واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت مهمان/ زلمی استانکزیاستقلال واقعی افغانستان چه زمانی به ثمر میرسد؟
افغانستان با داشتن میلیونها نیروی کار و متخصص با معادن و موقعیت ویژه خود میتواند کشوری مستقل، آزاد، قدرتمند با مردمانی مرفه باشد مشروط بر اینکه به توانمندیهای بومی و داخلی تمرکز و توجه شود.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «زلمی استانکزی» استاد دانشگاه بغلان طی یادداشتی اختصاصی به موضوع استقلال افغانستان از انگلیس پرداخته است. در این یادداشت آمده است: 97 سال پیش از امروز افغانستان توانست از نگاه سیاسی استقلال خود را در سطح جهان تثبیت و یکبار دیگر به سمت توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دور از مداخلات بیرونی برود. کشورهای زیادی هستند که با مجاهدتهایی به استقلال و آزادی از یوغ استعمار رسیدند، اما استرداد استقلال افغانستان شاید خیلی متفاوتتر از آن باشد، زیرا آن کشورها بیشتر با بکارگیری تسلیحات جنگی پیشرفته و در نتیجه شکست استعمار در یک جنگ متوازن به استقلال دست یافتند. رشادت مردم برای استقلال اما افغانستان که در 97 سال پیش از امروز به استقلال دست یافت، نه آماده چنین تحول بزرگ تاریخی بود و نه افغانستانیها تسلیحات و تجهیزات جنگی در اختیار داشتند تا با دلگرمی به آن در برابر صفوف استعمارگر مقاومت کنند. همزمان با اعلام استقلال توسط «امانالله خان» که شاه جوان و تازه به قدرت رسیده بود، مردم دسته دسته با وی همراه شدند تا اینکه صفوف مقاوم و شکستناپذیر در برابر نظامیان انگلیسی که با تسلیحات و تجهیزات پیشرفتهای مجهز بودند، تشکیل دادند. اما به راستی چه عواملی سبب شد تا تمام مردم به شاه جوان و بیتجربهای که چند روزی از زمامداریاش نگذشته بود، اعتماد کرده و بدون هیچ تسلیحات جنگی خود را در برابر صفوف قرار دهند که پیشرفتهترین تجهیزات و بهترین آموزشهای نظامی را دیده بودند؟ غیرت، بیداری، آزادیخواهی و ظلمستیزی در ذات افغانستانیها نهفته بوده و نسل به نسل این ملت نگذاشته تا قدرتهای دیگر بر آنها حکمروایی کرده و اقدام به ظلم و ستم کنند که به همین دلیل قدرتهای بزرگی مانند مغولها، انگلیسها، روسها، طالبان و القاعده در این کشور شکستهای سهمگینی را متحمل شدند. افغانستانیها تمام ویژگیهای ظالمستیزی را برگرفته از شریعت اسلامی دانسته و معتقدند که با توسل به خداوند بزرگ قادر به هر آن کاری هستند که شاید تصور انجام آن برای سایر ملتها ناممکن باشد. استقلال ثمره اتحاد و یکپارچگی در حقیقت، هیچ افغانستانی برای جانبازی برای امانالله خان در برابر نظامیان انگلیسی قرار نگرفته بود، بلکه برای رسیدن به عزت، سربلندی و آزادی که اسلام بر آن تأکید کرده رفتند، بنابرین اعلام استقلال از سوی امانالله خان بیشتر از همه روی روحیه مردم تأثیر گذاشته و به آنها انگیزه جهاد و مقاومت در برابر یوغ اسعمار داد. محققان، پژوهشگران و تاریخنگاران پیروزی افغانستانیها در برابر انگلیس که در آن زمان آفتاب در قلمرو آن غروب نمیکرد را خیزش استثنایی در تاریخ بشر میدانند و تنها تأکید آنها نیز بر وحدت ملی در این خیزش است. تمام اقوام افغانستان با یک انگیزه که استقلال و آزادی بود، با یک سلاح که «بیل» و «کلنگ» بود و یک امیدواری که آنهم کمک کمک خداوند بود، دست به دست هم داده و بدون در نظر تبعیضات قومی، زبانی و سمتی در برابر انگلیسها قرار گرفتند. اگر بخواهیم استقلال افغانستان را مدیون امری بدانیم، منصفانه نیست که از اتحاد و یکپارچگی مردم بگذریم، زیرا همین اتحاد و همدستی افغانستانیها بود که آنها با توکل بر خدا به هدف رسیدند. در زمان جنگهای مجاهدین و نظامیان استعمارگر تمام افغانستانیها اول پیروزی و دوم شهادت را میخواستند، به همین دلیل بود که با حفظ وحدت و همدلی در هیچ میدان جنگی شکست نخوردند تا اینکه به استقلال، آزادی، سربلندی و عزت رسیدند. جهانیان همواره اتحاد و یکپارچگی افغانستانیها را برای رسیدن خود به آزادی و سربلندی را الگو قرار داده و اراده جمعی آن زمان افغانستانیها برای توسعه و پیشرفت نیز مثالزدنی به شمار میرفت. نقش اراده ملی در استقلال و مفقود شدن این حلقه در دهههای اخیر افغانستانی که درد و رنج استعمار و استثمار بر آن تحمیل شده بود، خود فضای اراده ملی برای توسعه و پیشرفت را فراهم کرده بود، ضمن اینکه خواست اصلی افغانستانیها در آن زمان توسعه با حفظ وحدت و استقلال بود. با وجود همین اراده ملی و توجه زمامداران به منافع علیای افغانستان برای توسعه و پیشرفت بود که سالهای زمامداری امانالله خان دوره روشن و شکوفای تاریخ افغانستان محسوب میشود. اما متأسفانه، با گذر زمان به جای اینکه اراده ملی بیشتر از پیش تقویت شده و زمامداران بیشتر به منافع ملی توجه کند، وحدت و اتحاد افغانستانیها که روزی الگوی ملل مختلف جهان بود از بین رفت و دیگر ارادهای زمامداران برای توجه به منافع ملی نیز باقی نماند. پس از مداخلات نامرئی مجدد بیگانگان در امور داخلی و قراردادن این کشور به میدان سرد جنگ، زمامدارانی با حمایت برخی کشورهای قدرتمند در این کشور به قدرت رسیدند که بیشتر به منافع خارجیها و منافع قومی خود متمرکز شدند که همین مورد اصلیترین دلیل افزایش تفرقههای قومی، مذهبی، زبانی و سمتی به شمار میرود. نباید از یاد برد که اکنون نیز خارجیها نهتنها تمایلی به یکپارچگی افغانستانیها و قدرتمند شدن افراد دلسوز و وطندوست ندارند، بلکه در برابر این امر نیز قرار میگیرند، زیرا آنها هیچ گاهی نمیخواهند گرهای باز شود که توسط آن منافع کلانشان در افغانستان و منطقه از بین برود. اگر بخواهیم مدعی استقلال باشیم، باید تمام لازمههای آن را فراهم کرده و به صورت واقعی آزادی از یوغ استعمار را تجربه کنیم که بدون شک راه رسیدن آن توجه و تمرکز به منافع ملی است. گذشتهگان ما ثابت کردهاند که با یکپارچگی و اتحاد قادر به شکست هر صفی از دشمن هستیم، بنابرین با حفظ همدلی و توجه به منافع ملی نه قومی میتوانیم به آرمان شهدا و مجاهدین مان که همان توسعه و پیشرفت همزمان با استقلال و آزادی است، نائل شویم. اکنون اگر ما خود را در تنگنای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و وضعیت نابسامان سیاسی میبینیم، ناشی از نگرش و تمرکز ما به قدرتهای خارجی است. قدرتهای خارجی در حقیقت همان استعمارگرانی هستند که نزدیک به یک قرن پیش توسط گذشتگانمان شکست خورده و اکنون با فریب و نیرنگ بر ما تسلط یافتهاند، بنابرین هر نوع انتظاری از قدرتهای خارجی خود چالشی فرا روی استقلال و آزادیمان خلق میکند. بهترین راهکار که ملتهای بزرگ دنیا با بکارگیری آن همزمان با عزت و سربلندی به توسعه و پیشرفت دستیافتهاند، تمرکز به توانمندیهای داخلی است. افغانستان با داشتن میلیونها نیروی کار و متخصص با معادن و موقعیت ویژه خود میتواند کشوری مستقل، آزاد، قدرتمند با مردمان مرفه باشند، مشروط به اینکه اصلیترین چالش استقلال و آزادی که همانا اتکا به قدرتهای خارجی است، زدوده شده و بر توانمندیهای بومی و داخلی تمرکز و توجه شود. انتهای پیام/ح
1395/05/28 :: 13:17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]