واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: “احتمالا تو هم بايد يك روباه باشي»(1) مجموعه شعرياست از شاعر نام آشناي امروز، شهرام مقدسي كه در 97صفحه باكيفيت مناسب از سوي دفتر شعر جوان به تازگي چاپ و نشر يافته است. طرح روي جلد بيش از حد ساده و گرافيك نوشتاري آن ضعيف است.در كنار اينكه يك شاعر چه شعرهايي را به چاپ ميرساند و با اهميتي نه چندان كمتر ، مهم است كه بتواند حاصل تلاشش را در زمان مناسب نشر سازد كه زمان تحول است و نوگرايي و در اين ميان ناراحتكننده است كه گفته شود آشفتگي عجيبي در چاپ آثار شاعران ديده ميشود. گاه از شاعري توانا كه البته فعال هم بوده و هست سالهاي سال اثري چاپ نميشود؛ نه اينكه اثري قابل چاپ نباشد بلكه به هر دليل ارتباط لازم ميان شاعر و ناشر برقرار نميشود و جامعه ادبي از برخورد به موقع با يك اثر ادبي محروم ميماند و در مقابل صاحب اثر هم از بازخورد اين برخورد در سطحي ديگر بياطلاع. در مقابل شماري ديگر از شاعرانند كه در فاصله زماني كوتاهي به چاپ چندين مجموعه شعر همت ميگمارند كه در پارهاي از آنها اثرات كتابسازي ناشي از چاپ مجدد شعرها و نيز افت شديد و محسوس كيفيت كارها حس ميشود؛ مخصوصا در سالهاي اخير كه بعضي ارگانهاي دولتي با بودجههاي فراوان كتابهاي افراد خاصي را چاپ كرده و ميكنند و ناگفته پيداست كه دولت همانطور كه تاجر و توليدكننده خوبي نيست، ناشر خوبي هم نيست و بگذريم. شهرام مقدسي به دسته اول تعلق دارد. متأسفانه آثار شهرام مقدسي در زمان بايسته و شايسته عرضه نشده است و به همين دليل شعر زنده او تا حدي از اثرات متقابل جريان پوياي نقد ادبي – البته اگر بپذيريم اصلا چنين جرياني وجود دارد كه در همين هم ترديد است – بر كنار مانده و اين بر كنار ماندن هم محروميتي براي شاعر است و هم براي جماعت شعر خوان و يادداشت نويس و در نهايت منتقد. دليل ما اين است كه مقدسي در «احتمالا تو هم بايد يك روباه باشي» توانسته مسير خود را بيابد و نسبت به آثار قبلي، اثري كاملا متحول عرضه كند كه در آن اتمسفري هماهنگ در نسبت با جهان شاعرانه خلق شده است كه از مهمترين احتجاجات در برآورد مثبت از اين مجموعه به شمار ميآيد. اين تسلط آرامبخش اتمسفر هماهنگ با جهان و جان باعث ميشود كه بتوان تصويري كلي و فراگير از افق ذهني شاعر دريافت كه بهخوديخود دستاورد ارزشمندي است. سلوك شعري مقدسي در اين مجموعه هرچند كمال يافته تلقي نميشود اما گاهگاه با انكشافي كه پيش از اين كمتر در كارهاي او سراغ داشتهايم همراه است: خواهد آمد آن تابستان آن خواب. تو خوب شده اي مرا به سردخانه ميبرند! (سردخانه، ص 37) يكي از آسيبهاي جدي شعر سپيد امروز غلبه عينيت بر ذهنيت است كه البته پرداخت عيني موضوعات، اجتهاد بسياري از مدعيان اينگونه شعر است و در رد و كنارزدن چه بسيار آثار- كه پرداخت ذهني در آنها اصالت دارد - حجت چنين ميآورند كه شاعر، تصاوير عيني و ملموس را به نفع آفريدن تصاوير ذهني موهوم ناديده گرفته و اين حجت را شاهد عدمشعريت و نيز ضعف تماشاي شاعر ميپندارند. بيآنكه بخواهيم بر ضرورت تماشاي بهنگام جهان و آنچه در آن موج ميزند و گاه به راحتي ديده نميشود به قدر امكان پافشاري كنيم كه البته امري بديهي است و مبرهن ، زيرا انسان آفريده شده براي عبور و تماشا و نيز بيآنكه فراموشمان شود كه شعر سپيد امكانات متنوعي در اختيار ميگذارد كه شاعر در بستر آن رازهايي از ابعاد ديگر و ديگرگون اشيا را بكاود و موضوعات جديدي براي خلق شعر در اختيار گذارد، گريزي ندارم كه اعتراف كنم خيال و آفرينش جهان خيالي كه ذات شعر است گاه تصاويري در دسترس مينهد كه چندان در نسبت مستقيم با تصاوير مادي جهان فرودين قرار ندارد. آيا بايد از اين تصاوير رنگارنگ خيالي و پردههاي هزار نقش گم در هزار توي جهانهاي ديگر چشم پوشيد، پايين آمد، پايينتر، و دلخوش داشت به آنچه من ميبينم و تو و ديگري نيز هم ؟در نظر بگيريد شاعري را كه به اجبار، نيروهاي بيروني خود را مقيد به بازتاب تصاوير تزئيني و كاربرد انگيختاري غيرخود انگيخته از آنچه صرفا ميبيند ميكند و اگر از او بخواهند در باب ميز، تلفن، تير برق و ريل قطار و برج ايفل شعر بگويد، ترديد نميكند و ميگويد. اين شاعر تا چه حد خود را از امكانات بيكران و گونه گون خيال و جهان خيالي محروم ساخته است؟ و شهرام مقدسي خوشبختانه از اين دسته شاعران نيست و در نگاه او كشف و ابتهاج و گشودگي در شعر سپيد منظور است: دير است دنياي تازهاي كه به آن رسيدهاي دستهايت را وقتي در دستهاي من ميگذاري كه مردهام (دير، ص 54) كهن روايت يا بهتر بگوييم كهن الگوي زمان و پديدههاي نقشبسته در آن يعني زندگي و مرگ و خاصه مرگ از بنمايههاي سرودههاي اين مجموعه است. امكان تقطيع به خواهش متن و به ميانجي آن، آرامشي كه در پي تقطيع دلخواه در سطور شعر حاكم ميشود به اتمسفري ميانجامد كه ميتواند گذر زمان و نقاط عطف آن را با برجستهسازي منظور در اثر ادبي به نمايش گذارد. به سخن ديگر در شعر سپيد اين امكان شكوهمند وجود دارد كه با نشانهگذاري و قطع كلام در جاي مناسب، نقاط عطف آفريد و در مقام مقايسه، اين امكان، در شعر سنتي وابسته به عروض و بحور كلاسيك فارسي كمتر يافت ميشود كه البته به هيچ روي حجتي بر تواناتر بودن قالب سپيد بر قوالب سنتي همچون غزل نيست زيرا بيان كهنالگوها در شعر سنتي آنچنان امكانات و ميدانهاي فراخ تاختوتاز گونهگون و درعينحال در هماهنگي با جهان سنتي- كه ذاتا متوازن است- در اختيار ميگذارد كه در حقيقت عالمي ديگر است و اين مجال را سر پرداختن به آن نيست. به نقاط عطف برگرديم؛ چنين پنداشته ميشود كه صرفنظر از ادواري كه بر شعر سپيد گذشته و نحلههاي متفاوت آن، يكي از برايندهاي تقطيع در شعر سپيد آفريدن نقاط عطف است و در موافقت با سخن پيشين گفتني است كه كهنالگوهايي همچون مرگ و حادثه عشق، خود نقاط عطفاند و مرگ چنانكه گفته آمد از مضامين بسيار مورد عنايت اين دفتر است كه هر دو شعر تاكنون نقل شده به پردازش آن مشغولند. مرگ - اين حديث هميشه- و آرامش ناشي از آن ميتواند درصورت پرداخت مناسب همواره تصاويري ناب و مدرن عرضه كند: هوا هوا هوا وقتي قانعت نميكنند، وقتي نميتواني كسي را قانع كني اين پا و آن پا نميكني لباسهايت را تا ميكني خودت را جا ميگذاري چمدانت را ميبرند فرودگاه حالا به اندازه كافي سبك شدهاي و ميتواني پرواز كني حتي اگر هواپيما به خاطر بدي آب و هوا نتواند!... (چمدانت را ميبرند، صص41و42) ديگر كهن الگويي كه باز هم به واسطه ساختار شعر سپيد بسيار قابل اعتناست، فرم دايرهاي است. اينگونه فرم كه در هماهنگي كامل با بسياري از آموزههاي باستاني و اساطير و قصص قرار دارد البته امكاني چندان فراتر از شعر سنتي در اختيار نميگذارد اما به ياد بياوريم كه تكرار در شعر سنتي همواره نقطه قوت محسوب نميشود اما در شعر سپيد تكرار ميتواند به آفرينش فرم مستدير مدد رساند. پرداختن به فرم دايرهاي در شعر بسياري از شاعران بزرگ ايران و جهان ديده ميشود. شهرام مقدسي هم در اين دفتر به فرم دايرهاي پرداخته؛ مثل شعرهاي «منقار شكسته» و «مكث» و «عكس» كه در آنها به راحتي قوسصعود و نزول بهعنوان شاكلهاي كهن از نمايش دور زندگي ديده ميشود. گفتني است كه پرداختن به فرم دايرهاي، مناسبتي خاص با دور زيستن هم دارد؛اينكه شعر از نقطه صفر شروع شود و پس از طي مراحلي مجددا به همان نقطه شروع برگردد كه اين دور متضمن كسب كمالات است و نقطه صفري كه به آن باز ميگرديم همان صفر اوليه نيست بلكه علاوه بر آن سيري را در بر دارد كه نمايانگر سلوك شاعرانه است با دعوتي به فراتر رفتن و تماشا. صرفنظر از بعضي شعرهاي اين دفتر كه واجد اين كهن الگويند، شعري هم هست با نام «دور» كه در اين شعر توصيفي، شاعر با كاربرد بعضي نشانههاي آشناي زبانياش كه پيش از اين بسيار از او ديدهايم و خوشبختانه در اين دفتر كم تعدادند، جناسهاي ناقص و تناسبات حروفي و حذف بيدليل و با دليل افعال كه گاه البته به قصد هم افزايي معنايي به كار ميروند و با زهم البته هميشه موفق نيستند مثل« نه وقتي/ نه بختي/ همه چيز در همه چيز/ بسته/ وابسته/ نه اول/ نه آخر/ همه چيز در ميان/ حتي حاشيهها/ من در ميدان/ و تو/ و او كه هست/ و او كه نيست» ميخواهد دور بيافريند كه بهنظر موفقيت آميز نيست. يكي ديگر از پنجرههايي كه شعر شهرام مقدسي ميگشايد پديدهاي است كه در زبان شكل ميگيرد و در مواجهه با عنصر خيال ميخواهد نارسايي زبان را - بگذريم كه تا چه حد موفق بوده - به تماشا بگذارد. او اين مواجهه را ميخواهد به ياري تقطيع ناآشنا، توصيف حيرت، تكرار جملاتي با افعال نفي با بار منفي محسوس كند؛ مثل شعر «هيچچيز فهميده نميشود» با سطرهايي همچون« از پنج حس چيزي فهميده نميشود/ حقيقت و زيبايي را نه شنيده هيچكس نه ديده و...» كه به وضوح ضعف كشف شاعرانه و به عبارتي ديگر كار شعر در آن نمايان است. البته هستند شعرهايي همچون «سقوط» (صص25و26 )و «من آن ديگرم»( صص74و75 )كه در آنها ضمن تعهد به اين موضوع با كار شعري هم مواجهيم: من آن ديگرم/ كه تو ديگر آن نيستي/ ديگران را به ديگران واميگذارم و ميگذرم /آني ديگر/ منم كه ديگرم و... . منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]