محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829067577
از صبح تا شب با یک موادفروش/ همه جور مشتری دارم؛ از دکتر ومهندس و ورزشکار معروف بگیر تا هنرمندخفن
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: از صبح تا شب با یک موادفروش/ همه جور مشتری دارم؛ از دکتر ومهندس و ورزشکار معروف بگیر تا هنرمندخفن
آفتابنیوز : روزنامه ایران گزارشی منتشر کرده که در آن اوضاع و احوال یک روز کاری یکموادفروش(ساقی) روایت شده است.
در این گزارش آمده است:
شیشه را که پایین میکشد بوی ماریجوانا پخش میشود توی صورتم. نگاهی به اطراف میکند و میگوید: «سوار شو!» عطا هم ساقی گل است، هم مصرف کننده. خودش میگوید: «روزی 5 نخ علف تپل میکشم» قرار است با 206 مشکی او چند ساعتی در خیابانهای تهران دور بزنیم.
میخواهم بدانم حالا که گل دومین ماده مخدر پرمصرف ایران شده، درآمد ساقیهایش چطور است یا چه کسانی بیشتر مشتری گل هستند و اصلاً خودش چطور این کار را انتخاب کرده؟ کار؟
29 ساله است، لاغر اندام، با تی شرت مشکی و جین آبی پاره و یک کلاه لبه دار که لبهاش را برگردانده پشت سرش. همینطور که رانندگی میکند، از پشت عینک قاب کائوچوییاش همه چیز را زیر نظر دارد. از رول کردن علف توی ماشینی که پشت چراغ قرمز کنارش ایستاده تا محل قرار گرفتن گشتهای پلیس. نگران سؤالهاست و دائم میگوید: «داداش جون مادرت فن کار ما رو ننویس دستمون رو میشه!»
عطا از سال 90 که از خدمت سربازی برگشت تهران، خیلی جدی فروش مواد را شروع کرد. نه از سر بیکاری یا بیپولی. چون پدرش کارمند است و خانوادهاش همه بازاریها قدیمی هستند و خودش هم قبل از حرفهای شدن در پخش مواد، شاگرد مغازه بوده: «از سربازی که اومدم، رفتم تو مغازه یکی از بچهها فروشنده لباس شدم. گاهی پول مغازه دارهای راسته رو جمع میکردم و براشون گل میخریدم و خودم از بغلش میزدم و یه آب باریکهای بود. تا سال 91 که یکی از بچهها اومد گفت عطا یک کیلو گل خریدیم 3 میلیون، نمیدونم چه غلطی باهاش بکنم؟ گفتم داداش نگران نباش. جاش امنه؟ گفت آره. گفتم هر روز علف رو پک کن بیار واسه من. نگران فروشش نباش. گفتم پک میزنیم 30 تومن ،15 من، 15 تو.»
بعد از فروش کار روی غلتک میافتد. شریک پایه و مشتریهای دست به نقد: «شریکم واقعاً تنبل بود. آنقدر اذیت میکرد و سر قرار با مشتری نمیرفت که ازش جدا شدم. فقط میکشید و میخورد. بعد از اون دیگه خودم رفتم سمت خرید. یکی رو پیدا کردم که بار عمده میفروخت. 5 میلیون میخواست. بالاخره دار و ندارم که 5 میلیون بود رو گذاشتم رفتم خونهاش. گل خریدم گرمی 20 هزار تومن ولی چه گلی! هنوز رو دستش ندیدم.»
همینطور که سیگاری علف را گوشه لبش گرفته، مثل فیلمها یک وری حرف میزند. چند پک میزند و باقیاش را توی زیر سیگاری ماشین به قول خودش «آف» میکند. باند ماشین دوپس دوپس آزاردهندهای را روی ریتمی تکراری میکوبد. چند کوچه پس کوچه را طی میکنیم تا رو به روی خانهای زیر سایه درخت ترمز میزند. دولا میشود و از داخل داشبورد یک پک گل در میآورد. از پلههای پهن و دراز ورودی خانه بالا میرود و وارد لابی میشود. چند دقیقهای که داخل ماشین تنها میمانم از روی کنجکاوی داشبورد را باز میکنم. چند پک علف دیگر هم میبینم؛ گلهای فشرده سبز کدر با رگههای قرمز. استرس میگیرم و دائم به سر و ته کوچه نگاه میکنم. چطور میتواند این همه استرس را تحمل کند؟ اگر یک بار گیر بیفتد زندگیاش نابود میشود.
«پکی 200 هزار تومن میفروشم. واسه هر کسی هم نمیبرم. مشتریام هم باید تو لول خودم باشن. یعنی کسی که برای خرید یه پک علف، 200 هزارتومن پول بده. باهاش حال کنم و آدم رو مخ و مزخرفی نباشه. گاهی هم چیزای دیگه براشون جور میکنم. نه اینکه ساقی کوک یا اسید و مجیک ماشروم باشما، نه. واسه اینکه مشتریم به ساقی دیگهای کانکت نشه، این کارو میکنم. همه جور مشتری هم دارم؛ کارمند رده بالا، دکتر و مهندس، ورزشکار معروف، هنرمند خفن... بذار راحتت کنم همه گل میزنن. تو همین تهرون حداقل ده هزار تا ساقی هست.»
گلی که عطا میفروشد گرمی 35 هزار تومان است. قیمت کوک هم آنطور که خودش میگوید از گرمی200هزار تومان شروع میشود تا گرمی 500هزارتومان: «فرق زیادی هم نمیکنه. همه ایرانی و فیک هستن. فقط بعضیاشون آشپزخونه مجهز دارن و شیمیدان کار بلد بالای کار میآرن و قرص خارجی مرغوب توش میریزن.» یاد سریال امریکایی «برکینگ بد» میافتم. داستان معلم شیمی که از جایی تصمیم میگیرد شیشهای با خلوص بالا تولید کند و کمکم پولدار میشود و تغییر شخصیت میدهد.
- چطور این همه مواد توی ماشینداری و استرس نمیگیری؟
- هر شب با کوچکترین صدای در، فکر میکنم ریختن که بگیرن. بیرون هم هستم، دائم استرس دارم. فکر کردی چرا خودم این همه علف میکشم؟ واسه اینکه اصلاً فکر و خیال منفی به سرم نزنه. شاید باورت نشه ولی خیلی شبا کابوس مأمور میبینم که دنبالم کرده و از جام میپرم.
- تا حالا چقدر پول درآوردی؟
- هیچی. واقعاً هیچی در نیاوردم. ولی تا دلت بخواد عشق و حال کردم. عشق و حالی که هیچکس خوابش رو هم نمیبینه. حال کردن اینجوری هم خرج داره. راستش رو بخوای از هر 2میلیون علفی که میفروشم 400 تا 500 هزار تومن نصیب خودم میشه. پولی هم نیست. همین پول کشان و کره و بنزین هر روز رو حساب کنی خودش کلیه.»
- پس این وسط چه کسایی پول در میآورند؟
- پول دست کسایییه که خودشون میکارن یا خرید و فروش عمده میکنن. من تا حالا نکاشتم ولی دیدم اونایی که میکارن چه درآمدی دارن. چند نفر میشناختم چند سال کار کردن و پول جمع کردن. الان واسه خودشون کار و کاسبی راه انداختن و کسی نمیدونه کجان.
بدون توقف توی خیابانها میچرخیم. عطا دوست ندارد از ماشین پیاده شود و قدم بزنیم. میگوید وقتی قدم میزند بیشتر استرس میگیرد. ترجیحش این است که روزها بیرون بیاید و اگر قرار است مواد را به مشتری برساند در روز این کار را بکند. چون شبها ایستهای بازرسی بیشتری در شهر هست و به ریسکاش نمیارزد. عطا از نوجوانی و نخستین تجربه کشیدن موادش میگوید. او سال 84 در مغازهای کار میکرد که روزی 2 هزارتومان دستمزد میگرفت. همان موقعها که به قول خودش«چهار نخ اولترا لایت میشد 100 تومن».
یک روز مرتضی شاگرد چند تا مغازه آنطرفتر را سوار موتور سیجی 125اش کرد تا باهم دور بزنند. 16 ساله بود و عشق موتور: «هر روز میرفتم میچرخیدم تا یه روز مرتضی خدابیامرز گفت بریم جایی کار دارم. رفتیم در یه خونه و چیزی تو جیبش گذاشت و برگشت. من اونقد پرسیدم چی گرفتی که آخر نشونم داد. یه «سره» حشیش گرفته بود به چه نازکی و درازی. خدابیامرز مرتضی هم این آخریا افتاده بود به شیشه و کرک و خلافش سنگین شده بود.
بچهها میگفتن اور زد و مرد. حالا کاری نداریم. ولی همون یه ذره رو زدم تو سیگار و دود کردم. نمیدونستم چه حالیام. رفتم شکلات خریدم خوردم. نگو شکلات فازو میبره بالاتر. به یه وضعی افتادم تو خونه که نگو. چپ شدم و کج شدم تا خوابم برد.(میزند زیر خنده) یه بار دیگه هم از مرتضی گرفتم و باز حالم بد شد. یعنی قفلی زده بودم دیگه. گوشه خیابون مینشستم و زل میزدم به آدما. ولی فازشو گرفتم. سرکار نمیرفتم و افتاده بودم به دله دزدی. صندوق صدقه خونه رو بزن، جیب آقا رو بزن، جیب مامان رو بزن اینو بزن اونو بزن یک سال گذشت.»
عطا بعد از این وضعیت و وابستگی به مواد با بهروز قناری رفیق میشود و باهم پشت موتور حشیش میزنند و میچرخند. گاهی توی پارک گاهی ته کوچه. از بچههای محل پول میگیرند و برایشان حشیش میخرند و این وسط خودشان هم یک لفت و لیسی میکنند تا سال 87- 86 که پای گراس به ضیافتهای پارک محل باز میشود و همه یک دل نه صد دل عاشقش میشوند: «اون موقع کسی نمیدونست علف چیه، ما میزدیم. خوبش رو هم میزدیم. قیمتا هم اینجوری نبود با 10 تومن یه پک میخریدم. گاهی بچه پولدارای محل پول میذاشتن و گاهی هم دونگ میذاشتیم و سگی میزدیم. چه گلی هم بود. گل نه نسترن، گلایول.»
در طول صحبت دوست دارم یک سؤال از او بپرسم. پدرو مادرت میدانند چه کار میکنی؟ عطا آهی میکشد و میگوید: «محال ممکنه کسی کاسب باشه و از راه مواد دخل داشته باشه و پدر و مادرش نفهمن. نخستین نفر اونا میفهمن. ولی کاری به کارم ندارن. اون اوایل چسبیدن بهم که خونه بگیرم ولی دوباره بعد چند وقت بعد گفتن برگرد و هر غلطی دلت میخواد جلوی چشم ما بکن!»
حالا عطا هر غلطی که دلش بخواهد میکند. با این همه چیزی از ته دل به او میگوید برگرد و مثل آدم زندگی کن. هرچند برایش سخت است. این همه سال پول بیدردسر درآوردن آدم را تغییر میدهد: «باور کن منم دوست دارم مثل بقیه زندگی کنم. بدون ترس... بدون استرس. اصلاً برم پیک موتوری بشم. واسه خودم باشم. ولی خیلی سخته، سخت.»
۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
روحانی با بغض در مراسم تنفیذ: خدایا! از تو عزت می خواهم نه خودخواهی، از تو شرافت می خواهم نه خودرایی / خداوندا
روحانی با بغض در مراسم تنفیذ خدایا از تو عزت می خواهم نه خودخواهی از تو شرافت می خواهم نه خودرایی خداوندا یاریم کن تا در تحمل سختیها و ناملایمات صبور باشم و در مقابله با ظلم و جور جسور در کنار زدن پرده ریا و تزویر توانا و در شنیدن صدای مردم شنوا باشم از تو می خواهم همه کاز هوا خوردن جهانگیری و کنایه نماینده سلفیبگیر تا پیشنهادی که بدجور رای نیاورد!/مخالفان نقش موافق را داشتند/
از هوا خوردن جهانگیری و کنایه نماینده سلفیبگیر تا پیشنهادی که بدجور رای نیاورد مخالفان نقش موافق را داشتند آقای برجام دکتر وزیر و فحاشی به ظریف ماجرای پروفسور حسابی و ولش کن تا نماینده ای از رجال الغیب معجزه و سنت شکنی ده ساله یک نمایندهبخش سیاسی الف 25 مرداد 96تاریخ انتشارحمایت همه جانبه دکتر نعمتی از کشتیگیران
با حضور در سالن ورزشگاه آزادی حمایت همه جانبه دکتر نعمتی از کشتیگیران عضو هیات رئیسه و سخنگوی مجلس برای تماشای مسابقات انتخابی تیمملی کشتی در ورزشگاه 12هزارنفری آزادی حاضر شد به گزارش خبرنگار ایلنا دکتر بهروز نعمتی عضو فدراسیون کشتی که پیش از این وکشتی گیر بوده و مقام&zتا 6 صبح در فرودگاه بودیم/ علی همه کار با کرهایها کرد؛ کسی گمان نمیکرد تیم چهارم جهان را ببریم
گفتوگوی دروازه بان اسبق تیم ملی ایران به مناسبت سالگرد بازی با کره جنوبی تا 6 صبح در فرودگاه بودیم علی همه کار با کرهایها کرد کسی گمان نمیکرد تیم چهارم جهان را ببریم دروازه بان اسبق تیم ملی ایران گفت بازی با کره را هیچ وقت فراموش نمی کنم به گزارش ایلنا 13 سال پیش در چنیشماری از اصولگرایان نیز عضو ستاد دکتر روحانی در بوشهر هستند
شماری از اصولگرایان نیز عضو ستاد دکتر روحانی در بوشهر هستند بوشهر- ایرنا- رئیس ستاد حجت الاسلام حسن روحانی نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در شهرستان بوشهرگفت علاوه برنیروهای فعال اعتدال گرا و اصلاحطلب شاهد کمک و فعالیت موثر بسیاری از چهرههای معقول و معتدل اصولگرا درکارنامه داوطلبان آزمون دکتری 96 منتشر شد
کارنامه داوطلبان آزمون دکتری 96 منتشر شد کارنامه نهایی داوطلبان آزمون دکتری تخصصی سال 1396 دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی بر روی پایگاه اینترنتی سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www sanjesh org قرار گرفت مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور روز یکشنبه در گفت و گو با ایرنا اظهار داشتانتشار عکس زنان به بهانه جذب مشتری
انتشار عکس زنان به بهانه جذب مشتری آرایشگری که با ایجاد کانالی در فضای مجازی تصاویر مدلهای خود را بدون اجازه آنها منتشر میکرد توسط ماموران پلیس فتای اصفهان شناسایی و دستگیر شد به گزارش ایسنا و به نقل از روابط عمومی فرماندهی انتظامی استان اصفهان رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطافزایش بار بازگشت به کلانشهرها از صبح امروز
افزایش بار بازگشت به کلانشهرها از صبح امروز رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا گفت از صبح امروز افزایش بار ترافیکی داشتیم و پیشبینی میکنیم در روزهای آتی بار بازگشت به شهرها بیشتر شکل بگیرد به گزارش فرهنگ نیوز سرهنگ نادر رحمانی در خصوص بار برگشت مسافران به کلان&zwnبحران ونزوئلا به همه پرسی نمادین ختم شد (+فیلم)
بحران ونزوئلا به همه پرسی نمادین ختم شد فیلم تاریخ انتشار ۱۵ ۱۵ - ۲۶ تير ۱۳۹۶ - 17 July 2017کارنامه داوطلبان آزمون دکتری دانشگاه آزاد منتشر شد
کارنامه داوطلبان آزمون دکتری دانشگاه آزاد منتشر شدتاریخ انتشار يکشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۴۴ کارنامه داوطلبان حاضر در جلسه مصاحبه آزمون دوره دکتری سال ۹۶ دانشگاه آزاد اسلامی در پایگاه اعلام نتایج مرکز سنجش و پذیرش به نشانی www azmoon com منتشر شد به گزارش فارس کارنامه داوطل-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها