واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: افشاگری عبدالرضا داوری: احمدینژاد از حمله آمریکا به ایران استقبال میکند/ مرتبا میگفت جمهوری اسلامی شش ماه دیگر سقوط میکند/ پیروزی بایدن را به نفع خودش میدانست/ «سقوط بورس» یکی از اخبار مورد علاقۀ وی بود!
میدانستم احمدینژاد با چه عباراتی راجع به حاج قاسم صحبت و قضاوت میکند. وقتی آن پیام توام با تجلیل را از احمدینژاد خواندم، دود از سرم بلند شد!
عبدالرضا داوری، از چهره های نزدیک به احمدی نژاد و به ظاهر مجری برنامههای رسانهای او، ظاهرا از احمدی نژاد فاصله گرفته و یکی از منتقدان رادیکال جریان موسوم به بهار(انحرافی) و یا به تعبیر خود داوری «فرقه» شده است. داوری به افشاگری درباره احمدی نژاد، مشایی و بقایی پرداخته و نظرات واقعی این افراد درباره مسائل کشور و چارچوب فکری آنان را مطرح کرده است. البته که سیر سقوط احمدی نژاد امر پنهانی نیست. بخش های مهم اظهارات داوری را در ادامه خواهید خواند: *ابتدا باید بگویم که من در توئیتهایم به ماهیت فرقهگون جریان آقای احمدینژاد اشاره کردهام. در این ماهیت فرقهگون، رهبر فرقه دارای یک حریم قدسی میشود. من در سالهای اخیر در جلساتی بودهام که در آن جلسات آقای احمدینژاد در تراز انبیا و اولیاء الهی توصیف میشد و این توصیفات در حضور خود او مطرح میشد. در ذهن ما این نکته فرو رفته بود که هر انتقادی به آقای احمدینژاد همسویی با اسرائیل و صهیونیسم است. چون "شیمون پرز" گفته بود باید کاری کنیم که بودن در کنار احمدینژاد به ننگ تبدیل شود، ما بدون اینکه به فراز و فرود انتقادها دقت کنیم، با منتقدین احمدینژاد مخالفت میکردیم. ما حتی انتقادها علیه احمدینژاد را نمیخواندیم و راستش فکر میکردیم هر انتقادی که به سمت آقای احمدینژاد روانه میشود، از یک کانون واحد صهیونیستی است و این منتقدین دشمنان امام زمان هستند و آقای احمدینژاد هم نایب خاص امام زمان است. *احمدینژاد خودش را در جایگاه ولیّ خدا یا حداقل در جایگاه "نایب خاص" میبیند. ایشان الان خبر از "ظهور صغری" میدهد. تا حالا چنین حرفی را به این صراحت نگفته بود. *در دفتر ولنجک، اتاق من و آقای دکتر عبدالرضا شیخالاسلامی کنار هم بود. در شهریور ۱۳۹۹ یک روز با آقای شیخالاسلامی وزیر رفاه در دولت اول احمدینژاد صحبت کردم و به ایشان گفتم احتمال تایید صلاحیت آقای احمدینژاد تقریبا منتفی است و به دکتر شیخالاسلامی پیشنهاد دادم شما روی کاندیداتوری خودتان تامل کنید. اما آقای شیخالاسلامی به خاطر همین شرایطی که آقای احمدینژاد ایجاد کرده، که کسی نتواند در کنارش در فضای سیاسی موثر باشد، از پیشنهاد من مضطرب شد. منظورم این است که این اختلافات از مدتها قبل شکل گرفته بود و الان که نظرات انتقادیام را علنی کردهام، این اختلاف نظر برای اطرافیان آقای احمدینژاد اصلا عجیب نیست. *مثلا پیام آقای احمدینژاد دربارۀ شهادت سردار سلیمانی. من در جلسات حضور داشتم و میدانستم آقای احمدینژاد با چه ادبیات و عباراتی راجع به حاج قاسم صحبت و قضاوت میکند. وقتی آن پیام توام با تجلیل را از آقای احمدینژاد خواندم، دود از سرم بلند شد! یعنی از دوگانگیای که ایشان در درون و بیرونش دارد، حیرت کردم. *احمدینژاد طرحی در ذهنش است که بر اساس این طرح جمهوری اسلامی به زودی فرومیپاشد و مانند شوروی سابق، که غرب از یلتسین استفاده کرد، الان هم جهان غرب از ایشان (احمدینژاد) استفاده میکند و یک یلتسین ایرانی در دوران پس از جمهوری اسلامی متولد میشود! این تحلیل آقای احمدینژاد است. احمدینژاد از اواخر سال ۹۶ به بعد، مرتبا به ما میگفت جمهوری اسلامی سه ماه، حداکثر شش ماه دیگر سقوط میکند. حتی در اواخر سال ۹۹، وقتی که بحث انتخابات مطرح بود و من انتقاد میکردم از کنش آقای احمدینژاد، آقای بقایی به من گفت اصلا ببین جمهوری اسلامی به انتخابات میرسد؟ یعنی تلقیشان این بود که جمهوری اسلامی تا ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ سقوط میکند! آقای احمدینژاد هم اعتقادش این است که جمهوری اسلامی نظام پایداری نیست و سقوط خواهد کرد. *حملۀ آمریکا به ایران را هم عامل فروپاشی میدانستند و به شدت اخبار مربوط به حملۀ احتمالی را دنبال میکردند.....میگفتند اگر آمریکا حمله کند و زیرساختها را بزند، یعنی آب و برق قطع شوند، این نقطۀ آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی خواهد بود. *یکی از اخباری که ما با آقای احمدینژاد به طور روزانه در اتاق ایشان مرور میکردیم، اخبار بورس بود. سقوط بورس که میتوانست نارضایتی اجتماعی ایجاد کند و مردم را به کف خیابان بیاورد، یکی از اخبار مورد علاقۀ آقای احمدینژاد بود. *مرتبا بدهی دولت به بانکها را دنبال میکردند و فلاکت اقتصادی را نه فقط زمینهساز آشوبهای اجتماعی، بلکه وزنهای میدیدند که میتواند اینها را در الاکلنگ قدرت بیاورد بالا. *آقای احمدینژاد در منشور بهار گفته است که رابطۀ امام زمان با همۀ انسانها، رابطهای یکسان است. ایشان از این مدعا میخواهد نتیجه بگیرد که "نیابت عام" وجود ندارد. میدانید که پایۀ تئوری ولایت فقیه این است که روحانیان و فقها "نیابت عام" دارند. حکومت دینی از همین نیابت عام استخراج میشود. احمدینژاد سعی کرد با نیروهایی که با اصل ولایت فقیه تضاد یا زاویه دارند، ارتباط برقرار کند. من خودم در چند مورد از طرف آقای احمدینژاد با عدهای از نیروهای سیاسی صحبت کردم. مثلا با آقای تاجزاده یا اعضای جبهۀ ملی و اعضای نهضت آزادی. من تلاش کردم نظر این افراد را نسبت به رویکرد آقای احمدینژاد جلب کنم. هر چند که موفق نشدم. *احمدینژاد از یک نظر فرد زیرکی است. من معتقدم احمدینژاد مشایی را برجسته کرد تا مشایی ضربهگیر او باشد. یعنی حواسها متوجه آقای مشایی شود تا خود احمدینژاد آسیب نبیند. احمدینژاد از مشایی به عنوان سپری در فضای سیاسی استفاده کرد. *احمدینژاد اخیرا در عید نیمه شعبان به صراحت اعلام کرد که امام زمان چند سال است که ظهور کرده و منتظر تصمیم و ارادۀ ماست. این یعنی احمدینژاد به "ظهور صغری" و "نیابت خاص" باور دارد. وقتی او میگوید امام زمان ظهور کرده، یعنی افراد معدودی با امام زمان در ارتباطند. شما این مدعا را بگذارید در کنار سخنرانیای که احمدینژاد چند روز قبل از نیمۀ شعبان ایراد کرد. در این سخنرانی احمدینژاد گفت جهان دارد احمدینژادی میشود. منظور او از احمدینژادی شدن، بهار انسانی است. کد "بهار انسانی" در گفتارهای احمدینژاد هم یعنی امام زمان. یعنی احمدینژاد در اینجا یک همسانی بین خودش و امام زمان برقرار میکند! *آنچه به صورت حداقلی بروز میدهد، خودش را به عنوان یکی از نواب خاص ترسیم میکند. ولی تصویری که در جلسات خصوصی ترسیم میشود این است که خود آقای احمدینژاد ولیّ خداست! *اینها اعتقاد دارند در هر عصر فقط یک ولیّ خدا حضور دارد. *وقتی میگویند آقای احمدینژاد ولیّ خداست، با توجه به اینکه ولیّ خدا را یگانه و انسان کامل میدانند، در واقع منظورشان این است که احمدینژاد انسان کامل است. *ایشان به مهدویت حول محور خودش اعتقاد دارد. به نظرم ایشان دچار یک نوع بیماری اختلال روانی است و از نوعی توهم رنج میبرد که اخیرا یکی از روانشناسان کشور هم به این موضوع پرداخت. *من چند سال است آقای احمدینژاد را از نزدیک میشناسم اما عبارت "ولیّ خدا" را اولین بار آذر ماه سال گذشته شنیدم و شوکه شدم. در جلسهای که با آقای احمدینژاد و بقایی داشتم، آقای بقایی این عبارت را در توصیف احمدینژاد به کار برد و احمدینژاد هم هیچ واکنشی نشان نداد. یعنی بیماری ناشی از توهم ایشان در طول زمان تشدید شده است. * آقای احمدینژاد مطلقا اهل مطالعه نیست. دادههایی که ایشان در سخنانش ارائه میکند، برگرفته از متون کلاسیک اقتصادی و فلسفی نیست. ایشان این دادهها را از دیگران میشنود و بیان میکند. برای همین گاهی در بیان عبارات و کلمات دچار خطای فاحش میشود. مثلا نمیداند کجا بگوید مارکسیسم، کجا بگوید مارکسیست. یا اخیرا احمدینژاد یک جلسۀ شعرخوانی حافظ برگزار کرد و آنجا معلوم شد تفاوت ملَک و ملِک را نمیداند. آن مصرع مشهور حافظ را این طور خواند: من ملِک بودم و فردوس برین جایم بود. بعد با این مایه از سواد، نشسته شعر حافظ را معنا میکند. واقعیت این است که من از موضع اقتصاد سیاسی جذب ایشان شدم اما هر چه جلوتر آمدیم، دیدم رویکردهای عجیب ایشان در حوزههای اعتقادی، به اقتصاد سیاسی مد نظرش هم دارد لطمه میزند. یعنی عملاً آن را به حاشیه میبرد. *جلسهای بود در منزل آقای بقایی. من و آقای بقایی و آقای احمدینژاد حضور داشتیم. بحث راجع به انتخابات آمریکا بود. آقای احمدینژاد تحلیلش این بود که اگر بایدن پیروز شود، اصلاحطلبان در ایران قوی میشوند و در این صورت نظام و رهبری و سپاه نیرویی ندارند که آن را جلوی اصلاحطلبان بگذارند؛ بنابراین مجبورند راه را برای من باز کنند. احمدینژاد پیروزی بایدن را به نفع خودش میدانست. حدود چهل دقیقه بحث کردیم. من به آقای احمدینژاد گفتم اگر نظام همین امروز آقای مهندس موسوی را از حصر بیرون بیاورد، او را به شما ترجیح میدهد؛ آقای خاتمی و آقای روحانی که جای خود را دارند و به طریق اولی بر شما مرجح خواهند بود. *واقعا هم به نظرم جمهوری اسلامی فرسنگها از احمدینژاد دور شده و من واقعا تایید صلاحیت مهندس موسوی را محتملتر از تایید صلاحیت احمدینژاد میدانم. این تحلیل را بیان کردم ولی احمدینژاد نظرش این بود که پیروزی بایدن موجب تایید صلاحیت خودش در انتخابات ریاست جمهوری میشود. بحث به درازا کشید و آقای بقایی به من گفت چرا شما این قدر با آقای احمدینژاد چالش میکنی؟ و بعد بقایی به من گفت ایشان در جایگاه انبیا و اولیاء الهی است و ما فقط باید از ایشان تمکین کنیم و شما هم تمکین کن. من هم گفتم من چنین اعتقادی ندارم که بخواهم به آقای احمدینژاد این طور نگاه کنم. به هر حال بقایی جلوی خود احمدینژاد چنان حرفی زد و احمدینژاد هم متاسفانه هیچ واکنشی نشان نداد. *یکبار از آقای مشایی راجع به عباس غفاری سوال کردم و مشایی هم گفت که عباس غفاری را یکبار در منزل محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدینژاد، دیده است و دیدارشان در حد یک ساعت بوده. * در اینکه آقای مشایی اهل نمازهای مستحبی و عبادت و تهجد است، تردیدی ندارم. خودم این را دیدهام. اما اینکه این تهجد در یک چارچوب خاصی باشد، خبر ندارم. من در این حوزهها صحبتی نکردهام با آقای مشایی. *چند شب قبل، کسی در کلاب هاوس از من پرسید که بقایی گفته بیستم هر ماه اگر از دوستانم پول قرض نکنم، زندگیام نمیچرخد. اما من به عمارت آقای بقایی در آبسرد رفتهام و از زندگی شخصی ایشان خبر دارم. درآمدهای ایشان را از محل تجارتخانهای که در میدان رسالت دارد، میدانم. این خیلی زشت است که ما بگوییم ما بسیار پاکدست هستیم و اصلا چیزی برای خوردن نداریم ولی چندین خانه و ماشین داشته باشیم. آقای بقایی دو تا خانۀ ویلایی در تهران دارد. یعنی منزلش آپارتمان نیست. آقای بقایی برای دو تا همسرش دو تا خانۀ ویلایی دارد و یک ویلا هم در آبسرد دارد. *آقای احمدینژاد مجموعهای از تناقضات است. احمدینژاد بسته به موقعیت خودش و نسبتش با کانونهای قدرت، سیاستورزیاش تغییر میکند. ایشان در شورای عالی امنیت ملی با آقای علی لاریجانی درگیر شد و او را برکنار کرد، اما در سال ۸۷ از آقای لاریجانی برای کسب ریاست مجلس، در رقابت با حداد عادل، حمایت کرد. یعنی تیم خودش را روانۀ مجلس هشتم کرد تا علی لاریجانی رئیس مجلس شود. بعد دوباره با همین آقای لاریجانی دچار مشکل شد. *احمدینژاد در نسبت با آمریکا و اسرائیل و عربستان هم این طور است. امروز در چارچوب پروژۀ "یلتسین ایرانی" لازم میبیند که به این کشورها سیگنال مثبت بدهد تا به زعم خودش با حمایت این کشورها بتواند پرچمدار تغییر سیاسی در ایران شود. منبع: جهان نيوز
دوشنبه, 23 فروردين 1400 ساعت 10:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]