واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:
"نبرد را به پایان برسان"
این همان چیزی است که Halo 3 در تریلر معرفی خود و در E3 2006 از ما میخواست. در دو بازی قبلی با Covenant ها و Flood ها مبارزه کرده بودیم.بازی اول که توانست انفجاری شگرف در میان عناوین شوتر اول شخص ایجاد کند و نسخهی دوم نیز ادامهی همین مسیر را در بخش مولتی پلیر در پیش گرفت. اما حالا زمان به پایان رساندن این ماجراجویی بود، یک بار برای همیشه. نسخهی آخر این حماسه یعنی Halo 3 درمیان 100 بازی برتر تاریخ از دید ما قرار میگیرد، نه فقط به این دلیل که اجازه داد چیزی که آغاز کرده بودیم را به پایان برسانیم بلکه به این دلیل که در تمامی چیزهایی که ارائه میکرد در نوع خود بهترین بود. عنوانی عالی در سبک شوتر اول شخص؟ بله. کمپینی حماسی برای به اتمام رساندن این فرنچایز شوتر اول شخص؟ بله. بخش مولتی پلیر که برخی هنوز هم آن را به شوترهای امروزی ترجیح میدهند؟ بله. کیش و مات!
البته اگر ستارهی نمایش یعنی "مسترچیف" در بازی نبود این Halo به سطح واقعی خود نمیرسید. هر گاه که کلاه خود را بر سر میگذاشتیم و اسلحه را برمیداشتیم احساس شکست ناپذیر بودن میکردیم. ما هر آنچه برای پیروزی لازم بود را در کنار خود داشتیم: قدرتِ آتش فراوان، نیروهایی خشن و انعطاف پذیری مثال زدنی. فقط به صحنهی اوپنینگ بازی دقت کنید: آسمان شب را میبینیم که با ستارهای دنباله دار روشن میشود.سپس میفهمیم که این ستاره خود Master Chief بوده که از مدار خارج شده و بر روی یکی از سفینهها سقوط میکند. اگر هر کس دیگری بود مطمعنا قبل از رسیدن به جو زمین آتش میگرفت و جزغاله میشد اما Master Chief چنین نمیشود و پس از فرود بر روی زمین برمیخیزد و خاک و خاشاک را از تن و رویاش کنار میزند،سپس دوباره به کشتن فضاییها مشغول میشود. چرا؟ چرا که نه؟! زیرا او "خوش شانس" است. زیرا او Master Chief است. دقیقا به همین دلیل.
پس از این اتفاقات زمان زیادی لازم نبود تا ببینیم که Halo 3 چه آشی برایمان پخته و باید برای اتمام این نبرد چه کارهایی بکنیم. دیگر نمیتوانستیم همانند سابق و به راحتی آب خوردن کار دشمن را یکسره کنیم چرا که هر یک از مبارزات در Halo 3 یک نبرد کامل بود که در میادین جنگ جریان داشت. دهها دشمن مقابل ما ایستادگی میکردند.هر یک نیز توسط هوش مصنوعی خاصی کنترل میشدند که قبل از این در هیچجا ندیده بودیم. حتی یاران Master Chief نیز باهوشتر شده بودند و انتخابهای عاقلانهتری میکردند.
به هر حال بخش کمپین بازی به قدری هیجان انگیز بود و به قدری آدرنالین به بدن تزریق میکرد که تعداد کمی از بازیها میتوانند چنین کاری انجام دهند.توصیف لذتی که در دیدن یک Covenant بر روی زمین وجود داشت، بسیار سخت و تقریبا محال میباشد.
پس از اتمام بخش کمپین میتوانستیم دوباره آن را تکرار کنیم. این بار اما به روشی کاملا نوین. شما میتوانستید در تیمی چهار نفره و با دوستان خود بخش کمپین را تجربه کنید. این برای نخستین بار بود که شاهد چنین موضوعی بودیم و شروع آن نیز با Halo 3 بود. پیشتر از این و در Haloهای قبلی میتوانستید در تیمی با دوستانتان بازی را تجربه کنید. اما در Halo 3 هر کس نقش منحصر بفرد خود را داشت و تنها کلونی از Master Chief نبود. درست است که داستان تغییری نمیکرد اما میشد راهها و نقشههای جدید برای مبارزه، ماشین سواری همانند دیوانهها و رقابت در امتیاز گرفتن را با دوستان امتحان کرد. بسیار پیش میآمد که اعضای تیم کشته میشدند و تنها یکی از آنها موفق به پایان مرحله میشد، در این زمان برای دیگر اعضا پیامی حاوی "خوش شانس بودی" ارسال میشد. این موارد چیزهایی بودند که Halo 3 آنها را ممکن نمود.
سخن گفتن از Halo 3 بدون پرداختن به بخش مولتی پلیر اجحافی بزرگ در حق بازی خواهد بود. زمان خرید بازی همه میدانستیم که علاوه بر بخش کمپین، بخش مولتی پلیر آن هدف اصلی همهی ما خواهد بود. Halo3 گزینهها و انتخابهایی به مخاطب ارائه میداد که در گیمپلی بازیهای امروزی مشابه آن به هیچ وجه دیده نمیشود. صدها سناریوی مختلف برای تجربهی بخش آنلاین در دسترس بازیکن بود؛ از ارتقای لباس و سلاحهای مختلف بگیر تا Power Upهای متنوع و گوناگون که از شروع بازی در اختیارمان گذاشته میشد.
به هر شکلی که بازی کرده باشیم، Arenaهای بازی به بهترین و بی نقصترین شکل ممکن طراحی شده بودند. برخی از این Arenaها به نقشههای دو بازی سابق نیز سری زده بودند. همانند نقشهی Valhalla"s Blood Gulch یا Guardian winding که از Halo 2 Ascension به عاریه گرفته شده بودند.
با این که حالات فراوانی برای بازی وجود داشت اما هنوز به بسیاری از این قابلیتها نپرداختهایم. حالت Forge همانطور که بالاتر نیز اشاره شد، بخش شخصی سازی را به مرحلهای کاملا جدید برد و اجازه داد که نقشههای بازی را به میل خود تغییر دهیم. پس از ساخت نقشهی خاص خود، میتوانستیم دوستانمان را دعوت کنیم تا به مبارزه بپردازند، در همین حین میشد این نبرد را کاملا ضبط کرد و با دوربینی آزاد و در حالت روح به تمام نقاط نقشه سرک کشید. دیگر نیازی نبود که مسابقه را حتما از دید Spartanمان تماشا کنیم و این قابلیت در آن زمان بسیار خاص و شگفت انگیز بود!
بازی Halo 3 به ما اجازه میداد که نبردی که شروع کرده بودیم را به اتمام برسانیم، اما در تمام طول بازی این حس وجود داشت که قرار نیست با Master Chief وداع کنیم. در آخرین سکانس بازی، Master Chief وارد یکی از Cryotube ها شده و یکی از همین وسایل که در ابتدای بازی اصلی Halo به دست آورده بود را به Cortana میدهد و دستور آخر را نیز صادر میکند :
"هر زمان که به من نیاز داشتی، بیدارم کن."
20 مهر 1399
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پردیس گیم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]