تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796963335




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحلیل و بررسی پایان بازی The Vanishing of Ethan Carter


واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:

تحلیل و بررسی پایان بازی The Vanishing of Ethan Carter "به قلم صدرا شریعتی" مقدمه The Vanishing of Ethan Carter یکی از بازی‌های مستقلی است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۵ برای PC و PS4 و اخیرا برای Xbox One  منتشر شد. تجربه بازی روی Xbox One بهانه‌ای شد تا مقاله‌ای در مورد این بازی و مخصوصا پایان تقریبا دارای پیچش آن بنویسم. پیچش داستان و پایان آن ممکن است برای بعضی بازیکنان خوشایند نباشد و شاید فارسی‌زبانان با توجه به تمرکز بازی روی داستان و نوشته‌های به زبان انگلیسی نتوانند با آن خوب ارتباط برقرار کنند. مقاله زیر طبق کشفیات و ایده‌های نویسنده و همین‌طور ایده‌ها و نظرات کاربران در فضای وب نوشته شده است.  اگر بازی را انجام نداده‌اید به شما پیشنهاد می‌کنم هر چه سریع‌تر اقدام به خرید و تجربه آن روی هر کدام از پلتفرم‌های ذکر شده کنید و بعد به سراغ این مطلب بیایید چرا که اگر قبل از تجربه بازی این مطلب را بخوانید نه تنها داستان بازی برایتان اسپویل خواهد شد بلکه خسته‌کننده هم خواهد بود از این جهت که احتمالا چیز زیادی از چیزهایی که این‌جا نوشته شده نخواهید فهمید.

چیزی که در اینترنت بیشتر به آن برخورد کردم انتقاد بازیکنان از پایان آن به عنوان یک «کلیشه» یا «احمقانه» بودن آن است. در پایان بازی شما متوجه می‌شوید که وجود خارجی ندارید و همه‌چیز داستانی ساخته ذهن پسر بچه‌ی بازی یعنی اِتان (Ethan) بوده است. این پایان شاید با پایان‌هایی که چند سالی است مسخره می‌شود مثل «پایان باز» یا «این‌ها همه یک رویا بود» یکی در نظر گرفته شود. شاید اگر شما که این مطلب را می‌خوانید هم بعد از پایان بازی با خود فکر کرده‌اید: «همین؟». اما من به شدت عقیده دارم که پایان بازی یک «کلیشه‌ی احمقانه» نیست. همه‌ی ما با پیچش‌های داستانی در فیلم‌ها و کتاب‌ها مواجه شده‌ایم که در این‌جا مثالی که به ذهنم می‌رسد The Sixth Sense است، اما پیچش داستانی این بازی به شیوه‌ای خاص اجرا شده است که بخش‌هایی از آن الهام‌گرفته از کتاب An Occurrence at Owl Creek Bridge منتشر شده در سال ۱۸۹۰ است. این کتاب از اولین‌ داستان‌های علمی-تخیلی عجیب و غریب است. وقتی در مورد یک پیچش داستانی بحث می‌کنیم اولین سوالی که باید مطرح شود این است: چگونه این پیچش توجیه می‌شود. برگردیم به مثالی که زده شد. آیا پیچش داستانی The Sixth Sense مسخره نمی‌شد اگر صحنه ابتدایی فیلم وجود نداشت؟ آیا مسخره نمی‌شد اگر در طول داستان سرنخ‌هایی به بیننده نمی‌داد؟ همین مورد در رابطه با این بازی صدق می‌کند. در اول بازی شما در تونلی به سمت روشنایی هستید و سپس با دنیایی پر از سرنخ‌هایی از نوشته‌های یک پسربچه ۷ ساله مواجه می‌شوید. حتی نام شخصیت شما که پاول پراسپرو (Paul Prospero) است برگرفته از The Tempest اثر شکسپیر می‌باشد. پس هرچه بیشتر در بازی پیش‌ می‌روید سرنخ‌های بیشتر و بیشتری پیدا می‌کنید. با این وجود بازی هیچ‌وقت در مورد پیچش داستانی آن نیست، همان‌طور که در Sixth Sense در حقیقت پیچش داستانی آن‌قدر اهمیت ندارد و بیشتر روی رابطه بین یک پسر بچه با مادرش متمرکز است. پس درک یا درک نکردن پیچش داستان چندان اثری روی تجربه بازیکن و همین‌طور روایت آن ندارد. بازی اثری مینیمالیسم است که از آن شرمی هم ندارد. لایه‌های مختلفی در رابطه با داستان خانواده اتان وجود دارد اما همه آن‌ها در معرض دید است. به صورتی که اگر بازیکنی حتی به صورت آگاهانه متوجه آن‌ها نشود ناخودآگاه با آن‌ها ارتباط برقرار خواهد کرد. در زمانی که اینترنت گسترده نشده بود از Seal که خواننده‌ای بریتانیایی است سوال شد که چرا اشعار آهنگ‌هایش را روی کتاب‌چه‌های همراه سی‌دی‌ها چاپ نمی‌کند. او گفت: « مردم بعضی اوقات کلمات یا اشعار را اشتباه متوجه می‌شوند یا اشتباه برداشت می‌کنند و به این ترتیب تصویر ذهنی خودشان را از منظور آهنگ ایجاد می‌کنند. برای بعضی‌ها آهنگ‌هایم در مورد عشق است و برای بعضی دیگر در مورد غمگینی و از دست دادن یک عزیز. مردم با این آهنگ‌ها بزرگ می‌شوند و به احساساتی که آن‌ها در وجودشان پدید می‌آورد وابستگی پیدا می‌کنند. پدیده‌ی زیبایی است که من دوست ندارم اختلالی در آن به وجود بیاورم.» به این ترتیب هر کس برداشت خود را از پایان The Vanishing of Ethan Carter می‌تواند داشته باشد و هر برداشت هم زیبا است و به عقیده‌ام قصد نویسنده داستان هم همین بوده است. اما بیایید حالا که مقدمه‌مان را گفتیم، سرنخ‌های بازی را مرور کنیم تا به درک درستی از برداشت‌هایی که از پایان بازی می‌توان داشت برسیم.

Sap همان‌طور که گفته شد دنیای بازی حاوی داستان‌هایی نوشته شده توسط اتان است. اولین معمای بازی تله‌هایی است که باید آن را پیدا کنیم و سپس وارد رویایی خاکستری می‌شویم که یک درخت و استخوان و نامه اولین چیزهایی است که به دیدمان می‌آید. اولین داستان اتان به نام Sap که به فارسی همان شیره درخت است را در اینجا پیدا می‌کنیم. اتان این داستان را برای پدربزرگ خود نوشته است. این داستان در مورد پیرمردی است که در تنهایی شیره می‌خورد. یک روز فردی جنگل را آتش می‌زند و تمام روستا در آتش فرو می‌رود اما پیرمرد خود را با شیره‌هایش می‌پوشاند و زنده می‌ماند. وقتی پیرمرد به روستا برمی‌گردد استخوان روستاییان را پیدا می‌کند و شروع به گریه می‌کند. سپس به دنبال شیره بیشتری برای خوردن می‌رود. بعد از خواندن داستان صدای پدربزرگ اتان می‌آید که او را از آن‌جا بودن منع می‌کند و به ما می‌فهماند که اتان این داستان را برای پدربزرگش نوشته است. وقتی دنیا به واقعیت برمی‌گردد می‌بینیم که جنگل دیگر نه با استخوان بلکه با بطری‌های خالی پوشیده شده است. حالا می‌رسیم به روزنامه‌ای که در واقعیت پیدا می‌شود. در روزنامه می‌خوانیم که یک خانه آتش گرفته است. در این آتش گیل کارتر (همسر ادوین، مادربزرگ اتان) مرده است. همسر گیل یعنی ادوین کارتر (پدربزرگ اتان) به پلیس می‌گوید که یک سیگار دستش بوده و باعث آتش گرفتن خانه شده اما طبق داستان اتان، ادوین در آن زمان در جنگل بوده است که این موضوع را بعدا بررسی می‌کنیم. به هر حال طبق داستان اتان، ادوین یک الکلی بوده که در تاریکی و تنهایی الکل می‌خورده و منطقه‌ای که داستان Sap را پیدا کردیم همان جایی است که ادوین برای الکل خوردن می‌رفته است. تغییر بین رویا و واقعیت و استخوان و بطری خالی به ما اعتیاد الکل پدربزرگ اتان را می‌خواهد نشان دهد و این که چقدر او به خاطر مرگ همسرش احساس گناه می‌کند.

Fangs داستان Fangs یا دندان‌های نیش را در یک کشتی فضایی تخیلی پیدا می‌کنیم. داستان آن در مورد هیولایی با دندان‌های نیش است که در جنگل به دنبال نور می‌رود. بعد از پیدا کردن این داستان، مکالمه‌ای بین اتان و برادرش تراویس می‌شنویم: -     «از اتاقم برو بیرون تراویس! -     داستان، داستان. همش داستان. -     برو بیرون! -     داستان Fangs رو خوندم. از هیولاش خوشم اومد. حداقل اون تونست از این جای مزخرف بره.» دو برداشت از این داستان می‌توان داشت. برداشت واضح و اول این است که هیولای داستان تراویس است. زمانی که اتان در مورد سفر به فضا و فرار از این دنیا فکر می‌کند، برادرش شروع به آزار و اذیت او می‌کند. برداشت دوم این است که این اتان است که به « دنبال نور» است و بنابراین هیولا اتان است. البته واژه هیولا به نظر نمی‌آید که شخصیت بد داستان باشد چرا که اوست که توسط نور و جنگل ترسانده می‌شود. آیا می‌توان از در نظر گرفتن هیولا به عنوان اتان در این داستان در حال مرگ بودن او را برداشت کرد؟ البته در پایان داستان می‌خوانیم: «زمانی که زمین دیگر دیده نمی‌شود و تاریکی فرا می‌گیرد، هیولا متوجه می‌شود که دیگر از دندان‌هایش استفاده نمی‌کند.» آیا می‌توان این‌طور برداشت کرد که با مرگ اتان دیگر تراویس نمی‌تواند او را اذیت کند؟ یا این که منظور از دندان در این‌جا داستان‌نویسی اتان است؟

داستان یافت شده در خانه خانواده کارتر این داستان با حل معمای خانه در یک آزمایشگاه پیدا می‌شود که عنوانی ندارد. داستان در مورد شعبده‌بازی است که با ساخت معجون‌هایی می‌تواند آینده را ببیند. روستاییان از او می‌خواهند که معجون‌ها را به آن‌ها هم بدهد اما او قبول نمی‌کند. روستاییان خانه او را آتش می‌زنند اما شعبده‌باز چون آینده را دیده بود به یک اتاق ضد آتش می‌رود و دیگر دیده نمی‌شود. بعد از آن مکالمه‌ای بین اتان و عمویش چاد را می‌شنویم. چاد به شدت اتان را سرزنش می‌کند و می‌گوید داستان‌هایش را پخش نکند چرا که باعث ترس مردم شده است. بعد از این که به واقعیت برمی‌گردیم تکه روزنامه‌ای را پیدا می‌کنیم که در آن نوشته شده نوعی بطری الکل در جنگل توسط آتش‌نشانان پیدا شده است اما نمی‌دانند متعلق به چه کسی است. احتمال من این است که با توجه به داستان این بطری متعلق به چاد باشد. در داستان Sap می‌خوانیم که مرد پیر در جنگل بوده و نه این که در خانه سیگار به دست باشد. ممکن است که چاد اشتباها خانه را آتش زده باشد و ادوین برای محافظت از پسرش دروغ گفته باشد؟

داستان یافت شده در خانه جادوگر این یکی از جالب‌ترین داستان‌ها است. با قدم زدن در جایی از جنگل بعد از گورستان‌، صدای جادوگری به گوش می‌رسد. او می‌گوید که مردم به دلایل مختلفی به او سر می‌زنند و از او در مورد آینده می‌پرسند. اما او آینده را می‌داند و این گذشته است که برایش جالب می‌باشد. جادوگر می‌گوید که اگر می‌خواهی خانه‌اش را پیدا کنی باید به سوالاتش جواب بدهی. بعد از آن جادوگر سوالات بسیار جالبی از ما می‌پرسد: -     فکر می‌کنی نیکوکاری بیهوده است؟ -     تقلب واقعا برای بقیه ناعادلانه است؟ -     آیا گناه برگرفته از قلب است یا مغز؟ -     آیا مرگ آرامش را می‌آورد یا زجر؟ -     ترجیه می‌دهی برگ باشی یا ریشه؟ -     آیا خیانت توسط نابرابری درست شده یا ناعدالتی؟ -     وقتی چشمانت را می‌بندی صدای چه کسی را می‌شنوی؟ -     گم‌نامی را ترجیه می‌دهی یا بدنامی؟ -     وقتی کلماتت ایجاد درد می‌کنند حس پیروزی داری؟ -     دزدان را برای شجاعتشان تحسین می‌کنی یا طمعشان؟ -     چیزی را که می‌دانی هیچ‌وقت برنمی‌گردانی را برمی‌داری؟ -     به خاطر خودت عشق می‌ورزی یا به خاطر دیگران؟ بعد از این سخنان، صدای مادر اتان را می‌شنویم که از پسرش می‌خواهد «دیگر در خیالاتش زندگی نکند» و «شروع به کاری واقعی» بکند به همراه نصیحت‌های دیگر. وقتی چادر جادوگر را پیدا می‌کنیم یکی دیگر از داستان‌های اتان را در آن‌جا می‌یابیم. این داستان در مورد یک جادوگر، یک زن و پسرش است. زن بسیار زیبا بوده است. جادوگر به او می‌گوید که او قرار است بچه‌دار شود. زن آن‌قدر گریه می‌کند که زیبایی‌اش را از دست می‌دهد. بچه که فکر می‌کند مسبب آن خودش است به نزد جادوگر می‌رود و از او می‌خواهد که مادرش را دوباره زیبا کند. جادوگر به پسر می‌گوید که در مورد بچه‌دار شدنش به زن دروغ گفته است. پسر ناپدید می‌شود و زن دوباره زیبا می‌گردد. در کنار این داستان نامه‌ای از مادر اتان را پیدا می‌کنیم که به خاطر عصبانیت‌هایش که بر سر اتان خالی می‌کند از او عذرخواهی می‌کند. در اینترنت به یک مورد جالب برخوردم. یک نفر به این موضوع پی برده بود که سوالات جادوگر از ما با صدای میسی (مادر اتان) گفته می‌شود. یعنی در حقیقت جادوگر مادر اتان است. مادر اتان نه تنها زن داستان است بلکه خود جادوگر هم می‌باشد. در نظر میسی اتان نواقص بسیار دارد به صورتی که زمانی که اتان چشمانش را می‌بندد احتمالا صدای او را می‌شنود. در این داستان می‌خوانیم که جادوگر آینده را می‌بیند و در داستان قبلی هم می‌خوانیم که شعبده‌باز از آینده باخبر است. قرار شد جادوگر را میسی و شعبده‌باز را چاد در نظر بگیریم. حال چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟ رابطه دور اما امکان‌پذیر این است که میسی و چاد در یک رابطه نامشروع بوده‌اند. در خیالات اتان می‌بینیم که چاد، میسی و دیل (پدر اتان) با هم‌دیگر دعوا می‌کنند و میسی فکر می‌کند که چاد از دیل مردتر است. زمانی هم که اتان بطری الکل را در جنگل پیدا می‌کند شاید فقط در حال یک گردش ساده نبوده و شاهد صحنه‌ای ناخوشایند بوده است.

نفرین هیولای دریایی دیل (پدر اتان) یک مخترع می‌شود گفت ناموفق است. در معدن است که ما با پیدا کردن ۵ جسد و حل معما، دروازه‌ای را باز می‌کنیم که موجب غرق شدن دنیا می‌شود و با آن یک هیولای دریایی هم آزاد می‌شود. در دنیای رویا ما خارج معدن هستیم اما کل دنیا زیر آب است. در این‌جا آخرین داستان اتان را پیدا می‌کنیم. این داستان در مورد کارگر معدنی (احتمالا دیل) است که به دیگران چاقو می‌زند تا از مراسم فراخواندن هیولای دریایی که موجب غرق شدن کل دنیا می‌شود جلوگیری کند. هیولای دریایی این کارگر معدن را نفرین می‌کند تا برای همیشه در معدن سرگردان باشد و از فراخواندنش توسط بقیه جلوگیری کند. در نامه‌ای از طرف میسی به دیل می‌خوانیم: «دیل، چرت و پرتات رو از زیرزمین ببر بیرون. ببرشون تو قسمت دور انداختن‌ها. خسته شدم از این که تو راهم به طرف ماشین لباس‌شویی روی این چرت و پرتات باید قدم بزنم. شوخی نمی‌کنم. یا جابجاشون کن یا من می‌سوزونمشون.» با توجه به این نامه، هیولای دریایی، خلاقیت کشته شده یا زندانی‌شده‌ی دیل است. مانند اتان، دیل از دنیای خصوصی خودش احساس شرم می‌کند. در گفتگویی که دیل با اتان دارد، دیل از او می‌خواهد که مکانش را به مادرش نگوید.  جالب است که در پشت داستانی که گیل (مادربزرگ اتان) می‌میرد مطلبی در مورد مالک Vandergriff industrial fortune می‌خوانیم و این که او در حادثه‌ای در معدن فوت می‌کند. می‌توان از این مطلب این برداشت را کرد که مالک این مکان مورد خیانت کارکنانش قرار گرفت یا طبق داستان اتان از پشت خنجر خورده است. اگر در این‌جا خیانت‌کار دیل باشد پس او همان کارگر معدن نفرین‌شده‌ای است که باید در بدبختی زندگی کند.

مرگ اتان پس از مرور سرنخ‌هایی که داستان به ما می‌دهد، بالاخره می‌رسیم به پایان بازی که در آن اتان می‌میرد. نکته‌ای جالب که در بازی شاید نتوانسته باشید پیدا کنید مربوط به ساعت است. در بازی چندین ساعت وجود دارد که فقط دو زمان را نشان می‌دهد: ساعت ۷:۰۰ یا ساعت ۷:۰۴. در صحنه پایانی بازی وقتی اتان روی تخت دراز کشیده در حالی که خانه در حال آتش گرفتن است، ساعت کنار او ۷:۰۰ را نشان می‌دهد. بعد از آن زمانی که دوباره اتان را می‌بینیم، ساعت ۷:۰۴ دقیقه را نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد اتان در طول این ۴ دقیقه از دود آتش خفه شده است.

برداشت اول از پایان بازی در این‌جا می‌فهمید که شخصیت شما یعنی پاول پراسپرو وجود خارجی ندارد. او یکی دیگر از شخصیت‌های ساخته ذهن اتان کارتر است. پسری که روزها مشغول نوشتن داستان بوده است. پسری که داستان هیولایی با دندان‌های نیش که به سمت نور می‌رود را ساخته یا داستان جادوگر و هیولای دریایی را پدید آورده است. حالا همین پسر شخصیت پاول پراسپرو را تصور کرده است. کارآگاهی که قرار است به نجات او بیاید. ساعت‌ها داستان و گیم‌پلی بازی در حقیقت همین ۴ دقیقه‌ای است که طول کشیده تا اتان خفه شود. در حقیقت اتان در این ۴ دقیقه برای تسلی خودش و این که مرگش برایش راحت‌تر شود کاری را کرد که از همه بیشتر دوست دارد: یک داستان دیگر تخیل کند. پاول در ۷:۰۴ دقیقه به اتان می‌رسد. زمانی که پسرک در کاری که او را بیشتر از همه شاد می‌کند قدم می‌زند: رویاپردازی. قهرمان اتان از تمام موانع و مشکلات و معماها عبور کرد تا به او برسد. اتان می‌میرد و روحش از دنیا با دور شدن دوربین جدا می‌شود. برداشت دوم از پایان بازی در طول داستان پاول جمله‌ای را می‌گوید: « از پورتال‌های زیادی عبور کرده‌ام…». شاید به این معنی باشد که پاول در حقیقت یک فرشته است که به حالت کارآگاهی در ذهن پسر بچه ۷ ساله درآمده تا مرگش را برایش راحت‌تر کند. پاول نمی‌تواند از جهان بازی بیرون رود تا وقتی که در ماموریتش موفق شود. زمانی که اتان مرد پاول با دور شدن دوربین از دنیا خارج می‌شود. رویا داشته‌ام. کابوس هم داشته‌ام. با رویاهایم بر کابوس‌هایم غلبه کردم.   «جوناس ساک» خفه شدن ۴ دقیقه‌ای یک پسر بچه تبدیل به ساعت‌ها کشف و اکتشاف و داستان شده است. داستان اتان که هیچ‌کس به آن‌ها گوش نمی‌داد و جدی نمی‌گرفت. داستان‌هایی در مورد چیزهای وحشتناکی که یک بچه می‌داند. بچه‌های یک خانواده کسانی هستند که رازهایی از بزرگ‌ترها می‌دانند که آن‌ها از هم‌دیگر پنهان می‌کنند. کنار بچه‌ها چندان محافظه‌کارانه عمل نمی‌کنیم چون فکر می‌کنیم قدرت درک کار ما را ندارند. مخصوصا در خانواده‌ای غیر معمولی مثل خانواده کارتر که بزرگ‌ترها تصور می‌کنند بچه‌ها با بزرگ شدنشان این خاطرات وحشتناک را فراموش خواهند کرد. آزار و اذیت، عصبانیت، اعتیاد، رابطه نامشروع و مرگ‌های احتمالی، همگی ممکن است یک پسر بچه را به افسردگی و شاید جنون ببرد. آیا بستن در توسط اتان و این که بگذارد خانه شعله‌ور شود خواسته او بود؟ آیا خودش می‌خواست که بمیرد؟ آیا می‌خواست ناپدید شود تا مادرش دوباره زیبا شود؟ آیا همان‌طور که جادوگر پرسید مرگ آرامش را می‌آورد یا زجر؟ شاید نظر اتان آرامش است. شاید قدم زدن در تونلی که به سمت نور می‌رود همان آرامشی است که اتان در وجود خود حس می‌کند. دوستان عزیز به پایان این مقاله رسیدیم و امیدواریم اطلاعات آن برای شما مفید واقع شده باشد. اگر شما نیز تجربه‌ای از The Vanishing of Ethan Carter را دارید، خوشحال می‌شویم آنرا برای ما در میان بگذارید.





7 ارديبهشت 1397





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


علم و فناوری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن