واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > شهری - برخلاف تصور ما، «صاحبخانه» بودن، شاخصی برای پیشرفت و توسعه یک کشور محسوب نمیشود؛ مثلا در حالی که در هند ظاهرا 80 درصد مردم صاحب خانه شخصیاند، در آلمان این رقم حدود 40 درصد است سهیل صالحی: «کمترین انتظاری که یک فرد کمدرآمد در کشور برای صاحب خانه شدن میکشد، به طور متوسط 20 سال است. بنا بر آمار سرشماری در سال 85 بین 7 تا 8 درصد از مردم در خانههای سازمانی و 25 درصد از مردم در خانههای اجارهای زندگی میکنند و 67 درصد مردم نیز صاحب خانه ملکی هستند.» اینها جدیدترین آماری است که وزارت مسکن اعلام کرده است. اما از این نظر بقیه نقاط دنیا چه وضعیتی دارند؟ آیا «صاحبخانه» بودن، شاخصی برای پیشرفت و توسعه یک کشور محسوب میشود؟ میگویند افرادی که مالک خانههای خود هستند شهروندان بهتری بوده و اثر بسیار مثبتی روی وضعیت اقتصادی یک کشور دارند؛ به همین دلیل معمولا نرخ صاحبخانه بودن افراد (Homeownership Rate) به عنوان شاخصی برای درک وضعیت سرمایهگذاری در بخش مسکن یک کشور در نظر گرفته میشود، ولی این شاخص برای مقایسه کشورها چندان کارا نیست. مثلا هند و مکزیک را در نظر بگیرید. بیش از 80 درصد خانوارهای این دو کشور صاحب خانه هستند در حالی که این شاخص در کشور ثروتمندی چون آمریکا حتی در اوج شکوفایی اقتصادی نیز تا مرز 68 درصد نرسید. با این حال اگر تعریفی که آمریکاییها از خانه دارند را درباره کشور هند اجرا کنیم از هر 10 خانواده هندی که گمان میکنند خانه دارند باید 4 تایشان را بیخانمان فرض کرد! اما شگفتیها به همین جا ختم نمیشود. شماری از کشورهای ثروتمند مثل سوئد، دانمارک، هلند و آلمان که در زمینه معیارهای رفاه ملی معمولا در قله اکثر فهرستهای جهانی قرار دارند، در زمینه مالکیت افراد بر خانههایشان همردیف کشور فقیری همچون بنگلادش در انتهای فهرست جا خوش میکنند. حالا سوال این است که آیا ما برای اینکه خانهای گرم و راحت برای آرامش و زندگی داشته باشیم لزومی دارد که مالک حقیقی آن خانه باشیم؟ و آیا مالک بودن در هر شرایطی بر اجارهنشینی ارجحیت دارد؟ به این جدول نگاهی بیندازید که شاخص صاحبخانه بودن را در برخی کشورها مقایسه کرده است: کشور شاخص صاحب خانه بودن برحسب درصد بولیوی 91 هند بیش از 80 اسپانیا 85 یونان 84 چین 80 ترکیه 70 انگلستان 71 آمریکا 67.5 برزیل 65 فرانسه 63 سوئد 60 کره جنوبی 59 هلند 54.5 عربستان 44 آلمان 43 آلمان؛ تجربه یک ملت اجارهنشینیک ضربالمثل رایج میان آلمانیها این است: «اگر یکبار اجارهنشین باشی همیشه اجارهنشین هستی.» در برلین پایتخت تنها 11 درصد افراد خانهای از آن خودشان دارند و بقیه به شکلهای گوناگون اجارهنشین محسوب میشوند. حالا اگر قسمتهای دیگر آلمان را نیز به این معادله وارد کنیم این نسبت تا 43 درصد خودش را بالا میکشد با این حال آلمان در میان کشورهای اروپایی در انتهای جدول مالکیت افراد بر خانههایشان جا خوش کرده است. حالا اگر از آلمانیها بپرسیم دوست دارند صاحب خانه باشند یا اجارهنشین، 80 درصد آنها صاحبخانه بودن را ترجیح میدهند. پس چرا آلمانیها خانه نمیخرند؟ آنچه از جنگ جهانی دوم برای آلمانیها به میراث ماند جز ویرانی شهرها نبود. بحران کمبود مسکن در این کشور تا دهه 1970 به طول انجامید. به رغم آنکه تقاضای زیاد باعث افزایش شدید قیمت مسکن پس از جنگ شد اما اجارهبها در حد ثابت و معقولی پایدار ماند به همین دلیل آلمانیها بر خلاف علاقه ذاتی به سمت اجارهنشینی و حتی زندگی چند خانواده در کنار هم گرایش پیدا کردند. تجربه کشوری همچون آلمان بهترین گواه برای این مطلب است که برای حل مشکل مسکن در هر کشوری باید با توجه به مجموعهای از شرایط تصمیمگیری کرد و دست به انتخاب یک راه حل مناسب بومی زد. اجارهنشین یا صاحبخانه؟یک حکومت در زمینه تهیه مسکن برای شهروندانش در کجای کار باید بایستد؟ آبراهام لینکلن عقیده داشت قدرت یک ملت در خانههای مردمانش نهفته است. اما الگوی صاحب خانگی بر حسب تمایل و ذائقه فرهنگی، آمار جمعیت، سیاست دولتها، نوع قوانین و رفتارهای بومی میتواند دستخوش تغییر شود. خیلی از دولتها شهروندانشان را تشویق میکنند که خانهای از آن خودشان داشته باشند اما شمار خانوادههایی که اجارهنشین میشوند یا منزل مسکونیشان را به طور اشتراکی استفاده میکنند در بسیاری از شهرها رو به افزایش است و با این حال تنها دولتهای کمی صاحب زمینان را تشویق میکنند خانههای بیشتر و با کیفیت برای اجاره دادن بسازند. در سال 2002 سازمان ملل بذرهای اولیه برنامهای را کاشت که از همان آغاز راه HABITAT-UN نامگذاری شد. هدف این بود که به دولتهای بیپروای کشورهای در حال توسعه گوشزد کنند که داشتن مسکن و سرپناهی متناسب و معتدل حق نخستین هر انسانی است و با توجه به روند نابرابر رشد جمعیت جهانی چنین کشورهایی کاری سخت در پیش رو دارند. مطابق بررسیهای HABITAT-UN بین سالهای 2000 تا 2030میلادی مناطق مدنی کشورهای در حال توسعه 95 درصد رشد جمعیت دنیا را در خود جای خواهند داد به طوری که رشد شهرنشینی از رشد اقتصادی این کشورها پیشی خواهد گرفت و باعث رواج تنگدستی و بیخانمانی در شهرها و پیامدهای ناگوار بعدی خواهد شد. تخمین میزنند در همین نخستین سالهای هزاره سوم 100میلیون آدم بیخانمان روی دست دنیا میماند و 1.1میلیارد نفر دیگر هم در چهاردیواری زندگی میکنند که به سختی بتوان به آن لقب خانه داد. بررسیهای HABITAT-UN پرده از پنداشتهای غلط گوناگونی درباره اجارهنشینی برداشته است. صاحبخانهها عموما کمتر از آنچه دربارهشان تصور میکنیم سود میبرند. در شهرهای فقیر بیشتر آنها در همان بیغولههایی زندگی میکنند که مستاجرانشان بسر میبرند و همان وضعیت اقتصادی و مرتبه اجتماعی را دارا هستند که مستاجران آس و پاسشان. نصیب خانهداران فقیر کرایهنشینان فقیر است ولی صاحبخانههای پردرآمدتر میتوانند مستاجران متمولتر پیدا کنند. در شهرهای فقیر اجاره گرفتن راهی است که صاحبخانههای فقیر درآمد خودشان را در حد گذران عمر برسانند و معمولا کمتر قراردادی بین این صاحبخانه و مستاجران حالت رسمی درست و حسابی دارد و معمولا خارج از قانون و چشمان و نظارت حکومت انجام میشود و همه این اتفاقها در صورتی میافتد که صاحبخانه فقیر اجارهبهایی در حد وسع مستاجر تدارک ببیند و معمولا همینطور نیز میشود. معضلاتی همچون اجارهبهای ناتوانکننده، اخراج مستبدانه یا سختگیریهای خارج از تحمل معمولا مبالغه شدهاند. باورهای نادرستبه عقیده HABITAT-UN بسیاری از اندیشههای بنیادی ما درباره اجارهنشینی غلط از آب درآمدهاند و باید بازشناسی شوند. از جمله اینکه: ـ همه خانوادهها آرزوی مالک خانه بودن ندارند. حس مالکیت معمولا نوعی تمایل اکتسابی است که ثمره شکل خاصی از اقتصاد و مداخلههای حکومت است. ـ حمایت از خانههای اجارهای و اجارهنشینی غیرمنصفانه و ناعادلانه نیست. تجربه بسیاری از کشورها نشان میدهد تشویق بیحساب و کتاب مالک شدن خانه است که هیزم در آتش نابرابری اجتماعی میریزد نه تشویق خانههای استیجاری. ـ در محیطی با تنگناهای عمومی دولتها باید به تعداد خانهها اضافه کنند نه اینکه از میزان آن بکاهند و به حجم بیخانمانها بیفزایند. اجارهنشینی باعث زوال و فساد شهرها نمیشود بلکه باعث مهیا ساختن خانه برای مردمان فقیری میشود که باید در قسمتهای مرکزی شهرها کار کنند اما قدرت خرید خانه ندارند. به همین دلیل بعضی از کشورهای در حال توسعه تلاش میکنند از آزمودههای کشورهای صنعتی که صاحبخانه بودن را به ایدهآلی تبدیل کردهاند درس بگیرند و از الگوهای منطبق با خود استفاده کنند. در حال حاضر تعدادی از کشورها در حال نو کردن الگوهای شهرنشینی خود هستند. در آفریقای جنوبی شرکتهای خصوصی، بنیاد ملی خانهسازی و حکومت مرکزی دست در دست هم شروع به ساخت خانههای اجارهای کردهاند. کلمبیا درصدد است با تغییر قانونهای بخش مسکن ساخت خانههای استیجاری را دوباره رونق دهد. برزیل، شیلی و کلمبیا طرح لیزینگی را تجربه میکنند که به مستاجران اجازه میدهد به صورت مشروط ملک خودشان را بخرند. به عقیده HABITAT-UN تا وقتی که سلیقه حکومتها روی مالکیت شخصی افراد بر خانههایشان باشد و از تخفیف مالیاتی که باعث کمک به خانوادههای طبقه متوسط اجارهنشین شود پرهیز کنند، برای ساخت بناهای استیجاری توفیقی حاصل نخواهد شد. این حکومتها باید بدانند که خواه ناخواه بیشتر مردم به ویژه طیف جوان جمعیتشان در بعضی مقاطع زندگی نیازمند منزل استیجاری هستند و در صورتی که آسانسازی سرمایهگذاری در زمینه ساخت خانههای استیجاری و تشویق ملاکان مستقل با پرداخت یارانه صورت نگیرد، نتیجه سرریز جمعیت جوان جویای خانه و زندگی در هر کشور در حال توسعهای چندان باب میل دولت مرکزی نخواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]