واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: در ستايش بانو.../ وقتي تب دغدغه زنان همهگير ميشود
در واقع هر كسي از منظر خود به روايت حال و روز "زن" در جامعه ميپردازد نه بر اساس قوانيني كه در جامعه حاكم است و يا اصل وجودي و فطرت او؛ به همين علت به قدري نگاهها نسبت به زن پراكنده و غير واحد است كه حس نقادي را در حالي بيپروا بر ميانگيزد كه جامعه سينمايي نشان داده است كمتر نقد را ميپذيرد و يا حتي اگر نقد را بشنود آن را كمتر در آثار خود اعمال مي كند! گويي برخي براي نشان دادن خود و يا پريدن به ارتفاعات سينماي ايران، از سكوي ساخت فيلمي با محوريت "زن" و با محتوايي همچون آنچه ذكر شد، استفاده ميكنند و دغدغهاي فراگير را مطرح ميسازند كه خود نيز آن را قبول ندارند و يا در جامعه شايد ده درصد زنان با آن فيلم همذاتپنداري كنند...
باشگاه جواني برنا / بنت الهدي صدر - بسياري معتقدند پس از انقلاب اسلامي ايران، تصوير زن در سينماي داخلي از دريچهاي برون گرا به قالبي درونگرا وارد شد. تصويري كه بيشتر با تفكرات و وجهه روانشناختي او سر و كار داشت تا با معضلات او از قبيل تامين معاش با رقاصگي و خوانندگي و …اين مسئله معضلات زنان را در حجابي قرار داد كه به دور از هر گونه زينت و زيور هم مبين مشكلات باشد و هم به دور از نوعي تبليغ براي وجهه ظاهري زنان و شكل آنتيك و بيدردسر آنها در قاب بسته دوربين.
در فيلمهاي پس از انقلاب مسائل بسياري مطرح شدند و اين طور نبود كه فقط شاهد مشكلات باشيم، بلكه در بسياري موارد الگوهاي تاثيرگذار و مثبتي از زنان نيز در فيلمها ديده شد كه هم به نقش تربيتي آنها مي پرداخت و هم روابط اجتماعي و ارتقاء سطح روحي و دانش و آگاهي و باور زنان.
از ميان فيلمهايي كه ياد شد، مي توان به فيلم "ليلا" ساخته داريوش مهرجويي اشاره كرد، اين فيلم يكي از مهمترين مشكلات "زن" را مورد بررسي قرار داد كه بحث رواني و كشمكش هاي دروني يك زن و شوهر جوان را بر سر مسئله بچهدار نشدن زن خانواده به تصوير كشيد.
"ليلا" فيلمي حول زندگي زني به همين نام است كه چندي پس از آغاز زندگي مشترك، متوجه ميشود باردار نخواهد شد. رضا –همسر او- كه تنها پسر خانواده است مدام توسط مادرش تحت فشار قرار ميگيرد كه به ازدواج دوم تن دهد تا شايد از زن دوم صاحب پسر شود. ليلا، عليرغم ميل باطني به ازدواج دوم شوهرش رضايت ميدهد و سرانجام رضا كه اكنون صاحب دختري شده است، همسر دوم خود را طلاق داده و پس از فراز و فرودهاي بسيار به همراه فرزندش، زندگي دوبارهاي را با ليلا آغاز ميكند.
مهرجويي در همان سالهاي ساخت اين فيلم اظهار داشت: "ليلا اصلا يك داستان عاشقانه است. اگر در اين رابطه عشق نبود ليلا و رضا هيچ مشكلي نداشتند. اگر عشق نبود كه ليلا يا قبول نميكرد يا مي گذاشت ميرفت يا اينكه اصلا برايش مهم نبود. ولي چون عشق وجود دارد، درام و رنج به اين صورت شكل مي گيرد و گذشت ليلا نيز به همين خاطر است؛ بعضيها فكر ميكنند ليلا يك فيلم ضد زن است و فكر مي كنند زن ايراني دراين فيلم تحقير شده.بعضي ها هم هستند كه از فيلم دفاع مي كنند."
نكته مهم در فيلم "ليلا" اين است كه در اين فيلم شخصيت ليلا به عنوان تنها نماينده از سوي تمام زنان ايراني نيست؛ بلكه با توصيف نقش همسر دوم رضا و مادر رضا ميتوان تحليل كاملتري از شكل وجودي زن در اين داستان ارائه داد. اما آنچه در اينجا ديده ميشود اين است كه گذشت و فداكاري حول وجودي زن ميگردد و رضا –به عنوان مرد تاثير گذار روايت- در تمام فيلم با تاثير از روحيات چند سويه و متفاوت كاراكترهاي مختلف زنان به نمايش بهتر روحيات "زن" كمك ميكند.
به هر ترتيب "ليلا" از معدود فيلمهايي است كه در آن بخش اعظم بار مفهومي فيلم بر روي دوش زن قرار دارد و كارگردان براي مفهوم مورد نظر خود –بر خلاف بيشتر فيلمهاي پر سر و صدا- به يك زن تكيه ميكند!
فيلم "همسر" ساخته مهدي فخيم زاده نيز از جمله فيلم هايي است كه در قالبي طنز و طعنه آميز به بيان مشكل روابط اجتماعي زنان در جامعه ميپردازد. در اين فيلم، شيرين –فاطمه معتمد آريا- در اداره محل كارش – كه همسر او نيز معاون شركت محسوب مي شود- به عنوان رئيس انتخاب ميشود و همين مسئله مشكلات متعددي را برايش ايجاد مي كند؛ زيرا شوهر او نميتواند همسر خود را به عنوان كسي كه به او امر و نهي مي كند بپذيرد!!
فخيم زاده در اين فيلم نقش مديريتي و موفقيت هاي زن را با تمام موانع آن به شكلي معنادار به تصوير ميكشد. زن به عنوان فردي كه وظيفه خانه داري و همسر داري او در اولويت قرار دارد در اين فيلم با نظم خاصي موفق مي شود هم امور منزل و هم امور محل كار را رفع و رجوع كند؛ اما مرد پيش از آن كه سطح توانمندي خود را در حدي قابل قبول براي رقابت با همسرش بالا ببرد و يا اين مسئله را بپذيرد و با آن كنار بيايد به كارشكني در امور اداره مي پردازد و همين مسئله ماجراهاي بعدي فيلم را رقم ميزند.
"همسر" روايتي غلو شده از نگاه تبعيضآميزبه زن است، كه خود ميتواند مبين مشكلات اجتماعي زنان و تعميم آن به مشكلات ديگر باشد؛ اما نكته مهم اين است در پايان تمام فيلمهايي كه اين قالب را براي بيان مشكلات و سختيهاي زنان در خود جاي ميدهند به جاي حل مشكل از طريق ارائه راه حل ريشهاي و كلي، با يك معجزه مشكلات حل ميشود و فيلم به پايان ميرسد!! مرد مديريت زن را ميپذيرد و اين در حالي است كه تا آخرين لحظات فيلم، كشمكش زن و مرد بر سر پذيرش مديريت زن ادامه دارد...
"پري" ساخته ديگر داريوش مهرجويي از ديگر فيلمهايي است كه با محوريت وجودي زن سعي ميكند بُعد جديدي از افكار و رشد و بالندگي روحاني او را نشان دهد. مهرجويي در اين فيلم حول دل مشغوليها و كشمكشهاي روحي زني فيلمنامه را تنظيم كرده است كه تنها مردان ميتوانند به او براي شناخت مسيرش كمك كنند و حتي در بسياري موارد مادر او نمي تواند در سير و سلوك انتخاب شده پري جرقهاي را در او ايجاد كند و او را براي رسيدن به هدف ناخواسته با بعد مادرانه و مهرباني خود اغنا كند!
پري (نيكي كريمي)، دختري جوان و دانشجوي رشتهي ادبيات است كه با خواندن كتاب سبز كوچكي در بارهي سلوك عارف گمنامي در قرن پنجم، دچار تحولات فكري ميشود. كتاب به برادر بزرگتر پري - اسد – (خسرو شكيبايي) تعلق دارد كه در حادثهي آتشسوزي كلبهاش درگذشته است. او برادر ديگري (علي مصفا) نيز دارد كه ميكوشد وي را از پريشاني برهاند و اين در حالي است كه نامزدش (فرهاد جم) نمي تواند تغييرات و تحولات روحي پري را درك كند و همين مسئله موجب فاصله گرفته آن ها از يكديگر مي شود.
شايد بتوان "پري"را تنها به واسطه نامش زنانه خطاب كرد اما در واقع اين فيلم درامي به اصطلاح عرفاني است كه قرار است انتهاي آن به "وصل" ختم شود؛ در حالي كه هيچ وجهي از زن بودن و روحيات زنانه او در فيلم نمايش داده نميشود؛ ابعاد مردانه داداشي (برادر كوچك پري) و صفا(برادر بزرگتر) مانند پوتين به پا كردن، محكم و زمخت بودن و يا حتي وقتي صفا در كنار همسرش قرار ميگيرد و يا با تلفن سر به سر خواهرشان ميگذارند به خوبي ديده ميشود و اين در عين بي تفاوت و قرار داشتن پري در خلسهاي است كه نتيجهاي ندارد و اين نشان ميدهد كه كفههاي ترازوي سنجش در اين فيلم بين و زن و مرد همسان نيست!
"زندان زنان" ساخته منيژه حكمت فيلم ديگري با محوريت خود "زن" است اما در سه كاراكتر كاملا متفاوت. در زندان زنان تلاش شده است كه به مشكلات اجتماعي زنان بزهكار و مجرم پرداخته شود و حتي عدم درك آنها از سوي فردي كه خود زن است و زندانبان(!)، اما نكته قابل توجه در اين فيلم اين است كه قبل از اين كه مجرم بودن و ممكن الخطا بودن "زن" به عنوان يك انسان در اين فيلم در نظر گرفته شود، بعد احساسي وجود زن و ترحم برانگيز بودن وضع آنها در زندان نشان داده است؛ اين خود در بر انگيختن حس دلسوزي بيننده با كاراكترهاي خلافكار و خاطي نقش بسياري دارد. هر چند اين مسئله كه زن به عنوان انسان نسبت به مرد داراي ظرافت ها و عواطف رقيق تر و روحيهاي حساستر است اما بايد اين موضوع نيز پذيرفته شود كه او در جايگاهي است كه به مثابه يك مرد ممكن الخطا است و در صورت ارتكاب جرم از او، بايد توجيه شود و يا حتي عواقب آن نظير تنبيه و مجازات را بپذيرد.
زندان زنان در مثلثي از سه نقش متفاوت ميچرخد و تعارضات و تناقضات سه نگاه و سه تفكر را نمايش مي دهد، اما بحث اجتماعي و سياه نمايي فيلم بيشتر به شكلي يك طرفه به تصوير كشيده شده است و جاي تحليل علت و وقوع جرم هر يك زنان زنداني بسيار خالي است و گذشته هيچ يك از آنان را شرح نميدهد؛ حتي به قوانين تصويب شده درباره زنان و انتقاد و تحليل هر يك از آنان نيز نمي پردازد!
تهمينه ميلاني هم در سالهاي پس از انقلاب بعد از فيلم "ديگه چه خبر" گويي دغدغه زنان پيدا كرد و به ساخت فيلمهايي چون "دوزن"، "نيمه پنهان" ، "واكنش پنجم"، "زن زيادي"، آتش بس و... پرداخت. فيلمهايي كه بيمبنا و بياساس تنها به مظلوميت بيچون و چراي زنان ميپرداخت و از اين مظلوميت قهرمانهايي را بيرون ميكشيد كه حق خود را به هر روشي باز پس ميگيرند، در واقع نگاهي فمينيستي به زنان كشور. و اين البته در كنار برخي فيلمهاي رخشان بنياعتماد بسيار پرررنگتر و سياهنمايانه تر بود. اگرچه بنياعتماد نيز در ساخت فيلمهايي با مضمون و محورين زن همچون "روسري آبي و بانوي ارديبهشت" خود را در سينماي ايران و در موضوع زن مطرح ساخت اما هيچگاه مانند ميلاني نگاه افراطي به مساله زنان نداشت.
شايد بتوان از فيلم "به همين سادگي" آخرين ساخته سيد رضا ميركريمي، به عنوان زنانه ترين فيلم تاريخ سينماي ايران ياد كرد. "به همين سادگي" با فيلمنامهاي جادويي توانست داستان زندگي اغلب زنان خانهدار و امور ساده و معمولي آنها را در مدت زماني معادل با يك ساعت و سي دقيقه به تصوير بكشد و در تمام مدت نمايش فيلم تماشاگر را روي صندليهاي سينما بنشاند.
به همين سادگي به بررسي تمام حالات و احساسات شخصي زني ميپردازد كه براي اكثر بينندگان اين زن آشناست؛ شايد او مادرمان باشد، شايد خواهر و يا همسر و يا حتي عمه و خالهاي كه سالهاست او را ميشناسيم.
اين فيلم تقلاي روحي پر فراز و نشيب يك زن را براي رشد كردن و باليدن و بهتر بودن، نشان ميدهد؛ آن هم با در نظر گرفتن همه احساس و عاطفهاي كه براي ناخودآگاه زن بودنش.
نقش مادري و حتي حس حسادت "طاهره" -به عنوان همسر مردي پر مشغله- نسبت منشي شوهرش، حس محبت كردن و اصرار او براي دوست داشتن و تلاش او براي به روز بودن و به روز ماندن، از نكات قابل تاملي است كه در اين فيلم ميتوان يافت كه البته تمام اين موارد كمتر با ديالوگها به تماشاگر گفته ميشود، بلكه بيشتر سعي شده است با حركات و حالات بازيگر به تماشاگر القاء شود.
با ياد آوري اين فيلمها شايد مصاديق زيادي با محوريت زن در خاطرمان زنده شود، فيلمهايي مانند: سگ كشي، كاغذ بي خط، شام آخر، زن زيادي، مهر مادري، قرمز، مهمان مامان – كه نمايش دغدغههاي يك زن در آن بين تمام شخصيت هاي فيلم پخش شده است- و ... كه هر يك از آنها تحليل خاص خودشان را در به تصوير كشيد "زن" در اجتماع دارند؛ اما در بيشتر فيلمهايي كه ساخته ميشود، هر كس تحليل خود را بر طبق مكتب و عقيده اي كه قبول دارد مطرح ميكند و قوانين ثابت و قابل ارجاعي وجود ندارد كه به بيننده اجازه دهد بحث انتقاد را به كمك "مقايسه" پيش ببرد؛ در واقع هر كسي از منظر خود به روايت حال و روز "زن" در جامعه ميپردازد نه بر اساس قوانيني كه در جامعه حاكم است و يا اصل وجودي و فطرت او؛ به همين علت به قدري نگاهها نسبت به زن پراكنده و غير واحد است كه حس نقادي را در حالي بيپروا بر ميانگيزد كه جامعه سينمايي نشان داده است كمتر نقد را ميپذيرد و يا حتي اگر نقد را بشنود آن را كمتر در آثار خود اعمال مي كند! گويي برخي براي نشان دادن خود و يا پريدن به ارتفاعات سينماي ايران، از سكوي ساخت فيلمي با محوريت "زن" و با محتوايي همچون آنچه ذكر شد، استفاده ميكنند و دغدغهاي فراگير را مطرح ميسازند كه خود نيز آن را قبول ندارند و يا در جامعه شايد ده درصد زنان با آن فيلم همذاتپنداري كنند...
***
در باشگاه جواني برنا ثبت نام كنيد: [email protected]
پيامك ارتباط با برنا:10000313
شنبه 8 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]