واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ّ«جامعه عصبی ایران» از دیدگاه جامعه شناسی احساسات/ عاشق ها کمتر عصبانی می شوند
ما در جامعه و نظام آموزشیمان آموزش مهروزی و عشقورزی نداریم که اگر وجود داشته باشد به وضوح تأثیرش را در کمرنگ شدن هیجانات منفی چون خشم و عصبانیت خواهیم دید.
دکتر مهرداد ناظریدکترای جامعهشناسی احساسات در ایران نوشت: وقتی قرار است یک جامعه را از نظر «میزان عصبانیت» مورد بررسی قرار دهیم، نمیتوانیم تنها از یک بعد به موضوع نگاه کنیم و لازم است که برای تحلیل درست، جنبههای کمی و کیفی را توأمان بکار گیریم. مؤسسه گالوپ مطالعهای داشته که بر اساس دادههای بدست آمده چنین نتیجهگیری کرده است که «مردم ایران در کنار مردم سودان جنوبی و عراق از عصبانیترین مردم جهان هستند». ّ«جامعه عصبی ایران» از دیدگاه جامعه شناسی احساسات عاشق ها کمتر عصبانی می شوندمن در خصوص متدهای آماری مؤسسه گالوپ، تحقیقی نداشتهام و نمیتوانم در خصوص صحت آن اظهارنظر کنم اما آنچه را به تجربه دریافتهام، معتقدم که جامعه ایران به لحاظ عصبانیت و خشونت اجتماعی از سطح هنجارهای موجود فراتر است و از حالت «پرسش از چرایی عصبانیت»، به مرحله «مسأله عصبانیت» رسیده است.
واقعیت این است که ما برای شیوههای مهرورزی در جامعه آموزش ندیدهایم. اما در عوض، بطور غیرمستقیم پرخاشگری را در جامعه آموزش و ترویج میدهیم و پیوسته آن را در طول روز تجربه میکنیم. جامعه ما هنوز، در بسیاری از مصداقها ضعفهای ریشهای و عمیق دارد که باعث شده است به جای همدلی و تعامل به شیوههای دیگری مسائلش را حل کند. به این اعتبار، بر این باورم که «جامعه عصبی» یک مسأله اجتماعی است که باید به آن توجه کرد و برای حل آن چارهای اندیشید.
در بحث اینکه چرا به این سطح از جامعه عصبی رسیدهایم، چند جنبه دخیل است؛ نخست آنکه، به نظر میرسد ما در سطح خانواده، عرصهای را برای جامعهپذیری همدلانه، صمیمیت و گفتوگو نداریم. اساسا فرهنگ گفتوگو در جامعه ما ضعیف شده است. این در حالی است که در گذشته مصداقهای تعامل و گفتوگو در جامعه ایرانی (مثلا دهه شصت) به وفور دیده میشد. حتی در سطح مدارس هم، ما فاقد آموزشهای گفتوگو محور هستیم. و از همه مهمتر اینکه، ما آموزش «فلسفیدن» را در نظامهای آموزشی خود نادیده میگیریم و بیاهمیت میانگاریم.
در این امر، برخوداری از «تفکر فلسفی» از آن رو ضروری است که ذهن را برای منطقی اندیشیدن تربیت میکند تا در مواجهه با مسائل، منطقی رفتار کند. چرا که وقتی منطق در جامعهای تضعیف شود، هیجانات منفی جای آن مینشیند. متأسفانه امروز این هیجانات زودگذر است که روابط اجتماعی ما را میسازد.
دوم اینکه، ما در جامعه و نظام آموزشیمان آموزش مهروزی و عشقورزی نداریم که اگر وجود داشته باشد به وضوح تأثیرش را در کمرنگ شدن هیجانات منفی چون خشم و عصبانیت خواهیم دید.
سوم، اهمیت سرمایه اجتماعی است؛ به این معنا که «ارتباطات» در جامعه را مهم بدانیم. به نظر میرسد که ما قدرت تعامل و ارتباطمان را از دست دادهایم و کمترین تعامل را با یکدیگر و با محیط اطرافمان داریم؛ و یکی از دلایل آن، میتواند این باشد که «اعتماد اجتماعی» در جامعه امروز ما، بسیار نحیف شده است. بنابراین به میزانی که پیوندها ضعیف شود، خشونت در یک جامعه افزایش مییابد و زمینههای عصبانیت در جامعه تقویت میشود.
چهارم، آموزش ندیدن در خصوص مصداقهای بیتوجهی مدنی است. به این معنا که وقتی در خیابان قدم میزنیم نباید به آدمهای اطراف خیره شد. چراکه با زل زدن به طرف مقابل به حوزه خصوصی او ورود کردهایم اما در عین حال، اگر در خیابان بودید و کسی تصادف کرد حتما باید به سمت او بروید. به تعبیری «بیتوجهی مدنی» به این معنا است که هم باید دیگری را ببینید و هم نبینید. ما اصلا بر روی این مصداقها در جامعه و مدارس و نظامهای آموزشیمان کار نکردهایم. از این رو است که به نظر میرسد عملا فضای همدلی در جامعه ما در حال اضمحلال است.
ما فقط بر مسائل اقتصادی متمرکز میشویم این در حالی است که جامعه ایران به لحاظ اقتصادی آنقدر فقیر نیست که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی ضعیف است. آن هم به این دلیل است که ما کمتر روی ارتقاء فرهنگ عمومی جامعه سرمایهگذاری کردهایم.
مهمتر از همه اینکه، جامعه ما، جامعه مبتنی بر شبکههای اجتماعی شده است. جامعهای که در شبکههای اجتماعی رشد پیدا میکند، احتمالا در جامعه واقعی دچار اضمحلال است. ما باید در عین حال که روابط مجازیمان را تقویت میکنیم، روابطمان در دنیای واقعی را نیز قوت بخشیم. همه ما افرادی را میشناسم که در شبکههای اجتماعی سطح تعامل بالایی با دیگران دارند اما در دنیای واقعی حتی به شما سلام هم نمیکنند! این امر نشان میدهد که عرصه تعامل اجتماعی را که زمینهساز همدلی است از دست دادهایم و در این عرصه حرفی برای گفتن نداریم.
همدلی نیاز به تجربه کردن دارد نیاز به تمرین دارد. بنابراین یک جامعه عصبی نیاز به تمرین همدلی دارد که راحت هم حاصل نمیشود؛ ارتباط را باید ساخت. ارتباط مبتنی بر «مسئولیت اجتماعی» است در حالی که گاهی ما نمودهایی از کمرنگ شدن مسئولیت اجتماعی در جامعه امروزمان را شاهد هستیم.
اگر به «جامعه عشقمحور» اعتقاد پیدا کنیم و به آن متوسل شویم این خود همدلی را با خود به ارمغان خواهد آورد. باید در این مسیر گام بگذاریم تا از عصبانیتمان کاسته شود. اما اگر «جامعه رقابتی» را جایگزین «جامعه همدلانه عشقمحور» کنیم، بیشک پرخاش و عصبانیت ما هر روز بیش از پیش خواهد شد.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۳ - ۰۶ دی ۱۳۹۶ - 27 December 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]