واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: ارزیابی ریشههای ناآرامیهای دی ماه ۹۶ از نگاه صاحبنظران؛ قندیلعباس: نوع واکنش ایران به اعتراضهای مردمی مهمتر از دخالتهای خارجی است/ تهران کنشگری دیپلماتیک خود را بیش از پیش تقویت کند
استاد دانشگاه قائداَعظم پاکستان گفت: اعمال فشار عربستان و آمریکا موجب شد تا پروژه خط لوله صلح به سمت و سوی دیگر برود که این سناریو بخشی از محدودسازی اقتصادی ایران در محور انرژی به حساب میآید. پس از اعتراضهایی که در شهرهای مختلف کشور رخ داد، سناریوهای مختلفی نزد بازیگران بینالمللی و منطقهای در مورد اینکه چگونه میتوان ایران را از طرق مختلف مورد هجمه قرار داد، مطرح شد که در این میان بخشی از این سناریو را آمریکا پیش میبرد و عربستان سعودی هم سهم دیگری در این پروژه به خود اختصاص داده است. در این خصوص برای روشن شدن برخی از ابعاد سناریوهای سعودی در مرزهای شرقی کشورمان به گفتوگو با «قندیل عباس» استاد روابط بینالملل دانشگاه قائداَعظم پاکستان پرداختیم که مشروح آن به شرح ذیل از نظر میگذرد. بسیاری از تحلیلگران و مفسران معتقدند که بخشی از اعتراضات اخیر در ایران از خارج مرزها تحریک شد که آن را متوجه اعراب خلیج فارس دانسته و قسمتی دیگر از آن توسط واشنگتن خطدهی میشد. منشأ این دخالتها را چگونه ارزیابی میکنید؟ از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ اکثر کشورهای حاشیه خلیجفارس و پس از آن کشورهای اروپایی احساس کردند که منافع آنها در منطقه خاورمیانه در تضاد با سیاستهای ایران است و از این جهت مخالفت آشکار آنها پدیدار شد و در دورههای مختلف کارشکنیهای علنی صورت گرفت و در ادامه جنگ هشت ساله میان تهران و بغداد آغاز شد. در این جنگ حمایتهای علنی کشورها را از رژیم بعث شاهد بودیم. مسأله اصلی این بود که جنگ، مشکلات اقتصادی گوناگونی برای ایران ایجاد کرد و بر همین اساس اقتصاد ایران به سمت یارانهای و کوپنی شدن پیش رفت تا دولت وقت بتواند از طریق آن، رفاه مردم را حفظ کند. در حالت فعلی هم شاهد هستیم که با گذشت دو دهه، تهران مجبور شده سطح یارانهها را کاهش دهد و این موضوع موجب شد تا فشار اقتصادی بر مردم افزایش پیدا کند و در مقابل کشورهایی که با ایران تضاد منافع دارند از این موضوع به نفع خود استفاده میکنند. آیا این تضاد منافع تنها به پیروزی انقلاب مربوط میشود یا اینکه در دهه اخیر موضوعات دیگری باعث تشدید این اختلافات شد؟ خیر، برخورد منافع تنها به مقطع پیروزی انقلاب در ایران برنمیگردد بلکه این روند در شش سال گذشته ابعاد تازهای به خود گرفته است. در وضعیت فعلی و در سطح منطقهای یکی از پروندههایی که موجب شد اختلافها و این تضاد منافع بیش از گذشته برجسته شود، «پرونده سوریه» است، چرا که برخی از پیروزیها و دستاوردها در زمین بازی سوریه موجب شد تا فشار کشورهای غربی و عربی بر ایران افزایش پیدا کند و در این راستا آنها به دنبال تغییر وضعیت به نفع خود بودند. لذا منشأ بخشی از اختلافات فعلی وضعیت سوریه است و البته پروندههای دیگری مانند عراق و لبنان در این بین بر این اختلافات دامن زده است. یکی از سناریوهایی که عربستان از گذشته تاکنون به دنبال طرحریزی و عملیاتی کردن آن بوده، یارگیری از مرزهای ایران و دامن زدن به مسائل فرقهای و قومی است و سعودیها با ابزار اقتصادی درصدد تحقق این موضوع هستند. به نظر شما تا چه حد این سناریو عملی شده است؟ در اکثر مرزهای ایران جمعیت اهل سنت ساکن هستند و در مناطق مرکزی، این جمعیت کمتر به چشم میخورد که بر همین اساس آمایش سرزمینی و جغرافیایی ایران نسبت به کشورهای دیگر منطقه را متفاوت جلوه میدهد. این موضوع یکی از محورهایی است که دشمنان ایران میتوانند از آن علیه تهران استفاده کنند. به عنوان مثال در سیستان و بلوچستان، خوزستان و حتی نواحی غربی کشور مشکلاتی از حیث اقتصادی، توسعه و توزیع ثروت وجود دارد و همین موضوعات میتواند باب فرقهگرایی را برای دامن زدن به مسائل گوناگون باز کند. مستندات و اسنادی که از گذشته تا به امروز وجود دارد عملیاتی شدن چنین سناریویی را تقریباً ناممکن جلوه میدهد اما باید توجه داشت که در این خصوص برخی از عوامل غیردولتی و بخشی از کاستیهای دولتی میتواند موجب تقویت این سناریو شود. یکی از مناطقی که از قدیم مورد نظر رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران بوده مرزهای شرقی است. پروتکلهای متعدد امنیتی و نظامی میان ایران و پاکستان به صورت مشترک برای مقابله با انواع و اقسام تهدیدها به امضا رسیده که در پرونده «جیش العدل» صراحتاً این موضوع دیده شد. باید در نظر داشته باشیم که در اکثر کشورهای جهان سوم، بحث توسعه مناطق مرزی با مشکل روبهرو است. در ایران هم میبینیم که دولت تلاش دارد تا توسعه مناطق مرزی با سرعت بیشتر پیش برود اما موفقیت چندانی حاصل نشده است. دلیل این عدم موفقیت را چگونه تفسیر میکنید؟ دلیل این عدم موفقیت تا حدی به تحریمهای سالهای اخیر برمیگردد. یکی دیگر از علل این موضوع تمرکز دولت بر مشکلات و جمعیت بزرگ تهران است، به گونهای که تهران به عنوان پایتخت در کانون توجهات قرار گرفته است و توجه به حاشیهها کمتر شده است. به عنوان مثال در مورد زلزله مناطق غربی ایران که اخیراً به وقوع پیوسته، این موضوع دقیقاً قابل لمس است. یکی از سناریوهایی که اعراب منطقه و شرکای فرامنطقهای آنها برای اعمال فشار بر ایران از آن استفاده میکنند، نقض «برجام» است. آیا وقایع اخیر در ایران، عزم این دولتها برای ضربه زدن به برجام را افزایش داده است؟ در مورد برجام با توجه به نتایج مثبتی که حاصل شده به نظرم یک روند سیاسی در حال طی شدن است، اما این روند اگر تحت فشار بیش از حد ایالاتمتحده قرار بگیرد و اروپاییها با آمریکا همراه شوند، میتواند ایران را با مشکلات متعدد روبهرو کند. تحلیلی که برآمده از متن رسانههای منطقهای است، نشان میدهد که اکثریت کشورها از برجام حمایت خواهند کرد اما در مقابل، طیفهایی از محافظهکاران عربی در منطقه وجود دارند که صراحتاً مخالف این توافقنامه بینالمللی هستند. آنها معتقدند برجام توانسته فرصتی برای ایران به وجود بیاورد که به تنفس چندوجهی تهران در عرصه اقتصادی و دیپلماتیک منتهی شود. در مقابل برخی دیگر به پرونده کرهشمالی اشاره میکنند و معتقدند که اگر برجام نقض شود میتواند تبعات منفی زیادی در عرصه نظام بینالملل و عدم اشاعه سلاحهای هستهای به وجود بیاید. در سالهای اخیر شاهد بودیم که ریاض برای اعمال فشار بر ایران اقدام به انحصاری کردن اقتصاد پاکستان به نفع خود کرد که البته منافع دیگری ازجمله نفوذ ایدئولوژیک در این کشور را هم در دستور کار قرار داشت. این فشارها تا چه حد اسلامآباد را از تهران دور کرده است؟ در سیاست خارجی پاکستان، ایران نقش مهم و ویژهای دارد و هر دو طرف بر ادامه و تحکیم روابط اصرار دارند. همچنین نظامیان و سیاسیون اسلامآباد در خصوص مسائل امنیتی و مقابله با تروریسم در مرزهای مشترک تأکید دارند، به گونهای که اسلامآباد اجازه استفاده از خاک پاکستان علیه ایران را نخواهد داد اما این همگرایی تنها در مورد مباحث امنیتی و سرزمینی است. در مورد محورهای اقتصاد و انرژی مشکلاتی از خارج بر اسلامآباد بار شده که یکی از آنها بحث «خط لوله صلح» است تا جایی که فشار آمریکا و عربستان موجب شد تا پاکستان در مورد این پروژه تجدیدنظر کند و نهایتاً این پرونده به سمت و سوی دیگر رفته است و این موضوع دقیقاً در راستای اعمال فشار اقتصادی بر تهران طرحریزی شده است. به عنوان آخرین سؤال، تهران برای برونرفت از این مشکلات و سناریوهای احتمالی در آینده چه راهبردی را باید اتخاذ کند؟ سناریوهایی که از سوی ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عربی علیه ایران در حال طرحریزی و اجراست این پیام را مخابره میکند که اقدامات دیپلماتیک ایران باید مؤثرتر واقع شود و اخذ هرگونه تصمیم عجولانه میتواند هزینههای گزاف داخلی و خارجی داشته باشد. روند ارتباط ایران با کشورهای منطقه باید ادامه داشته باشد تا نهایتاً مشکلات در خارج تهران حل شود و این مدل به گستره جهانی قبض و بسط پیدا کند. باید دانست که ایالات متحده از هر فرصتی برای ایجاد شکاف در ایران و حتی بدنه ملی آن استفاده خواهد کرد اما واکنش جمهوری اسلامی به این اعتراضها مهمتر از دخالتهای خارجی خواهد بود. از سوی دیگر ایران اگر کنشگری دیپلماتیک خود را بیش از پیش تقویت کند میتواند تلاشهای مثبتی در جهت رفع مشکلات از خود به نمایش بگذارد و این موضوعی است که باید در کوتاهترین زمان عملیاتی شود. گفتوگو از فرشاد گلزاری
۱۳۹۶/۱۱/۲۸ ۱۲:۳۳:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]