واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
اشعار مبعث حضرت محمد (ص) باز امشب شور وغوغایی بپاست غرق شادی هم زمین و هم سماست نازل از حق بر زمین وحی خداست عهد وپیمان خدا با مصطفاست خیز از جا ونما روشنگری اولین و آخرین پیغمبری پای تا سر مظهر داور شدی او کرامت کرد پیغمبر شدی بر همه خلق جهان رهبر شدی نا امیدان را تو روشنگر شدی یا محمد رهنمای امتّی تو صفا بخش دل جمعیّتی آمدی و قلب عالم شاد شد عالم هستی ز تو آباد شد هرکه آمد سوی تو ارشاد شد هر دلی از بند غم آزاد شد تو شدی مبعوث و روشن شد جهان از گل روی تو گلشن شد جهان یا رسول الله گل عصمت تویی درجهان پیغمبر رحمت تویی در دو عالم مایه عزت تویی حامیِ دین شافع امّت تویی آمدی و حاصل قرآن شدی حاکم دلهای مظلومان شدی تو که هستی رحمه للعالمین مسلمین را تاابد حبل المتین تو ز الطاف خداوند مبین گشته ای خورشید عالمتاب دین یامحد بانیِ خلقت تویی در جهان سرچشمه رحمت تویی خاتم پیغمبران یا مصطفی نور حق جان جهان یا مصطفی هم صبور هم مهربان یامصطفی به همه آرام جان یامصطفی تو صفا بخش تمام عالمی درد عالم را تو تنها مرحمی عالم هستی بود شرمنده ات دین و قرآن خدا پاینده ات عترت و اسلام وقرآن زنده ات جود و اِکرام و سَخا زیبنده ات ما همه ذرّه تویی چون آفتاب مرحمت کن بر قلوب ما بتاب عالم و آدم بُوَد حیران تو ما مسلمانیم از ایمان تو شامل کل جهان احسان تو تا صف محشر همه مهمان تو ذکر لبهای تمام مومنین کن نظر یا رحمه للعالمین -------------------- جنت شیعه بُود کوی شما قبلگاه اهل دل روی شما بر مشام جان رسد بوی شما دستهای خالی ام سوی شما آمدم از لطف حق بر تو پناه بر من مسکین ز رحمت کن نگاه من کی ام خاری به گلزار شما من کی ام دلخسته بیمار شما از طفولیت گرفتار شما گشته ذرّه پروری کارشما ای که در عالم تویی مشکل گشا کن نگاهی از کرامت بر "رضا" شاعر: رضا یعقوبیان
شعر مبعث پیامبر امشب دلم شده شیدا میرم تا آسمون بالا غار حرا چراغونه وقت رسالت مولا امشب غصه میمیره دیگه شبهای تیره،سرشد نامه تو دستای جبریله شب بعثت پیمبر شد حالا که دیگه مبعث اومده ذکر رو لبم، یامحمده یا محمدا *********** وقتیکه با علی باشم خیلی بعیده تنهاشم انقد علی علی میگم تو قلب فاطمه جاشم بازم مثل همیشه_قلب زارمو میشه، صاحب حک میشه روی این سینه یا علی ابن ابی طالب ماه رجبه، خوابت نبره ماه مستی با، ذکر حیدره "یاعلی مدد یاعلی مدد" ******** نام قشنگ مولارو، مستانه میزنم فریاد وقتی علی علی میگم، یعنی دلم نجف میخواد قلبم حیدر آباده، بازم میزنم باده، مستم میگم بازم با این حالم عبد مرتضی علی هستم قاهرالعدو، والی الولی یااب الحسن، مرتضی علی "یاعلی مدد" ******** تا وقتی حیدرو داریم، سینم سپر سرا بالاس تا نوکر علی هستیم، پیشوند اسمامون آقاس با این قلب آماده، آقاجون بهم داده، بالو یعنی ایشالا میبینم بازم اربعین امسالو من که عاشق مهربونیشم با اسم علی زیر و رو میشم "یاعلی مدد" شاعر:صادق اویسی
مولودی عید مبعث صفای زندگیم آیه های قرآنت بیا به ما برکت ده به برکت نانت تویی که کعبه به دور سر تو می گردد رسول آینه ها، هستی ام به قربانت کسی که عطر گدای تو بر مشامش خورد چنان اُویس قرن می شود پریشانت تویی که ماه بُود مُهر جانماز شبت تویی که حضرت حیدر شده مسلمانت شبی بیا و مرا زائرحریمت کن چرا که عطر خدا می وزد ز ایوانت اگر که خاک کف پای توست عرض و سماء بهشت شاخه یاسی است کنج گلدانت تویی که در حرم چشم هات معلوم است که خاک پای علی بوده است سلمانت بیا و آتش جان مرا گلستان کن بیا به حق حسینت مرا مسلمان کن همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود حرای خانه تو جانماز زهرا بود تویی که وقت نماز جماعتت هر شب همیشه در صف اول یقین مسیحا بود مرا به خاک درت نوکریست اربابی چرا که خاک درت کوه طور موسی بود همیشه دور و بر خانه بهشتی تو یکی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود کسی که از در این خانه رهگذر می شد ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود در آن حوالی گرم حجاز هم تنها دل تو بود که همواره مثل دریا بود کسی که پشت سرت حامی رسالت بود نوشته اند که تنها علی اعلا بود علی کنار تو بود و تو هم کنار علی و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی تو از نخست برایم پیامبر بودی در آسمان خدا برترین قمر بودی تکامل همه ادیان به دست های تو بود چرا که پیش خدا بهترین بشر بودی پیمبران همه هم رأی بوده اند این که تو از تمامی آنها رسول تر بودی ندیده ام که کسی هم تراز تو باشد تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی پیمبری تو از اولش مشخص بود امین مردم و همواره معتبر بودی پیمبران همه شاگرد مکتبت هستند وعالمی همه مدیون زینبت هستند پیامبر شده ای که برای تو باشیم همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم تو گرم ذات خدا باش تا که ماها هم…. …غلام و نوکر خلوت سرای تو باشیم بیا کرم کن و کاری کن این که تا آخر کنار خانه زهرا گدای تو باشیم ببند گردن ما را به پای سلمانت که تا همیشه به زیر لوای تو باشیم چه می شود که اویس قرن شویم و شبی کنار صحن حسینت فدای تو باشیم چه می شود که شبیه ابوذر و مقداد بلالمان بکنی تا عصای تو باشیم چه می شود که شبیه ملائکه هر شب دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم مرا شبیه غلامان خود معطر کن عنایتی کن و من را غلام حیدر کن قرار بود چهل روز در حرا باشد و از تمامی مخلوق هم جدا باشد قرار بود که او باشد و خدا باشد خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد کسی اجازه ندارد به این حریم آید به غیر یک نفر آن هم که مرتضی باشد خدا به غیر نبی معتکف نمی خواهد مقام هر کسی این نیست با خدا باشد همان که کل بشر ریزه خوار خادم اوست همان که خاک درش مُهر انبیا باشد همان که فاطمه اش افتخار قرآن است کسی ندیده، چنین دختری کجا باشد تمام حاجت این عبد رو سیاه این است چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد برات نوکریش را ابالحسن بدهد کبوترانه شب جمعه کربلا باشد بیا و عیدی من را بده به چشم ترم بگیردست مرا و به کربلا ببرم شاعر:صادق اویسی گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]