تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829799970




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تو می‌مانی و دیوارهای فرو ریخته پر از خاطره ...


واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: تو می‌مانی و دیوارهای فرو ریخته پر از خاطره ...
تو می‌مانی و دیوارهای فرو ریخته پر از خاطره ...

وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در یادداشتی از حال و هوای مردم مناطق زلزله زده غرب کشور و همچنین خاطراتش از زلزله بوئین‌زهرا می‌گوید. به گزارش ایلنا، علی ربیعی در یادداشتی، آورده است:«به خاطر می‌آورم پنج ساله بودم که تهران، شبانه لرزید. همه سراسیمه به خیابان‌ها هجوم آوردند. مردم با التهاب و دلهره، پتوها و تشک‌ها را به خیابان آورده بودند و در پناه فضای باز به انتظار شنیدن خبری تازه بودند. مشهدی عباس بنا - همسایه کناریمان- برخلاف عرف همیشگی که تنها در شبهای ماه رمضان، رادیو ترانزیستوری بزرگش را پشت پنجره می گذاشت تا مردم محل از زمان اذان صبح و افطار باخبر شوند، صدای رادیو را در پنجره رو به خیابان زیاد کرده بود و مردم با نگرانی اخبار زلزله را پیگیری می کردند. محله پرجمعیت جوادیه، چنین ازدحام شبانه‌ای به خود ندیده بود اما در دنیای کودکانه من، این حادثه نوعی هیجان و تفریح بود. درکی از آنچه که پیش آمده نداشتم. صبح فردای آن روز، دیدم که پدر و مادرم با چه نگرانی و استیصالی با قرض کردن اندکی پول از همسایه‌ها و تهیه مقداری آذوقه آماده سفر شدند. ما به همراهی جمعی از فامیل و اقوام با مینی بوس کرایه‌ای راهی روستایمان شدیم. سفری که آمیخته با نگرانی و گاهی گریه بود. روز بعد با هزار سلام و صلوات و دعا به روستا رسیدیم. اما چه روستایی؟ هیچ نشانی از آبادانی و خانه نبود. اثری از مادربزرگ، عمو، خاله‌ها و فرزندانشان نبود... روستای زیبا و پر آب  ما «رودک» در منطقه «بویین زهرا» به تلی از خاک تبدیل شده بود ومن عمق فاجعه را آنجا فهمیدم. یک ماهی در آنجا ماندیم. با آن که من در اوان کودکی بودم به خوبی به یاد می‌آورم که در فضای سوگوار روستایم بزرگترها از صبح تا غروب مشغول آواربرداری برای یافتن عزیزی زنده از زیر خاک و یا کفن و دفن عزیزانمان بودند و شبها در چادرها شیون و حزن و اندوه موج می‌زد. هنوز از پس سال‌ها مویه‌های جمعی به زبان ترکی در گوشم طنینی جانسوز دارد. به خاطر دارم تا مدت‌های مدید پس از این حادثه، آثار روحی و روانی آن در بازماندگان باقی بود و معلولان به جای مانده و افراد عزیز از دست داده با تلخی از آن فاجعه یاد می‌کردند و هر لرزش کوچکی، لرزش بزرگی بر وجود بازماندگان مستولی می‌کرد. از دیروز در منطقه سرپل ذهاب هستم. جلسه مدیریت بحران و کارگروه اشتغال استان را تشکیل دادم سپس به میان چادرها رفتم‌ و با بچه‌های بهزیستی متشکل از ۵۰۰ نفر کارشناس و روان شناس که برای بهبود سلامت روان و تسکین آلام روحی حادثه‌دیدگان عازم منطقه شده‌اند، برنامه‌ریزی کردیم همچنین دو مکان برای احداث درمانگاه و یک مرکز توانبخشی و نگهداری کودکان بی‌سرپرست اختصاص دادیم. نیمه‌شب برای استراحت و خواب به قصر شیرین آمدیم اما پس از یک پس لرزه ۴.۱ ریشتری تا صبح را در خواب و بیداری گذراندم. دلم گرفته‌تر از آسمان بغض آلود دالاهو بود. صبح به چادرهای هموطنان مصیبت دیده در روستای ازگله رفتم. کودکان را دیدم که هنوز سرخوشی کودکانه را دارند و هنوز از دیدن عروسک‌ها  به شوق می‌آیند. اشک‌ها و لبخندها برقرار  و زندگی جاری است ولی نیک  می‌دانم که چه در انتظار این حادثه دیدگان است. حال آن‌ها شبیه حال بازماندگان پس از عزا است که تو تنها می‌مانی با لباس‌های به جا مانده عزیزت و در و دیوار پر از خاطرات و بوی «او»  در خانه -حسی که به کرات تجربه کرده‌ام- اما اینجا تلخ‌تر آن است که در بخشی از روستاها؛ دیوارهای پرخاطره هم فروریخته است. اینجا مصیبت بیداد می‌کند. این را از دست‌های زمخت شده پیرزنی فهمیدم که خروارها خاک را برای دیدن روی زیبای پسر سربازش کنار زده بود، از اشک‌های نو عروسی که خاطرات کوتاه و شیرینش را با تلخکامی با گوشه روسری کم جان رنگ پریده اش پاک می‌کرد. من فکرمی‌کنم در این منطقه هم سختی از زمانی بیشتر رخ می‌نماید که تب فاجعه فرو می‌نشیند و گروههای امدادگر می‌روند و آلام و درد و رنج از دست دادن و معلولیت و بیکاری می‌ماند. می‌اندیشم که در اینجاست که مسئولیت ما بیشتر می شود. ما، کار بزرگ و زیادی در پیش داریم....»

۱۳۹۶/۰۹/۰۳ ۱۲:۵۵:۴۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن