تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833869914
گزارش جايزه فصلنامه نگاه نو /انتقاد از نويسندگان ايران/ تحسين اورهان پاموك/ تجليل از فولادوند
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش جايزه فصلنامه نگاه نو /انتقاد از نويسندگان ايران/ تحسين اورهان پاموك/ تجليل از فولادوند
مراسم اهداي دومين دوره جايزه فصلنامه نگاه نو (يادبود مهتاب ميرزايي) عصر ديروز با حضور علي محمد حق شناس، عزت الله فولادوند، مصطفي ملكيان، عبدالحسين آذرنگ و... در تالار رايزن برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر، در ابتداي مراسم علي محمد حق شناس در سخنراني خود با عنوان "چرا جايزه نوبل نمي بريم؟" با اشاره به خلاصه رمان هاي "برف" و "نام من قرمز است" اثر اورهان پاموك گفت: آنچه مهم است اينكه در اين داستانها به سنت عظيمي كه ما داريم پرداخته مي شود. اشاره به رستم و سهراب، بيژن و منيژه، رستم و افراسياب و... اشاره به مكاتب مينياتوري ايران (تبريز و اصفهان و...) است. اگر سنت عظيمي كه از آن سخن مي رود مال ماست پس چرا جايزه نصيب پاموك مي شود و نصيب ما نمي شود؟
نويسندگان ما آن تفرد و شخصيت مستقل را ندارند
وي افزود: اول به ذهنم آمد كه نكند يك شائبه سياسي در بين باشد. مقاله اي از كتاب ماه (شماره هاي 4 و 5) خواندم كه درباره جايزه نوبل بود و در آن با دلايل متعدد آمده بود كه در جايزه نوبل مناسبات سياسي دخالتي ندرد.
مولف "زبان و ادب فارسي در گذرگاه سنت و مدرنيته" با طرح اين سوال كه "چطور مي شود پي به اين گره فروبسته برد كه چرا تا حالا برنده هيچ جايزه با اعتبار جهاني نشده ايم؟" ادامه داد: بايد به كتابهاي برندگان نوبل كه متعلق به كشورهاي در حال توسعه اي مثل ما هستند و شرايطي نسبتا مشابه با ما دارند بپردازيم. با نگاهي به اين نويسندگان سه دسته دليل براي من پيدا شد. دسته اول اينكه نوبل بگيرهايي مثل نجيب محفوظ، سوينكا، پاموك، كوئتزي و... كه از كشورهايي مثل ما برخاسته اند در داستان گويي استاد و صاحب نظرند و ضمنا آدم هايي منفرد هستند.
حق شناس اضافه كرد: آنها هيچ يك كوركورانه از هم پيروي نمي كنند بلكه هر كدام مي كوشند هويتي مستقل داشته باشند. از آثار اينان مي توان دريافت كه همگي بر نظريه هاي ادبي آگاهند اما اين را هم مي توان در آثارشان ديد كه انگار هيچ كدام خود را ملزم نمي بينند تا به هر قيمتي كه شده مباني هر نظريه اي را در كار خود حفظ كرده و خلاقيت را فداي آنها كنند.
وي تصريح كرد: به اين نتيجه رسيدم كه نويسندگان ما صميمانه در كارشان استادند و معمولا از مايه هاي خوبي هم در نظريه برخوردارند اما آن تفرد و شخصيت مستقل را نزد آنان كم ديده ام.
مترجم "رمان به روايت رمان نويسان" با اشاره به آثار بزرگ علوي، صادق چوبك، اسماعيل فصيح، بهرام صادقي، جمال ميرصادقي، شهريار مندني پور و... گفت: اين عده خوب و جذاب مي نويسند ولي عمدتا مجذوب نظريه اند و درصدد ساخت فرديتي مستقل نيستند.
داستان هايمان بيشتر مال خودمان هستند تا براي جهان
وي دلايل دسته دوم را اين گونه برشمرد: دليل ديگر در "تجلي امر متعالي و همگاني در يك امر جزئي" مي گنجد. يعني همه آن نويسندگان نوبل بگير امري جزئي را كه ريشه در واقعيات جامعه دارد مي گيرند و به امري كه ويژگي جهاني دارد گره مي زنند به طوري كه از آنچه محلي و خصوصي است آينه اي جهاني مي سازند. اتفاقا داوران نوبل به اين گره خوردن امر جزئي به امر جهاني توجه دارند و درباره چرايي جايزه گرفتن نجيب محفوظ و اورهان پاموك و نايپل به روايت هاي بومي آنها كه قابل اطلاق به تمام بشريت است اشاره كرده اند. اين در حالي است كه ما در امر فردي و جزئي مانده ايم. فردي هستيم، ولايتي هستيم، ملي هستيم و عقيدتي. غم و شادي كلي و متعالي را به بهاي همين روابط فردي فراموش مي كنيم. البته استثناهايي هم داريم مثل صادق چوبك (در سنگ صبور)، گلشيري (در شازده احتجاب)، سيمين دانشور (در سووشون) و هدايت (در بوف كور) و...
وي ادامه داد: افرادي مثل بيژن جلالي و احمدرضا احمدي از اول تا آخر در شعر خود از جزئيات به امر كلي توجه داشته اند ضمن اينكه شمس لنگرودي و سيمين بهبهاني نيز از برهه اي اين كار را كرده اند. به هر حال ما در گره زدن اين امور مشكل داريم و داستان هايمان بيشتر مال خودمان هستند تا براي جهان.
در "بوف كور" و "سنگ صبور" نشانه اي از همدلي نسبت به فرهنگ و هويت ما ديده نمي شود
حق شناس اضافه كرد: ويژگي سوم "تراژدي و تنهايي خودآگاهي" است. بايد گفت لطيف ترين و در عين حال اندوه بارترين ويژگي همه برنده هاي جوايز جهاني همانا درك عميق آنان نسبت به وضعيت تراژيك انسان است كه از ژرفاي تنهايي خودآگاهشان نشات مي گيرد؛ تنهايي در رويارويي با هر آنچه هست. اين درك است كه نويسنده را به منتهاي همدردي و شفقت و بخشايش نسبت به همه انسانها سوق مي دهد. اين مسئله را در كارهاي پاموك به راحتي مي توان ديد. آنها خود را ملزم به واقع بيني بي طرفانه مي دانند و وقتي نويسندگان خود را از اين جنبه با آنان مقايسه مي كنيم به نتيجه جالبي - به جز چند استثنا - نمي رسيم. نويسندگان ما بيشتر درصدد تحقير و طرد هر چيزي هستند كه با يك گرايش جور درنمي آيد. اگر "سنگ صبور" صادق چوبك و "بوف كور" صادق هدايت را مثلا با دو اثر پاموك بسنجيم مي بينيم كه او با سنت و فرهنگ اينجايي درگير است اما آنچه پاموك درباره سنت ايراني آورده ستايش است ولي در بوف كور و سنگ صبور نشانه اي از همدلي و دلسوزي نسبت به فرهنگ و هويت ما ديده نمي شود.
پاسخي براي سوال "چاره چيست؟" ندارم
استاد بازنشسته دانشگاه تهران تصريح كرد: پاسخي براي سوال "چاره چيست؟" ندارم. در آن سوي مرزها گزارشي پژوهشي درباره چگونگي راهيابي كشورهاي جهان سوم به جهان اول را مي خواندم و بر اساس آن بايد بگويم كه جهان سوم سالها كوشيد به جهان اول و دوم بقبولاند كه حالا ديگر در عقل و شعور و فناوري و هنر و... چيزي كم از آنها ندارد ولي جهان اول و دوم اين مسئله را نشنيده گرفتند و جهان سوم به اين نتيجه رسيد كه بايد راه خود را برود و حاصل اين جداسري اين شد كه نويسندگاني از اين سرزمين ها (ماركز، سوينكا و...) سربرآوردند كه به دنبال قصه گويي فرهنگ خودشان بودند؛ آن گاه بود كه جهان دوم و اول ديدند كه جهان سوم نيز صدايي ناشناس اما رازآميز و جذاب دارد و بايد آن را جدي بگيرند و ميدان بدهند چرا كه آنان جهان را طوري مي بينند كه اگر جدي گرفته شود شناختي تازه نصيب خود آنان مي كند. پس از آن بود كه سيل جوايز روانه نويسندگان اين جهان شد. همين اتفاق در سينماي ايران رخ داد و بلافاصله سينماي ايران را جدي گرفتند.
در ادامه رضا رضايي - برنده دوره قبل جايزه مهتاب ميرزايي - ضمن ابراز همدردي با خانواده ميرزايي گفت: اينكه علي ميرزايي - سردبير نگاه نو - اين جايزه را برعهده خوانندگان گذاشت دو ثمره داشت. يكي اينكه داوريها هميشه مسئله ساز بوده و در آن بحث سليقه شخصي و... پيش مي آمده است و دوم اينكه ميرزايي اعتقاد دارد كه خوانندگان مجله، داوري درستي انجام مي دهند. ضمنا شخص ميرزايي هم در انتخاب و انتشار مطالب نشريه دقت و وسواس خاصي دارد و بنابراين مي توان گفت انتخاب برندگان با پشتوانه اي منطقي همراه است.
كتاب مفصل براي حوزه عمومي بايد خرد شود
همچنين محمدرضا نيكفر با ارسال پيامي به جايزه گفت: مشغوليت فكري من هميشه جامعه بوده است. ترجيح من اين است كه نوشته خصلت ديالوگي و پيوندپذيري داشته باشد. براي جامعه كه مي نويسم بايد به پيوندپذيري توجه داشته باشم. هر نوشته اي پيوندپذير است اما پيوندپذيري در مفهوم موكد آن خصلت نوشته باز است.
وي افزود: نوشته سياسي بويژه نوشته اي كه به قدرت سياسي مي پردازد بيشتر در معرض خطر ايدئولوژيك بودن قرار مي گيرد. نوشته بايد در جامعه مدني با پذيرش واقعيت جامعه به عنوان امر كثير منطبق باشد. نوشتن براي جامعه انتقاد از حق كشي در همين جا و همين لحظه است و مقاله طولاني ترين فرصت براي اين كار است. كتاب مفصل براي حوزه عمومي بايد خرد شود و خود را به موضوعات مختلف محدود كند. من اين فرم ادبي را بسيار مي پسندم.
آنچه بيشتر محتاج آنيم داشتن نگاه نو است
محمدعلي موحد نيز كه جايزه بخش ترجمه را اهدا مي كرد در سخناني كوتاه با اشاره به مرگ مهتاب ميرزايي و منشا خير بودن او (در برپايي اين جايزه) گفت: من از نام اين مجله بسيار خوشم مي آيد. ما نيازمند نگاهي نو در خود، ادبيات، جهان و سنت هايمان هستيم و آنچه بيشتر محتاج آنيم داشتن نگاه نوست.
همچنين عزت الله فولادوند در سخناني درباره ترجمه به بخشي از كتاب عهد عتيق درباره پراكندگي قومي و زباني آدميان اشاره كرد و گفت: اگر داستان تورات (و تمام جهان را يك لغت و يك زبان بود...) را ماخذ قرار دهيم مي بينيم كه ابناي بشر هم از نظر زمان و هم از نظر مكان پراكنده شدند و فرهنگ بشر هم به تفرقه دچار آمد بنابراين انتقال زباني به زبان ديگر به معني انتقال فرهنگي به فرهنگ ديگر است.
مترجم هم به بيگانه خدمت مي كند و هم به خودي
وي به سطوح مختلف زبان و ترجمه ناپذيري شعر اشاره كرد و ادامه داد: ايتاليايي ها ضرب المثلي دارند كه مي گويد "هر ترجمه اي خيانت است" اما آيا واقعا ترجمه خيانت است؟ مردم جهان به زبان هاي مختلف سخن مي گويند و بايد از وضع و حال هم آگاه شوند و اين ممكن نيست مگر از طريق ترجمه. مترجم هم به بيگانه خدمت مي كند و هم به خودي، هم به مولف و هم به خواننده.
اين مترجم اضافه كرد: برخي ترجمه را كمتر از تاليف مي دانند ولي قضاوت اينان بر خطاست. سابقه گرانقدر ترجمه در سرزمين ما و خدمتي كه نهضت ترجمه در دوره درخشش فرهنگ اسلامي - خواه در تائيد و خواه در رد و تخطئه آن آثار - داشته، متاثر از كساني است كه متون را براي دانشمندان اسلامي قابل استفاده كردند؛ هرچند مي دانيم كه ايرانيان پيش از آنهم با زبان هاي بيگانه آشنايي داشتند.
وي به احياي علم در اروپاي بعد از قرون وسطي با استفاده از ترجمه هاي عربي از متون يوناني پرداخت و گفت: شكوفايي دانش و هنرها هنگامي حاصل شده است كه متفكران و هنرمندان از قالب هاي تنگ محلي بيرون آمده و دريافته اند ديگران چه گفته و چه كرده اند. اين مقصود حاصل شدني نيست جز از طريق دانستن چند زبان خارجي و يا بهره بردن از ترجمه.
ترجمه هايي وجود دارد كه نه مي توان آنها را خواند و نه مي توان طرفي از آنها بست
فولادوند اضافه كرد: غرض پيروي كوركورانه نيست. به هر حال كساني كه شالوده هاي علوم را در عصر جديد افكندند از تمدن هاي ديگر بوده و به زبان هاي غيرفارسي نوشته اند و اينجاست كه اهميت كوشش مترجمان آشكار مي شود.
وي درباره تعريف ترجمه گفت: ترجمه در وهله اول برگرداندن مطلبي از يك زبان به زبان ديگر است. اما اين روزها ترجمه هايي وجود دارد كه نه مي توان آنها را خواند و نه مي توان طرفي از آنها بست. آنها معجوني هستند كه به بهاي كاغذي هم كه بر آنها چاپ شده نمي ارزد. برخي معتقدند آنها نيز بايد بنويسند تا ياد بگيرند ولي به اين مي ماند كه شخصي ناشي را براي لوله كشي منزلتان بياوريد و يا راننده اي ناشي كه كار دست شما بدهد و...
ركود كتابخواني را نبايد فقط به پاي مسئولان و مشكلات اقتصادي و... نوشت
مترجم آثار فلسفي اضافه كرد: زيان مترجمان خام دست اگر به اين حد هم محدود مي شد حرفي نداشتيم. مخاطبان غالبا بعد از خواندن همين آثار از خواندن دلزده مي شوند. ركود كتابخواني را نبايد فقط به پاي مسئولان و مشكلات اقتصادي و... نوشت بلكه كتاب خوب را هم بايد مدنظر داشت. چه بسيار ترجمه هاي خشك و بي روحي كه مخاطب نمي تواند با نويسنده شان ارتباط برقرار كند. بنابراين ترجمه انتقال پيامي از يك زبان به زبان ديگر با حفظ روح متن اصلي و ايجاد تاثيري هم عرض در خواننده زبان مقصد است. اينجاست كه پاي هنر ترجمه به ميان مي آيد؛ ترجمه اي كه علاوه بر صحت و امانت داري بايد به روح متن اصلي هم وفادار باشد.
برندگان و تجليل شوندگان نگاه نو و جايزه مهتاب ميرزايي
در اين مراسم از پنج مولف و مترجم نشريه نگاه نو كه بيشترين مطالب را در طول 18 سال فعاليت مجله داشته اند تقدير شد. نگاه نو از سال 1370 تاكنون 2700 اثر منتشر كرده كه فعال ترين آنها عبارت اند از: عبدالحسين آذرنگ با 55 اثر، رضا رضايي با 53 اثر، عزت الله فولادوند با 47 اثر، محمدرضا نيكفر با 43 اثر و روشن وزيري با 42 اثر.
مجله نگاه نو از اين افراد تقدير كرد و جايزه نيكفر را برادر وي - به جهت مسافرت نيكفر به خارج از كشور - دريافت كرد.
همچنين برندگان دوره دوم جايزه مهتاب ميرزايي در دو بخش تاليف و ترجمه عبارت بودند از: محمدرضا نيكفر در زمينه تاليف مقاله (با مقاله اي تحت عنوان "فرهنگ بدون محور و مركز") و عزت الله فولادوند در بخش ترجمه (با مقاله "عقل گريزي در تاريخ فلسفه")
مديران نشر هرمس و نشر ماهي نيز جوايزي را به پاس تقدير از فعاليت هاي عزت الله فولادوند به وي تقديم كردند.
در اين برنامه يك گروه موسيقي به اجراي قطعات ويولون پرداخت و صديق تعريف نيز آوازي را بدون همراهي موسيقي براي حاضران اجرا كرد.
جمعه 21 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]
-
گوناگون
پربازدیدترینها