكردن ارتباط باشد. اما شعر امروز، الزاماً شعر سپید و به مفهوم نو آن نیست! شعرهایی كه الان دارند خلق میشوند، شعرهایی هستند كه ریتم دارند، اما زبانشان زبان معاصر است.فارغ از بحث مخاطب، این شعرها كارهای ارزشمندی هستند، یعنی تكرار گذشتگان نیستند، اما بر آن دستاوردها مبتنی هستند. ولی چرا مخاطب، ارتباط برقرار نمیكند؟ دلیلش بحث مطالعه نداشتن مخاطب روی شعر است.
وی ادامه داد: شعری كه در كتابها خاك میخورد، اگر در یك مجلس عمومی خوانده شود، همه میشنوند و با آن ارتباط برقرار میكنند. انگیزه برای انتشار سلسله كتابهای گزیده ادبیات معاصر در نیستان همین بود كه این آثار ارجمند ادبی، چه در قالب شعر، چه داستان و چه نمایشنامه به دست مخاطب برسند.در همین مسیر به استعدادهای ناشناختهای در گوشه و كنار شهرستانها برخوردیم كه صرفاً به دلیل عرضه نشدن آثار و ارتباط نداشتن با مخاطب، مهجور مانده بودند. البته مشكل اصلیتر، پایین بودن سرانه مطالعه در كشور و فقدان عادت به كتابخوانی است.در شرایطی كه از كتاب بهطور كلی استقبال نمیشود، طبعاً شعر در مظلومیت بیشتری قرار خواهد گرفت؛ چون شكل عمومی ماجرا این است كه مخاطبان ارتباطشان با داستان بیشتر است تا شعر؛ چون شعر در سطح بالاتری است.پس من به نقص ذاتی در شعر خودمان معتقد نیستم. مشكل از شاعران هم نیست. ارتباط نداشتن مردم با این آثار بر ضعف آثار دلالت نمیكند، بلكه مشكل كلی است كه در مطالعه و كتابخوانی وجود دارد.شجاعی همچنین گفت: یكی از برجستهترین شاعران معاصر خودمان را آقای ابتهاج میدانم كه در ادبیات شخصیتی بینظیر است و به تعبیری، سعدی زمان ماست. او خیلی خوب ابعاد و اضلاع شعر فارسی و موسیقی را میشناسد و آثاری كه از او مانده، آثاری ماندنی است.اما مردم چهقدر با این آثار ارتباط دارند؟ شاید در طول سال، دو یا سه هزار نسخه از «سیاهمشق» او منتشر شود و به فروش برود. براساس این تیراژ محدود نمیشود گفت كار ابتهاج ضعیف است. وقتی كه او در این سطح مورد توجه واقع نمیشود، خب آثار جوانترها جای خود دارد.او در همین زمینه یادآور شد: نزار قبانی در كتاب «من و شعر» میگوید كه از افتخارهای جامعه عرب این است كه شعر برای آنها مثل نان شب است و درست هم میگوید. شما میبینید كه جنگجویان عرب كه كارشان ادبیات نیست، در صحنهی نبرد، ارتجالا شعر میسرایند.در فرهنگ عرب بعد از اینكه شعر گفته میشده، بلافاصله دهان به دهان میچرخیده است. واقعا این فرهنگ وجود داشته است. ما به جهت تولید شعر و شاعر مشكل نداریم؛ مشكل این است كه روز بهروز سطح مخاطب دارد نازلتر میشود و حاضر است ساعتها اراجیف ببیند و بشنود، اما نیمساعت كتاب نخواند. اگر ما شاخصهای دقیقی داشته باشیم، به این جمعبندی میرسیم كه بهدلیل نبود تقاضای عمومی از آثار هنری، نمیشود گفت كه ما در بخش خلق اثر، ضعیف هستیم، بلكه كمرغبتی عمومی جامعه نسبت به مطالعه است كه مهجور ماندن آثار ادبی و هنری را باعث میشود.لینکها: قسمت اول توفان دیگری در راه است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 616]