واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: اولویت استراتژیک برای ایران: تعریف منافع اقتصادی در عراق و سوریه بعد از داعش
نمی توان ادعا کرد که ایران یک قدرت منطقه ای است در حالی که در داخل کشور، پول ملی هر روز ارزش خویش را بیش از دیروز از دست می دهد. نمی توان ادعا کرد که ایران یک قدرت منطقه ای است در حالی که اقتصاد کشورمان دچار بحران سرمایه است.
عصر ایران ؛ حمیدرضا مهاجر- زمانی که شیخ حمد بن جاسم وزیر وقت امور خارجه قطر برای آخرین بار با بشار اسد نشست یک خواسته مشخص را مطرح کرد؛ خروج از محور ایران؛ هر چند امروز می توان گفت که قطری ها به دنبال وارد کردن سوریه به محور عربستان نیز نبودند. در هر صورت بشار اسد به شیخ جاسم نه گفت تا بحران سوریه تشدید شود. در مقابل ایران نیز نه تنها در کنار سوریه ایستاد بلکه فرماندهان نظامی ایرانی تا آنجا پیش رفتند که با سازماندهی مجدد ارتش این کشور، توان دفاعی آن را بویژه در حوزه زمینی ترمیم نمایند. ورود ایران به سوریه به معنای ورود محوری بود که اکنون از تهران تا بیروت گسترش یافته است.
در عراق نیز وضعیت نسبتا مشابهی وجود داشت. با آغاز هجوم داعش در اواخر خرداد ماه سال 93، عقب نشینی های ارتش این کشور نیز آغاز شد. بسیاری از افسران ارتش عراق در سر پست های خود حاضر نشدند و با وجود اینکه این ارتش دارای امکانات نظامی نسبتا پیشرفته ای بود در همان ساعات اول پیشروی داعش، از هم پاشید. با درخواست دولت بغداد، نیروی قدس و هم پیمانان آن وارد معرکه شدند. کمربندی امنیتی بغداد اولین اقدامی که این نیروها آن را سازماندهی کردند تا اینکه در مراحل بعدی و با فتوای مرجعیت نجف، بسیج مردمی با سازماندهی ایرانی توانست کنترل جبهه ها را در اختیار بگیرد و داعش را وارد مرحله شکست کند.
حیدر العبادی اخیراً پیروزی کامل نیروهای مسلح این کشور را بر داعش اعلام کرد و دیر یا زود جنگ در سوریه نیز پایان خواهد یافت. در عراق، دوستان ایران بر سر قدرت هستند و در سوریه همه نشانه ها حاکی از این است که تغییرات استراتژیکی در جهت گیری های حکومت آینده سوریه ایجاد نخواهد شد.
به این ترتیب می توان گفت که با پایان داعش، نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه به شکل عام و در عراق و سوریه به شکل خاص افزایش یافته است. مساله اساسی که مراکز تصمیم گذار در تهران اکنون باید به آن بیندیشند، فواید این نفوذ است. اما چگونه؟
نخستین شرط مفید بودن این نفوذ، داشتن هدف و برنامه است. با داشتن یک استراتژی مشخص است که می توان این نفوذ را در راستای امنیت و منافع ملی تبدیل به ارزش افزوده کرد. عدم داشتن یک استراتژی، نه تنها باعث خواهد شد که فرصت به وجود آمده سوخت شود بلکه ممکن است در برخی حوزه ها تبدیل به تهدید شود.
جنگ ها با وجود اینکه پایان می یابند اما ویرانی هایی که به بار آورده اند را با خود نمی برند. به این ترتیب جنگ و ویرانی های آن می تواند تبدیل به فرصتی برای به حرکت درآمدن چرخ های اقتصاد شود. با وجود اینکه آمار دقیقی از خسارت های جنگ در عراق و سوریه وجود ندارد اما تردیدی نیست، بازسازی این خسارت ها، به صدها میلیار دلار، نیاز خواهد داشت. چرا نباید پایان جنگ در عراق و سوریه باید به عنوان فرصتی برای اقتصاد ایران تعریف شود و نه تهدید!
عراق کشوری نفت خیز است که می تواند هزینه بازسازی را از فروش بشکه های نفتی خویش تامین کند. چرا نباید بخشی از دلارهایی که صرف بازسازی عراق می شود وارد چرخه اقتصاد ایران نشود؟ چرا ایران که بار بزرگی از جنگ با داعش را بر عهده گرفت نباید اجرای بخش اعظم پروژه های بازسازی عراق را در قبال دریافت وجه آن، در اختیار نگیرد؟ چرا پایان جنگ در عراق منجر به افزایش رشد اقتصادی ایران نشود و چرخ های صنعت ما را به حرکت در نیاورد؟ منافع ملی ایجاب می کند نفوذ سیاسی و نظامی که در عراق خرج شده است تبدیل به دستاوردهای اقتصادی برای کشور شود.
در سوریه نیز با وجود اینکه تصور عمومی بر این است که قرار است ایران هزینه بازسازی این کشور را باید بدهد باید گفت خیر. اگر قرار است راه حل سیاسی در قالب یک طرح بین المللی به پیش رود بازسازی این کشور نیز باید در قالب بین المللی انجام شود. به عنوان مثال قطر امیر نشینی است که دلارهایش یکی از اسباب ویرانی های سوریه است. اگر قرار است امروز قطر با کمک ایران، محاصره اقتصادی همسایگان خویش را احساس نکند چرا نباید این امیرنشین ثروتمند بخشی از هزینه ویرانی هایی که در سوریه ایجاد کرده است را بپردازد؟ سوریه دارای منابع نفت و گازی است، سوریه دارای سرمایه دارانی است که می توانند بخش بزرگی از هزینه بازسازی کشورشان را بپردازند. چرا پایان جنگ در سوریه منجر به ایجاد فرصت برای اقتصاد ایران نشود؟
به این ترتیب، فواید نفوذ ایران را در عراق و سوریه باید به معنای مشارکت فعال اقتصاد ایران در بازسازی این دو کشور ترجمه شود.
امنیت ملی ایران ایجاب می کند که تهدیدات امنیتی و نظامی علیه کشورمان بیرون از مرزهایمان کنترل و مهار شود. فواید نفوذ به این معنا است که توان بازدارندگی برون مرزی، هزینه هرگونه تهدید علیه کشور را برای دشمنان را به اندازه ای بالا ببرد، که این تهدیدات در بیرون مرزها متوقف شود.
لازمه چنین امری لزوما به معنای حضور نظامی مستقیم نیست. به عنوان مثال یکی از موضوعات مهمی که امروز در محافل سیاسی عراق مطرح است آینده بسیج مردمی (حشد الشعبی) و گروه های نظامی است که با سازماندهی ایرانی و درخواست رسمی حکومت عراق برای مقابله با داعش شکل گرفتند. با در نظر گرفتن این اصل که امنیت عراق بخشی از امنیت ملی ایران است می توان به این نتیجه رسید که سازماندهی این گروه ها در قالب یک تشکل نظامی رسمی با نظارت حکومت عراق نه تنها خواهد توانست امنیت این کشور همسایه را تضمین کند بلکه در نهایت منجر به تقویت امنیت مرزهای غربی کشورمان می شود.
در سوریه این موضوع با حضور نیروهای امریکایی و ارتش ترکیه در این کشور پیچیده تر به نظر می رسد. آنچه از اظهارات مقامات امریکایی و ترک استنتاج می شود این است که این نیروها به زودی خاک سوریه را ترک نخواهند کرد. یک رویکرد اساسی در آنکارا و واشنگتن وجود دارد که بازگشت نظامیان خارجی باید در قالب یک طرح مشترک انجام شود، به این معنی که تا زمانی که نیروهای وابسته به محور ایران موسوم به مقاومت در سوریه ادامه دارد، آنها نیز به حضور نظامی خویش ادامه خواهند داد. به عنوان مثال پس از اینکه روسیه اعلام کرد که بخش عمده ای از نیروهای این کشور به خانه بازخواهند گشت امریکایی ها اعلام کردند که تصمیمی برای تخلیه 9 پایگاه اصلی خویش در سوریه را ندارند، پایگاه هایی که در شمال شرقی، شرق و جنوب سوریه، گسترش یافته اند.
از سوی دیگر بر خلاف عراق که نیروهای مردمی نقش محوری در مبارزه با داعش را داشتند اما در سوریه حتی با سازماندهی مجدد ارتش این کشور و نیروهای مردمی در مقابله با گروه های تروریستی، این توان هنوز شکننده است. به این ترتیب به نظر می رسد که حضور نظامی ایران در سوریه تا از بین رفتن گروه های تروریستی و تضمین یک راه حل سیاسی مناسب ادامه خواهد یافت. چه اینکه این حضور با درخواست رسمی حکومت سوریه آغاز شده است و تا زمانی که این درخواست به قوت خود باقی بماند، تهران نیز از حضور نظامی خویش دریغ نخواهد کرد. البته باید توجه داشت که حضور مستقیم نظامی دائمی ذاتا یک هدف استراتژیک به شمار نمی رود بلکه این اهداف استراتژیک هستند که تعیین می کنند این حضور تا چه زمانی باید ادامه یابد.
به این ترتیب منافع نفوذ منطقه ای از زاویه نظامی و امنیتی نیز موضوع بسیار مهمی است که در قالب یک استراتژی صحیح باید به آن توجه شود، موضوعی که پس از عقب نشینی امریکا از عراق به آن توجه لازم نشد و منجر به یک خلاء امنیتی شد که داعش از بطن آن متولد شد. پر کردن این خلاء در سطح منطقه با تکیه بر راه حل های پایدار بی تردید به تقویت مفهوم امنیت ملی مان خواهد انجامید.
تعریف عملیاتی منافع نفوذ منطقه ای در قالب یک استراتژی پایدار، به کاستن شکافی است منجر می شود که در جمهوری اسلامی ایران بین اقتدار داخلی و نفوذ منطقه ای وجود دارد؛ نمی توان ادعا کرد که ایران یک قدرت منطقه ای است در حالی که در داخل کشور، پول ملی هر روز ارزش خویش را بیش از دیروز از دست می دهد. نمی توان ادعا کرد که ایران یک قدرت منطقه ای است در حالی که اقتصاد کشورمان دچار بحران سرمایه است. راه حل این مشکلات در درجه نخست داخلی است اما این به معنای عدم بهره گیری از فرصت هایی که در بیرون مرزها بوجود می آید نیست. اگر بپذیریم یکی از دلایل پذیرش برجام در سطح حاکمیت، استفاده از ظرفیت های بین المللی برای تقویت اقتصاد کشور بود، استفاده از فرصت هایی که نفوذ منطقه ای در اختیار قرار می دهد نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این فرصت ها را مغتنم بدانیم و آنها را در قالب یک استراتژی صحیح، شکار کنیم!
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۴ - ۲۴ آذر ۱۳۹۶ - 15 December 2017
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]