محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829843419
ادب جهان - آنقدر زيبا كه نزديك است باران ببارد
واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: ادب جهان - آنقدر زيبا كه نزديك است باران ببارد
ادب جهان - آنقدر زيبا كه نزديك است باران ببارد
حسين جاويد:«ريچارد گري براتيگان» در ۳۰ ژانويه ۱۹۳۵ در شهر تاكوماي ايالت واشنگتن ِ آمريكا به دنيا آمد و در اكتبر ۱۹۸۴ با شليك يك گلوله به زندگي خود پايان داد. او شاعر و داستاننويس و همدوره چهرههاي شاخص جنبش هنري بيت است. براتيگان در زمان حياتش به اعتبار و شهرت زيادي دست پيدا كرد؛ شهرتي كه هنوز هم ادامه دارد. هزاران نسخه از آثار او در جايجاي جهان ترجمه و منتشر ميشوند و مشتاقان ادبيات را بيش از پيش در حسرت از دستدادن نابهنگام يكي از نوگراترين و جسورترين نويسندگان و شاعران معاصر فرو ميبرند. آشنايي جامعه كتابخوان فارسيزبان با ريچارد براتيگان تا همين دو سه سال پيش محدود ميشد به چند داستان و شعر خيلي كوتاه كه بهطور پراكنده در مجموعه داستانهاي گردآوريشده مختلف و نشريات به چاپ رسيده بود ـ و البته در گپ و گفتهاي اهالي داستان گاه از رماني به نام «صيد قزلآلا در آمريكا» سخن به ميان ميآمد كه «هوشيار انصاريفر» ترجمه كرده و «قرار است» منتشر شود. سال ۱۳۸۴، اما، سال اقبال براتيگان در ايران بود. در اين سال سه كتاب داستاني و يك مجموعهشعر از او به بازار آمد و «تب براتيگان» در ايران بالا گرفت: رمان معروف «صيد قزلآلا در آمريكا» با ترجمه پيام يزدانجو، رمان «در قند هندوانه» با ترجمه مهدي نويد، مجموعهداستان «اتوبوس پير» با ترجمه عليرضا طاهري عراقي و مجموعهشعر كمحجمي به نام «كلاه كافكا» با ترجمه عليرضا بهنام. در سال ۱۳۸۵، سرانجام، ترجمه پرماجراي هوشيار انصاريفر از صيد قزلآلا در آمريكا هم به بازار آمد و سال بعد از آن دو كتاب ديگر با نامهاي «دري لولاشده به فراموشي» و «در روياي بابل» كه اولي يك مجموعهشعر است و دومي رماني بسيار خواندني. به مناسبت انتشار رمان در روياي بابل و اقبال روزافزون ريچارد براتيگان در جامعه ادبي ايران، كه همه كتابهاي او را به چاپهاي مكرر رسانده است، مروري كوتاه داشتهايم به آثار داستاني ترجمهشده او.
صيد قزلآلا در آمريكا با دو ترجمه: پيام يزدانجو/ نشر چشمه و هوشيار انصاريفر/ نشر ني
صيد قزلآلا در آمريكا معروفترين رمان ريچارد براتيگان است. براتيگان اين رمان را در سال ۱۹۶۱ نوشته و پنج، شش سال بعد موفق به انتشارش شده است. ترجمه فارسي اين رمان توسط پيام يزدانجو و ترجمه پرماجراي هوشيار انصاريفر، كه پروسه ترجمه و انتشار آن نزديك به يك دهه به درازا كشيد، حرف و حديثهاي بسياري در پي داشت. ماجرا از اين قرار است كه انصاريفر سالها بود كه روي ترجمه صيد قزلآلا در آمريكا كار ميكرد و هرچند خبر ترجمهشدن آن دهان به دهان بين اهالي داستان ميچرخيد و خيليها منتظر انتشار ترجمه اين رمان پرآوازه بودند، اما، به دليل حساسيت خاص مترجم و پارهاي مشكلات ديگر، اين ترجمه به چاپ نميرسيد. پس از اينكه خبر ترجمهشدن اين كتاب توسط پيام يزدانجو و بعد خود كتاب منتشر شد، هوشيار انصاريفر با اعتراض شديد مدعي شد كه يزدانجو ترجمه او را در اختيار داشته و از آن استفاده كرده و در عينحال ترجمهاي پر از اشتباه و مغشوش از اين رمان ارائه كرده است. غرض از نقل اين ماجرا ارزشگذاري و داوري در مورد دو ترجمه نيست، چون اكنون، كه هر دو ترجمه چاپ شدهاند و در بازار كتاب به فروش ميرسند، مخاطبان بهترين داوران هستند و عيار دو ترجمه، بهترين مدافعان آنها. منظور اين است كه گفته شود بهنظر ميرسد حاشيههايي كه دو ترجمه مختلف از معروفترين رمان براتيگان در ايران به وجود آورد، در توجه ناگهاني به اين نويسنده آمريكايي در ايران و پديدهشدناش بيتاثير نبود. حاشيهها را بگذاريم و بگذريم و برسيم به خود رمان.
براتيگان در داستان «بخشوده»- از مجموعهداستان «انتقام چمن» - كه ماجراي آن هم موضوع مورد علاقه براتيگان يعني صيد قزلآلاست ـ موضوعي كه مدام در كارهايش به گونههاي مختلف از آن استفاده ميكند ـ با شوخطبعي خاصي توصيفي از رمان صيد قزلآلا در آمريكا ارائه ميدهد: «كاملا مطلع هستم كه ريچارد براتيگان نامي آمده و رماني نوشته به اسم صيد قزلآلا در آمريكا كه همهاش درباره صيد قزلآلاست و شهرفرنگي است از قزلآلا در محيطهاي مختلف».
بهنظرم نميتوان خلاصهاي از صيد قزلآلا در آمريكا ارائه كرد كه بهتر از اين دو خط جانمايه آن را در بر داشته باشد. خواندن اين رمان و بهطور كلي آثار براتيگان (بهخصوص رمانهايش) نياز به ديدگاه و رويكرد خاصي دارد. كارهاي براتيگان را بايد كاملا معطوف به خود آنها خواند، ذهن را از پيشزمينههاي جهان واقع و تجربههاي قبلي از داستانهاي كلاسيك و مدرن، خالي نمود و در جهان داستاني براتيگان رها كرد. تنها با اين شيوه است كه ميتوان از آثار او لذت برد. اين مسئله در خوانش صيد قزلآلا در آمريكا ضروريتر از آثار ديگر براتيگان به نظر ميرسد، زيرا فصلهاي متعدد اين رمان در ظاهر هيچ ارتباط خاصي به هم ندارند و در آن گاه به تكههايي كاملا غير داستاني و در ظاهر عجيب و غريب برخورد ميكنيم كه براي خوانندهاي كه پيشزمينه مطالعه اين ژانر از داستانها را ندارد كمي نامانوس به نظر ميآيند، مثل فصل «روش ديگري براي درست كردن كچاپ گردو».
نمونه ديگر اين غرابت طرح روي جلد صيد قزلآلا در آمريكا است. عكسي كه روي جلد اين كتاب چاپ شده، تصويري از براتيگان و نامزدش «مايكلا كلارك لوگراند» در كنار مجسمه «بنجامين فرانكلين» در سانفرانسيسكو، جزء مهمي از رمان است و بارها در فصول مختف كتاب به آن اشاره شده و از آن استفاده ميشود. در چنين فضايي است كه تكهپارههاي بهظاهر بيربط رمان كه ـ تنها وجه اشتراكشان حضور راوي داستان در آنها و ارتباطشان با صيد ماهي قزلآلاست ـ انسجام پيدا ميكنند. در واقع اين تكهها همانند داستانهاي كوتاه بههم پيوسته در كنار يكديگر معنا پيدا ميكنند و رمان را شكل ميدهند. راوي مدام از اين رودخانه به آن رودخانه و از اين شهر به آن شهر در حركت است و مهمترين دغدغه او صيد قزلآلاست.
پارههايي كه راوي روايت ميكند گاه اين قابليت را دارند كه داستاني مستقل محسوب شوند و گاه تنها با قرارگرفتن در كليت اثر تشخص پيدا ميكنند. براتيگان بعدها دو فصل گمشده از رمان صيد قزلآلا در آمريكا را در مجموعهداستان انتقام چمن آورد؛ اين مسئله به خوبي ميتواند ساختار پارههاي زيادي از صيد قزلآلا در آمريكا و هويت بعضا مستقل آنها را مشخص كند. صيد قزلآلا در آمريكا نمونه كاملي است از ادبياتي كه با نام ادبيات پسامدرن شناخته ميشود، با وجود اين، برخلاف تصوري كه بعضي از نويسندگان جهانسومي از داستانهاي پستمدرن دارند، در پس آشفتگي ظاهري رمان پيوستگي و انسجامي نهفته است كه شايد راز اقبال و موفقيت آن باشد. طي اين قريب به دو سالي كه از انتشار ترجمههاي فارسي اين رمان مطرح ميگذرد عموم مخاطبان و منتقداني كه آن را خواندهاند يا واقعا شيفتهاش شدهاند يا آنرا يك رمان بيسر و ته و مزخرف ميدانند! حد وسطي وجود ندارد اما خوشبختانه گروه اول بسيار پرجمعيتتر از گروه دوماند!
اتوبوس پير ترجمه عليرضا طاهري عراقي/ نشر مركز
نام اصلي اين مجموعهداستان براتيگان «انتقام چمن» (Revenge of the Lawn) است و در سال ۱۹۷۱ منتشر شده است. متاسفانه در عرصه نشر ايران مترجمان و ناشران گاه اين حق را براي خود قائل ميشوند كه نام يك كتاب معروف را به دلخواه و بنا بر مصلحت بازار، تغيير دهند. انتقام چمن نيز قرباني اين نوع ديدگاه شده است و با نام اتوبوس پير به بازار نشر ايران راه يافته است. نكته جالب اين است كه بهزعم مخاطبان و اهل فن نام اصلي كتاب، انتقام چمن، هم زيباتر است و هم از ديدگاه اقتصاد نشر بيشتر از نام اتوبوس پير قابليت ايجاد كنجكاوي و انگيزه خريد در مخاطب را دارد!
مجموعه اتوبوس پير 59 داستان كوتاه و خيلي كوتاه از براتيگان را شامل ميشود. اين داستانها گاه رئال هستند و گاه فراواقعي؛ گاهي اوقات ساختار بهقاعده دارند و گاهي آنقدر كوتاه يا عجيباند كه نميتوان با قطعيت آنها را داستان كوتاه ناميد! آنچه داستانهاي اين مجموعه را خواندني ميكند نگاه نو و جذاب براتيگان به پديدههاي تكراري و روزمره است. او پيش پا افتادهترين موضوعات را دستمايه داستانهاي كوتاه خود قرار ميدهد و از زاويهاي بديع به آنها مينگرد (بهعنوان نمونه نگاه كنيد به داستان «چشمانداز برج سگ»). «طنز» ويژگي بارز اكثر اين داستانهاست، البته نه طنز آشنايي كه در آثار ديگر با آن مواجه بودهايم. طنز براتيگان طنز خاصي است كه فقط در نوشتههاي او يافت ميشود و نه هيچجاي ديگر! پيرزني كه سايه يخچال را در حساب بانكياش ميگذارد (داستان «مشكلات پيچيده بانكي»)، مردي كه جاي لولههاي ساختمان منزلاش را با كتاب شعر پر ميكند (داستان «اداي احترام به باشگاه جوانان مسيحي سانفرانسيسكو») و شركتي كه سايه مشتري را بهعنوان گرو براي بازپرداخت بدهي نگه ميدارد (داستان «پرندههاي وحشي بهشت») نمونههاي همين طنز هستند.
مسئله ديگري كه در داستانهاي مجموعه اتوبوس پير به چشم ميآيد، ساختار خاطرهوار آنهاست. ريچارد براتيگان وقايع دوران كودكياش در شهر «تاكوما» و خاطرات صيد ماهي و شكاركردنهايش در دوران نوجواني را ـ كه بسيار به آنها علاقهمند بود ـ در چندين داستان بهگونهاي نوستالژيك روايت ميكند و در اينكار چنان مهارتي از خود نشان ميدهد كه داستانهايش برچسب خاطره نميخوردند و همچنان «داستان» ميمانند. «الميرا»، «سرجوخه»، «روح بچههاي تاكوما»، «بخشوده»، «تاريخ مختصر اريگون» و... از زمره همين داستانها هستند.
براتيگان استاد تشبيهات بديع و آشناييزداست. در بين كتابهاي ترجمهشده براتيگان اين تشبيهات در صيد قزلآلا در آمريكا و بهخصوص داستانهاي مجموعه اتوبوس پير بهوفور يافت ميشوند. اگر «تشبيهات براتيگاني» را با ديد صنعت تشبيه در ادبيات فارسي بنگريم بايد گفت كه «وجه شبه» در اين تشبيهات در خيالانگيزترين شكل ممكن است و گاه براتيگان بهحدي در تشبيه اغراق ميكند كه پيداكردن وجه شبه غيرممكن ميشود. فقط براتيگان است كه ميتواند پاييز را به ترن هوايي، چشمها را به بندكفش يك هارپيسكورد، آباژور را به سيبزميني آبپز و شكل يك بستني را به كلاه كافكا تشبيه كند!
«يكسوم، يكسوم، يكسوم»، «هواپيماي لسآنجلسي در جنگ جهاني اول»، «قهوه» و «سرجوخه» از بهترين داستانهاي مجموعه «اتوبوس پير» هستند.
در قند هندوانه ترجمه مهدي نويد/ نشر چشمه
كسي كه با سبك داستاننويسي براتيگان آشنايي ندارد و قصد دارد سراغ رمانهاي او برود بهتر است ابتدا «در قند هندوانه» يا «در روياي بابل» را بخواند و نه صيد قزلآلا در آمريكا را. به اين علت كه صيد قزلآلا در آمريكا خاصترين كار براتيگان است و ـ همانطور كه اشاره شد ـ بهعلت آشفتگي ظاهري فصول متعدد آن و عدموجود رابطه منطقي بين آنها (لااقل در سطح اول نوشتار) ارتباط برقراركردن با آن كمي مشكل است. در رمانهاي در قند هندوانه و در روياي بابل و نيز مجموعهداستان اتوبوس پير اين مسئله كمتر به چشم ميآيد.
در قند هندوانه سه بخش و دهها فصل كوتاه دارد. بخشها اينها هستند: «در قند هندوانه»، «inBOIL» و «مارگريت». «در قند هندوانه» (In Watermelon Sugar) دهكدهاي است كه ۳۷۵ نفر ساكن دارد. چندتايي از آنها در محلي به نام «iDEATH» ساكن هستند و بقيه در گوشه و كنار ديگر دهكده. در «در قند هندوانه» زندگي روال طبيعي خود را ندارد. اهالي اينجا به كشت هندوانه مشغولاند و بعد از برداشت هندوانه، در كارگاههاي مخصوص، از قند هندوانه انواع و اقسام اشياي مورد نياز خود را تهيه ميكنند. اينگونه است كه همهچيز در اين دهكده «از چوب كاج، قند هندوانه و سنگ ساخته شده است». كارگاه فراموششده (The Forgotten Works) از مكانهاي مهم رمان است. اين مكان در نزديكي «iDEATH» قرار داشته و وسعتي نامعلوم دارد و پر است از اشياي فراموششده ناشناس كه «شبيه هيچچيزي كه قبلا ديده باشي نيستند». حتي خورشيد «در قند هندوانه» هم خورشيد ديگري است و در هر روز هفته به يك رنگ خاص ميتابد؛ تابشي كه روي بذر هندوانهها تاثير دارد و آنها را به هفت رنگ مختلف درميآورد. inBOIL مردي است كه عليه شرايط موجود در قند هندوانه ميشورد و بههمراه دار و دستهاش به كارگاه فراموششده ميرود و ديگر بازنميگردد.
سرتاسر رمان، روايت راوي از همين وقايع محدود و نيز رابطهاش با «پائولين» و «مارگريت» (معشوقههاي فعلي و سابقاش) است. فرم رمان هم مثل اكثر كارهاي براتيگان «نو» است. بهعنوان مثال، در بخش اول كتاب براتيگان (راوي؟!) باز هم با همان مهارت استادانهاش در بهبازي گرفتن متن فهرست موضوعاتي را كه قرار است در قند هندوانه به آنها بپردازد، ميآورد! نشانهاي كه بر تعلق در قند هندوانه به دنياي داستانهاي پسامدرن مهر تاييد ميزند.
بيترديد پشت دنياي در قند هندوانه، استعارهاي از زندگي مردم آمريكا (يا شايد تمامي انسانها) در دورهاي خاص نهفته است؛ استعارهاي كه تاويل و تفسير آن نياز به شناخت دقيق شرايط جهان و آمريكا در دوره حيات براتيگان دارد. تاويلهاي مختلفي از اين رمان شده است كه از جمله آنها ميتوان به تفسير «هاروي لويت» اشاره كرد كه در قند هندوانه را يكجورهايي شبيه «عهد عتيق» قلمداد كرده و بر اين اساس تحليل كرده است. (رجوع كنيد به گفتوگوي نگارنده اين سطور با «مهدي نويد» كه در صفحه اينترنتي به آدرس www. ketablog. com/archives/000822. php قابل دسترسي است) در قند هندوانه رمان بسيار خوشخواني است و يكي دو ساعته ميتوان همه، نزديك به، 200صفحهاش را خواند. چاپ سوم اين رمان به تازگي روي پيشخوان كتابفروشيها آمده است.
در روياي بابل ترجمه پيام يزدانجو/ نشر چشمه
«در روياي بابل» را بايد يكي از جذابترين رمانهاي «ريچارد براتيگان» و، بحق، از بهترين رمانهاي خارجي كه در دهه اخير به فارسي ترجمه شده و در كشورمان به چاپ رسيدهاند، دانست. سبك براتيگان در اين رمان مشابه سبكي است كه در نوشتههاي ديگرش ديدهايم؛ موضوع جذاب، روايت سرخوشانه، جملات غالبا كوتاه و واضح، ديالوگهاي درخشان، و البته اينبار تعليق جذاب و داستان سرراست. رمان در يك بازه زماني مشخص اتفاق ميافتد؛ يعني يك صبح تا شب. اگر فكر ميكنيد منظور از «داستان سرراست» اين است كه در «در روياي بابل» از «براتيگانبازي»هاي ريچارد براتيگان خبري نيست، سخت در اشتباهايد! راوي داستان، سي. كارد، كه حالا يك كارآگاه فرومايه و بدون مشتري در سانفرانسيسكوست، در دوران دبيرستان بيسبالباز خوبي بوده است. اين است كه پس از اتمام دوران مدرسه تصميم ميگيرد به يك باشگاه حرفهاي بيسبال برود و براي حضور در آن تست بدهد. توپ بيسبال با ضرب محكمي به سر او برخورد ميكند و اين آغاز ماجراهاي جذاب او در سرزمين رويايي بابل باستان و نيز تاثير خيالپردازيهاي او در زندگي زمينياش است. او پس از مدتها يك مشتري پيدا ميكند كه قصد دارد او را بهعنوان يك كارآگاه استخدام كند اما اين مشتري خواسته بسيار عجيبي دارد؛ دزديدن يك جسد از سردخانه شهر! سي.كارد از فرط بيپولي اين كار را ميپذيرد. سرتاسر رمان شرح تلاش سي.كارد براي جذب اين مشتري و پس از آن تلاش براي دزديدن و تحويلدادن جسد است. ماجراي دزديدن جسد به قدري جذاب و عجيب است كه بعيد است خواننده بتواند تا روشنشدن كل ماجرا ـ به عبارت ديگر، انتهاي رمان! ـ كتاب را زمين بگذارد. از ديدگاه سياسي ميتوان در روياي بابل را سندي ديگر از فساد سياسي، اجتماعي در دستگاه دولتي ايالات متحده و اوضاع نابسامان مردم آمريكا در دوران جنگ جهاني دوم دانست؛ دوراني كه مردم به سادگي تيپا زدن به يك سنگ به هم گلوله شليك ميكنند، فقر بيداد ميكند، مردم در هراس جنگاند، ژاپنيها در آمريكا منفورند و امنيت جاني ندارند، و دوراني كه حتي اگر پليس تيزهوش و وظيفهشناسي مثل «گروهبان رينك» باشي، ناچاري براي نجات خودت از دردسر در مقابل مافياي پول و قدرت سر تعظيم فرود بياوري و چشم بر قتل فجيع يك انسان ببندي. در روياي بابل، داستاني مشخص دارد و فصول آن به ترتيب زماني تنظيم شدهاند. از اين جهت ميتوان آنرا يك رمان خوشخوان و فوقالعاده خواندني و جذاب ـ حتي براي مخاطبان عام ـ دانست و مطالعه آنرا به همه دوستداران ادبيات داستاني توصيه كرد.
* عنوان يادداشت برگرفته از شعري از ريچارد براتيگان است.
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[مشاهده در: www.itna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]
-
گوناگون
پربازدیدترینها