تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798337872




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ناشنیده‌های زندگی خانوادگی آیت‌الله هاشمی از زبان خودش/درخانه کمک نمی‌کنم فقط گاهی سماور روشن می‌کنم


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: ناشنیده‌های زندگی خانوادگی آیت‌الله هاشمی از زبان خودش/درخانه کمک نمی‌کنم فقط گاهی سماور روشن می‌کنم
آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در مستند یک روز با رییس جمهور که در زمان ریاست جمهوری ایشان ساخته شد برای اولین بار به بیان ناشنیده‎هایی از سلوک رفتاری و تربیتی خانواده خود پرداخت.
آفتاب‌‌نیوز : به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی (ره) گزیده ناشنیده های خانوادگی ایشان بدین شرح است :

*در دوران گذشته و مبارزه اینطور نبود که ما دونفری (با حاج خانم) برای مبارزه برویم. بیشتر من به مبارزه می‌پرداختم و ایشان هم زندگی را اداره می‌کرد. ولی خب اگر توافقی نبود کار ما مشکل بود. چون مسائل از طرف ایشان پذیرفته شده بود که من وظایفم را انجام دهم کار ما تسهیل می‌شد. خب، مشکلاتی هم پیش می‌آمد. مثلاً من 3-2 سال زندان بودم یا متواری بودم یا چیزهایی از این قبیل. اداره بچه‌ها مشکل بود هر چند که البته آنچنان مشکل مالی هم نداشتیم .

*خانواده ام از ابتدا کاملا قابل اعتماد بودند، اگر اسراری داشتیم، ملاقاتی داشتیم، افرادی به خانه ما می‌آمدند، تلفنی می‌شد، خیالمان راحت بود که اسرار مبارزه فاش نمی‌شود. لازم بود اسنادی را حفظ کنیم، نگه‌می‌داشتند. اینجور پشتیبانی ها در مبارزه بود. حتی این اواخر بچه ها پیغام های من را از زندان به خارج و پیغام بیرون را در زندان به من می رساندند.

*در آن زمان سختی که همه معمولاً از ساواک می‌ترسیدند شجاعت حاج خانم برای ما قابل ملاحظه بود. بعد از انقلاب یک سندی در ساواک دیدیم که جالب بود. ما در قلهک منزل داشتیم. ساواک به شهربانی دستور داده بود که مرا بازداشت کنند. آنها مرا بازداشت نمی‌کردند. ساواکی ها سرزنش کرده بودند که ما گزارش داریم که همیشه در خانه هست، چطور است که شما نمی‌توانید به خانه آنها بروید و دستگیرش کنید؟ گفته بودند ایشان همسری دارند که اگر برویم در خانه آنقدر سرو صدا می‌ند که آبروی ما را می‌برد ! .

*روش من در برخورد با بچه‌ها آزادگونه بوده و چیزی را تحمیل نمی کردم. خب محیط خانه ما یک محیط مذهبی بوده و همیشه محیط مبارزه و جهاد بوده‌است. بچه‌ها کوچک بودند که ما وارد مبارزه شدیم، دائماً زندان و تبعید و سربازی، در دوران قبل انقلاب همیشه حالت درگیری و جهاد بود. بعد از انقلاب هم در متن انقلاب بودیم و سروکار بچه‌ها تبعاً با انقلاب بوده. من هم به خاطر شرایطی که داشتم به ترتیب مستقیم بچه‌ها نمی‌رسیدم. قبل از انقلاب کمتر خانه بودم بعد از انقلاب هم باز گرفتاری کاری بود. سعی کردیم در مدارسی درس بخوانند که معلمهای خوبی داشته‌باشند ومدارس مذهبی باشد. محیط خانه هم مذهبی بوده و کتابهایی که در خانه می‌آوریم نوع خاصی است که با دیدگاه خودم تطابق دارد. اینها آزادند هر کتابی بخوانند. در بحثها هم البته من خیلی نمی‌رسم با اینها بجث کنم ولی اگر بحث و صحبتی شود با روش آزاد بحث می‌کنیم. هیچوقت هم فکر نکردم چیز خاصی را به آنها تلقین کنم، فکر کردم باز باشند تا انتخاب کنند و به تشخیص خودشان عمل کنند. همیشه عوامل سازنده در اختیارشان بوده و مرجعی هم بوده که اگرسوالی داشتند بپرسند. زندگی ما تیپش طوری بوده که رشد بچه‌ها در محیط خانه مناسب می‌شود.

*معمولاً در خانه کمک نمی‌کنم. وقتی ندارم، صبح زود می‌روم و شب می‌آیم. بعضی شبها هم نمی‌آیم. البته در خانه پیش از انقلاب همیشه مستخدم داشتیم. بعد از انقلاب به خاطر حساسیتی که اینجا هست و سخت گیری که پاسدارها می‌کنند معمولاً نداریم و گاهی کسی می‌آید و کمک می‌کند. کار حاج خانم در خانه زیاد است و توقع دارد که من هم در خانه کمک کنم.من فقط گاهی صبح زودتر بیدار می‌شوم و سماور را روشن می‌ کنم که صبح که بیدار شدند چای آماده باشد و البته گاهی شده که رختها را که می‌شویند درحیاط آفتاب می‌دهم .

*مدیریت داخل خانه بیشتر با خانمهاست و مردها خیلی نباید خودشان را در مسایل داخل خانه درگیر کنند. از لحاظ برخوردها هم فکر می‌کنم باید اهل گذشت باشند چون خیلی مشکل است که برای زندگی طولانی که خانواده با هم هستند اختلاف نظر پیش بیاید. بپذیرند که واقعاً اختلاف نظر هست و همدیگر را تحمل کنند. خب خانواده مسلمان طبعاً معیارهای اسلامی دارند. یک وظایفی زن دارد یک وظایفی مرد دارد یک وظایفی بچه‌ها دارند. حقوقی نسبت به هم دارند که اینها در اسلام مشخص است.

*محیط زندگی خشک نباید باشد. یک مقداری از وقت را باید صرف طراوت و نشاط زندگی کنند. البته این برای ما تقریباً غیر ممکن است. به خاطر مسئولیتهای فراوان اجتماعی که قبول کردیم و به خاطر حقوقی که مردم بر ما دارند ما ناچاریم کارهایمان را به خانه ترجیح دهیم. اما در زندگی معمولی که مردم دارند باید یک صفا و تفریح و گفتگو و مسافرت و دیدوبازدید و کارهایی که تنوعی به زندگی می‌دهد، باشد.

*اگر بشود خانم ها کار کنند خوب است، یعنی نمی‌شود خانمها را به خانه محدود کرد. من خیال می‌کنم خانمها بیشتر از کار خانه عرضه دارند خوب است کارهای نیمه وقت داشته‌باشند. البته در زندگی ما چنین نشده، ادله خاصی دارد ولی خوب است که خانمها در خارج از خانه هم کار داشته باشند و آشنا باشند با مسائل کاری اگر آشنا نباشند فکر می‌کنم دید ایده‌آلی درمسائل زندگی ندارند.

*قبل از انقلاب خانه‌ای در دزاشیب داشتیم، همانجا که تیر خوردم. بچه‌ها آنرا ساختند و آنجا رفته‌اند.حسنی که این خانه داشت این بود که نزدیک به امام بودیم و شب و روز ، وقت و بی‌وقت کار واجبی داشتیم که معمولاً هم با امام کار داشتیم خیلی آسان به امام دسترسی داشتیم، ایشان هم اگر با ما کاری داشتند فوری اطلاع می‌دادند. با حاج احمدآقا خیلی آسان می‌شد ارتباط داشت، چون مسائل جنگ آنی اتفاق می‌افتاد، یا نصفه شب می‌خواستیم نظر امام را بدانیم، حداقل این بود که خیلی زود به حاج احمدآقا خبر می‌‌دادیم و صحبت می‌کردیم و ایشان نظر امام را می‌پرسیدند و یا خودم می‌رفتم. از این مسائل خیلی داشتیم. من در دفترچه خاطراتم چند مورد نوشتم که با امام حرف زدیم و نظر گرفتیم.



۰۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن