محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829535037
تحت فشار به قتل آتنا اعتراف کردم/ آتنا از روی پله افتاد و مرد/نتایج پزشکی قانونی مهم نیست
واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه: «اسماعیل» که این روزها در سلول انفرادی یکی از زندانهای اردبیل است بعد از حدود ۲ ماه منکر تمام اعترافاتش شده و حرفهای جدیدی میزند؛ او میگوید نه محکومیت سال های قبلش برای زنا درست بوده، نه گلایه زن اولش از اجباری بردن دختر ۹ساله همسایه به حمام…به گزارش تسنیم، «اسماعیل» قاتل آتنا ۶ساله پارسآبادی که پیش از این در مراجع انتظامی و قضایی به قتل این دختربچه اعتراف و حتی صحنه قتل را بازسازی کرده بود، پس از گذشت حدود ۲ ماه از این حادثه تلخ، منکر تمام اعترافات قبلیاش شده و حتی نتایج آزمایشات پزشکی قانونی مبنی بر تجاوز به این دختر خردسال را انکار میکند.(موضوعی که بهنام اصلانی پدر آتنا به شدت تکذیب می کند و ادعاهای اسماعیل را دروغ می داند. (مشروح گفت وگو را اینجا بخوانید)به گزارش تسنیم میگویند خیلی از زندانیهای این زندان هنوز هم نمیدانند قاتل آتنای ۶ساله، در یکی از سلولهای همان زندانی است که آنها هر روز و شبشان را پشت میلهها و دیوارهای آن میگذرانند؛ زندانیهایی که کمتر روزی است داستان قتل دلخراش آتنا را دهان به دهان نچرخانند و هر روز روایت جدیدی به آن اضافه نکنند.از وقتی قاتل آتنا را به زندان آوردهاند، در انفرادی بوده؛ دور از چشم همه؛ با دو نفر محافظ شبانهروزی؛ میگویند زندانیهای اینجا آنقدر غیرتی هستند که اگر بو ببرند «اسماعیل» پشت همین میلهها و دیوارها است، لحظهای زندهاش نمیگذارند؛ قاتلی که با اعمال شیطانی و قتل فجیع آتنا، نهتنها قلب پدر و مادرش را که قلب تمام مردم ایران را به آتش کشید.با هر قدمی که برمیدارد، صدای جیرینگ جیرینگ کشیده شدن زنجیرهای پابند «اسماعیل» به موزاییک داخل بند، بلندتر میشود و صورتش در قاب نوری که از پشت سرش به داخل راهرو میپاشد، واضحتر میشود؛ چهرهاش آرام است و بیروح؛ ریزاندام است و بهنسبت آخرین عکسی که از او دیدهام تغییری نکرده؛ با اینکه دستبند آهنی و پابند فلزیاش هیبتش را تکیده و افتاده کرده، ولی حال و روزش بهتر از چیزی است که تصور میکردم؛ صورت تراشیده؛ سر و وضع تمیز و مرتب و موهای فر و تنکی که معلوم است تازه شسته شده؛ به هر حال همه چیز در نگاه اول مرتب است و آرام…با اینکه تأکید داریم که کلماتش را بهزبان فارسی بگوید ولی وقتی احساساتی میشود و اشکهایش از نوک بینیاش میچکد و صدایش میلرزد، ناخودآگاه کلماتش آذری میشود و جملههای یکی در میان فارسی و ترکی؛ نامفهوم؛ به هر حال لُبّ کلامش این است که اعترافات قبلیاش را بالاجبار گفته و خلاصه نه به آتنا تجاوز کرده و نه او را کشته … حرفهایی که شاید باورش برای خودش هم چندان امکانپذیر نیست.متن زیر گفتوگوی یکساعتهای است که با این متهم در زندان داشتیم؛ گفتوگویی که سعی شده برای حفظ امانتداری، حتیالمقدور با همان کلمات شکسته و افعال محاورهای بهصورت مکتوب منتشر شود._ اسماعیل، از اون روزی بگو که آتنا به قتل رسید.توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر میکنه؛ بهش گفتم “دختر، داری چهکار میکنی؟” یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمیدونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قرهداغلیان و از ترس اینکه اگه میفهمیدن منو میکشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه باز بود و ما کار میکردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمیدونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود._ یعنی تو آتنا رو نکشتی؟نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمیدونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم._ خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی.من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت میشم. دو ماهه خانوادهام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم._ خب وقتی دیدی آتنا افتاده روی زمین چرا به پدرش نگفتی که چه اتفاقی افتاده؟ترسیدم؛ ترسیدم منو بکشن؛ ولی کاش گفته بودم و میمردم ولی این همه عذاب نمیکشیدم؛ من توی این مدت یک مرتبه از اول تا آخر قرآن رو خوندم تا خدا از سر تقصیرم بگذره ولی ترسیدم از اینکه به پدرش بگم. حتی چند بار هم پدرش رو توی مسجد جامع دیدمش ولی جرأت نکردم بهش بگم._ ولی نتیجه آزمایشهای پزشکی قانونی صراحتاً میگوید که به آتنا تجاوز شده است.من تجاوز نکردم؛ وجدانم راحته. خودم دختر دارم؛ منم انسانم؛ وجدان و شرف دارم؛ به خدا قسم میخورم دست به اون دختر نزدم. پزشک قانونی هم بگه، مهم نیست؛ من وجدانم راحته که به اون بچه دست هم نزدم. بمیرم هم وجدانم راحته._ ولی نتیجه آزمایشها چیز دیگهای هست…به من میگن مایع شهوتی روی شلوارت بوده؛ خب اصلاً من هیچی؛ اگه دختری افتاده باشه و در حال مرگ باشه، کسی احساساتی میشه؟_ جنازه آتنا را چطور مخفی کردی؟توی یک سطل بزرگ که پلاستیک داشت انداختمش؛ بعداً بردمش توی پارکینگ._ کی طلاهای آتنا رو برداشتی؟ بعد از اینکه انداختیاش توی بشکه؟همون موقع که جنازه آتنا روی زمین بود النگوهاش رو درآوردم؛ قبل از اینکه بندازمش توی بشکه._ خب یعنی تو توی اون شرایطی که خون از دهن و بینی آتنا میومد و بهقول خودت ترسیده بودی که کسی نیاد توی مغازه و حتی مطمئن هم نبودی که مرده یا نه، طلاهاش رو درآوردی؟پدرش دستفروش بود؛ من نیاز مالی ندارم ولی دنبال یک فرصتی بودم که طلاهاش رو بندازم توی حیاط خانه پدرش. من هیچ نیاز مالی ندارم. من خودم جای النگوها و گوشوارهاش رو به پلیس گفتم._ توی مدتی که خانواده آتنا ازش بیخبر بودن، پدرش پیش تو نیومد تا سراغ آتنا رو از تو بگیره؟نه اصلاً._ تو قبلاً هم پرونده داشتی.نه نداشتم._ تو قبلاً توی زندان نبودی؟چرا بودم؛ یهبار بهخاطر زنا._ سابقه دیگهای هم داشتی؟ضرب و جرح، قتل و آدمربایی که در آن تبرئه شدم._ اطرافیانت میگن آدم شروری هستی…نه! اصلاً_ خب! معمولاً به آدمی که سابقه زنا داره؛ سابقه ضرب و جرح داره؛ سابقه آدمربایی و قتل داره میگن شرور.(سکوت)_ توضیح میدی که پرونده زنا مربوط به چی بوده؟وقتی من از زن اولم جدا شده بودم یک زنی بود بهاسم فرانک؛ یک ماه با من دوست بود؛ یک بار رفته بود سفر و به من گفت که بعد از سفر میاد اردبیل منم از پارسآباد برم اردبیل تا یک روز با هم بگردیم؛ گفتم باشه؛ بعدازظهر یه آقا و خانمی آمدند مغازه من و گفتند “تو که با دختر من فرار کردی بگو کجاست؛ اون با یکی نامزده” و از این حرفها؛ من هم گفتم “من اینجام اون یه شهر دیگه”؛ بعد از اون مأموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرفهای پدر دختر گفتم که “آن دختر رفته مسافرت و من پارسآبادم؛ چطور ممکنه با هم فرار کرده باشیم؟”، خلاصه تبرئه شدم ولی ۱۰ روز بعد خود «فرانک» آمد سراغم و گفت “اگه با من نیایی من خودم را میکشم”؛ من هم گفتم “برو بکش؛ من با تو فرار نکردم”؛ خلاصه بعد از یک ماه دوباره از من شکایت کرد و گفته بود که “این با من فلان کار و بهمان کار رو کرده”؛ قاضی به من گفت “تو این دختر را میگیری؟”، من هم گفتم “نه؛ من که اون رو سفر نبرده بودم”؛ نهایتاً محکوم شدم و ۲ ماه زندان رفتم و با وثیقه آزاد شدم.
_ «عصمت غ» رو میشناسی؟ باهاش چند وقت ارتباط داشتی؟عصمت مشتریم بود؛ من به داداش و خواهرش و ۶۰ نفر که برام فرش میبافتن دستمزد میدادم ولی هیچ ارتباط دیگهای باهاش نداشتم._ اون رو چطور کشتی؟اونو نکشتم._ خودت مگه اعتراف نکردی؟زیر فشار بودم و گفتم هر قتلی اینجا بوده رو من گردن میگیرم. اصلاً از خانوادهاش بپرسید میگن که عصمت رفته آذربایجان و با یکی ازدواج کرده. توی آگاهی گفتن من یک سال و نیم یک خانهای را اجاره کرده بودم و بعد پرسیدن عصمت.غ رو کجا نگه داشتم؛ منم بهشون گفتم من هر روز صبح میرم مغازه و شب برمیگردم؛ اگه یک ساعت دیر برم خونه خانمم زنگ میزنه میگه “کجایی؟”. من یک سال و نیم کجا میتونستم برم؛ پارسآباد محیط کوچکیه؛ همه همدیگر رو میشناسن._ از همسر اولت جدا شدی؟بله._ چرا میخواست از تو جدا بشه؟اخلاقمون با هم جور درنمیآمد ولی من نمیخواستم طلاقش بدم._ میگن خانومت چون میخواستی به یک دختربچه تجاوز کنی ازت جدا شده.نه؛ چون من طلاقش نمیدادم گفت که من یک دختربچه ۹ساله رو برده بودم حموم._ برادرت مصاحبه کرده و گفته چند وقت پیش وقتی دختر همسایهتون اومده بوده از تو ابریشم قالی بگیره، گریهکنان برگشته بوده خانهشان و برادرهایش هم بهخاطر کاری که تو با خواهرشان کرده بودی و او گریان برگشته بود خانه، با تو درگیر شدن …نه این دروغه؛ من با برادرهای اون بهخاطر مسائل مالی درگیر شدم. همه این حرفا دروغه؛ همهچی توی پرونده من در دادگاه هست._ پدر آتنا گفته راضی به اعدام تو نیست؛ میخواد تو سنگسار بشی.من راضیم به رضای خدا؛ هرچی مصلحت الهی باشه همون میشه؛ خب حق میدم بهشون؛ بچهشون مرده؛ من اشتباه کردم که همون اول که بچهشون روی پله افتاده بود(!) بهشون نگفتم._ دوربین مغازهات را چرا خاموش کرده بودی؟مدتی بود که میخواستم مغازه را تخلیه کنم؛ برای همین هم دوربین مغازه را از یک ماه قبل از حادثه از برق کشیده بودم؛ الآن هم شما مغازه را ببینید مشخص است که دیوارها بتونهکاری شده تا مغازه را موقع تحویل، تمیز به مالک بدهم._ یک فیلم از تو هست که داری میوه از مغازهدار همسایهات میدزدی؟صاحب مغازه دندان من را شکسته بود و محکوم هم شده بود؛ آمد پیش من و بهم گفت “اگه رضایت ندی، من از تو فیلم دارم که در حال دزدی هستی و میروم شکایت میکنم”؛ گفتم “برو شکایت کن”؛ شکایت کرد ولی من در دادگاه هم گفتم و شاهد هم داشتم که اون اجناس را خریده بودم؛ آخه سیبزمینی چه ارزشی داره که من بخوام سیبزمینی بردارم؟ همه اینها توی پرونده هم هست و من هم در اون پرونده تبرئه شدم._ خیلیها میگویند یکی از بستگانت که در سیستم قضایی پارسآباد سمت مهمی داشته توی پروندههای قبلیات کمکت میکرده…نه به خدا اینها همه دروغ است؛ ما حدود ۲۵ سال است که با او قهریم و رفت و آمدی هم نداریم و او هم تبریز است نه پارسآباد. هرچی میگن دروغه._ حال مادرت بهخاطر کارهای تو خیلی خوب نیست؛ میگه روی بیرون رفتن از خانه را ندارد؛ یکجورایی خانوادهات میگویند تو آبروی آنها را هم بردهای…(پس از مدتی سکوت) مادر و خانوادهام من را میشناسند؛ میدانند من اهل این کار نیستم؛ برادر، برادرش را میشناسد؛ مادر، پسرش را میشناسد؛ ایکاش پایم شکسته بود و این اتفاق نمیافتاد. (گریه)_ فکر میکنی دادگاه چهحکمی برات صادر میکنه؟نمیدونم… ولی وجدانم راحته… من اشتباه کردم. خدا میدونه شاید اونها رضایت بدن؛ به هر حال آنها هم انسان هستند ولی من اشتباه کردم و پشیمانم. بهخدا حاضرم دو تا دست منو ببرن ولی من دوباره چشمای اون بچه رو ببینم._ تجربه تلخ جنسی در دوران کودکیت داشتی؟ اصلاً بچه شر و شوری بودی؟نه؛ من ۳۰ سال کاسبی کردم؛ همیشه کمکخرج خانواده و کمکحال پدرم بودم؛ خواهرم را عروس کردم؛ شغلم رنگرزی بود؛ یک عمر با آتش و رنگ کار کردم و در آخر هم سرنوشتم این طوری شد.
۱ شهریور ۱۳۹۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[مشاهده در: www.gilnegah.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
صفحات پیشنهادی
قاتل آتنا: نتایج آزمایشات پزشکی قانونی مبنی بر تجاوز را انکار میکنم/ اعترافاتم زیر فشار بوده
قاتل آتنا نتایج آزمایشات پزشکی قانونی مبنی بر تجاوز را انکار میکنم اعترافاتم زیر فشار بوده قاتل آتنا اصلانی در تازهترین سخنانش تمام اعترافات قبلیاش را منکر شد به گزارش تسنیم اسماعیل قاتل آتنا 6 ساله پارس آبادی که پیش از این در مراجع انتظامی و قضایی به قتل این دختربچه اعتاعتراف مرد رنگرز به قتل هولناک آتنا کوچولو
اعتراف مرد رنگرز به قتل هولناک آتنا کوچولو سکوت مرد رنگرز پس از حدود ۲هفته شکست و با پیدا شدن جسد بیجان آتنا هفتساله در یک بشکه پلاستیکی در پارکینگ وی جنایتکار ۴۰ساله راز قتل دختربچه بیگناه را فاش کرد آفتابنیوز سکوت مرد رنگرز پس از حدود ۲هفته شکست و با پیدا شدن جسد بیجاواکنش پرویز پرستوئی به قتل «ناجوانمردانه» آتنا/ امیدوارم از ناامنی در جامعه جلوگیری شود
واکنش پرویز پرستوئی به قتل ناجوانمردانه آتنا امیدوارم از ناامنی در جامعه جلوگیری شود پرویز پرستویی با انتشار عکسی از آتنا اصلانی کودک هفت سالهای که چندی پیش به قتل رسید در اینستاگرام خود ضمن تسلیت ناجوانمردی که در حق آتنا شده نوشت البته من خیلی شاخ درنیاوردم چون با 10 ساقتل غمانگیر «آتنا» غم بزرگی بر دل همه وارد کرد/ رسیدگی فوری و مجازات قاطع قاتل، موجب کاهش آلام مردم صبور ایرا
معاون اول رییس جمهور قتل غمانگیر آتنا غم بزرگی بر دل همه وارد کرد رسیدگی فوری و مجازات قاطع قاتل موجب کاهش آلام مردم صبور ایران خواهد شد معاون اول رییس جمهور جان باختن آتنا اصلانی را موجب جریحهدار شدن قلب ملت ایران دانست و گفت بدون تردید رسیدگی فوری به این جنایت هولناک واژه ای: اعتراف متهم پرونده قتل آتنا اصلانی به قتل دوم/ همکاری زن متهم با پلیس
اژه ای اعتراف متهم پرونده قتل آتنا اصلانی به قتل دوم همکاری زن متهم با پلیستاریخ انتشار يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۱۴ سخنگوی قوه قضاییه پرونده قتل «آتنا اصلانی» را تشریح کرد به گزارش ایسنا حجتالاسلام و المسلمین محسنی اژهای در صد و چهاردهمین نشست خبریقاتل آتنا به دومین قتل خود اعتراف کرد
قاتل آتنا به دومین قتل خود اعتراف کردتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ ۴۳ دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پارس آباد گفت قاتل آتنا اصلانی به دومین قتل خود اعتراف کرده و بررسیهای انجام یافته در ارتباط با پرونده این قاتل این موضوع را مشخص کرده که ما با یک قاتل سریالیاعتراف قاتل آتنا اصلانی به دومین قتل
اعتراف قاتل آتنا اصلانی به دومین قتلتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۷ ۳۰ قاتل آتنا دختر معصوم ۷ ساله پارسآبادی به دومین قتل خود قبل از ماجرای آتنا اعتراف کرد به گزارش میزان دادستان عمومی وانقلاب پارس آباد با اعلام این خبر گفت جسد خانمی که دوسال پیش درکنار روستامادر و برادرقاتل آتنا:ما افراد آبروداری هستیم/مردم به ما ناسزا می گویند؛جرات نداریم تا نانوایی برویم
مادر و برادرقاتل آتنا ما افراد آبروداری هستیم مردم به ما ناسزا می گویند جرات نداریم تا نانوایی برویم روز نو برادر قاتل آتنا مدعی است که او و همسر برادرش جسد آتنا را از داخل خانه پیدا کردند و به بازپرس پرونده خبر دادند این موضوع هنوز از سوی مراجع قضایی یا نیروی انتظامی تایید نشراز قتل «آتنا » دختر ۷ ساله اردبیلی در اسارتگاه قاتل/ خشم مردم پارس آباد
راز قتل آتنا دختر ۷ ساله اردبیلی در اسارتگاه قاتل خشم مردم پارس آباد روز نو از ناپدید شدن آتنا دختربچه پارسآبادی تا پیدا شدن جسدش در خانه قاتل بیست روز پرالتهاب برای مردم پلیس و مقامات قضایی شهر گذشت و سرانجام افشای راز قتل این دختربچه هفت ساله ضمن ابراز تأثر عمومی خشمگفتوگو با مادر و برادر قاتل «آتنا»؛ما افراد آبروداری هستیم/مردم به ما ناسزا می گویند؛جرات نداریم تا نانوایی ب
گیل نگاه برادر اسماعیل قاتل آتنا مدعی است که او و همسر برادرش جسد آتنا را از داخل خانه پیدا کردند و به بازپرس پرونده خبر دادند این موضوع هنوز از سوی مراجع قضایی یا نیروی انتظامی تایید نشده است اما برادر قاتل میگوید که این کار را انجام داده تا خانواده آتنا را از نگرانی نجات-
گوناگون
پربازدیدترینها