واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: پسر 14 ساله همسایه قاتل ملیکای 8 ساله / گفتگو با مادر ملیکا + جزئیات و عکس
تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی درباره قتل ملیکا، دختر هشت ساله بعد از ۷۲ساعت به نتیجهای تکاندهنده منجر شد.
آفتابنیوز : تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی درباره قتل ملیکا، دختر هشت ساله بعد از ۷۲ساعت به نتیجهای تکاندهنده منجر شد.
بررسیها نشان داد قاتل، پسری 14ساله است که با انگیزه سرقت گوشوارههای دختربچه، او را به قتل رسانده است. تجسسهای افسران پلیس در این خصوص از عصر روز سهشنبه هفته گذشته همزمان با مفقود شدن دختر 8سالهای به نام ملیکا در منطقه هوره شهرستان هفتکل در استان خوزستان آغاز شد. دختربچه برای بازی با دوستانش از خانه بیرون رفته اما در راه بازگشت مفقود شده بود. چند ساعت از آغاز تلاشها برای یافتن ملیکا گذشته بود که مأموران جسد او را درحالیکه در خانهای متروکه در نزدیکی خانهشان دفن شده بود کشف کردند.
هنوز معلوم نبود چهکسی و با چه انگیزهای مرتکب این جنایت هولناک شده است اما 72ساعت بعد مأموران پسری 14ساله را که در همسایگی خانه ملیکا زندگی میکرد بهعنوان متهم به قتل دستگیر کردند. او در اعترافات اولیهاش گفت که با انگیزه سرقت گوشوارههای ملیکا او را به قتل رسانده است. این جنایت هولناک موجب بهوجود آمدن شایعات زیادی شد.
یکی از این شایعات آزار و اذیت دختربچه پیش از قتل بود که حجتالاسلام والمسلمین مرعشی، دادستان هفتکل این شایعه را رد کرد. وی همچنین درباره اینکه گفته میشود در ریه مقتول خاک و گل کشف شده و این موضوع حاکی از آن است که وی هنگام دفن شدن زنده بوده و نفس میکشیده نیز گفت: تحقیقات در این پرونده هنوز در مراحل اولیه است و باید تا آماده شدن گزارش نهایی پزشکی قانونی صبر کرد. وی ادامه داد: شواهد نشان میدهد متهم به قتل 14ساله از قبل برای این جنایت نقشه داشت اما اینکه آیا او به تنهایی دست به این جنایت زده یا همدستی هم دارد موضوعی است که افسران پلیس در حال تحقیق درباره آن هستند.
مراسم تشییع ملیکا کودک ٨ ساله در هفتکل خوزستان
مادر ملیکا: او تنها دلخوشیام بود
«دخترم تازه میرفت کلاس سوم. وقتی به خانه میآیم و وسایلش را میبینم، گریه امانم را میبرد.» این بخشی از حرفهای مادر داغدار ملیکاست.
درباره روز حادثه صحبت کنید. ملیکا چطور مفقود شد ؟
آن روز غروب دیکته دخترم را گفته بودم. تمرینات ریاضیاش را هم حل کرد و دم غروب بود که گفت میخواهم بروم با دوستانم بازی کنم. جلوی در خانه مان یک پارک بود که گاهی او در آنجا بازی میکرد. همیشه وقتی به پارک میرفت من جلوی در خانه مینشستم و مراقبش بودم. آن روز اما مادرم مراقبش بود و من به خانه یکی از همسایهها رفتم. هوا در حال تاریک شدن بود که برگشتم و ملیکا را با دوستانش دیدم. او گفت میخواهد به خانه آنها برود و با تبلت بازی کند. من هم قبول کردم. بچهها رفتند اما دیگر دخترم را ندیدم.
بعد چه اتفاقی افتاد ؟
آنها چند دقیقه در خانه بازی کرده بودند اما بعد چون شب بود و هوا تاریک شده بود ملیکا را تا نزدیک خانه آورده بودند و ملیکا گفته بود چون نزدیک خانهمان است خودم بقیه راه را میروم اما بعد از آن دیگر هیچکس دخترم را ندید.
چه زمانی فهمیدید که ملیکا گم شده؟
وقتی چند دقیقه گذشت و دخترم به خانه نیامد دلشوره گرفتم و دنبالش رفتم اما دوستانش گفتند که او را تا نزدیکی خانه آوردهاند. خیلی ترسیده بودم. دخترم هیچ وقت جای دوری نمیرفت. همه جا را جستوجو کردم و وقتی ملیکا پیدا نشد با 110تماس گرفتم و از آن موقع مأموران جستوجو را شروع کردند تا اینکه 4ساعت بعد جسد دخترم را که در یک خانه متروکه دفن شده بود پیدا کردند.
از دستگیری قاتل صحبت کنید. چطور پلیس او را دستگیر کرد ؟
تا 3 شبانه روز هیچکس نمیدانست چهکسی دخترم را به قتل رسانده است اما بعد مأموران پسری 14ساله را که در نزدیکی خانه مان زندگی میکرد بهعنوان قاتل دستگیر کردند و او هم به کشتن دخترم اعتراف کرد.
شما قاتل را از قبل میشناختید؟
بله. او و خانوادهاش هم محلی ما هستند. خانهشان روبهروی خانه مان است. من و مادرش چند مرتبه در پارک نزدیک خانه با هم صحبت کرده بودیم. قاتل قد و هیکل درشتی دارد. زیاد او را در کوچه میدیدم. در این چند روز هم مأموران دنبال او بودند اما هیچکس نمیدانست قاتل دخترم همین پسربچهای است که در نزدیکی خانه مان زندگی میکند.
اعترافات اولیه متهم نشان میدهد که او با انگیزه سرقت گوشواره ملیکا را به قتل رسانده است. آیا گوشوارههای او قیمتی بود ؟
من هم شنیدهام که قتل دخترم بهخاطر گوشوارههایش بوده است. گوشوارههای او خیلی کوچک بود. احتمالا موقع دزدی گوشوارهها دخترم سر و صدا کرده و قاتل برای اینکه گیر نیفتد او را خفه کرده است. آن روز دخترم سرماخورده بود و بینیاش گرفته بود. او درست نمیتوانست نفش بکشد و احتمالا خیلی زجر کشیده است.
حالا در این چند روز چطور از دست دادن ملیکا را تحمل میکنید؟
5شبانه روز است که بدون دخترم میخوابم. بیرون از خانه زیاد گریه نمیکنم اما وقتی به خانه میآیم و وسایل دخترم را میبینم گریه امانم را میبرد. وقتی به دفتر، کتاب و وسایل مدرسهاش نگاه میکنم جگرم آتش میگیرد. ملیکا چند روزی بود به کلاس سوم رفته بود. من همین یک فرزند را داشتم. 4سال قبل از شوهرم جدا شده بودم و حضانت ملیکا با من بود. ما در خانه پدریام زندگی میکردیم. او تنها دلخوشیام در زندگی بود.
فکر نمیکنید اگر ملیکا گوشواره به گوش نداشت این اتفاق برایش نمیافتاد ؟
در این دو سال که دخترم مدرسه میرفت همیشه گوشواره هایش را در میآوردم. چند روز قبل هم وقتی مدرسهها باز شد میخواستم گوشوارههایش را دربیاورم اما گفت مامان گوشواره هایم را دوست دارم. من هم برای اینکه ناراحت نشود گوشوارههایش را نگرفتم اما فکرش را هم نمیکردم چنین حادثهای اتفاق بیفتد. چنین چیزی در منطقه ما بیسابقه بود.
با مادرانی که دخترانی هم سن و سال ملیکا دارند چه صحبتی دارید؟
امیدوارم چنین مصیبتی برای هیچکس پیش نیاید. از همه میخواهم بیشتر مراقب فرزندانشان باشند تا مثل من و مادران آتنا، بنیتا و... داغدار نشوند. از مأموران پلیس هم بهخاطر اینکه قاتل دخترم را پیدا کردند سپاسگزارم.
تجمع اهالی هفتکل مقتابل نیروی انتظامی شهرستان
۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]