تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798104764




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درخواست طلاق دربیست وچهارمین روز زندگی که 10روزش هم در ماه عسل گذشت/ شوهرم چاق است!


واضح آرشیو وب فارسی:الف: درخواست طلاق دربیست وچهارمین روز زندگی که 10روزش هم در ماه عسل گذشت/ شوهرم چاق است!

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۱
ایران نوشت: مجتمع قضایی ونک ساعات شلوغی را پشت سر می‌گذراند. در همان دقایق «شهرام»- داماد جوان- با وکیل خود وارد اتاق شعبه 244 دادگاه خانواده شد. او مردی جوان با ته ریش و موهایی ژولیده بود. با اینکه شکایت «الزام به تمکین» همسرش «غزاله» را به دادگاه داده بود، اما عروس در دادگاه حضور نداشت. قاضی «حمیدرضا رستمی» نگاهی به پرونده انداخت و رو به مرد جوان گفت: «همسرتان در جلسه حضور ندارند، چند وقت است که منزل مشترکتان را ترک کرده اند؟»  شهرام همانطورکه روی صندلی جا به جا شد، به وکیلش نگاهی انداخت و با اشاره خانم وکیل جواب داد:«پیغام فرستاده که دیگه به خانه برنمی‌گرده. یک ماهی هست که به خانه پدرش رفته و حتی جواب تلفن‌هایم را هم نمی‌ده. گفته؛ نمی‌خواد با من زندگی کنه...» قاضی درپاسخ گفت:«شماهم به همین سادگی حرفشان را باور کردید؟» تازه داماد با شنیدن این حرف جواب داد: «دلم نمی‌خواهد باور کنم. اما متأسفانه واقعیت دارد. آقای قاضی! همسرم بعد از جشن نامزدی اصرار کرد که جشن عروسی نمی‌خواهد. پایش را در یک کفش کرد که ماه عسل برویم به مالزی. 30 میلیون تومان خرج کردم، برای 10 روز ماه عسل رویایی. اما بعد که به خانه برگشتیم هر روز یک بهانه پیدا می‌کرد که دعوا راه بیندازد. درست بیستمین روز شروع زندگی مشترکمان بود که بهانه آورد؛ شکم من زیادی بزرگ است و باید هر چه زودتر لاغر شوم. گفتم؛ چشم ورزش می‌کنم. ولی اصرار می‌کرد که باید با جراحی خودم را لاغر کنم. همین شد که بحثمان بالا گرفت. فردای آن روز هم جهیزیه‌اش را بدون اطلاعم جمع کرده و برده بود. دو روز بعد هم مهریه‌اش را از طریق دفترخانه درخواست کرده و از همان روز هم ندیدمش. روی هم رفته ما 24 روز با هم زندگی کردیم که 10 روز آن هم در ماه عسل گذشت...» آشنایی این زوج جوان به چند ماه پیش بازمی گشت. شهرام که کارمند شهرداری است، گاهی برای انجام کارهای اداری به دفترخانه‌ای در نزدیکی محل کارش می‌رفت که غزاله کارمندش بود. پس از چند هفته که او را زیر نظر گرفت، بالاخره به خواستگاری‌اش رفت. خانواده غزاله ابتدا مخالفت کردند اما سرانجام با مهریه 500 سکه‌ای به این ازدواج رضایت دادند. خانواده شهرام هم گفتند؛ «مهریه را کی داده و کی گرفته؟». شهرام آرزو داشت جشن عروسی بگیرد و فیلم و آلبوم یادگاری ازمراسم داشته باشد. اما غزاله می‌گفت؛ «فامیل ودوستان می‌آیند، می‌خورند و می‌روند وآخرش هم هزار تا عیب و ایراد می‌گیرند.» اما با اصرار شهرام بالاخره جشن نامزدی مختصری با شرکت بستگان نزدیک برگزار شد. اما همان شب بود که شهرام پی برد، همسرش روی نگاه و قضاوت دیگران حساسیت زیادی دارد. او در همان شب چندین بار به شهرام اعتراض کرد که «چرا زیاد کیک خوردی؟ حالا همه با این شکم گُنده ات به ما می‌خندند»، «چرا لباسم مد روز نیست، حالا همه مسخره می‌کنند!»، «کاش شام مراسم را به جای معروف تری سفارش داده بودیم». اما ایراد عمده‌اش این بود که شکم شوهرش بزرگ است و باید هر چه زودتر تن به عمل جراحی لاغری بدهد. با این حال شهرام سعی می‌کرد روی حرف همسرش حرفی نزند و روزهای خوش زندگی‌شان را تلخ نکند. در همان چند روزی که با هم زندگی کرده بودند غزاله چند بار دکور مبلمان را عوض کرده بود. وقتی که می‌خواستند بیرون بروند مرتب لباس و روسری‌اش را عوض می‌کرد و عکس می‌گرفت تا بهترین لباس را انتخاب کند. اما باز هم... قاضی به شهرام گفت: «بر اساس مدارک و شواهد موجود دلیل موجهی بر ترک خانه از سوی همسر شما وجود ندارد و از آنجا که مسکن مناسبی در اختیار دارید پس لازم است همسرتان به منزل مشترک برگردند و بزودی رأی دادگاه به شما ابلاغ خواهد شد.» همان موقع وکیل تازه داماد شکست خورده گفت:«موکلم بعد از ترک منزل از سوی همسرش، همه وسایل لازم را خریداری کرده و با همه نا مهربانی‌های این زن بهانه جو حاضر به ادامه زندگی است.» و... در پایان جلسه دادگاه هر دو اوراق صورتجلسه را امضا کردند. اما شهرام پیش از آنکه از دادگاه بیرون برود، رو به قاضی گفت: «زندگی مشترک که چند سکه و کاسه وبشقاب جهیزیه نیست. اگرهمسرم باز هم بیاید و همه چیز را با خودش ببرد برایم مهم نیست... مهم این است که من دوستش داشته‌ام که به خواستگاری‌اش رفته‌ام و حالا هم دوستش دارم...»







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن