واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:
چرا Evil Within 3 ارزش ساخته شدن را دارد "به قلم دکتر بهزاد کریمی" با اینکه Evil Within توانست خود را به عنوان یکی از بهترین بازیهای سبک وحشت بقا اثبات کند، گویا بتزدا اشتیاق چندانی برای عرضهی نسخهی سوم این بازی ندارد. تنها یک سال از عرضهی شیطان درون ۲ میگذرد اما برای ما هواداران همانند سالهای درازی است که دیگر با Evil Within نیستیم. با اینکه Evil Within یک عنوان زیبا و جذاب بود اما مثل رویایی بود که در نصف راه تمام شد. شاید دلیل این احساس منتشر نشدن یک دی ال سی بزرگ برای این بازی باشد یا شاید هم قرار گرفتن در میان رزیدنت اویل ۷ و رزیدنت اویل ۲، بتزدا را از ادامهی سری باز داشت. احساسی در من وجود دارد که می گوید Evil Within دیگر تمام شده و نیازی به ادامه ندارد، اما باز هم دوست دارم Evil Within 3 را ببینم و دوباره به دنیای استم سفر کنم. اگر بگوییم Evil Within نیز همانند دیگر آیپیهای نوظهور از ضعفهایی رنج می برد یا از لحاظ فنی مشکلاتی دارد، باس فایت نهایی بازی ما را از هدف اصلی که در تمام جریان Evil Within به دنبالش بودیم دور می کند و داستان بازی نیز بیش از حد لازم کش داده می شود و طولانی است حرف گزافی نزدهایم. اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که Evil Within درچیزهایی که خوب عمل کرده، حقیقتاً موفق بوده و حق مطلب را ادا کرده است. بازی در ابتدا کاربران را در محیطی مه آلود قرار می دهد که شاید سر در آوردن از آن و پی بردن به اصل ماجرا بسیار سخت باشد. اما به شکلی کاملاً موفق شما را به درون ذهن یک بیمار روانی می کشاند و هدف اصلی خود در این حوزه را به بهترین نحو انجام میدهد. بازی به شکلی هوشمندانه ما را با منطقهای عجیب و غریب خود همراه می کند و به دنیایی میبرد که سیاه، سفید است و روز نیز، شب!
فرار از این اتمسفر ترسناک به هیچ وجه کار آسانی نیست و شما نیز نمی توانید تنها با پیشروی در بازی و کشتن هیولاهای داخل آن به پیروزی برسید. کاری که باید انجام دهید، ایجاد رابطهای میان خود و شخصیت اصلی بازی است. رابطهای که هر ۲ طرف ماجرا (شما و سباستین) به توافق رسیدهاید که این سفر وحشتناک را با کمک یکدیگر به انتها برسانید. هدف از این حرف این نیست که بگوییم Evil Within یک بازی در سبک ترس روانشناختی است، اما هیچکس نمیتواند منکر این باشد که تاکنون عنوانی حتی مشابه این بازی را دیده یا تجربه کرده باشد. طراحی بازی به گونهای است که "تقریباً" شیطان درون را تبدیل به بهترین عنوان در سبک خودش میکند، اما چرا تقریباً؟ زیرا قدم اشتباهی که Evil Within برداشته، ضعفی است که در محیطهای بازی دارد. محیطهایی که بیش از اندازه امن و راحت به نظر میرسند و حس ترسناک بودنِ کافی در مقایسه با رقبا را ندارند. البته در ذات ترسناک بودن بازی شکی نیست و اتفاقا Evil Within با اعتماد به نفسی مثال زدنی تمام تلاش خود را میکند تا حس وحشت را هرچه بیشتر به شما القا کند. اما جهان تقریبا باز و فضای بزرگ قابلِ بازی باعث می شوند که از شدت ترسناک بودن بازی بسیار کاسته شود و تهدیدات مختلف کمتر به چشم بیایند. اما شاید بتوان همین نکتهی به ظاهر منفی را یکی از آزادیهایی دانست که بازی در اختیار ما میگذارد. Evil Within از شما و سباستین می خواهد که بر ترس خود غلبه کنید و میخواهد این کار را از طریق مکانیزمها و گیمپلی خود به شما یاد دهد. با مناطق زیادی که برای اکتشاف وجود دارند، میانبرها و آپگریدهایی که می توانید روی اسلحه ی خود اعمال کنید، قابلیت مخفی کاری و کشتن دشمنان به شکلی وحشیانه که حس انتقام در آنها موج می زند، همه و همه در جهت رساندن شما به قدرت و آرامش است. بازی به حدی آراسته و اعتیاد آور است که در میان یکی از بهترینهای شوتر سوم شخص قرار می گیرد. شاید کمی اغراق آمیز باشد، اما در اغلب فرنچایزها نسخهی سوم بازی از سطح کیفی دو عنوان قبلی برخوردار نیست. تلاش برای فروش بیشتر بازی و موفقیت تجاری باعث می شود که سازندگان دو بازی قبل را مخلوط کنند که نتیجهای عجیب و ناخوشایند به دست می آید.
خوشبختانه ما در Evil Within به اندازه ی کافی موارد عجیب و غریب دیدهایم. از رفتن به داخل ذهن روویک گرفته تا ماجرای نجات لیلی. حال باید منتظر باشیم تا در نسخهی سوم ذهن شخصیت اصلی را موشکافی کنیم! نسخهی سوم می تواند ما را به ذهن سباسیتن ببرد تا دیواری که میان واقعیت و شبیه سازی استم وجود دارد را از بین ببریم. استم می تواند کاربران را در عمق شبهات خود غرق کند، اما چه میشد اگر همانند پیتی، سایلنت هیل ۲ و ایترنال دارکنس حتی به وجود خود نیز شک میکردیم و در پی اثبات آن میبودیم. Evil Within ترکیبی از وحشت بی امان و هوشمندانه بود که با مکانیسمی ساده، ساختارها و سیستم دنباله دار این شانس را دارد که در نسخههای بعدی جامعهی گستردهای از گیمرهای دیگر را هم به سمت خود جذب کند. شاید بهترین انتخاب برای ایفای نقش اصلی در نسخهی سوم بازی کسی جز محرم اسرار سباستین، یعنی جولی کیدمن نباشد. او که تقریباً با سیستم استم نیز آشنایی دارد در برخی جنبهها حتی از خود سباستین هم بهتر عمل میکند. برای مثال کاریزماتیک بودن او که تقریبا شمهای از لیان کندی هم در آن وجود دارد، از ویژگیهایی است که سباستین فاقد آن است. همچنین سباستین را می توان فردی نامحتاط دانست، اما کیدمن هیچوقت از احتیاط و مراقبت از خود کم کاری نمیکند و همیشه منتظر تهدیدی است تا با آن مواجه شود. البته کیدمن نیز با جوزف اودا مشکلاتی شخصی دارد و در پایان هر ۲ نسخه نیز دیدیم که روویک هنوز حرکت پایانی خود را انجام نداده است. این هر دو میتوانند فرصتهایی عالی برای ارائهی یک داستان زیبا و ادامهدار برای Evil Within 3 باشند.
شینجی میکامی که مغز متفکر بازی های وحشت بقا است، با رزیدنت اویل کاری کرد کارستان! او نه تنها نسخهی اصلی و شگفتانگیز رزیدنت اویل را ساخت، بلکه با کار روی ریمیک این عنوان باز هم شاهکاری درخور نام خود خلق کرد. اما بعد از آن پروژه مشغول به چه کاری شد؟ او حماسه ای دیگر با نام رزیدنت اویل 4 ساخت که هیچگاه از تجربهی آن خسته نخواهیم شد. رزیدنت اویل ۴ یکی از دوست داشتنیترین بازی های دوران است که هرچقدر هم به تکرار آن بپردازید همچنان برای شما لذت بخش خواهد بود. با اینکه نقش میکامی در Evil Within 2 کمرنگتر از قبل بود و وی به عنوان تهیه کننده در این پروژه حضور داشت اما باز هم تاثیرات خود را بر این بازی گذاشت. میکامی نه تنها در عرصهی بازیهای وحشت بقا استاد است، بلکه او یکی از درخشان ترین مهرههای تمام صنعت بازیسازی است و Evil Within نیز یکی از بازی هایی است که به شدت پتانسیل زیادی دارند و اگر بتزدا دنباله ای بر این عنوان نسازد می توان این کمپانی را جنایتکار نامید! اما شاید تنگو گیم ورکز قصد ساخت ادامهی شیطان درون را نداشته باشد که البته چندان هم غیرمنطقی نیست. کار بر روی یک عنوان سینگل پلیر که به شدت نیز سنگین و وقت بر است می تواند تمام انرژی تنگو را بگیرد. پس ساخته نشدن دنباله ی Evil Within نباید ما را چندان هم ناراحت کند. با این حال من معتقد هستم که باید به Evil Within بیشتر از اینها پرداخته شده و در یادها بماند.
3 روز پيش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پردیس گیم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]