محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829301244
تجربه ما از Early Access بازی Gedonia (به همراه گیمپلی اختصاصی)
واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:
تجربه ما از Early Access بازی Gedonia "به قلم محمدجواد فرجالهی" این پیشنمایش براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است. همیشه بازیهایی که بر پایه اکتشاف بودهاند را دوست داشتهام. همیشه دلم میخواست در دنیایی بزرگ، زیبا و سرسبز غوطهور شوم که پر از جنگلها و درختان بلند، خانههای قدیمی و چوبی باشد و حس آرامش را به مخاطب القا کند. جهان مورد علاقه من بیشباهت به اروپای قرون وسطی با افسانههای عجیبش نیست. تاکنون بازیهای زیادی انجام دادهام که دنیایی فوقالعاده و پر از جزئیات داشتهاند که سرآمد همهی آنها به نظر این حقیر، دنیای عناوین Witcher و Zelda است. بازیی که ما امروز میخواهیم بررسی کنیم، شباهت عجیبی به مورد دوم دارد، گویا با یک زلدای ایندی طرف هستیم. با ما همراه باشید تا از اولینتجربهمان از بازی Gedonia بگوییم. بازی گدونیا یک عنوان نقشآفرینی جهان باز از نوع کلاسیک بوده که پایه و اساسش، گشت و گذار است. دنیایی بزرگ، مملو از دانجنهای متنوع دارد که بازیکن میتواند در آنها به اکتشاف بپردازد. بازیکن میتواند به گروههای مختلفی که در طول بازی میبیند، بپیوندد و یارانی را به عنوان همراه برگزیند. این بازی همچنین از سیستم دیالوگ و مهارت گستردهای برخوردار است که به مخاطب اجازه میدهد تا طبق سلیقهاش به شخصیسازی کاراکترش بپردازد؛ موضوعی که ارزش تکرار آن را بالا میبرد. اما بگذارید از تجربه خودمان بگوییم.
گدونیا با یک کاتسین زیبا شروع میشود که در آن اشاره کوتاهی به داستان میکند. ماجرا از این قرار است که شخص اول داستان ما پدر و مادرش را از دست داده و از کودکی تاکنون توسط عمویش بزرگ شده است. حال در آستانه ۱۸ سالگی، یک خواب عجیب در مورد غاری در دل کوه میبیند؛ خوابی که بیشتر به یک الهام و وحی شباهت دارد. جوان قصه ما هم عزمش را جزم میکند تا به سراغ این غار برود. خوب متاسفانه داستان بازی تنها تا اینجا تکمیل شده است و ما باید تا زمان عرضه منتظر بمانیم که کامل شود. در کاتسین اولیه بازی نشان داده میشود که بازیکن میتواند از صخره بالا برود. صحنهای که دقیقاً مشابه آن را در زلدا دیده بودیم. اما خوب در طول بازی شما به هیچ نمیتوانید از کوه و صخره بالا بروید. سیستم راه رفتن و پریدن اشکالات متعددی دارد. مثلا هنگامی که میخواهید از یک مسیر سربالایی بگذرید، متوجه خواهید شد که باگهای فراوانی در این بخش وجود دارد و کاراکتر شما نمیتواند خوب و روان حرکت کند؛ همینطور بالا رفتن از نردبانها و یا سوارشدن بر اسب بسیار مصنوعی و گاهی با دردسر انجام میشود. همهی این موارد لذت یک گشت و گذار مطلوب و روان را از بازیکن میگیرد. اما گذشته از آن، به بخش ساخت کاراکتر رسیدم. شما میتوانید کاراکترتان را در ۴ زمینه هوش، قدرت، چابکی و کاریزما تقویت کنید. قدرت به میزان سلامتی، شدت ضربات و میزان کالایی که میتوانید حمل کنید وابسته است. کاریزما هم منحصراً به تعداد یارانی که میتوانید گردآوری کنید مربوط میشود. چابکی هم به شما کمک میکنید که فرز باشید و جاخالی بدهید، تیرانداز ماهری شوید و مواردی از این دست. در نهایت هوش را داریم که مستقیما روی جادوگری شما تاثیر میگذارد. هرچه باهوشتر باشید، جادوگر بهتری هم میشوید. باید دقت داشته باشید که شما تنها یک بار میتوانید این تنظیمات را انجام دهید و به طور مثال اگر اواسط بازی قصد داشته باشید هوش یا قدرتتان بیشتر شود، بازی ناامیدتان خواهد کرد. این مساله از نظر اینجانب با وجود طبیعیتر کردن کاراکتر و ویژگیهای پیشزمینه او، در نهایت موجب آزار خواهد بود. فردی اگر بخواهد ویژگی جدیدی داشته باشد، باید بازی را از ابتدا آغاز کند و تمام سیوهای قبلیاش را کنار بگذارد.
بعد از تعیین ویژگیهای شخصیتی، به سراغ بخش مهارتها میرویم. ابتدا باعث تعبجم شد که یک بازی ایندی چطور تا این حد شخصیسازی خوبی در بخش مهارتها دارد. در واقع کاراکتر شما میتواند در زمینههای مختلفی—از جادوگری گرفته تا چرمدوزی و یا آهنگری—مهارت یابد. چنین مسئلهای قطعا عمق بیشتری به گیمپلی میدهد و موجب غنیتر شدن آن میگردد. مثلا شما میتوانید قابلیت چارم را ارتقا دهید و این قابلیت نه تنها در هنگام جذب نیرو و یا دیالوگها اثرگذارد، بلکه در میان مبارزات نیز میتواند مفید واقع شود. اگر چارم بالایی داشته باشید دشمنان شما تحت تأثیرتان قرار میگیرند و به شما حمله نخواهند کرد و یا دچار سستی میشوند و ناتوان میمانند.
در سمت دیگر مهارتها، انواع مختلفی از جادوگری را داریم. از جادوگری تاریک گرفته تا مقدس، طبیعی، مصنوعی، سنتی و صنعتی. خلاصه در این بازی همه مدل جادوگری داریم که بسیار جالب از کار درآمدهاند. مثلاً در بخش مهارت جادوگری تاریک، شما میتوانید اسکیلهایی مثل نفرین کردن دشمنان و یا احضار مردگان برای کمک را فرا بگیرید. در بخش عناصر طبیعی میتوانید از المانهای مختلف طبیعت مثل گیاهان، زمینلرزه، آتش، باد و غیره بهره جویید. یک نکته جالب آنکه میتوانید این عناصر را ترکیب کنید؛ مثلا عنصر آتش را فرا بخوانید و بعد نه تنها ضربات جادوی شما آتیشن میشود، بلکه تیر کمانتان هم آتشین خواهد بود. اگر میخواهید بازی را آغاز کنید به شما توصیه میکنم ویژگی هوش و مهارت جادوگریتان را بالا ببرید؛ چراکه جادوگری مفرحتر از سایر کلاسهاست.
اما بخش شخصیسازی که تمام شد و وارد بازی شدم، به اولین مشکل عمده آن برخوردم. دوربین بازی و اینترفیس آن اصلا مناسب نیستند؛ چرا که امکان مشاهده جزئیات ریز محیط و همینطور واکنش سریع را از شما میگیرد. متأسفانه هیچکدام هم امکان شخصیسازی ندارند و قابل تغییر نیستند. هیچکدام از نوشتههای شلوغ و راهنمای بازی را نمیتوان خاموش کرد تا صفحهی بازی خلوتتر شود. از طرفی نقشهی بازی هم واقعا اعصاب خردکن است. نه میتوانید در آن زوم کنید تا جای دقیق مکانهای مختلف را ببینید و نه نشان درست حسابی روی آن بگذارید که بهتر بتوانید راهتان را پیدا کنید. جالب آنکه در مد دانجن هم عملا نقشه چیزی را نشان نمیدهد و یک ویژگی اضافه و بیکاربرد است. خلاصه بهتر آن است که از عناصر طبیعت برای جهتیابی استفاده کنید تا کمتر وقتتان تلف شود!
مسئله بعدی که توجه مرا جلب کرد، محیطهای زیبای بازی بودند. گدونیا واقعا جهان زیبایی دارد؛ دهکدههای آرام، جنگل درختان کاج، کوههای سرسبز و چمنهای بلند، همه و همه شما را به وجود خواهند آورد. جهان بازی آرامش خاصی دارد و اگر جزو کسانی هستید که میخواهید با گشت و گذار در یک دنیای خیالی، از استرس و مشغله روزانه فاصله بگیرید، Gedonia برای شماست. اما متاسفانه جهان بازی فقط ظاهر زیبایی دارد و داستان خاصی پشت آن نیست. نبود یک لور مناسب موجب میشود که علاقهای به کند و کاو عمیق نداشته باشید تا بخواهید سر از رازهای جهان بازی در بیاورید.
مبارزات بازی هم در سطح متوسطی قرار دارند و تنها در حد رفع نیاز شما توسعه داده شدهاند. شما میتوانید در حین مبارزات از سپر، شمشیر و تیرکمان استفده نمایید. البته سوییچ کردن میان سلاحهایتان در حین نبرد، کار سادهای نخواهد بود. همینطور قابلیت جاخالیدادن یک ویژگی جالب برای مبارزات است. به هر حال قرار نیست با انجام حرکات خفن و یا استفاده از بمبها و معجونهای عجیب سیستم مبارزات بازی تغییر کند و چالش برانگیز شود و تنها برای ضربه زدن و یا عقب نشینی ساده طراحی شده است؛ ضمن آنکه سیستم تیراندازی و استفاده از کمان هم یک سیستم ضعیف و پر از ایراد است که خیلی بیش از حد مصنوعی جلوه میکند و بازی فیزیک مناسبی ندارد. البته من انتظار تیراندازی با کمان در حد بازی مثل هورایزن را ندارم اما خوب حداقل آرزو داشتم که تجربه تیراندازی کمی روانتر و جالب باشد و از این حالت خشک و بیروح در میآمد. اسب سواری هم به همین شکل است. در لحظاتی از بازی اسب سواری واقعا لذت بخش است اما در مواردی به علت مشکلات دوربین و اینترفیس بازی، ممکن است تجربه ناخوشایندی رقم بزند. ویدیوی گیمپلی اختصاصی و کوتاه از Gedonia
از آنجا که کوئستهای اصلی و مراحل داستانی بازی هنوز قفل هستند، بگذارید از ماموریتهای فرعی برایتان بگویم. شما در طول ماجراجوییهایتان در سرزمین گدونیا، به افراد گوناگونی برمیخورید که هر یک داستان جالبی دارند؛ از درخت سخنگو گرفته تا فردی مثل پرومتئوس که در قله کوهی به زنجیر کشیده شده است. در واقع با اینکه این ماجراهای فرعی چندان طولانی نیستند و محتوای کوچکی دارند اما حقیقتاً از یک بازی ایندی انتظار نمیرود که ماموریتهای داستانی فرعیاش مفصل و عمیق باشند. خوشبختانه برای پیشبرد مراحل فرعی راههای گوناگونی پیشروی بازیکن قرار دارد. مخاطب میتواند از طریق مبارزه و یا استفاده از قابلیتهای خاصش مثل متقاعدکردن دیگران و یا مواردی از این دست ماموریت را انجام دهد. خوشبختانه گدونیا در بخش ماموریتهای فرعی درخشیده است و ماموریتهایی سرگرم کننده ارائه میدهد که Fetch Quest نیستند، بلکه محتوایی جالب و درخور ارائه میکنند. متاسفانه یک ایرادی که این کوییستهای فرعی دارند آن است که ربطی هم به خود جهان بازی ندارند؛ صرفا چند ماجرای شخصی هستند که کنار یکدیگر چیده شدهاند.
میخواهم در مورد دو مد دیگر بازی هم صحبت کنم. شما میتوانید علاوه بر حالت آزاد و اپن ورد، حالت دانجن و Arena را هم برگزینید. حالت Arena به گونهای است که شما در یک میدان مبارزه مثل زمان روم هستید و همانند گلادیاتورها باید به نبرد موجهای زیادی از دشمنان مختلف بروید. بد نیست که اینجا به تنوع دشمنان هم اشاره کنیم. در بازی چند نوع مختلف حریف داریم، از گل و گیاه گرفته تا حیوانات وحشی و آدمها. آدمها هم چند نوع هستند؛ نوع اول سربازهای معمولی هستند که با شمشیر یا تیرکمان و یا نیزه و چماغ به سراغتان میآیند، نوع دوم جادوگرانی هستند که با استفاده از جادوهای مختلف شما را به چالش خواهند کشید. نوع سوم هم بندیتهایی هستند که بسیار فرز بوده و با استفاده از خنجر و جاخالی دادن حسابی حرصتان را در میآورند! باسفایتهای بازی هم همگی بلا استثنا یک شکل هستن: غولهای بزرگی که چماغی به دست دارند و با ضربات کند و سنگینشان مثلاً باسفایت هستند. هوش مصنوعی بسیارکمی دارند و قادر به انجام هیچ حرکت خاصی هم نمیباشند. تنها حریفهای باهوش بازی را شاید بتوان همان بندیتهای ساده دانست، آن را هم فقط به خاطر جاخالیدادنشان میگویم وگرنه بازیساز در زمینه طراحی باسفایتها و هوشمصنوعی دشمنان ضعیف عملکرده است. مد بعدی دانجن است؛ مدی که در آن بازی به صورت کاملا رندوم (کاملا را به دقت بخوانید!) محیطهایی را طراحی و آماده میکند و در آن دشمنان متعدد به همراه صندوقهای گنج مختلفی قرار میدهد تا شما با گشت و گذار در این دانجنها علاوه بر مبارزه، پاداش خوبی هم بگیرید. این مد میتوانست خوب باشد اگر دانجنها هر کدام طراحی منحصر به فردی میداشتند؛ نه آن که چهارتا دیوار و پله کنار هم بگذارد و به شما بگوید بفرمایید دانجن! ضمن شلختگی در طراحی، ضعف داستانی هم مطرح است. آرزو میکردم ایکاش حداقل یک لور یا پیشزمینه داستانی برای این دانجنها وجود داشت تا اینقدر خشک و خالی نباشند. باور کنید وجود یک لور مناسب، میتواند شما را شدیدا مشتاق گشت و گذار کند. در نقطه مقابل اگر هم داستانی نباشد، بازی به شدت بیروح، خستهکننده و حوصلهسربر میشود؛ حال هر مدی میخواهد داشته باشد. ایکاش دو حالت دانجن و Arena برای تمرین و آشنایی در کنار حالت اصلی اپن ورد قرار میگرفتند نه آنکه صرفا بخش مجزایی باشند که شما برای امتحان هرکدام مجبور شوید بازی را از ابتدا آغاز کنید و بیخیال تمام سیوها و پیشرفتهایتان شوید!
گرافیک هنری بسیار زیباست اما از طرفی اشکلات فنی هم بسیارند. در یک لحظه از مناظر شگفتانگیز بازی لذت میبرید و لحظه بعد از لگهای متعدد شاکی میشوید. بهینه نبودن بازی و عدم اجرای روان آن به تجربه بازیکن ضربه خواهد زد. مشکلات دیگری هم در بازی وجود دارد؛ از باگهای عجیب گرفته تا افتفریمهای متعدد و لگهای ناگهانی که رخ میدهند. بازی از لحاظ گرافیکی به هیچ وجه بهینه نیست و حتی با یک سختافزار قوی دچار افتفریمهای متعددی خواهید شد. من به شخصه حتی متوجه یک تاخیر نسبتا زیاد در ورودی موس و کیبرد هم شدهام؛ یعنی زمانی که شما دکمهای رو کیبردتان کلیک میکنید تا زمانی که بازی آن را شناسایی کند، بیش از حد معمول است. حتی هنگامی که ۲ دکمه خاص را باهم بزنید، بازی آن را شناسایی نمیکند که برای من واقعا عجیب است! موسیقی بازی و صداگذاری هم در سطح معمولی قرار دارند اما آهنگها به دلیل تعداد کم و کوتاه بودنشان، خیلی زود جذابیتشان را از دست میدهند و به تکرار میافتند. بسیاری از کاراکترهای فرعی صدایی ندارند و تنها به صورت مکتوب میتوانید با آنها ارتباط بگیرید. در هنگام مبارزات هم حتی یک موسیقی درست و حسابی پخش نمیشود تا اندکی هیجان و شور به شما بدهد. صدایهای محیط و صدای زد و خورد مبارزات و غیره هم تعریفی ندارد و بازی از لحاظ موسیقی و صداگذاری هم به جز لحظاتی معدود، ناامیدتان میکند.
در کل بازی Gedonia نوید یک ماجراجویی جذاب در دنیای وسیع و زیبا را میدهد که پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به یک عنوان نقش آفرینی به یادماندنی دارد آن هم به یک شرط مهم؛ تا زمان انتشار بازی یک لور مناسب و پیشزمینهداستانی قوی برای آن نوشته و طراحی شود. امیدواریم در زمان عرضه، مراحل اصلی و داستانی بازی به قدری پربار باشند که بتوانند یک لور مناسب و درخور برای جهان بازی ارائه دهند چراکه فقط در این صورت است که گدونیا میتواند هویت داشته باشد. یک بازی نقشآفرینی بدون لور، کاملا بیهویت خواهد بود. از طرفی اگر ایرادات دوربین و اینترفیس بازی رفع شوند و مشکلات گرافیکی هم مرتفع گردند، بسیار سپاسگذار خواهیم بود. البته ما انتظار چندانی از بازیساز ایندی نداریم که مثلا هوشمصنوعی را کاملا ارتقا دهد و طیف خیلی متنوعی از NPCها را طراحی کند، فقط میخواهیم داستان بازی به قدری خوب و جذاب شود تا تجربه بازی دلنشین گردد و از آن حالت خشک و بیروح دربیاید. با مشکلات گرافیکی و صداگذاری میتوان کنار آمد و گیمپلی بازی هم با توجه به ایندی بودنش مناسب بوده (هرچند اشکالاتی دارد) اما تنها عنصر کلیدی باقیمانده داستان است که باید ارتقا یابد تا بازی گدونیا به یک اثر قابل قبول و درخشان میان عناوین ایندی تبدیل شود و صرفا یک تقلید تهی از بازی زلدا نباشد برای تماشای اختصاصی از یوتویب کلیک کنید.
ديروز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]
-
علم و فناوری
پربازدیدترینها