محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842977121
ماجرای گریه امام برای عزل آیتالله منتظری
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ماجرای گریه امام برای عزل آیتالله منتظری
مرکز اسناد انقلاب اسلامی خاطراتی از سیدرحیم میریان از محافظان بیت امام خمینی (ره) درباره عزل آیتالله منتظری را منتشر کرد. به گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید رحیم میریان از محافظان بیت امام خمینی (ره) در دهه شصت که به گفته خود دقیقاً از ۹ شهریور ۱۳۶۰ (یک روز پس از شهادت رجایی و باهنر به جماران رفت) و در آن سالها ملازم همیشگی امام (ره) بود در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده به مسائلی از آن دوره اشاره میکند که آنها را در ادامه میخوانید: گریه امام خمینی (ره) در ماجرای عزل آیتالله منتظری سید رحیم میریان در خاطرات خود با اشاره به تأثیر ماجرای قطعنامه و عزل آقای منتظری درباره تشدید بیماری و رحلت امام خمینی(ره) میگوید: « والله من فکر میکنم بعد از جریان همان قطعنامه که آقا فرمود این جام زهر را من خوردم شاید واقعاً همین بوده، این یک طرف قضیه بوده، یک طرف هم آن جریانات قم و جریان برکناری آقای منتظری بود. خوب واقعاً این ضربه بزرگی بود. چون امام چندین بار در آن روزی که میخواست این برنامه را پیاده کند گریه کرد. آقا ناراحت بودند از این کاری که میخواهد بشود اما خوب چون اسلام در میان بود و خطر برای اسلام بود و انقلاب اسلامی، دیگر امام چارهای نداشتند. کما اینکه شب قبل هم به یکی از نوهها، گفته بودند که اتفاقی میخواهد بیفتد که دوست و دشمن را ناراحت میکند و خیلی ناراحت کننده است، اما نگفته بودند که چه اتفاقی؟ تا روزی که برنامه آقای منتظری شد. دیگر از آن روز هم ایشان اصلاً صحبت نکردند. حتی در حسینیه که میآمدند صحبت نمیکردند یا دیگر همهاش پیام بود و واقعاً این شاید اثر اصلیاش این باشد یعنی که آقا را در مدت یک ماه بیاید این زخم پیدا بشود و آن زخمی هم که این رقم باشد که دکترها تشخیص بدهند که این عمل بشود. آقا سالهای سال زنده است و از فوت آقا جلوگیری میشود، نه اینکه شاید خدا نخواست و خودش از خدا بارها تقاضا کرده بود. یک شب یادم است که آقا فرمود ای خدا دیگر حالا مرگ مرا بده، این کنایه از آن است که خودش از خدا خواسته بود دیگر و خدا هم اجابت کرده بود، این مریضیاش به گفته آقایان دکترها شاید نادر بوده است و اینکه پس از مدت کوتاهی آن هم منجر به فوت آقا بشود. شخصیت امام خمینی (ره) در خانه امام در خانه کسی نبود که خشن باشد. آقا توی خانه با خانواده مهربان بودند. لطف داشتند، شوخی میکردند، و حتی بچههای کوچک فرق نمیکرد. یک روز رفتم توی اتاق دیدم آقا یک طرف ایستاده، علی پسر حاج احمد آقا یک طرف ایستاده، دارند با هم توپ بازی میکنند. بچه کوچک دو سه ساله، آن طرف اتاق ایستاده دارند با هم بازی میکنند. آقا توپ را میزند برای علی و علی توپ را میزند برای آقا. یک روز دیگر وارد اتاق شدم آقا کار داشت. روزنامه را میخواستیم خدمت آقا بدهیم، دیدم آقا خوابیده دارد چون هر روز آقا نرمش و ورزش میکردند، راهپیمایی میکردند، ورزش میکردند دیدم علی آمد در را باز کرد، بلافاصله رفت بغل آقا خوابید. کاری را که آقا میکردند نرمشهایی که آقا میکردند این علی کوچولو هم تبعیت از آقا میکرد. آقا با بچه، بچه میشد، با بزرگ هم بزرگ میشد با دشمن هم با آن قاطعیت در مقابلش میایستاد. ماجرای پناهگاه امام راحل در ایام جنگ اوایلی بود که عراق مداوم حمله میکرد و امام به هیچ وجه راضی نشد که توی پناهگاهی بروند. یک روز دکترها آمدند رفتند خدمت امام و گفتند آقاجان شما باید یک جایی پناهگاه داشته باشید. امام اجازه ندادند، گفتند هیچ پناهگاهی نمیخواهم، هر کاری مردم انجام دادند من هم همان را انجام میدهم. گفتند: آقاجان! مردم پناهگاه دارند، زیرزمین دارند. فرمود آیا همه این جمارانیها پناهگاه دارند، اگر بمبی افتاد و یک نفر کنار من شهید شد بگذارید من هم کنارش باشم. وقتی که همه پناهگاهدار شدند آن وقت من میروم توی پناهگاه. آمدند و گفتند که آقاجان پس اجازه بدهید ما یک جای دیگر را برایتان زیر نظر بگیریم و خواهش و تمنا کردند. آقا فرمودند که خیلی خوب شما بروید برنامهتان را بدهید. اینها فکر کردند امام راضی شده که یک پناهگاهی یک جایی مثلاً درست کنند. حالا پناهگاه کجا بود؟ توی زیرزمین حسینیه، یعنی میگفتیم باز زیرزمین حسینیه یک طبقه پایینتر است توی زیرزمین است و آقا را ما راضی میکنیم که به زیرزمین حسینیه بیاییم. آمدیم و فوراً زیرزمین حسینیه را شستیم و رُفتیم و نمیدانم یک مقدار آنجا را تمیز کردیم و آمدیم. بعد آقای دکتر پورمقدس و اینها رفته بودند خدمت امام که آقاجان فلان جا توی زیرزمین حسینیه آماده شده. امام فرموده بود که من نگفتم که برای من الان جا تهیه کنید، گفتم بروید برنامهتان را بدهید که میخواهید چه کار کنید. اینها دیدند که امام گوش به این حرفها نمیدهد. جریان گذشت؛ بین اتاق حاج احمد آقا و اتاق امام یک تکه فاصلهای بود، بنا شد این تکه را یک پناهگاه بسازند به اسم خانواده حاج احمد آقا، که حاج احمد آقا گفته بود چون خانواده من میخواهند بروند تویش، شما اجازه بده این پناهگاه را بسازند. آقا فرمودند خیلی خوب! برای خودتان میخواهید پناهگاه بروید بسازید. ما آمدیم و با شرکت همان اکباتان و آریا بتون که قطعات پیشساخته داشت، آمدیم نه اینکه بخواهیم بکنیم. گفتیم چند تا قطعه است فوراً میگذاریم و طاقش را میزنیم. آمدیم یک پناهگاه راهرویی درست کردیم تقریباً بیست روزی طول کشید تا این پناهگاه را درست کردیم. بتون ریختیم و آرماتوربندی کردیم و تمام شد. یک مدتی بود اما آقا هیچ پا توی این نگذاشت به جز که قسمت آن دهنه درش که به اتاق وصل میشد، از اتاقشان که میآمدند بیرون از آن درش میآمدند بیرون، شاید یک قدم مثلاً آن در توی راهرویش میگذاشتند و فکر نمیکنم من چون سؤال کردم گفتند امام اصلاً تویش نیامده. این مدت هم که ما کار میکردیم هیچ زمانی نمیآمدند، فقط میآمدند میگفتند خسته نباشید صدمه نخورید، صدمه به خودتان نزنید. این پناهگاه تا قطعنامه بود. بعد از آن امام فرمود که این را فوراً بردارید، خوب ما اصلاً تصور نمیکردیم بشود برداریم چون همهاش با بتون و آرماتور و قطعات پیشساخته و یکپارچه شدن خودِ پناهگاه خیلی مشکل بود. آقا فرمود چون خانه مال مردم است و هر آن ممکن است بیاید بخواهد این خانه را از اسلوب انداخته و شما بیاجازه صاحبخانه ساختید، با اجازه صاحبخانه که این کار را نکردید. بیاجازه صاحبخانه است. ما دیدیم حرف امام است دیگر چارهای نداریم فوراً با کمپرسور و چند تا گذاشتیم، با اینکه ما رفتیم خدمت امام گفتیم آقاجان خراب کردنش خیلی سر و صدا دارد چون وقت استراحت شما را میگیرد، مطالعه شما را میگیرد، امام فرمودند با همه اینها تحمل میکنم، باید این برداشته بشود و این را باید از این وسط بردارید. ما از آن وسط برش داشتیم. یک مدتی طول کشید و بعد آقا فرمودند خوب کف آنجا را مثل روز اولش بکنید که باید مثل همان روز اولی که تحویل گرفتیم به صاحبش تحویل بدهیم. حساسیت امام راحل نسبت به اسراف من توی آن دفترمان یک چراغ داشتم، منتهی شیشه چراغ، شیشه دفتر طوری بود که رو به حیاط آقا، آقا وقتی میآمدند صبحها برای دستبوسی که مردم میآمدند، آقا میدید آن چراغ روشن بود، یک چراغ هم بود پشت حیاط آقا که توی باغ بود آن هم روشن بود آقا یک روز همان ساعت ۸ که ما رفتیم خدمتشان آقا گفت بیا اینجا بعد از اینکه دستبوسی تمام شد، گفت این چراغها روشن است، چراغها را خاموش کنید. گفتم چشم آقاجان. بعد ما رفتیم چراغها را خاموش کردیم، دوباره فردا چراغها روشن بود، آمد گفت بیا اینجا، مگر نگفتم چراغها را خاموش کنید؟ گفتم آقاجان چشم من گفتم خاموش کنند، حالا ببینم چرا خاموش نشده.
رفتم دیدم خوب چراغهایی که مربوط به باغ است ما باید خاموش کنیم. خوب دیگر از آن روز حواسمان را جمع کردیم تا صبح اول وقت که میشود برویم آن چراغها را خاموش کنیم که روشن نباشد. ولی شب، آن دفتر را چون توی دفتر بود و روزهای ابری میخواستند مطالعه کنند یا میخواستند بنویسند چیزی یا وارد و داخل دفتر کنند و اینها چون توی دفتر بود باید روشن میبود آمدم گفتم آقاجان آن چراغ به این علت روشن است، اما این چراغ را چشم ما سعی میکنیم دیگر خاموش کنیم. گذشت، چند روز بعد ما یادمان رفت دوباره چراغ توی باغ را خاموش کنیم، چراغی که پشت حیاطشان بود، مربوط به دفتر میشد یک وقت ملاقات که تمام شد آقا فرمود بیا اینجا، رفتم خدمتشان گفت توی منزل من و فعل حرام؟ ما ماندیم، خدایا چی شده! حالا هیچ هم به فکر نبودیم که چراغ روشن است، ما رنگمان پرید و گفتیم آقاجان چی شده؟ گفت خجالت نمیکشید توی منزل من و فعل حرام بشود؟ گفت خوب این چراغ باز روشن است؟ ما فوراً پریدیم و لامپ را دیگر شل کردیم، گفتیم دیگر اصلاً این لامپ شل باشد که دیگر اصلاً روشن نشود. »
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ - ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - 20 December 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]
صفحات پیشنهادی
ماجرای خواندنی پاسخ تند امام به هاشمی رفسنجانی درباره نامه عزل آیتالله منتظری
ماجرای خواندنی پاسخ تند امام به هاشمی رفسنجانی درباره نامه عزل آیتالله منتظری نشریه پاسدار اسلام نوشت آیت الله امینی ماجرای پاسخ امام به مرحوم هاشمی در رابطه با تنظیم مجدد نامه عزل مرحوم منتظری را تشریح کرد آیت الله امینی طی گفت وگوی ماجرای پاسخ امام به مرحوم هاشمی در رابطه بماجرای خواندنی پاسخ تند امام به هاشمی رفسنجانی درباره نامه عزل آیتالله منتظری | پایگاه خبری تحلیلی
ماجرای خواندنی پاسخ تند امام به هاشمی رفسنجانی درباره نامه عزل آیتالله منتظری نشریه پاسدار اسلام نوشت آیت الله امینی ماجرای پاسخ امام به مرحوم هاشمی در رابطه با تنظیم مجدد نامه عزل مرحوم منتظری را تشریح کرد آیت الله امینی طی گفت وگوی ماجرای پاسخ امام به مرحوم هاشمی در رابطه باماجرای برآشفته شدن امام از برخورد بازجویان با زندانیان ضدانقلاب/ ناگفتههایی از فرمان ۸ مادهای امام
ماجرای برآشفته شدن امام از برخورد بازجویان با زندانیان ضدانقلاب ناگفتههایی از فرمان ۸ مادهای امام مجید انصاری گفت هیچکس حق ندارد به بهانه حفظ نظام تندی و خودسری کند و به بهانه انقلابی گری هرکاری دلش خواست انجام دهد جماران نوشت سی و پنجم سال قبل امام خمینی بنیانگذار جمهوری ابرکناری آیتالله منتظری از زبان موسویخوئینیها: بازرگان از دست او به فغان آمده بود/ حق با امام بود
برکناری آیتالله منتظری از زبان موسویخوئینیها بازرگان از دست او به فغان آمده بود حق با امام بود شایستگیهای آیتالله منتظری سبب شد که بزرگان کشور در زمان حیات حضرت امام رض در یک اقدام مصلحتاندیشانه جایگاه قائممقام رهبری را برای وی به تصویب خبرگان رهبری رساندند من در خبآیت الله موسوی خوئینی ها: بیشترین اهتمام برای قائم مقام شدن آیت الله منتظری را مقام معظم رهبری و آیتالله هاشم
آیت الله موسوی خوئینی ها بیشترین اهتمام برای قائم مقام شدن آیت الله منتظری را مقام معظم رهبری و آیتالله هاشمی انجام دادند در عزل ایشان حق با امام بود آیت الله موسوی خوئینی ها در کانال تلگرامی خود نوشت سؤال پرسیده شد که روزنامۀ سلام در برابر حذف آیتالله منتظری چه موضعی داشتماجرای گفتگوی ابراهیم یزدی با امام درباره توقف جنگ چه بود؟
ماجرای گفتگوی ابراهیم یزدی با امام درباره توقف جنگ چه بود هاشم صباغیان از دوستان نزدیک ابراهیم یزدی گفت یکی از افرادی که نظراتش نزدیک به ابراهیم یزدی است آقای دکتر حسن روحانی رئیسجمهور است آفتابنیوز هاشم صباغیان وزیر کشور دولت موقت و نایبرئیس شورای مرکزی نهضت آزادی ایربررسی آراء و اندیشههای امام خمینی درباره ادیان و مذاهب به بهانه ماجرای «سپنتا» + صوت
ایلنا گزارش میدهد بررسی آراء و اندیشههای امام خمینی درباره ادیان و مذاهب به بهانه ماجرای سپنتا صوت درحالی که بنابر تفسیر روشن رییس مجلس شورای اسلامی هیچ ابهامی در مورد امکان حضور ادیان و مذاهب غیرمسلط بهلحاظ جمعیتی در ارکان مدیریتی کشور وجود ندارد نگاهی به آراء و اندیشهسلیمینمین: آیتالله منتظری به امام فحش میداد/ نویسنده حامی منتظری: بین امام و مرحوم منتظری مشکلی نبود
سلیمینمین آیتالله منتظری به امام فحش میداد نویسنده حامی منتظری بین امام و مرحوم منتظری مشکلی نبود مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران گفت منتظری به عنوان یک عالم توهین رکیکی به استاد خودش میکند و سراسر خاطرات منتظری شکستن قداست امام است به گزارش تسنیم عباس سلیمی&zماجرای تنبیهبدنی یک دانشآموز در خوزستان/ عزل معاون مدرسه
ماجرای تنبیهبدنی یک دانشآموز در خوزستان عزل معاون مدرسه مدیر روابط عمومی آموزشوپرورش استان خوزستان دررابطه با تنبیه بدنی دانشآموزی در شهرستان شوش که منجر به آسیب شنوایی شده است توضیحاتی داد به گزارش تسنیم پاره شدن پرده گوش دانشآموز بر اثر تنبیه معلم خبریماجرای عکس محمدرضا گلزار و مهناز افشار پای دیگ نذری امام حسین(ع)
ماجرای عکس محمدرضا گلزار و مهناز افشار پای دیگ نذری امام حسین ع به این مطلب امتیاز دهید شما قبلا به این مطلب رای داده اید 0 0 بازدید دانلود کلیدواژه ها امام حسین | مهناز افشار | محمدرضا گلزار | نظر متنی نام کامل ایمیل نظر شما لطفآ از ن-
سیاسی
پربازدیدترینها