محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829320533
مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز،کشت/ «ندا» را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و...
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز،کشت/ «ندا» را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و...
قتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر 6 ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ...
آفتابنیوز : چند سال داری؟ متولد سال 1355 هستم.
چقدر سواد داری؟ تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم.
اهل مشهدی؟ خانواده ام اهل تربت حیدریه هستند اما من از زمانی که به خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم.
یعنی در قلعه ساختمان؟ نه! ساکن منطقه خواجه ربیع بودیم ولی بعد از آن که مادر و برادرم سهم مرا از منزل ارثیه پدری خریدند من هم به قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) آمدم.
پدرت فوت کرده است؟ بله! حدود دو ماه بعد از آن که من ازدواج کردم. او هم فوت کرد.
بیمار بود؟ بله! سرطان خون داشت.
چند خواهر و برادر هستید؟ پدرم دو بار ازدواج کرد به همین خاطر تعداد خواهران و برادرانم زیاد است.
بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟ شاگرد خیاطی شدم و پیراهن دوزی را آموختم تا آن که به خدمت سربازی رفتم.
بعد از پایان سربازی هم همین شغل را ادامه دادی؟ بله! برای کار به جنوب کشور رفتم و در بندرعباس در یک شرکت پیراهن دوزی می کردم!
چرا در مشهد نماندی؟ آن جا پیراهن ایرانی می دوختیم و مارک خارجی می زدیم تا بهتر بخرند!! ولی نمی دانم صاحبکارم پیراهن ها را کجا می فروخت!
یعنی به کشورهای دیگر صادر می کرد؟ نمی دانم اما همه آن ها مارک تقلبی داشتند.
پول هایت را چه می کردی؟ همه را خرج می کردم، البته گاهی مقداری هم به مادرم می دادم.
مگر ازدواج نکرده بودی؟ آن زمان نه! ولی در مدت کوتاهی بعد از آن که از بندرعباس آمدم، با یکی از بستگان پدرم ازدواج کردم. تقریبا 21 ساله بودم که پای سفره عقد نشستم.
یعنی خودت در ماجرای ازدواج دخالتی نداشتی؟ چرا! همسرم را به خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم.
می خواهی بگویی، همسرت انتخاب تو نبود؟ ما از دوران خردسالی به نام یکدیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است!! تا این که یک روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که در آن جا هم ازدواج کردیم.
الان هم با همان همسرت زندگی می کنی؟ نه! او از من طلاق گرفت. البته چهار سال نامزد بودیم و سه سال هم زندگی مشترک داشتیم. بعد از آن طلاقش را گرفت.
چرا ؟ چون فرزندی نداشتیم و خانواده او هم دوست داشتند که دخترشان فرزندی داشته باشد!
معتادی ؟ بله!
چه چیزی مصرف می کنی؟ تریاک و شیره!
آن زمان هم اعتیاد داشتی؟ بله! وقتی همسرم را به عقد خودم درآوردم با برخی از بستگانم پای بساط می نشستم!
چرا؟ فریبم دادند! آن ها می گفتند مصرف تریاک و شیره لذت خاصی دارد. من هم ادامه دادم تا این که معتاد شدم!
همسرت از ماجرای اعتیاد تو خبر داشت؟ نه ! او نمی دانست و من به طور پنهانی مصرف می کردم تا این که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم!
چرا دوران نامزدی شما تا چهار سال طول کشید؟ دست پدرم خالی بود از سوی دیگر هم می خواست مراسم عروسی خواهرم را برگزار کند به همین دلیل من بعد از خواهرم، زندگی مشترک را آغاز کردم .
سه سال زمان خیلی اندکی است تا «بارداری» انگیزه مهمی برای طلاق شود؟ البته همسرم بعد از من با فرد دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد ولی از من طلاق گرفت!!
پدرت زنده بود که طلاق گرفتی؟ نه! پدرم حدود دو ماه بعد از ازدواج من فوت کرد.
اولین سیگار را کجا کشیدی؟ اولین بار یکی از دوستانم در دوران خدمت سربازی سیگار تعارفم کرد و بعد از آن هم دیگر خودم می خریدم!
چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟ فقط دو روز!!
چرا؟ به خاطر لج بازی با خانواده همسر سابقم!
یعنی از قبل زمینه را آماده کرده بودی؟ نه! درست دو روز بعد از آن که مهر طلاق در شناسنامه ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود که سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می کردم که از دادگاه می آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید (او هم از بستگان مادرم بود) تا برای خواستگاری صحبت کنیم.
همان شب به توافق رسیدید؟ بله! به خاطر فامیلی از یکدیگر شناخت داشتیم .
همسرت مجرد بود؟ نه! او حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود درحالی که یک دختر داشت.
بعد از ازدواج، دختر همسرت هم با شما زندگی میکرد؟ نه! حضانت او را شوهر سابق همسرم به عهده داشت.
البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم 14 ساله است و به تازگی نامزد کرده است.
خودت چند فرزند داری؟ 3 پسر 12، 10 و 3.5 ساله دارم.
چه شد که به میوه فروشی روی آوردی؟ بیکار بودم، کار ساختمانی انجام می دادم ولی به دلیل اعتیادم و این که کار کم بود بیکار مانده بودم تا این که 500 هزار تومان از خواهرم قرض گرفتم و داخل حیاط منزلم میوه فروشی راه انداختم. البته دیسک کمر هم دارم .
روزی چقدر مواد مصرف می کنی؟ کم حدود 5 هزار تومان!
همسرت از ماجرای اعتیادت خبر دارد؟ بله! او می داند البته گاهی از قرص های ترک اعتیاد هم استفاده می کنم!
تاکنون چند بار ترک کرده ای؟ نمی دانم ! ولی عید پارسال ترک کردم که نشد و دوباره به مصرف شیره ادامه دادم.
«ندا» (مقتول) را می شناختی؟ آن ها همسایه نزدیک ما بودند پدرش افغانی بود و منزلشان چند حیاط بیشتر با خانه ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملا خانواده اش را می شناختم!
انگیزه ات چه بود؟ خودم هم نفهمیدم! وقتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر 6 ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ...
چرا او را کشتی؟ ترسیده بودم! او گریه می کرد و من می ترسیدم رسوا شوم چون گفت موضوع را به مادرش می گوید!
جسد دختربچه را چه کردی؟ داخل کیسه گونی گذاشتم و در کوچه خلوت رها کردم البته همیشه آن کوچه شلوغ بود ولی آن لحظه خیلی خلوت شده بود. زنبیل نان و کفش هایش را هم پشت بام انداختم.
بعد از قتل کجا رفتی؟ پشیمان شده بودم اما نمی دانستم چه کنم فقط آرزو می کردم که زنده شود! بعد از رها کردن جسد، به خانه مادرزنم رفتم چون همسر و فرزندانم آن جا بودند و من برای بردن غذاهای مانده از ظهر به خانه آمده بودم که این حادثه رخ داد.
ماجرا را به کسی هم گفتی؟ فقط به برادرزنم گفتم!
بعد چه شد؟ دوباره به محل رها کردن جسد بازگشتم.
فکر می کردم شاید زنده شده باشد اما با دیدن مردم دوباره به خانه مادرزنم رفتم و به هیچ کس چیزی نگفتم.
چگونه دستگیر شدی؟ روز بعد وقتی به همراه خانواده و برادرزنم به خانه آمدم تا کسی به من شک نکند ناگهان افسر آگاهی دستبند را به دستانم گره زد.
چرا همراه خانواده ات وارد حیاط نشدی؟ من رفتم نوشابه بخرم و از ترس اطراف را هم نگاه می کردم!
فکر می کردی به همین زودی دستگیر شوی؟ نه! چون هیچ کس مرا هنگامی که ندا را به داخل حیاط بردم یا جسد را انداختم، ندیده بود. نمی دانم افسر آگاهی چگونه مرا دستگیر کرد.
اگر کسی با یکی از اعضای خانواده خودت این کار را بکند چه می کنی؟ نگویید! دیوانه می شوم!!
به افراد دیگری که مانند تو سودای چنین کار کثیفی را در ذهن دارند چه می گویی؟
عاقبت مرا ببینند! حتی مجرمان دیگر به من می گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می ترسم و شب ها کابوس می بینم. چرا که چند خانواده را به هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!!
روزنامه خراسان
۱۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
صفحات پیشنهادی
مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز،کشت/ندا را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و.../مجرمان دیگر می گو
مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز کشت ندا را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و مجرمان دیگر می گویند حیف است تا فردا زنده بمانی روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر 6ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشت مصاحبه کرده است آفتابنیوز بخشی از مصاحبه را می خوانید چمصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز،کشت/ندا را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و...
مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز کشت ندا را به بهانه غذا دادن به خانه بردم و روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر 6ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشت مصاحبه کرده است آفتابنیوز روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر 6ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشتمردی دختر خردسال را بعد از تجاوز،کشت / «ندا» را به بهانه غذا دادن به خانه بردم!
مردی دختر خردسال را بعد از تجاوز کشت ندا را به بهانه غذا دادن به خانه بردم روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر 6ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشت مصاحبه کرده است بخشی از مصاحبه را می خوانید چند سال داری متولد سال 1355 هستم چقدر سواد داری تا کلاس پنجم ابتدایی درسراز تلخ ناپدید شدن دنیای انزلی و 4 دختر و پسر خردسال + عکس
راز تلخ ناپدید شدن دنیا ی انزلی و 4 دختر و پسر خردسال عکس قضات دادسرای جنایی نبود سرنخ کشف پروندههای کودکربایی را پیچیده و طولانی میکند آفتابنیوز سرنوشتشان نامعلوم است نه همانند کودکانی که پس از مدتی پیدا میشوند خوششانس هستند و نه مثل کودکانی که در یک بازی پیچیدلحظههای شیرین پای چوبه دار/ دخترخردسال مردی که از قصاص نجات یافت: خدارا شکر که عید،آجیل میخریم
لحظههای شیرین پای چوبه دار دخترخردسال مردی که از قصاص نجات یافت خدارا شکر که عید آجیل میخریم مرد میانسال که در اقدامی خداپسندانه قاتل فرزندش را در آخرین لحظههای قبل از اعدام بدون هیچ چشمداشتی پای چوبه دار بخشیده بود علت بخشش بزرگ وجزئیات ماجرا را تشریح کرد آفتابنیوزپایان تلخ دوستی یک دختر و پسر در فضای مجازی/ بعدا فهمیدم چرا او از من درخواست عکسهای نامناسب می کرد
پایان تلخ دوستی یک دختر و پسر در فضای مجازی بعدا فهمیدم چرا او از من درخواست عکسهای نامناسب می کرد دختر 18 ساله در حالی که عنوان می کرد دیگر آبرویی در بین خانواده و بستگان برایم باقی نمانده است و آنان دیگر هیچ اعتمادی به من ندارند پس از آن که به سوالات قاضی پاسخ داد به بیان مامرد شکاک بعد از سفر با همسرش از سوئد به تهران،او را 18 روز در کمپ ترک اعتیاد زندانی کرد
مرد شکاک بعد از سفر با همسرش از سوئد به تهران او را 18 روز در کمپ ترک اعتیاد زندانی کرد چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران از شوهرش شکایت کرد آفتابنیوز وی گفت من مقیم سوئد هستم و چند وقتی است که برای دیدن خانوادهام همراه همسرم به ایران آمدهایم پس اشلاق و زندان برای تجاوز به دختر دانشجو
شلاق و زندان برای تجاوز به دختر دانشجو شهریور سال جاری دختر جوانی به مأموران مراجعه کرد و گفت پسری که در شبکه مجازی با او آشنا شده او را مورد آزارواذیت قرار داده و سپس متواری شده است آفتابنیوز زمانی که مأموران تحقیقات خود را دراینباره آغاز کردند با ردیابی تلفنهمراه پسرنجات 2 دختر خردسال مشهدی از خانه وحشت همسایه معتاد
نجات 2 دختر خردسال مشهدی از خانه وحشت همسایه معتاد دو دختر کوچولوی شش و سه ساله که والدینشان بدلیل حمل مواد مخدر چند وقتی است در زندان بسر می برند و به همسایه معتاد سپرده می شوند آفتابنیوز دو دختر کوچولوی شش و سه ساله که والدینشان بدلیل حمل مواد مخدر چند وقتی است در زندان بآخرین جلسه دادگاه مردی که بعد از گذراندن ماه عسل با همسرسومش،پدرهمسردوم خود را ربود
آخرین جلسه دادگاه مردی که بعد از گذراندن ماه عسل با همسرسومش پدرهمسردوم خود را ربود اواخر خرداد امسال ماموران کلانتری بومهن از تیراندازی در بیابانهای بومهن باخبر شدند با حضور آنها در محل مرد مسلح دستگیر شد و پدرزنش که از سوی او ربوده شده بود نجات یافت آفتابنیوز با تکمیل-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها